رسانه های جمعی تاثیر بسیار زیادی بر انسان مدرن و پست مدرن داشته است.
ج) تقویت حس گرایی
تلویزیون، رسانه ای است که بیشترین ارتباط را با قوای حسی انسان دارد. در بیشتر برنامه های این رسانه، از تکنیک ها و فنون حسی استفاده می شود. سرانجام استفاده مداوم از این رسانه، موجب تقویت نامتعادل قوای حسی انسان می شود؛ از آنجا که بخش زیادی از مفاهیم مرتبط با تربیت دینی ریشه در متافیزیک دارند، در فضای حسی نامتعادل، رنگ می بازند یا دست کم سطحی جلوه می کنند.
حس گرایی رایج در رسانه تلویزیون، سبب شیوع نگاه تجربی در فرایند تولید برنامه های آن می شود؛ به گونه ای که وصول افراد به مراتب عالی شهود عرفانی و حیات برزخی، مرتبط با تغییرات فیزیولوژیک تصویر می شود؛[1] در حالی که تحقق چنین حالت هایی در افراد، به طور کامل رنگ معنوی دارند و به دور از فعل و انفعالات فیزیکی بدن به وقوع می پیوندند.
حس گرایی رایج در رسانه تلویزیون، سبب شیوع نگاه تجربی در فرایند تولید برنامه های آن می شود؛ به گونه ای که وصول افراد به مراتب عالی شهود عرفانی و حیات برزخی، مرتبط با تغییرات فیزیولوژیک تصویر می شود؛[1] در حالی که تحقق چنین حالت هایی در افراد، به طور کامل رنگ معنوی دارند و به دور از فعل و انفعالات فیزیکی بدن به وقوع می پیوندند.
سازمان تلویزیون
تأثیر تلویزیون در تربیت عرفی را می توان با توجه به چگونگی سازمان تلویزیون و سیاست های حاکم بر آن مطالعه و تحلیل کرد. سازمان تلویزیون به عنوان هدایتگر این رسانه و تولیدکننده محتوای آن، نقش اساسی در کارکردهای تربیتی تلویزیون دارد. اگر مدیران سازمان تلویزیون، به این رسانه، همچون رسانه متعهد به اطلاع رسانی درست بنگرند و آن را وسیله ای برای اصلاح جامعه و نیل به جامعه آرمانی دینی بدانند، بدون تردید جهت گیری تربیتی تلویزیون به پیروی از این نوع بینش، به نفع تربیت دینی رقم خواهد خورد، ولی در مواردی که هدف های راهبردی سازمان تلویزیون براساس منابع و منافع اقتصادی ترسیم شود، به طور طبیعی جهت گیری آن رسانه در حوزه تربیت نیز سبک و سیاق عرفی پیدا خواهد کرد.
شناخت سازمان تلویزیون براساس نوع سیاست های حاکم بر آن کار دشواری نیست. بخش زیادی از تلویزیون ها برای نیل به ثروت و قدرت فعالیت می کنند. تحقق تربیت عرفی از این نوع رسانه ها را می توان پی آمد طبیعی فعالیت آنان در نظر گرفت؛ در مقابل اگر رسانه ای یافت شود که در ورای انگیزه های اقتصادی و مادی تنها با سبک و سلوک دینی فعالیت شد، احتمال تحقق تربیت عرفی به وسیله چنین رسانه ای، بسیار اندک وکم رنگ خواهد بود.
آنچه در این مورد شایسته توجه و تامل است این است که کمتر رسانه ای را می توان یافت که گوشه چشمی به منابع و منافع اقتصادی نداشته باشد؛ هرگاه چنین باشد، به همان میزان ممکن است کارکردهای تربیتی آن در مسیر تربیت عرفی قرار بگیرد؛ چون هرجا انگیزه مالی در فعالیت رسانه دخیل باشد، آن رسانه به جای آنکه متعهد ناب باشد، امیال مخاطب را محور قرار میدهد. پیروی از خواستهای مخاطبان انبوه، به سادگی می تواند راه را برای تحقق آگاهانه با ناآگاهانه تربیت عرفی از تلویزیون فراهم کند.
شناخت سازمان تلویزیون براساس نوع سیاست های حاکم بر آن کار دشواری نیست. بخش زیادی از تلویزیون ها برای نیل به ثروت و قدرت فعالیت می کنند. تحقق تربیت عرفی از این نوع رسانه ها را می توان پی آمد طبیعی فعالیت آنان در نظر گرفت؛ در مقابل اگر رسانه ای یافت شود که در ورای انگیزه های اقتصادی و مادی تنها با سبک و سلوک دینی فعالیت شد، احتمال تحقق تربیت عرفی به وسیله چنین رسانه ای، بسیار اندک وکم رنگ خواهد بود.
آنچه در این مورد شایسته توجه و تامل است این است که کمتر رسانه ای را می توان یافت که گوشه چشمی به منابع و منافع اقتصادی نداشته باشد؛ هرگاه چنین باشد، به همان میزان ممکن است کارکردهای تربیتی آن در مسیر تربیت عرفی قرار بگیرد؛ چون هرجا انگیزه مالی در فعالیت رسانه دخیل باشد، آن رسانه به جای آنکه متعهد ناب باشد، امیال مخاطب را محور قرار میدهد. پیروی از خواستهای مخاطبان انبوه، به سادگی می تواند راه را برای تحقق آگاهانه با ناآگاهانه تربیت عرفی از تلویزیون فراهم کند.
