جهل و غفلت دو آسیب دنیاگرایی است.
1- غفلت
تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسان ها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، که همگی ناشی از توجه بیش از حد به زینت های دنیاست، گویا دنیا سبب تام برای غفلت زدایی است که انسان ها کرامت نفس خویش را از دست داده اند.
قرآن کریم در این باره می فرماید:«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» [1]؛( به تحقیق تعداد بسیاری از جنّ و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دل هایى دارند که حقیقت را نمىتوانند درک کنند، دیدگانى دارند که حقایق را نمىتوانند ببینند و گوش هایى دارند که از شنیدن کلام حقّ ناتوانند، آنها مانند چهارپایان اند، بلکه گمراه تر، اینان به واقع افراد غافل و بى توجّه به هشدارهاى الاهى هستند.)
در جایی دیگر می فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»[2]؛(به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا، کران و گنگان اند که عقل خویش را به کار نمیگیرند.)
این دو آیه نشان میدهد که انسان ها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن سرزنش شده و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفته اند ، جایگاهی که متناسب با کرامت انسانی نیست و این غفلت که ناشی از دنیاگرایی است با مقام خلافت الهی انسان همخوانی ندارد.
قرآن کریم در این باره می فرماید:«وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ کَثیراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا یَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْیُنٌ لا یُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا یَسْمَعُونَ بِها أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِکَ هُمُ الْغافِلُون» [1]؛( به تحقیق تعداد بسیاری از جنّ و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دل هایى دارند که حقیقت را نمىتوانند درک کنند، دیدگانى دارند که حقایق را نمىتوانند ببینند و گوش هایى دارند که از شنیدن کلام حقّ ناتوانند، آنها مانند چهارپایان اند، بلکه گمراه تر، اینان به واقع افراد غافل و بى توجّه به هشدارهاى الاهى هستند.)
در جایی دیگر می فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»[2]؛(به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا، کران و گنگان اند که عقل خویش را به کار نمیگیرند.)
این دو آیه نشان میدهد که انسان ها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن سرزنش شده و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفته اند ، جایگاهی که متناسب با کرامت انسانی نیست و این غفلت که ناشی از دنیاگرایی است با مقام خلافت الهی انسان همخوانی ندارد.
2- هوای نفس
توجه بیش از اندازه به خواهش ها و هواهای نفسانی انسان را به سمت دنیازدگی می کشاند . دنیایی که انسان را از کرامت انسانی دور ساخته و به قول حضرت امام خمینی (رحمه الله علیه ) زندگی کاخ نشینی خوی کاخ نشینی برای انسان به وجود می آورد.
برخی از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. نظیر آیه ی: « و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان أمره فرطا»[3] ؛ (و پیروی مکن از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل ساخته ایم و از هوای نفس خود فرمان می برد و کار او از حد گذشته است.)
هوای نفس دل آدمی را می رباید و نمی گذارد دلی برای او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. پیروی از هوای نفس، انسان را به جایی می رساند که قرآن می فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین»[4]؛(سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم.)
با توجه به آنچه گفته شد می توان گفت هواهای نفسانی که موجب دنیا زدگی است ، مانع کرامت نفس بوده و انسان را شیفته ی امیال و هواهای دنیوی می کند و مقام و منزلت او را خدشه دار می سازد.
3-جهل
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلین»[5]؛ (بیاد بی آور زمانی را که موسی به قوم خود گفت که خدا دستور می دهد که گاوی را بکشید ، ( و آنها در مقابل ) گفتند : آیا ما را به مسخره گرفته ای ؟ موسی گفت : پناه می برم به خدا از اینکه از جاهلین باشم .) در این آیه حضرت موسی خود را بریء از جهل دانسته و این کلام نشان از مذمت جهل می باشد.
در آیه ی دیگری از قرآن کریم نیز این چنین آمده است : «وإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»[6]؛( و اگر از من کید و حیله این زنان را منصرف نفرمایی به سوی ایشان میل پیدا می کنم و در این صورت از جاهلین خواهم بود.)
