فرض های بنیادی الگوی مک مستر در خانواده درمانی

عملکرد خانواده، بر رویکرد سیستمی مبتنی بر ساختار، سازماندهی و الگوهای تبادلی بین اعضای آن، استوار است و سلامت ابعاد مختلف آن، موجب ایجاد و گسترش تفاهم و افزایش صمیمیت بین همسران گردیده، تضمینی برای ثبات و بقای آن، به منزله‌ی یک نظام فراهم نماید. یکی از روش های سنجش این نظام الگوی مک مستر هست. با ما همراه باشید تا با فرض های بنیادین این الگو آشنا شوید.
يکشنبه، 24 فروردين 1399
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
فرض های بنیادی الگوی مک مستر در خانواده درمانی
طبق الگوی مک مستر خانواده از لحاظ کارکردی به عنوان یک سیستم در نظر گرفته می شود که نقش مهمی را در رشد زیستی، روانی و اجتماعی فرد دارد. 
 

الگوی مک مستر

ساخت الگوی مک مستر در مورد ارزیابی کارکرد خانواده، اساسا از اواخر دهه ۱۹۵۰ در دانشگاه مک مستر واقع در هامیلتون اونتاریا در کشور کانادا آغاز گردید. در این الگو که بر اساس رویکرد سیستمی می باشد، ساختار، چگونگی سازماندهی و الگوهای تبادلی خانواده مورد بررسی قرار می گیرد. این الگو، الگوی تکامل یافته الگوی طرح طبقات خانواده است که در سال ۱۹۶۲ انتشار یافته است.
 
الگوی مک مستر توسط اپستین، بیشاپ و لوین در سال ۱۹۷۸ در بخش روان پزشکی دانشگاه مک مستر ارایه گردید. ارزیابی خانواده در این الگو مبتنی بر سبک مشکل محور است و بر عملکرد کنونی خانواده و نه مرحله رشد کنونی و یا مراحل رشد آن در گذشته، تأکید می کند (زهرا کار، ۱۳۸۴).
 

فرض های بنیادی الگوی مک مستر

 اصول الگوی مک مستر با توجه به اینکه این الگو مبتنی بر رویکرد سیستمی است، منتج از این رویکرد می باشند. اصول بنیادی الگوی مک مستر عبارتند از:
 
1.بخش ها و اجزای خانواده با یکدیگر مرتبطند.
2. یک جزء یا بخش از خانواده نمی تواند به تنهایی و جدای از سایر اجزاء درک و فهمیده شود.
٣. کارکرد خانواده چیزی بیش از کارکرد مجموع اجزای آن است.
۴. سازمان و ساختار خانواده در تعیین رفتار اعضای خانواده نقش بسیار مهمی را ایفا می کند.
۵. الگوهای تعاملی موجود در سیستم خانواده در شکل دهی رفتار اعضای خانواده نقش مهمی ایفا می کنند (اپستین، بیشاپ و لوین، ۱۹۷۸).
 

[کارکردهای خانواده]

طبق الگوی مک مستر خانواده از لحاظ کارکردی به عنوان یک سیستم در نظر گرفته می شود که نقش مهمی را در رشد زیستی، روانی و اجتماعی و نیز حفاظت و نگهداری از اعضای خود ایفا می کنند. در الگوی مک مستر کارکردهای خانواده در سه دسته از وظایف مورد بحث قرار می گیرند که عبارتند از:
 
 
1. وظایف بنیادی
این وظایف اصولأ به موارد فطری و ذاتی مثل تدارک غذا و سرپناه برای اعضای خانواده مربوط می شود. نمونه وظایف بنیادی شامل تأمین نیاز مهرورزی، عاطفه، و حمایت در هنگام رویارویی با شکست و ناکامی می شود.
 
