گاردنر اذعان می دارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است.
نظریه های هوش
در مورد مفهوم هوش، دو دیدگاه نظری بارز وجود دارد:
الف- نظریه های عاملی، ب -نظریه های شناختی
الف- نظریه های عاملی، ب -نظریه های شناختی
الف - نظریه های عاملی
اسپیرمن (۱۹۰۴) : «رفتارهایی که به عنوان رفتارهای هوش در نظر می گیریم، یک عامل مشترک به نام G یا هوش کلی دارند. Gبیانگر توانایی های ذهن برای انجام کارهای ذهنی و حل مسایل است».
تورستون (۱۹۳۸): «هوش از هفت عامل اختصاصی، به نام استعدادهای ذهنی اولیه، تشکیل شده است. این استعدادها شامل سرعت ادراک، استعداد فضایی، استعداد عددی، ادراک کلامی، حافظه، سیالی کلامی و استدلال می باشند».
گیلفورد (۱۹۵۹): «عملکرد ذهن از ۱۲۰ عامل، و هر یک از این ۱۲۰ عامل از سه عنصر تشکیل می شود. این عناصر شامل عملیات، محتویات و تولیدات می باشند».
تورستون (۱۹۳۸): «هوش از هفت عامل اختصاصی، به نام استعدادهای ذهنی اولیه، تشکیل شده است. این استعدادها شامل سرعت ادراک، استعداد فضایی، استعداد عددی، ادراک کلامی، حافظه، سیالی کلامی و استدلال می باشند».
گیلفورد (۱۹۵۹): «عملکرد ذهن از ۱۲۰ عامل، و هر یک از این ۱۲۰ عامل از سه عنصر تشکیل می شود. این عناصر شامل عملیات، محتویات و تولیدات می باشند».
ب - نظریه های شناختی
جنسن (۱۹۶۹) : «دو سطح متفاوت از هوش وجود دارد؛ سطح یک هوش، استعدادهای انتزاعی با ایجاد رابطه را دربر می گیرد، استعدادهایی که به کمک فعالیت های یادسپاری و یادآوری، اندازه گیری می شوند. استعدادهای سطح یک با پیشرفت تحصیلی، یعنی، پیشرفتی که نمرات تحصیلی را نشان می دهند، رابطه تنگاتنگ ندارد. سطح دوم هوش، استعدادهای مخصوص را در بر می گیرد. این سطح، مهارت کلامی، استدلال منطقی و توانایی حل مسائل را شامل می شود. استعدادهای سطح دوم، نسبت به استعدادهای سطح اول، با نتایج تحصیلی همبستگی بسیار بالایی دارند».
اشترنبرگ (۱۹۸۵) : «هوش از سه سطح تشکیل می شود: بافت، تجربه، و تشکیل دهنده ها، سطح بافت، محیط را در بر می گیرد. فرض بر این است که رفتار هوشی به اشخاص اجازه آشنایی با الزام های محیط را می دهد. در سطح تجربه، رفتار هوش عبارت است از توانایی سازگاری با انطباق با موقعیت های تازه و پردازش خود به خودی اطلاعات. سطح تشکیل دهنده ها نیز، سه فرآیند را در بر می گیرد: فراتشکیل دهنده ها، تشکیل دهنده های پیشرفت و تشکیل دهنده های کسب دانش».
اشترنبرگ (۱۹۸۵) : «هوش از سه سطح تشکیل می شود: بافت، تجربه، و تشکیل دهنده ها، سطح بافت، محیط را در بر می گیرد. فرض بر این است که رفتار هوشی به اشخاص اجازه آشنایی با الزام های محیط را می دهد. در سطح تجربه، رفتار هوش عبارت است از توانایی سازگاری با انطباق با موقعیت های تازه و پردازش خود به خودی اطلاعات. سطح تشکیل دهنده ها نیز، سه فرآیند را در بر می گیرد: فراتشکیل دهنده ها، تشکیل دهنده های پیشرفت و تشکیل دهنده های کسب دانش».
نوع متفاوتی از هوش
هوارد گاردنر ، استاد دانشگاه علوم تربیتی دانشگاه هاروارد، کسی است که محدودیت های تلقی سنتی از هوش را درک کرده است. کتاب قالب های ذهن او در سال ۱۹۸۳، بیانیه ای در نفی دیدگاه تیزهوشی بود. به گفته این کتاب، یک نوع واحد و یکپارچه هوش نیست که موفقیت در زندگی را تضمین می کند، بلکه طیف گسترده ای از هوش وجود دارد که هفت نوع اصلی را در بر می گیرد.
مهم ترین وجه این دیدگاه، چندگانه دانستن هوش است. مدل گاردنر از مفهوم بهره هوشی به مثابه عاملی منفرد و تغییر ناپذیر، بسیار فراتر می رود. به عقیده او، آزمون هایی که از زمان ورود به مدرسه، ظالمانه بر ما حکومت کرده اند، بر دیدگاه محدودی نسبت به هوش مبتنی هستند. دیدگاهی که از طیف مهارت ها و توانایی هایی که برای بهره هوشی برای زندگی مهم اند فاصله دارد. گاردنر اذعان دارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است. برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری، هیچ عدد جادویی وجود ندارد. در مقطعی، گاردنر و همکاران محقق او، این هفت گونه را به فهرستی از بیست نوع استعداد مختلف، بسط دادند. برای مثال، استعداد بین فردی به چهار استعداد مجزا تجزیه شد: رهبری، توانایی برقراری ارتباط و حفظ دوستان، توانایی حل تعارض ها و مهارت تجزیه و تحلیل اجتماعی.