منظور از جهل در این آیات جهل عملی یا به عبارت دیگر ، جهالت است ، نه ناآگاهی . چرا که اولاً آیات مورد نظر همگی در مورد انجام عمل قبیح هستند نه نادانی و ثانیاً عمل گناه آلودی که بر اساس ندانستن باشد نه گناه است و نه توبه لازم دارد .
از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند : « کفی بالمراء جهلاً ان یحدث بکل ما سمع »[7] . (بر جهالت ( نه بی علمی ) انسان همین بس که هر چه را شنید باور کرده و به دیگران نقل نماید.)
این حدیث روشن می کند که جهل به معنی عمل سوء (نقل شنیده ها بدون تأمل) است .جهل عملی یا جهالت در مقابل کرامت الهی انسان قرار گرفته و او را از رسیدن به آن کرامت باز می دارد .
برخی از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده اند. نظیر آیه ی: « و لا تطع من أغفلنا قلبه عن ذکرنا و اتّبع هواه و کان أمره فرطا»[3] ؛ (و پیروی مکن از آن کس که دلش را از یاد خویش غافل ساخته ایم و از هوای نفس خود فرمان می برد و کار او از حد گذشته است.)
هوای نفس دل آدمی را می رباید و نمی گذارد دلی برای او باقی بماند تا محلی برای ورود ایمان شود. پیروی از هوای نفس، انسان را به جایی می رساند که قرآن می فرماید: «ثُمَّ رَدَدْناهُ أَسْفَلَ سافِلین»[4]؛(سپس او را به پایینترین مرحله بازگرداندیم.)
با توجه به آنچه گفته شد می توان گفت هواهای نفسانی که موجب دنیا زدگی است ، مانع کرامت نفس بوده و انسان را شیفته ی امیال و هواهای دنیوی می کند و مقام و منزلت او را خدشه دار می سازد.
3-جهل
خداوند در قرآن می فرماید: «وَ إِذْ قالَ مُوسى لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُکُمْ أَنْ تَذْبَحُوا بَقَرَةً قالُوا أَ تَتَّخِذُنا هُزُواً قالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَکُونَ مِنَ الْجاهِلین»[5]؛ (بیاد بی آور زمانی را که موسی به قوم خود گفت که خدا دستور می دهد که گاوی را بکشید ، ( و آنها در مقابل ) گفتند : آیا ما را به مسخره گرفته ای ؟ موسی گفت : پناه می برم به خدا از اینکه از جاهلین باشم .) در این آیه حضرت موسی خود را بریء از جهل دانسته و این کلام نشان از مذمت جهل می باشد.
در آیه ی دیگری از قرآن کریم نیز این چنین آمده است : «وإِلَّا تَصْرِفْ عَنِّی کَیْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَیْهِنَّ وَ أَکُنْ مِنَ الْجاهِلِینَ»[6]؛( و اگر از من کید و حیله این زنان را منصرف نفرمایی به سوی ایشان میل پیدا می کنم و در این صورت از جاهلین خواهم بود.)
منظور از جهل در این آیات جهل عملی یا به عبارت دیگر ، جهالت است ، نه ناآگاهی . چرا که اولاً آیات مورد نظر همگی در مورد انجام عمل قبیح هستند نه نادانی و ثانیاً عمل گناه آلودی که بر اساس ندانستن باشد نه گناه است و نه توبه لازم دارد .
از نبی مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل است که فرمودند : « کفی بالمراء جهلاً ان یحدث بکل ما سمع »[7] . (بر جهالت ( نه بی علمی ) انسان همین بس که هر چه را شنید باور کرده و به دیگران نقل نماید.)
این حدیث روشن می کند که جهل به معنی عمل سوء (نقل شنیده ها بدون تأمل) است .جهل عملی یا جهالت در مقابل کرامت الهی انسان قرار گرفته و او را از رسیدن به آن کرامت باز می دارد .
