کاشانیها نام «تفضلی» را خوب میشناسند. حداقل میدانند که خیابانی در انتهای بلوار دانش این شهر به نام «حسن تفضلی» ثبت شده است. او را ارباب صدا میزدند. هر چند روش و منش او با کارگرانش ارباب و رعیتی نبود، اما اغلب مردم کاشان به گونهای خود را مدیون او میدانستند و دوست داشتند اینطور صدایش کنند؛ چه آن جمعیت فراوانی که در کارخانه نساجی او کار میکردند و چه کسانی که با واسطه خدمات او به بخش بهداشت و درمان شهرشان و تجهیز بیمارستان، معالجه شده بودند. به ادب و هنر هم علاقهمند بود. ادیبان و هنرمندان را حمایت میکرد، مقبره محتشم کاشانی را بازسازی کرد، مجموعه آثار او را به چاپ رساند و از شاعران جوان کاشانی نیز حمایتهایی کرد. از خدمات عامالمنفعه او روایتهای فراوانی وجود دارد.
«حسن تفضلی» برای تقویت اقتصاد مردم کاشان و همچنین کشور تلاشهای ماندگاری کرد. او را پدر نساجی ایران لقب دادهاند. مردی که در سال 1313 نخستین کارخانه ریسندگی ایران را در شهر کاشان بنیان گذاشت و تا پایان عمر 92 سالهاش نپذیرفت که در بازار داخلی، نمونه پارچه خارجی باکیفیتتر وجود داشته باشد.
ارباب فقط در کلام
خودش هم نمیپسندید که ارباب صدایش کنند. پا به سن که گذاشت، حاجی ارباب شد. کاشانیها هم او را به همین نام میشناختند. همشهری متعصب آنان بود. در سال 1274 متولد شد و به هرچه که به کاشان مربوط میشد، تعصب داشت. ریسندگی و نساجی را متعلق به کاشان میدانست و در نظر داشت که روزی این ادعا را ثابت کند. پدرش تاجر فرش بود و خود او هم تا سال 1313 که نخستین کارخانه ریسندگی خود را در کاشان راهاندازی کرد، به تجارت فرش مشغول بود. اما بعد از تأسیس کارخانه، فعالیت کمزحمت و پرسود تجارت را تا همیشه کنار گذاشت.
کارخانه ریسندگی او با 450 دوک ریسندگی کار را آغاز کرد و 44 سال بعد که موسم انقلاب از راه رسید، بیش از صد هزار دوک در کارخانه او در حال چرخیدن بودند. ارباب حسن تفضلی، چنانکه هر کسب و کار موفقیتی جز از این ممکن نیست، یک مدیر دلسوز بود که هر صبح با کارگرانش وارد کارخانه میشد و در پایان روز دیرتر از همه بیرون میرفت. خودش را کارگر صنعت نساجی میدانست و خاطرههای زیادی در این مورد از او نقل شده است.
حوالی سال ۱۳۲۵ در اوج قدرت تشکیلاتی حزب توده، آتش اعتراضات سازماندهیشده کارگری به کاشان هم کشیده شد. یکی از ناظران، واقعه را اینگونه تشریح میکند: «همه چوب به دست در سالن کارخانه تجمع کرده بودند. تودهایها هرکس را میدیدند با چوب میزدند… شب رئیس حزب توده از اصفهان به کاشان آمد. او همه کارگران را جمع کرد. چهارپایه را آوردند. رفت بالا و گفت: کارگران! کارتان در کارخانه را خوب انجام دهید. تفضلی یک کارگر است! یک فئودال نیست و با شما کار میکند.» بعد از آن کارگران چوبهایشان را انداختند و به دنبال کار خود رفتند.
مدرنسازی به شیوه سنتی
حسن تفضلی از نخستین مدیران سنتی ایران است که به اقتضای زمان به مدرنیسم و الزامات ناشی از آن در صنعت و اقتصاد پی برد و برای تحقق آن کوشش کرد. البته مدرنسازی صنعت به شیوه تفضلی هیچگاه باعث بیکاری کارگران نشد. یکی از دغدغههای همیشگی او اشتغالزایی برای جوانان و نوجوانان بود. نگاهی به تحول سرمایهگذاری، مقدار تولید، تعداد پرسنل و افزایش واحدها نشانگر این است که تفضلی طی بیش از چهار دهه، بهطور دائم به نوسازی و توسعه واحد اقتصادی خود میاندیشید. در سالهای 1334 و 1338 با افزایش سرمایه، کارخانههای دیگری با 14 هزار دوک نخریسی و 508 ماشین بافندگی، رنگرزی، چاپ و تکمیل، راهاندازی شد که روزانه 70 هزار متر پارچه پشمی، ابریشمی، پوپلین، ساتن و کرپدوشین تولید میکرد. در سال 1350 شرکت از واحد جدید خود بهرهبرداری کرد و با 20 هزار دوک ریسندگی و دستگاههای بافندگی، شروع به تولید محصولاتی جدید و به روز کرد.
