يکشنبه، 21 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

داریوش رفیعی

داریوش رفیعی
مرحوم داریوش رفیعى چراغ فروزان و شعله‏ى تابناكى بود از سرزمین هنرپرور كرمان كه اگر چه فروغ حیات او به سرعت رو به خاموشى گرائید، ولى تأثیرات هنر استثنائى و جاویدان او همچنان در خاطره‏ها زنده و برقرار است و با گذشت زمان هرگز فراموش نخواهد شد. داریوش از دودمانى سرشناس و خانواده‏اى اصیل و ریشه‏دار بود، رفتار و گفتار و طریقه‏ى معاشرت و سلوك او با هنرمندان و هنردوستان معرف والایى مقام و اصالت اندیشه‏هاى هنرى او بود. وى با درگذشت پدر، در سنین 20 سالگى از كرمان به تهران آمد و از آنجا كه شیفته‏ى ذوق سلیم و شور و حال فطرت هنرمندانه خود بود و در فراگیرى موسیقى استعداد و علاقه شگرفى داشت، به محض ورود به تهران به محضر اساتید بزرگ موسیقى مانند مرحوم یاحقى، مرحوم بدیع‏زاده، نوازنده‏ى بزرگ ضرب مرحوم حسین تهرانى و مجید وفادار و سپس پرویز یاحقى جوان روى آورد. نخست ردیفها و گوشه‏هاى موسیقى ایرانى را نزد حسین یاحقى فراگرفته و نوازندگى ضرب را كه در نواختن آن داراى سوابقى نیز بود نزد حسین تهرانى تكمیل نمود و با سرپنجه‏هاى ظریف و پرتحرك خود سبكى را در نواختن ضرب ارائه داد كه از شیرینى و ملاحت خاصى برخوردار بود، سپس نزد مرحوم بدیع‏زاده كه یكى از خوانندگان و آهنگسازان مشهور زمان خود بود و در آفرینش آهنگهاى ضربى (كار عمل) و تسلط به ادبیات شهرت خاص و عام داشت روى آورده و براى مدت طولانى در خانه‏ى استاد و در كنف حمایت و تربیت وى به سر برد. خانه مرحوم بدیع‏زاده كه آن روزها محل رفت و آمد هنرمندان بزرگ موسیقى بود فضاى گرم و صمیمانه‏اى را به وجود آورده بود كه اكثر هنرمندان و دست‏اندركاران موسیقى در آنجا با هم ملاقات كرده و آثار جدید خود را به گوش هم مى‏رساندند و از نظریات یكدیگر مطلع مى‏شدند، داریوش رفیعى در چنین محفل پرجذبه و گرم با بیشتر هنرمندان آن روزگار آشنا شده، خود نیز گاهى به شوق و نشاط آمده از گوشه مجلس با صداى پرطنین و مردانه‏اش ترانه‏ى محلى و پرسوز و گدازى را سر مى‏داد: «رختخواب مرا مستانه بنداز تو پیچ پیچ ره میخانه بنداز» رفته‏رفته صدا به اوج و نهایت قدرت خود رسیده و نواى ضرب زیر پنجه‏هاى سحار او فضاى خانه و محفل دوستان را از عشق و شور و حال لبریز مى‏نمود. داریوش در آغاز ورود به رادیو با معرفى و راهنمایى استاد بدیع‏زاده كار خود را با اركستر ابراهیم منصورى آغاز كرد، و پس از اجراى چند برنامه كه مورد توجه زیاد شنوندگان واقع شد، بعد به مجید وفادار آهنگساز معروف معرفى شد، در این موقع بود كه ناگهان نام او و ترانه‏هاى او زبانزد خاص و عام شده، گروه گروه مشتاقان و علاقمندان این هنرمند جوان به رادیو روى آورده در جستجوى صاحب این صدا بودند ولى وى با خوى درویشى و عزت نفس كم‏نظیرى كه داشت به ندرت در مجامع خصوصى شركت مى‏كرد، او داراى طبعى حساس و چهره‏اى موقر و بسیار دوست‏داشتنى بود. در بلندنظرى و گشاده‏دستى زبانزد دوستان خود بود و به همان نسبت از مواهب عالى انسانى و لطائف روحى و صفاى درون بهره‏مند بود ترانه‏هاى پراحساس محلى كه از سرچشمه‏ى پرعطوفت دلهاى پاك و عشقهاى آسمانى و بى‏شائبه‏ى روستائیان گمنام تراویده و از روزگاران گذشته برجاى مانده اگرچه به وسیله خوانندگان محلى گاه و بیگاه خوانده مى‏شد، ولى داراى آن مقدار تأثیر نبود كه در زمان داریوش رفیعى مورد استقبال قرار گرفت. جاى تردید نیست كه این سبك از خوانندگى نخست از منوچهر همایون‏پور كه از خوانندگان معروف و با سابقه‏ى زمان خود بود آغاز گردید و پس از آن داریوش رفیعى بود كه این روش را دنبال كرد، آرى این دو تن بودند كه به علت تسلط عمیقى كه به ملودى‏هاى وسیع و آهنگهاى محلى سامان خود داشتند و نغمه‏هاى دلنشینى كه از زمان كودكى در كوهپایه‏ها و كنار چشمه‏ساران، سایه زیر درختها و آلاچیقهاى روستایى به گوش جانشان زمزمه كرده بودند، توانستند خدمتى ارزنده به فولكور و معرفى هرچه بیشتر ترانه‏هاى محلى این مرز و بوم نمایند. داریوش رفیعى از آغاز جوانى دوست و معاشر لاینفك هنرمند چیره‏دست و آهنگساز معروف پرویز یاحقى بود هنگامى كه این دو دوست هنرمند و جوان در كنار هم به كار خوانندگى و نوازندگى مى‏پرداختند این یك با پنجه سحرآمیز و نغمات هوش‏رباى ویولن و آن دیگرى با صداى گرم و پخته خود در حالى كه نواى ضرب عظمت و قدرت خاصى به هنر آنان مى‏داد، مجلس و مجلسیان را شور و حالى مى‏برد كه سماع صوفیانه و جذبات عارفانه را در خاطره‏ها زنده مى‏كرد، این معاشرتهاى ممتد كه تا آخر حیات داریوش ادامه داشت باعث پدید آمدن چندین آهنگ و ترانه جدید شد كه هر یك به ترتیب زمان در رادیو ضبط و پخش شد. این سرى از آهنگهاى داریوش و پرویز از بهترین آثارى است كه از آن زمان برجاى مانده است. داریوش رفیعى در 32 سالگى و در عنفوان جوانى به بستر بیمارى افتاد و به علت بى‏توجهى پزشكى عارى از مسئولیت در حالى كه دانه‏هاى برف به آهستگى چرخى زده بر زمین مى‏نشست چشم از جهان فروبست و دوستداران خود را به درد و رنجى فراموش نشدنى مبتلا كرد، چه روز غمگینى و پرغوغایى بود روزى كه او را در مقبره‏ى ظهیرالدوله به خاك مى‏سپردند. یادش به خیر باد.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.