مشکلات فراوان موجود در این ارگان وسیع دولتی بهویژه چالشهای پیش روی نظام آموزشی و مشکلات مربوط به معیشت معلمان اجازه نمیدهد که کسی به فکر اجرای اهداف و جزئیات سند تحول بنیادین باشد. سوء مدیریتها وندانمکاریها و عدم توجه به شایستهسالاریها، تصمیمات خلقالساعه و عدم بهره بردن از نظرات صاحبنظران و مشاوران صادق باعث گردیده که مسائل آموزشوپرورش بیشازپیش به حاشیه رفته و کسی در عمل حواسش به اوضاع وخیم آموزشوپرورش نباشد. گویی همه تصمیمگیران در این تشکیلات فراموش کردهاند که این مجموعه نهادی ورای همه نهادهای کشور است.
رهبر انقلاب هم در ارتباط تصویری با وزیر، معاونان، مدیران و رؤسای وزارت آموزشوپرورش با اشاره به گذشت 9 سال از تنظیم سند تحول آموزشوپرورش افزودند: در این سند اهداف کلان و راهبردهای کلی مشخصشده است که باید بر اساس سیاستها، برنامه اجرایی تنظیم شود. ایشان عنوان کردند: برنامه اجرایی سند تحول باوجود تلاشهای دولتهای مختلف هنوز بهطور کامل تنظیمنشده است که شورای عالی آموزشوپرورش و مدیریت کلان آن باید این مسئولیت را انجام دهند. رهبر انقلابترمیم دورهای سند تحول با نگاه تکمیلی را از مفاد سند تحول و وظیفه شورایعالی انقلاب فرهنگی خواندند و افزودند: مسئولان آموزشوپرورش، این موضوع را پیگیری کنند.
واکاوی این سند و دلایل عدم اجرای آن را در گفتوگو با «حسن بنیانیان»، مسئول کارگروه پیوست نگاری فرهنگی در دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی و «حجتالله بنیادی» پژوهشگر عرصه آموزش موردنقد و بررسی قرار دادهایم.
سند تحول بنیادین، از موضوعاتی است که رهبر انقلاب بر اجرای آن تأکید داشتهاند اما حداقل تا سال 97، فقط 10 درصد این سند اجرایی شده، علت عدم اجرای سند تحول چیست؟ آیا سند قابلیت اجرا نداشته و نیاز به اصلاح دارد یا اینکه قابلیت اجرا دارد اما مسئولان توان اجرای آن را ندارند؟
حجتالله بنیادی: شاید مهمترین مسئلهای که میتوان به آن اشاره کرد، تصور ناصحیح قالب در ذهن مدیران آموزشوپرورش است. بسیاری از آقایان در سخنرانیها و اظهارنظرهایشان اعلام کردند که ما برای اجرای سند تحول نیاز به بودجه و اعتبارداریم، این نگاه، نگاهی غلط و مردود است چراکه این سند یک مسیر و چارچوب جدیدی است. آموزشوپرورش بودجه قابلتوجهی دارد، هرچند که این بودجه ناکافی است اما عدد قابلتوجهی است.سند تحول درواقع باید همه آن سازوکارها را تغییر بدهد، یعنی از تربیتمعلم و توانمندسازی منابع انسانی گرفته تا ساختوساز مدرسه، در همه این موارد باید تغییر و تحول ایجاد کند و اگر آن تغییر و تحولی که مدنظر سند تحول است رخ بدهد، ممکن است بودجه کنونی آموزشوپرورش کفاف بدهد و حتی احتمال دارد زیاد هم باشد ولی اینکه ما انتظار داشته باشیم، سند تحول را مقولهای جدا از فرآیندهای کنونی ببینیم، تصوری ناصحیح است و در بسیاری از اظهارنظرهای مدیران این مسئله را به عینه میبینیم. حالآنکه سند تحول مقولهای جدا از فعالیتهای روزمره نیست و این سند باید در ساختوساز مدارس دیده شود. اما مدارس ما همچنان برهمان مبنای گذشته ساخته میشوند. در سند تحول گفتهشده که شما برمبنای آمایش سرزمین، افق 50 ساله را برای کشور ببینید، درحالیکه ما ندیدهایم.
به همین علت مدرسه میسازیم و بعد از5 سال میبینیم در این نقطه جمعیتی وجود ندارد که این امر بهمنزله اتلاف هزینه است. در بحث تربیتمعلم و محتوای کتب نیز به همین شکل است. بنابراین تصور ناصحیحی از سند وجود دارد و چون این تصور ناصحیح است تلاشهایی که انجام میشود، به نتیجه منجر نمیشود. البته بخشی از اشکالات به خود سند هم برمیگردد؛ معمولا هر سند راهبردی که تنظیم میکنند، در ذیل یا اسناد پاییندستی آن، یکسری شاخص ارزیابی تعریف میکنند که درواقع نشان میدهد این سند به چه میزان اجرا میشود و پیشرفت آن به چه شکلی است. ما در هیچکدام از زیر نظامهای سند تحول شاخصههای واضحی ندیدیم که ارزیابی پیشرفت کار سند را معین کرده باشند.