4- طغیان
واژه « طغیان » در لغت به معنی تجاوز از حد است.[8]قرآن می فرماید « إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى »[9] ؛ ( همانا انسان طغیان کرده و ناسپاسی می کند و پروردگار خویش را از یاد می برد همین که خود را بی نیاز احساس نمود و پروردگار خویش را فراموش کرد .)
علت این انحراف این است که انسان به خود و هواهای نفسانی خود می پردازد ، و دل به اسباب ظاهری دنیا که تنها وسیله مقاصد او است می بندد . و در نتیجه از پروردگار خویش غافل شده اورا از یاد می برد .[10] و بدین گونه علت طغیان را احساس بی نیازی از پروردگار جهان معرفی می نماید و در جای دیگر مصداقی اکمل برای این طغیان معرفی نموده و می فرماید : قارون در جواب خیر خواهی قوم خود که او را دعوت به یاد خدا و شکر نعمت هایی که به او داده را می کردند ، می گوید :«إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی َ» [11] ؛(این اموال همگی در سایه درایت و کاردانی خودم می باشد .)
او با جمله « اوتیته » که در آن هرگونه نسبت عطاء را از هر کسی حتی خدا نفی کرده ، نشان می دهد خود را یکه تاز میدان می بیند و کاملا سر به طغیان و منیت بر داشته است و این طغیان باعث دوری او از خدا و باز ماندن از فضائل انسانی می باشد.[12]چنین شخصی دیگر روی سعادت و بیداری را نخواهد دید و کور دلانه به سرای آخرت قدم خواهد گذاشت .
:پی نوشت
علت این انحراف این است که انسان به خود و هواهای نفسانی خود می پردازد ، و دل به اسباب ظاهری دنیا که تنها وسیله مقاصد او است می بندد . و در نتیجه از پروردگار خویش غافل شده اورا از یاد می برد .[10] و بدین گونه علت طغیان را احساس بی نیازی از پروردگار جهان معرفی می نماید و در جای دیگر مصداقی اکمل برای این طغیان معرفی نموده و می فرماید : قارون در جواب خیر خواهی قوم خود که او را دعوت به یاد خدا و شکر نعمت هایی که به او داده را می کردند ، می گوید :«إِنَّما أُوتیتُهُ عَلى عِلْمٍ عِنْدی َ» [11] ؛(این اموال همگی در سایه درایت و کاردانی خودم می باشد .)
او با جمله « اوتیته » که در آن هرگونه نسبت عطاء را از هر کسی حتی خدا نفی کرده ، نشان می دهد خود را یکه تاز میدان می بیند و کاملا سر به طغیان و منیت بر داشته است و این طغیان باعث دوری او از خدا و باز ماندن از فضائل انسانی می باشد.[12]چنین شخصی دیگر روی سعادت و بیداری را نخواهد دید و کور دلانه به سرای آخرت قدم خواهد گذاشت .
:پی نوشت
[1]. سوره اعراف(7)آیه 179.
[2]. سوره انفال(8)آیه 22.
[3]. سوره کهف (18)آیه28.
[4]. سوره تین(95)آیه 5.
[5]. سوره بقره (2)آیه67.
[6]. سوره یوسف(12)آیه 33.
[7]. حرّانى ، حسن بن شعبه، تحف العقول ، ترجمه صادق حسن زاده، قم، انتشارات آل علی (ع)، 1382ش.ص483
[8]. ابن منظور ،محمد بن مکرم ، لسان العرب، ج 15 ، ص 7 .
[9]. سوره علق (96)آیات7-6.
[10]. طباطبائی ، محمد حسین، تفسیر المیزان، چاپ پنجم ، قم ، دفتر انتشارات جامعه ی مدرسین ، 1417ق ، ج 20 ، ص 325 .
[11]. سوره قصص(28)آیه78.
[12]. طباطبائی ، محمد حسین، المیزان ، ج 16 ، ص 77.