مهم ترین وجه این دیدگاه، چندگانه دانستن هوش است. مدل گاردنر از مفهوم بهره هوشی به مثابه عاملی منفرد و تغییر ناپذیر، بسیار فراتر می رود. به عقیده او، آزمون هایی که از زمان ورود به مدرسه، ظالمانه بر ما حکومت کرده اند، بر دیدگاه محدودی نسبت به هوش مبتنی هستند. دیدگاهی که از طیف مهارت ها و توانایی هایی که برای بهره هوشی برای زندگی مهم اند فاصله دارد. گاردنر اذعان دارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است. برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری، هیچ عدد جادویی وجود ندارد. در مقطعی، گاردنر و همکاران محقق او، این هفت گونه را به فهرستی از بیست نوع استعداد مختلف، بسط دادند. برای مثال، استعداد بین فردی به چهار استعداد مجزا تجزیه شد: رهبری، توانایی برقراری ارتباط و حفظ دوستان، توانایی حل تعارض ها و مهارت تجزیه و تحلیل اجتماعی.
ابعاد هوش
ابعاد هوش از نظر گاردنر عبارتند از :
1. هوش زبانی (کلام)
۲. هوش منطقی (ریاضی)
3. هوش فضایی (قدرت تجسم عینی)
4. هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون)
۵. هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی)
6. هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران)
7. هوش درون فردی (بصیرت به خود)
البته گاردنر اذعان می دارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است، برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری هیچ عدد جادویی وجود ندارد. تفکر گاردنر درباره چندگانگی هوش به تکامل خود ادامه می دهد.
ده سال پس از آنکه وی برای اولین بار نظریه خود را منتشر کرد، این خلاصه چندجمله ای را درباره استعدادهای فردی مطرح کرد: «هوش بین فردی، توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنان می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد.
بازاریاب های موفق، سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالا در زمره افرادی هستند که از درجه های بالایی از هوش میان فردی برخوردارند. هوش درون فردی، توانایی مشابهی است که در درون افراد وجود دارد. این هوش به استعداد تشکیل الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده از آن الگو برای استفاده ثمربخش در طول زندگی اشاره دارد».
ابعاد هوش درون فردی از نظر گاردنر عبارتند از:
1.بصیرت به احساس های خود در همان زمانی که جریان دارند.
۲. مهارت احساس های خود (قدرت خود آرام بخشی در جریان حوادث به منظور تصمیم گیری های درست).
۳. خودانگیخته سازی (ایجاد انگیزش در خود، به تعویق انداختن رضایت فوری، سرکوبی هوس ها).
۴. بصیرت نسبت به احساس های دیگران ( درک و توجه به حالت های جاری و نیازهای دیگران، همدلی و نوع دوستی).
۵. تنظیم روابط با دیگران.
1. هوش زبانی (کلام)
۲. هوش منطقی (ریاضی)
3. هوش فضایی (قدرت تجسم عینی)
4. هوش جنبشی، بدنی (تعادل اعضا، حرکات موزون)
۵. هوش موسیقیایی (درک و تولید سیستم صوتی)
6. هوش بین فردی (مهارت برقراری رابطه با دیگران)
7. هوش درون فردی (بصیرت به خود)
البته گاردنر اذعان می دارد که عدد هفت، عددی اختیاری برای شمارش گونه های مختلف هوش است، برای بیان چندگانه بودن استعدادهای بشری هیچ عدد جادویی وجود ندارد. تفکر گاردنر درباره چندگانگی هوش به تکامل خود ادامه می دهد.
ده سال پس از آنکه وی برای اولین بار نظریه خود را منتشر کرد، این خلاصه چندجمله ای را درباره استعدادهای فردی مطرح کرد: «هوش بین فردی، توانایی درک افراد دیگر است: یعنی اینکه چه چیز موجب برانگیختن آنان می شود، چگونه کار می کنند و چگونه می توان با آنان کاری مشترک انجام داد.
بازاریاب های موفق، سیاستمداران، معلمان، پزشکان و رهبران مذهبی احتمالا در زمره افرادی هستند که از درجه های بالایی از هوش میان فردی برخوردارند. هوش درون فردی، توانایی مشابهی است که در درون افراد وجود دارد. این هوش به استعداد تشکیل الگویی دقیق و واقعی از خود فرد و توانایی استفاده از آن الگو برای استفاده ثمربخش در طول زندگی اشاره دارد».
ابعاد هوش درون فردی از نظر گاردنر عبارتند از:
1.بصیرت به احساس های خود در همان زمانی که جریان دارند.
۲. مهارت احساس های خود (قدرت خود آرام بخشی در جریان حوادث به منظور تصمیم گیری های درست).
۳. خودانگیخته سازی (ایجاد انگیزش در خود، به تعویق انداختن رضایت فوری، سرکوبی هوس ها).
۴. بصیرت نسبت به احساس های دیگران ( درک و توجه به حالت های جاری و نیازهای دیگران، همدلی و نوع دوستی).
۵. تنظیم روابط با دیگران.
مؤلفه های هوش میان فردی
سازماندهی گروه
- ارائه راه حل
- ارتباط فردی
- تجزیه و تحلیل اجتماعی
نویسنده: رمضان حسن زاده و سیدمرتضی ساداتی کیا
منبع: کتاب «هوش هیجانی» (مدیریت احساس، عاطفه و هیجان)