حسن بنیانیان: نمیتوانم بپذیرم که سند قابلیت اجرا ندارد یا مسئولان توان اجرای آن را ندارند، چراکه دولتها چهارساله فکرمی کنند و مجلسیان هم بهواسطه اینکه به هیچ گروه و دسته حزبی بهصورت رسمی وابسته نیستند، چهارساله فکر میکنند. تجربه چهلساله ما نشان میدهد هیچوقت برای مسائل اساسی، نگاه بلندمدتی نداریم تا از هماکنون برنامهریزی کرده و در دولتهای بعد، آثارش ظاهر شود، بنابراین در اسنادی مثل «مهندسی فرهنگی» و «سند تحول آموزشوپرورش» و «الگوی پیشرفت»، سازوکار سیاسی موجود کشور اجرایی نخواهد شد و هر دولتی هم بیاید، اقدامات نمایشی و سطحی انجام میدهد تا بتواند رأی جمع کند.
ما برای اینکه بتوانیم این تحولات اساسی را در تربیت و فرهنگ و مسائل زیربنایی فکری جامعه انجام بدهیم، باید ثباتی در دولتها و مجالس به لحاظ نگاه کردن به مسائل بلندمدت جامعه، همراه با حل مشکلات روزمره شکل بدهیم، بنابراین ما مشکل را در سازوکارهای سیاسی کشور میبینیم و این نوع سندهای بلندمدت که سالها روی آن زحمتکشیده شده، نیازمند تحولات اساسی در ترکیب، انگیزه و دانش و رشد اعتقادی معلمهاست و با روش فعلی، هرگز اجرا نخواهد شد. تصور میکنم که باید یکسری تغییرات در ایجاد ثبات در مدیریتهای کشور ایجاد کنیم و مطالبات نخبگانی ما، حول مسائل اساسیتر و ریشهایتر حرکت کند.
ما در حال حرکت به سمتی هستیم که مشکل روزمان قیمت مرغ و گوشت و صعود بورس است و توقعات و نیازهای مادی مردم روزبهروز گسترش پیدا میکند، چراکه مسیر ریشهای برای تربیت نسل توسعه آفرین را فراموش کردهایم و در شرایط موجود نهتنها سند در حال اجراشدن نیست بلکه مسائل آموزشی و پرورشی ما به لحاظ کیفی به عقب بازگشته و وضعیت بدتری پیداکرده است که البته بخش مهمی از این مسئله به آسیبهایی بازمیگردد که در بیرون از مرزهای کشور در قالب شبکههای اجتماعی و ماهوارهای و سایر تحولات بیرونی، نوجوانان و جوانان ما را تحت تأثیر قرار میدهد. مهمترین ابزار مقابله با تهاجم فرهنگی هم آموزشوپرورش است. با شعائر دینی مقطعی که در جای خودش بسیار ارزشمند و محترم است، نمیتوانیم مسئله ریشهای تربیت را حل کنیم، مسئله تربیت در تحولات همهجانبه مستمر و عالمانه اتفاق میافتد.
فهم قالب مدیران آموزشوپرورش از سند تحول، ناصحیح است
چرا مقام معظم رهبری بر «زمانبندی» و «تعیین شاخصهای پیشرفت» در برنامه جامع اجرای سند تحول تأکیددارند؟
حجتالله بنیادی: یکی از تأکیداتی که مقام معظم رهبری داشتند، بحث شاخصهای ارزیابی بود که اگر ما این سند را تدوین کردهایم به چه میزان پیشرفت داشته است. بهعنوانمثال در بحث توانمندسازی معلمان، اگر فرض کنیم در سال 90 حدود 20 درصد معلمان ما توانمندی داشتهاند، آیا در حال حاضر این میزان به درصد رسیده است؟ ما هیچ عدد و رقم و شاخصی نداریم، چون یکی از محورها، ارتقای توانمندی معلمان در حوزه فناوری و حرفهای است. یا بهعنوانمثال بحث بهروز شدن محتوای کتب درسی است، آیا محتوای این کتب نسبت به سند بهروز شده یا نشده؟ شاخصهایی که ما برای ارزیابی عملکرد آموزشوپرورش داریم که معمولا سازمانهای برنامهوبودجه و اداری استخدامی تدوین کردهاند، همان شاخصهای گذشته است.یعنی ما برای پیشرفت سند هم، شاخص طراحی نکردهایم. نکته دیگری که باید اشاره داشته باشم، این است که در متن سند آمده بعد از 5 سال، این سند باید روزآمد شود. این اتفاق هم نیفتاده است، یعنی حتی کسانی که این سند را تدوین و تصویب کردهاند، پیگیر اجرای آن نیستند و جالب است که مقام معظم رهبری و مجلس بارها تأکید کردهاند که سند تحول بنیادین، چارچوب کار آموزشوپرورش است، با این حال فهم قالب مدیران آموزشوپرورش از اجرای این سند و اتفاقاتی که باید رقم بزند، یک فهم ناصحیح بوده و این بزرگترین مانع است.