محتوای تلویزیون
شناخت کارکردهای تربیتی تلویزیون، براساس محتوای این رسانه، به ظاهر چندان دشوار به نظر نمی آید؛ چون به طور معمول چنین تحلیل می شود که اگر گردانندگان این رسانه، محتوای عرفی تهیه و به مخاطب ارائه کنند، تأثیرات تربیتی آن نیز عرفی خواهد بود. از طرف دیگر، اگر مدیران رسانه تلویزیون، فارغ از اهداف عرفی و دنیوی ناب، محتوای متناسب با فرهنگ دینی را برای مخاطبانشان تهیه و تقدیم کنند، تأثیرات تربیتی فعالیت رسانه تلویزیون، به سوی تربیت دینی خواهند انجامید. ولی حقیقت این است که درک ارتباط محتوای تلویزیون با تربیت عرفی، آن چنان ساده و بسیط نیست که به سادگی آن را براساس محتوای دینی و محتوای عرفی بازشناخت. حتی در مواردی که مدیران رسانه و تهیه کنندگان برنامه های آن، براساس سیاست های دینی حاکم بر رسانه عمل می کنند، برایند فعالیت تلویزیون به طور نسبی، در خدمت تربیت عرفی قرار می گیرد. در این گونه موارد، با وجود آنکه سعی می شود متن و محتوای تلویزیون با رنگ و سبک دینی تهیه شود، در عین حال حاشیه های نامقصود آن در خدمت تربیت عرفی قرار می گیرند.
کارکرد تربیت عرفی تلویزیون، ممکن است به صورت های متفاوتی به وقوع بپیوندد، مهم ترین موارد آن را می توان چنین بازگو کرد:
کارکرد تربیت عرفی تلویزیون، ممکن است به صورت های متفاوتی به وقوع بپیوندد، مهم ترین موارد آن را می توان چنین بازگو کرد:
الف) روایت فرهنگ عرفی
بخشی از محتوای تلویزیون را برنامه هایی تشکیل می دهند که به وسیله تهیه کنندگان عرفی و در جوامع سکولار تولید شده اند. مدیران تلویزیون های دین مدار، به خاطر فقر دانش و ظرفیت، ناگزیرند همان برنامه های عرفی را پخش کنند. شاید مدیران متدین رسانه های دینی، برنامه های وارداتی را فارغ از ارزش های عرفی تلقی کنند، ولی حقیقت آن است که کمتر اثر معنوی را می توان یافت که جدا از امیال، بینش ها و سلوک تولیدکننده آن قابل استفاده باشد. تحقیقات انجام شده در تحلیل محصولات تلویزیونی امریکایی که در کشورهای جهان سوم پخش شده اند، نشانگر آن است که فیلم ها و کارتون های آمریکایی، به طور غیر مستقیم، همان عقلانیت سکولار غربی و مصرف گرایی را ترویج می کند.[2] علاوه بر آن، اینکه هر محصول معنوی فارغ از اهداف سلطه جویانه کشور سازنده آن، حامل همان ارزش هایی است که تشکیل دهند زمینه معرفتی، تولید کننده آن را نیز تشکیل می دهند. از این رو، می توان گفت حتی محصولات تلویزیونی که در دیگر کشورهای دارای فرهنگ سکولار ساخته می شوند، خالی از عناصر فرهنگ عرفی نیستند.
ب) ارائه الگوهای عرفی
یکی از جنبه های انعکاس تربیت عرفی از تلویزیون، برجسته سازی روه های مرجع عرفی در این رسانه است. تلویزیون، ستاره های ورزشی، سینما و... را با شکوه و شوکت خاصی نمایش می دهد، به گونه ای که این افراد برای بخش زیادی از مردم همچون الگوهای تربیتی محسوب می شوند؛ در حالی که ممکن است زندگی عادی این شخصیت ها آنچنان شایسته تقلید و الگوگیری نباشد. مهم تر از آن اینکه در مواردی مشاهده شدن برخی انحرافات در زندگی شخصی این افراد، سبب عادی شدن آن انحرافات برای مشتاقان می شود.
ج) ترغیب به مصرف و لذت جویی
بعد دیگر از کارکردهای تربیتی تلویزیون که به تربیت عرفی می انجامد تشویق مخاطبان به مصرف و تجمل است. طبیعی است که تداوم این روند، مخاطب را فردی مصرفگر و لذت جو تربیت می کند؛ تحقق چنین عملی از تلویزیون، از یک طرف ناشی از نمایش سبک زندگی قشر مرفه و متوسط در این رسانه است و از جانب دیگر، به خاطر پیوند اقتصادی است که تلویزیون با تولید کنندگان اقتصادی دارد. تلویزیون برای تأمین بخشی از هزینه هایش، به تبلیغ محصولات اقتصادی می پردازد تبلیغ این محصولات، از آن رو که جنبه اطلاع رسانی دارند، مفید و درخور ستایشند، ولی کارکرد پنهان آن در برخی موارد سبب ترویج مصرف گرایی و لذت جویی در میان مخاطبان می شود که از نظر تربیتی اهمیت زیادی دارد.
نویسنده: محمدباقر زکی