اکران فیلم خانه پدری بهانهای شد تا حرفهای سیدمحمدحسینی کارشناس ومنتقد سینما را درباره سه مفهوم سرگردان و بسیاری اوقات مذموم سینمای ایران یعنی «پدر»، «غیرت» و «خانواده» بشنویم.
در سینمای دنیا پدر خط قرمز است
یک خط قرمزی در سینمای آمریکا، سینمای چین و سینمای هند وجود دارد به اسم «سینمای بیپدر» در سینمای آمریکایی پدر آمریکایی همیشه جایگاه محترمی دارد به خصوص در سینمای کودک. از فیلم پینوکیو گرفته تا شیرشاه، تا بامبو تا خانواده شگفتانگیز تا درون و برون. پدر شخصیت محترمی است حتی اگر منفعل و دائمالخمر باشد. اجازه تعدی به او وجود ندارد به طوری که در فیلم تکتیرانداز آمریکایی شاید حضور چندانی نداشته باشد اما سر همان میز شام همه حرف فیلم را میزند. در سینمای آمریکا حتی اگر پدر جنایتکار هم باشد در موضعی قرار میگیرد که فیلم تبدیل به اثری ماندگار همچون «پدرخوانده» میشود. گاهی نتیجه فیلمنامه چیزی مثل فیلم «برکینگ بد» میشود ولی مرد خانوادهاش را دوست دارد. در سینمای چین پدر بسیار تکریم میشود و در سینمای هند واقعا تقدیس میشود. اما در سینما و تلویزیون ایران به پدر به عنوان یکی از ارکان اصلی خانواده بیمحابا میتازند. پدر در سینما و تلویزیون ایران موجود ابنالوقت، دو زنه، زندگی پنهاندار، ضدعشق یا در گذشته ماندهاست. حتی اگر همین سریال ستایش را ببینید حشمت فردوس یک موجود در گذشته مانده و کاریکاتوری است که هر از گاهی یک جملههایی میگوید.غیرت میتواند موتور محرک یک درام باشد
غیرت چرا در سینما مورد توجه قرار میگیرد؟ به نظر من به این دلیل است که غیرت به عنصر خشم بسیار نزدیک است و خشم یکی از آن آتشهای زیر خاکستری است که میتواند موتور محرک درام باشد و قصه را پیش ببرد. معمولا در سینمای دنیا از غیرت در شخصی کردن اراده فرد قهرمان استفاده میشود. یعنی یک کاری میکند آن فرد تحریک شود و این تحریک شدن نظام انگیزشی درونی او و در حوزه غیرت اوست. حالا که از درون انگیزه گرفته میرود که مشکل پیش آمده را حل کند و قصه را پیش میبرد.اما در ایران عنصر غیرت یک عنصر به شدت مذموم و عقب افتاده است که همیشه در مقابل عشق قرار میگیرد و چون عشق همیشه مطلوب است، غیرت که در مقابل او قرار گرفته مذموم است. قرائت سینمای ایران از عشق، نوعی اباحی مسلکی و شهوت است. آخر لیلی و مجنون نظامی میگوید:«عشق آینه بلند نور است/ شهوت ز حساب عشق دور است» اما در سینمای ما هر آنچه درباره عشق گفته میشود ناظر به شهوت است و ربطی به عشق ندارد.
قرائت سینمای ایران از عشق، شهوت است
متاسفانه قرائت شهوت به جای عشق در سینمای ایران مطلوب است و چون غیرت مقابل این موضوع میایستد چند خصوصیت پیدا میکند. اول اینکه بیرحم میشود. بی منطق میشود. بیقانون میشود. شهر هرتهایی شکل میگیرند که از زمان فیلم «قیصر» تا به امروز ادامه دارد. آدمهای خودخوانده در یک شهر هرت که هرکاری دلشان بخواهد انجام میدهند. همین میشود که شما میبینید در یک جشنواره سه تا چهار فیلم در این باره ساخته میشود و همهشان «غیرت» را می زنند. حال سوال ما اینجاست گناه آن پدری که نگران دخترش است؛ آن هم دختری که بدون اطلاع او و مادرش از اهواز به تهران آمده تا در یک گودبای پارتی شرکت کند و آن پدر از اهواز تا تهران با نگرانی رانندگی میکند، چیست؟ چرا این پدر، شخصیتش و رفتار و نگرانیاش باید مذموم باشد؟آیا در تعریف سینمای ایران چیزی به عنوان خانواده وجود دارد؟ سینمای ایران اصلا چیزی به نام پدر را میشناسد؟ میداند که پدر میتواند نسبت به دخترش دغدغهها و نگرانیهایی داشته باشد؟ در سینمای ایران شاهد فیلمی هستیم که دختر با دوستپسرش به دور از پدر جایی میرود و آن دوستپسر دختر را پیش پسرهای دیگری که همه موزیسین و خواننده هستند تنها میگذارد. یعنی جای آن دختر پیش آن پسرها امنتر از پیش پدرش است.