اصرار به تولید داخلی
کارکنان شرکت در سال 1352 به 3200 نفر رسیدند؛ طی 40 سال، زیربنای کارخانه به 58 هزار مترمربع رسید. این شرکت در سال 1357 با بیش از 8500 سهامدار، حدود 4500 پرسنل، چهار متخصص خارجی و 11 مهندس فعالیت داشت. مرحوم تفضلی به پیشرفته کردن کارخانه تأکید زیادی داشت و بارها به سفرهای خارجی رفت تا تجهیزات نساجی را در کشورهای پیشرفته مشاهده کند و آنها را به کشور بیاورد.
زمانی که مخمل فرانسه وارد ایران شد، تفضلی به فکر تهیه این پارچه در ایران افتاد. مدیر کارخانه سازنده ماشین مخمل به او گفت فقط چند کارخانه در اروپا قادر به تولید این محصول باکیفیت هستند و تولید آن آسان نیست. تفضلی معتقد بود که این صنعت متعلق به کاشان است و از کاشان به چین و سایر نقاط جهان رفته است؛ چگونه ما نمیتوانیم این محصول را تولید کنیم؟ با اصرار تفضلی، قرارداد خرید 50 دستگاه به امضا رسید. آنان دو مهندس تولیدکننده مخمل را با دو برابر حقوق دریافتی در آلمان به کاشان آوردند تا به تولید مخمل بپردازند.
دومین سرمایهگذاری صنعتی تفضلی در سال 1334، در کارخانه مخمل کاشان صورت گرفت. کارخانه مخمل کاشان حدود 120 هزار متر مربع زمین و 6500 مترمربع زیربنا داشت و طی 25 سال بهتدریج توسعه یافت. این کارخانه در سال 1345 حدود 2000 پرسنل داشت. برای افزایش تولید به کارگران پیشنهاد شد بر پایه کارمزد (بهجای روزمزد) کار کنند. مزد کارگران، شش تومان، در ازای 12 متر تولید مخمل بود. هر کس، بیشتر از 12 متر میبافت، مزد آن را دریافت میکرد.
ایستادگی در روزهای جنگ
تفضلی در سالهای ابتدایی انقلاب مورد بیمهریهایی هم قرار گرفت. به هر حال او یک سرمایهدار بود و آن زمان همین ویژگی سبب میشد که برخیها به او بتازند. حتی به او تهمت وابسته کردن صنعت کشور به خارج و حیف و میل کردن اعتبارات بانکی هم زدند. همین اتهامات کار را به جایی رساند که او را ممنوعالخروج کردند، اما بعدها بانک مرکزی اعلام کرد که او هیچ ارزی به خارج از کشور منتقل نکرده است. البته هیچ گاه این بیمهریها سبب نشد او خدماتش را متوقف کند.
آغاز جنگ تحمیلی، طبیعتاً صنعت نساجی کشور را نیز همچون باقی صنایع در تنگنا قرار داد. فعالیتهای پدر نساجی ایران، از چند حیث با آغاز دوران دفاع مقدس به چالش کشیده شد. نخست اینکه بازار با رکود مواجه شد و بسیاری از سرمایهداران و شریکان تجاری، درصدد خروج سرمایههایشان از کشور برآمدند. در این رابطه از دختر مرحوم تفضلی خاطرهای نقل شده که میگوید: «در آن روزگار که سرمایه داران، سرمایهٔ خود را از ایران خارج میکردند، پدرم طرحی برای توسعهٔ کارخانه داشت و چون انتقال ارز ممنوع بود، برای اجازهٔ آن نزد آیت الله بهشتی رفتند. آقای بهشتی سؤال کرده بودند که قدرت کارخانه چقدر است و پدرم توضیحات کافی داده بودند و آیت الله بهشتی وقتی از میزان سهم پدرم در کارخانه مطلع شده بودند، بسیار تعجب کردند و به ایشان گفتند که شما بنیانگذار این شرکت هستید و از ابتدا مدیر آن و هنوز سهم شما اینقدر اندک است. هر کس جای شما بود، تمام سهام را به نام خود کرده بود. ولی شما برعکس آن شرکت را به سهامی عام تبدیل نمودهاید. شما هر گونه طرحی که داشته باشید من با آن موافقم.»
اما فعالیت در سالهای نخست جنگ، چندان ساده نبود. علاوه بر حفظ کارخانهها و توسعه بخشیدن به بخشهایی از آن، اشتغالزایی در سالهای بحران نیز از دغدغههای دیگر مرحوم تفضلی بود. در خاطره دیگری از او نقل شده است که: «قبل از تأسیس دانشگاه علوم پزشکی کاشان، جلسهای در دفتر کار حاج آقا تفضلی تشکیل شد. در این جلسه جمعی از پزشکان حضور داشتند و قبل از از طرح مسأله آقای تفضلی گفتند: اکنون که با شما صحبت میکنم، مبلغ چهارصد و پنجاه میلیون تومان پول در بانک داریم و میخواهیم ماشین آلات از خارج خریداری کنیم و نیاز به ارز داریم. در حالی که جنگ است و دولت ارز ندارد و من غصه بیکارها را میخورم.» پس از این سخن مرحوم تفضلی گریستند.