2. وظایف رشدی
 این دسته از وظایف دربرگیرنده دو مجموعه از موضوعات و مسایلی است که در نتیجه فرآیند رشد طبیعی به وجود می آیند: (الف) مسایل و موضوعات مرتبط با مراحل رشد فردی که مستلزم تغییرات ساختاری در رشد جسمانی افراد می باشد، نظیر: نوزادی، کودکی، نوجوانی، و بحران های میانسالی. (ب) مسایل و موضوعات مرتبط با مراحل خانواده که مستلزم تغییرات ساختار در رشد خانواده می باشد، نظیر: ازدواج اول، اولین بارداری و تولد اولین فرزند.
 
٣. رویدادهای مخاطره آمیز
وقوع بحران های مرتبط با بیماری، تصادف، بیکاری، نقل مکان و ... را شامل می شود.
 
خانواده یک سیستم هدف گراست که این وظایف را طی فرآیند رسیدن به اهداف نهایی، که همان رشد مطلوب و بهینه اعضای خانواده است، به انجام می رساند.
 
توانایی خانواده ها در انجام این وظایف متفاوت است. در بعضی از خانواده ها، انجام وظایف ابزاری بنیادی مانند تأمین غذا و سرپناه ممکن است بسیار دشوار باشد، ولی در بعضی دیگر، خانواده ها ممکن است وظایف ابزاری را خوب و مناسب به انجام برسانند، ولی در انجام وظایف رشدی با مشکل مواجه باشند و در خانواده های دیگر نیز ممکن است انجام وظایف بنیادی و رشدی خوب صورت گیرد، ولی در برخورد با رویدادهای مخاطره آمیز مثل بیکاری والدین، با مشکل مواجه باشند (ویل و رات، ۱۹۸۵).
 

ابعاد کارکردی خانواده طبق الگوی مک مستر

طبق الگوی مک مستر، ابعاد مهم کارکردی خانواده عبارتند از: حل مسأله، ارتباط، نقش ها، پاسخدهی عاطفی، مشارکت عاطفی و کنترل رفتار (ویل و ورات، ۱۹۸۵).
 
1.حل مسأله
بعد حل مسأله به توانایی خانواده در حل مسایل و مشکلات در سطحی که کارکرد مؤثر خانواده حفظ شود، اشاره می کند. به طور کلی، مسایل به دو گروه اصلی طبقه بندی می شوند:
 
2.مسایل ابزاری
مسایل و مشکلات عملی مربوط به زندگی روزمره، نظیر مشکلات مالی یا مشکلات مربوط به مسکن. ۲. مسایل عاطفی: مسایل و مشکلات مربوط به احساسات و تعارضات عاطفی.
 
به عنوان یک قانون کلی، تمام خانواده های بدکارکرد در زمینه مسایل عاطفی مشکل دارند، هرچند بعضی از خانواده، هم در مسایل عاطفی و هم در مسایل ابزاری، با مشکل مواجه هستند. فرآیند حل مسأله دارای هفت مرحله است:
 
1. شناسایی مسأله
2.آماده کردن منابع یا اشخاص مربوط در داخل و خارج خانواده نسبت به مساله
3. تولید طرح های عملی مختلف (تولید راه حل های مختلف)
4. انتخاب یک طرح عملی (راه حل) مناسب
۵. عمل (اجرا)
۶. نظارت بر اجرای راه حل انتخاب شده
۷. ارزشیابی در مورد موفقیت اجرای راه حل انتخاب شده.
 
خانواده های دارای کارکرد اثربخش و سالم می توانند بیشتر مراحل این فرآیند را با موفقیت به انجام برسانند، ولی خانواده های بدکارکرد و ناسالم، حتی در شناسایی مسألة خود نیز ناتوان هستند.
 
منبع: کتاب مشاوره خانواده. کیانوش زهراکار و فروغ جعفری . صص 103-106، انتشارات ارسباران،  دوم. 1394.


سبک زندگی مرتبط
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
سبک زندگی مرتبط