«عشق با غیرت» در سینمای ایران یک پارادوکس است
در سینمای ایران پارادوکسی به نام «عشق با غیرت» وجود دارد. این موضوع مفهوم نیست. این در ذات خودش پارادوکس دارد. امیرالمومنین میفرماید:«هرگز در طول تاریخ یک انسان غیور زنا نکرد. چون نه به حریم دیگری تجاوز میکند و نه اجازه میدهد کسی به حریم او تجاوز کند.» پس هرکس زنا کرد غیرت ندارد. اما آن چیزی که در سینمای ایران به طور ثابت به عنوان «دوست پسر باغیرت» اتفاق میافتد. پارادوکس است. در غیرت نفع شخصی وجود ندارد. در فیلم لاتاری این اتفاق درست افتاده است. آدمی که غیرت دارد و نفع شخصی ندارد و نماد غیرت در فیلم به حساب میآید شخصیت موسی است نه دوستپسر دختر. رفتار و جایگاه پسر غلط است اما دغدغههای موسی درست است.
غیرت وجه الهیست که در انسان وجود دارد
غیرت به شدت زمینه بسیار خوبی برای روایت است. چون درام میسازد و به شدت معتقدم غیرت امر ممدوحی است و اگر قرار است در جایی به تصویر کشیده شود باید به بهترین شکل مدح شود و دوستداشتنی به نظر برسد و مخاطبان عاشق آدمهای با غیرت شوند. غیرت وجه الهی است که در انسان وجود دارد و اتفاقا باید در سینما روایت شود. اما نه به این شکل مذمومی که وجود دارد.واقعا سخت است در سینمای ایران فیلمی را نام ببریم که درست به این موضوع پرداخته شده باشد، مگر در سینمای دفاع مقدس. من فکر میکنم مزرعه پدری مرحوم رسول ملاقلیپور تصویر بسیار خوبی از یک مرد است که زن و بچهاش را بسیار دوست دارد. حتی یک جایی مرد را در پارادوکس میگذارد. جایی که حمود با زن باردارش مواجه میشود که صحنه بسیار تلخ و مهیبی است که فقط ملاقلیپور میتوانست آن را اینطور بسازد. آنجا میبینیم چقدر غیرت ممدوح است.
چیزی که در سینمای ایران به عنوان غیرت نشان میدهند نوعی بدویت است
اساسا در ساختارهای ارزشی اجتماعی و دینی غیرت چیز خوبی است و میتوان در تولید فیلم از آن استفاده کرد، بلکه امر ممدوحی است و نه مذموم. به وقتش به داد قهرمانهای داستانهای ما میرسد و میتواند داستان را احیا کند و دست آخر اینکه تصویری که در سینمای ایران از غیرت وجود دارد درست نقطه مقابل آن تعریفی است که ما باید برای غیرت به کار ببریم. سینمای ایران دارد یک جور سبوعیت بی رحم و بیقانون و بیمنطق و روان پریش را به اسم غیرت به خورد مخاطب میدهد که نه تنها غیرت نیست بلکه نوعی بیماری و بدویت است.«سینمای اجتماعی» در ایران به «سینمای اشتباهی» میماند
در افکار عمومی و ضرب المثلهای ما دو نگاه به دخترداشتن وجود دارد. اول اینکه میگویند دختر بابایی است. دوم اینکه دختر غمخوار یا گریه کن پدر است. در آیین ما دختر سمبل لطافت در خانواده است. حال روزنامهای در این مملکت منتشر میشود که میگوید دخترکشی در ایران باب است! اینها همان ابنالوقتهایی هستند که به این سرزمین خیانت میکنند.آن چیزی که در سینمای ایران با لفظ «سینمای اجتماعی» به کارگرفته میشود در واقع «سینما اشتباهی» است و هیچ ربطی به اجتماع ایران ندارد. باید عنصری در سینما به عنوان یک پدیده اجتماعی مورد بررسی قرار بگیرد که حداقل همهگیر باشد و دغدغه همه باشد. وگرنه ممکن است یک آدمی دیوانه باشد و دخترش را بکشد. همه جامعهها دیوانه دارند. آیا این دیوانگی در جامعه ما عمومیت دارد؟ آیا در جامعه ما پدران دخترانشان را میکشند؟ این حادثه بر فرض چندبار اتفاق افتاده است؟ آیا یک پدیده اجتماعی است؟ آدمهایی که در سینمای ما ادعای سینمای اجتماعی میکنند تا به حال از در دانشکده اجتماعی علامه طباطبایی رد نشدهاند. حتی یکبار نخواستند این اساتید را از نزدیک ببینند و با آنها حرف بزنند.