سرسختتر از همیشه
مدیریت اقتصادی صنعت نساجی در سالهای جنگ تحمیلی، عملاً بر دوش مرحوم تفضلی قرار گرفته بود. این مرد شریف اما به سرعت خود را با شرایط بحرانی کشور سازگار کرد و اجازه نداد که کشور از دریچه صنعت نساجی آسیب ببیند. او سرسختتر از قبل، فعالیت در صنعت را ادامه داد. از دختر مرحوم تفضلی نقل شده که: «در زمان جنگ، طرح توسعه کارخانه را پدرم به وزارت صنایع برده و آن را تصویب کرده بودند و اجرای آن منوط به تائید کارشناس از طرف آن وزارت خانه بود. روزی که کارشناس مذکور برای بازدید به کارخانه میآید، هواپیماهای عراق به ایران حمله میکنند و چند ضد هوایی که روی پشت بام کارگاهها تعبیه شده بود، شروع به دفاع مینمایند. آقای کارشناس که ترس بر او غالب شده بود، میگوید: آقای تفضلی مملکت در حال جنگ است، دشمن حمله کرده و شما این جا به دنبال گسترش کارخانه هستید؟! پدرم بسیار خونسرد در جواب او میگویند: هر یک از ما وظیفهای داریم که اگر به وظیفهمان عمل کنیم، مملکت همیشه آباد میماند و پیشرفت میکند. آن شخصی که پشت ضد هوایی نشسته، به وظیفهاش که دفاع است عمل میکند. من هم که به دنبال توسعه این مجموعه هستم، به وظیفهام عمل میکنم. شما هم وظیفهات این است که این طرح را درست کارشناسی کنید.»
مردی که امانتدار بود
ویژگیهای شخصی و اخلاقی قهرمانان اقتصادی جنگ، موضوعی است که نباید از کنارش به راحتی گذشت، به هر حال همین ویژگیها سبب شده بود که آنها در سختترین دوران اقتصادی ایران، پای این نظام بایستند. اگر از اطرافیان تفضلی درباره مهمترین خصوصیت بارز در شخصیت او سؤال کنید متفقالقول خواهند گفت؛ امانتداری. شاید تفضلی، صنعت نساجی را امانتی نزد خود میدانست که در روزهای بحرانی هم نگذاشت چرخهای این صنعت متوقف شود. دختر تفضلی در خاطرهای از پدرش میگوید که یک بار جلسه او در محل کار طولانی شد و دیر به خانه آمد. وقتی اعضای خانواده از او درباره علت طولانی شدن جلسه میپرسند میگوید که جلسهای با خریدار پارچه داشته و خریدار میخواسته که پارچه را با قیمت ۲ قران کمتر بخرد. در نهایت هم به همین دلیل میان خریدار و تفضلی توافق نمیشود. تفضلی وقتی تعجب خانواده را میبینید میگوید: «شاید دو قران در متراژ پایین چشمگیر نباشد، اما در متراژ بالا مبلغ قابل توجهی میشود، در حالی که من امانتدار سهامدار هستم و باید حافظ منافع آنها باشم اگرچه به یک قران باشد.»
خوشرویی، توجه به مشکلات کارگران و رفع آنها، نظم، وقتشناسی و همچنین سادهزیستی، از ویژگیهای دیگر این قهرمان اقتصادی کشور ما بود. همه میدانستند که ارباب حسن ثروت بسیار زیادی دارد، اما همه میدانستند که ارباب یک پیکان دارد و هیچوقت حاضر نشده ماشین لوکستری بخرد. او تا روزهای آخر حیات در خانه قدیمیاش بدون هیچگونه تجملاتی زندگی میکرد.
در آبان سال 66 ارباب حسن تفضلی که 92 سالگی را میگذراند، به دیار باقی شتافت. هرچند در سالهای پایانی عمر، بیماری و بیمهری با زندگی او همراه شده بود، اما از صنعتی که در کشور پایهریزی کرده بود، دست نکشید. بخشهای زیادی از کارخانههای نساجی او در کاشان حالا تعطیل شدهاند و آن بخش باقیمانده هم هرگز نتوانست که بعد از او در شرایط اوج باقی بماند. در آبان ماه سال ۹۴ دانشکده نساجی و هنر در دانشگاه کاشان با مشارکت و سرمایهگذاری دختر حسن تفضلی احداث گردید تا نام این مرد سرسخت و خستگیناپذیر در یادها باقی بماند.
برگرفته از: خبرگزاری فارس
مطالب مرتبط:
ارباب حسن تفضلی- پدر صنعت نساجی ایران- قسمت اول
حاج حسن تفضلی«پدر صنعت نساجی ایران»- قسمت دوم
تأثیر صنعت نساجی بر توسعهی کالبدی شهر اصفهان در دورهی صفوی