نهادهای موازی با خانواده در تربیت فرزندان (بخش سوم)

جامعه و فرهنگ آن، یکی از نهادهای اجتماعی است که بر روی انسان به طور آشکار و پنهان تاثیر می گذارد. از همین روی یکی از رقبای مهم خانواده در امر تربیت، فرهنگ یک جامعه به شمار می آید. با ما همراه باشید تا در این مورد بیشتر بدانید.
جمعه، 7 تير 1398
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد حسین افشاری
موارد بیشتر برای شما
نهادهای موازی با خانواده در تربیت فرزندان (بخش سوم)
جامعه شخص را به اجبار به سمت همرنگی اجتماعی سوق می دهد. 


فرهنگ جامعه سومین نهاد موازی با خانواده

یکی دیگر از مسائلی که به شدت در تربیت فرزندان به طور موازی در کنار خانواده قرار دارد، جامعه و فرهنگی است که در آن جامعه حکمفرماست.

تعریف فرهنگ
فرهنگ از جمله واژگانی است که تعریف واحدی برای آن دیده نشده است و هر اندیشمندی در حوزه جامعه شناسی برای آن تعریفی خاص ارائه داده است. برخی از تعاریف را در این نوشتار بیان می داریم:

الف) گروهی از جامعه‌شناسان عقیده دارند "فرهنگ" تفکّر جمعی جامعه است که در پدیده‌ها و رفتارهای اجتماعی تجلی می‌یابد و تمامی امور اقتصادی، اجتماعی، سیاسی، نظامی، مادی و معنوی را متاثر می‌سازد.[1]

ب) تیلور در مورد فرهنگ اینگونه بیان می دارد: «فرهنگ مجموعه پیچیده ای است که شامل معارف، معتقدات، هنرها، صنایع، فنون، اخلاق، قوانین، سنن، و بالاخره تمام عادات و رفتار و ضوابطی است که فرد به عنوان عضو جامعه، از جامعه خود فرا می گیرد و در برابر آن جامعه وظایف و تعهداتی را بر عهده دارد.»[2]

با تعریفی که از فرهنگ ارائه شد می توان این نتیجه را گرفت، که هر آنچه جزو بایدها و نبایدهای یک جامعه باشد، فرهنگ آن جامعه نام دارد. انسانی در جامعه ای که زندگی می کند باید خود را ملزم به فرهنگ آن جامعه بداند و از هر کاری که باعث بشود فرهنگ آن جامعه ضعیف و یا سرخورده شود دوری کند چرا که ممکن است از سوی افراد آن جامعه مورد سرزنش و ملامت قرار گرفته و در نهایت طرد شود.
 
انسان و فرهنگ جامعه
با مطالبی که بیان شد، انسانی که در جامعه ای زیست می کند راهی جز تبعیت و پیروی از فرهنگ آن جامعه ندارد. بایدها و نبایدهای آن جامعه را باید بپذیرد. از همین روی وقتی کودک و نوجوان در جامعه حضور پیدا می کند، جدای از مسائلی که خانواده به او آموزش می دهند، جامعه نیز از او رعایت آدابی را می طلبد. این بایدها و نبایدها از خردسالی به کودک انتقال داده می شود یا از طریق رسانه، یا پدر و مادر و یا دیگر افرادی که در کنار کودک و نوجوان قرار می گیرند.

فرهنگ هایی که یک جامعه به شخص منتقل می کند بسیاری از فضاها از جمله خانواده را تحت تاثیر قرار می دهد. این امر امروزه در خانواده های ایرانی قابل مشاهده است. امروز یکی از دغدغه های والدین درگیری ها و تعارض هایی است که میان آنها و فرزندان دختر و پسرشان رخ می دهد. خانواده ای که دارای اعتقاد و باورهای دینیست از این شکایت می کند که فرزند آنها همچون پدر و مادر خود را مقید به پوشش دینی و یا رفتارهای دینی همچون نماز و روزه نمی داند. این نشان از آن دارد که گاه در صورت تعارض میان فرهنگ و بایسته های درون خانواده با باید و نبایدهای اجتماعی تعارض پیش می آید که در برخی موارد پیروز میدان همان فرهنگ جامعه است چرا که شخص ترس این را دارد که از سوی همسالان و دیگر افراد جامعه طرد و منزوی گردد. از همین روی همرنگی با جامعه را می پذیرد و خود را تابع بایدها و نبایدهای آن می داند تا بایدها و نبایدهای والدین.
 
راه برخورد با فرهنگ های نادرست
انسان ممکن است که ناگزیر باشد که در جامعه ای زندگی کند که فرهنگ او با باورهای حقیقی که بدان رسیده است، تفاوت بسیار داشته باشد. اگر انسان دارای باورها و اعتقادات درستی باشد که در آن به یقین رسیده باشد دیگر به راحتی در هر فرهنگی رنگ نمی بازد. همرنگی در جامعه ای که به سمت ضلالت و گمراهی قدم برمی دارد، نمی تواند زمینه ساز سعادت انسان باشد. از همین روی برای تربیت فرزندان، یکی از اموری که باید بدان توجه داشت، محیط فرهنگی مناسب است که یا باید آن را آفرید یا باید با هجرت این امر را میسر کرد تا بتوان فرزندانی سالم و صالح را داشت.

بحث هجرت برای حضور در یک فرهنگ سالم، امری است که از سوی دین بدان سفارش بسیار شده است. خدای متعال در قرآن کریم می فرماید: «الَّذِینَ آمَنُواْ وَ هَاجَرُواْ وَ جَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَ أَنفُسِهِمْ أَعْظَمُ دَرَجَةً عِندَ اللّهِ وَ أُوْلَئِکَ هُمُ الْفَائِزُونَ؛ [3] و آن هایی که ایمان آوردند و هجرت کردند و با جانهایشان در راه خدا جهاد نمودند، مقامشان نزد خدا برتر است و آنها پیروز و رستگارند.» در قرآن از قول حضرت ابراهیم (علیه السلام) اینگونه نقل شد است: «...إّنی مُهَاجِرٌ إِلَی رَبِّی؛[4] ...من بسوی پروردگارم هجرت می‌کنم.» این آیه بیانگر این است که دوری از وطن و رفتن به سرزمین غربت برای این بود که کسی مانع یکتا پرستی حضرت ابراهیم (علیه السلام) نشود.[5]

پی نوشت:
[1] .   محمدجواد صاحبی، مناسبات دین و فرهنگ در جامعه ایران، ج۲، ص۱۵۴.
[2] . محمود روح الامینی، زمینه فرهنگشناسی تألیفی در انسان شناسی فرهنگی و مردم شناسی، ص 18.
[3] . سوره توبه، آیه 20.
[4] . سوره عنکبوت، آیه 26.
[5] . محمد حسین طباطبائی، المیزان، تفسیر المیزان، مترجم: سید محمد باقر موسوی همدانی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۴ ش، ج۱۶، ص۱۸۰.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.