حسن بنیانیان: یکی از راههای اجرای سند این است که برنامه ای عملیاتی- اجرایی با زمانبندی تدوین شود، اما سند تحول آموزشوپرورش مسئله اصلیاش، محور قرار دادن تربیت است، تربیت هم انگیزه و ایمان و همراهی میخواهد.ما معلمانمان ازنظر کیفیت دانش و انگیزه متناسب با اجرای سند نیستند. یکسری مدارس خاص کیفی درست کردهایم و بچههای مسئولین و نخبگان در این مدارس حضور دارند اما از بدنه عمومی آموزشوپرورش غافل شدهایم. در حال حاضر هم باوجود کرونا شرایط بدتر شده و ارتباط ما با نسل جوان به لحاظ تربیت رو در رو قطع شده اما مسئله تربیت نیازمند تعامل رو در رو است. با فضای مجازی فقط میتوانیم آسیبها را کم کنیم، آنهم اگر آگاهانه مدیریت کنیم.
لذا شرایط ما به لحاظ کنترل تحولات فرهنگی جامعه خوب نیست، مگر اینکه سند تحول بهطور کامل عملیاتی شود، این هم مستلزم این است که یک وزیر متخصص و باسواد بدون ترس از استیضاح مجلسیها، با منابع کافی و صرفهجویی کردن در بخشهای دولتی و کمک کردن به آموزشوپرورش بتواند گام بردارد. وزیری که دائما زیرتیغ استیضاح مجلسیان است، آنهم نه برای تحولات کیفی، بلکه برای اینکه رئیس منطقه خود را تحمیل کنند تا دور بعد نماینده مجلس شود، با چنین آموزشوپرورشی سند تحول اجرا نخواهد شد.
ثبات را به آموزشوپرورش بازگردانیم تا سند اجرایی شود
برخی عنوان میکنند آموزشوپرورش بهعنوان وزارتخانه عریض و طویل آنقدر گره باز نشده دارد و آنقدر در تحقق مطالبات حداقلی فرهنگیان ناتوان است و با مشکل کمبود منابع و اعتبارات روبهرو است که دیگر نمیتواند به مباحثی نظیر سند تحول فکر کند، چقدر این دیدگاه را قبول دارید؟
حجتالله بنیادی: ما اینگونه تصور میکنیم که آموزشوپرورش درواقع بسیاری از موضوعاتش نابهنجارند. یعنی در بحث تأمین بودجه و معلم و تأمین محتوا مسئلهداریم، ولی وقتی برنامهای که عالیترین مقام کشور از آن حمایت کرده و مجلس بهعنوان قانون تکلیف و شورای عالی انقلاب فرهنگی تأیید کرده، وزیر میتواند پیگیری و مطالبه کند. بهعنوانمثال در سند تحول گفتهاند که صداوسیما همکاری کندولی بسیاری از مسئولین آموزشوپرورش از صداوسیما فراری هستند و حتی حاضر نیستند گفتوگو کنند.در همین بحث کرونا، تکلیف آموزش مجازی و توانمندسازی معلمان و دانش آموزان از تکالیف است و در سند تحول یکی از اهداف23 گانه این سند، استفاده هوشمندانه از فناوری و مواجهه درست با آثار مخرب فناوری است، اما چه کردهاند و چه اتفاقی افتاده؟ اگر ما همه وضعیت موجود را کنار بگذاریم و بگوییم امسال، سال شروع کار ماست و درست عمل بکنیم، بعد از 4 یا 5 سال نتیجه میگیریم، از سوی دیگر آنچه در آموزشوپرورش بولد شده مسئله مافیای کنکور است و شبکه «سینا روبیک» و حذف مشق شب و حذف آزمون، حالآنکه یکی از رویکردهای سند تحول، مدیریت مدرسه محور است. یعنی همه تشکیلات و خدموحشم آموزشوپرورش باید در اختیار مدرسه باشند. اگر همین یک شاخص را در نظام آموزشی بررسی کنیم، متوجه میشویم که به فرض مثال، میزان اختیاراتی که به مدرسه دادهشده 10 درصد بوده و در حال حاضر 35 تا 40 مورد است، ما این کار را نکردهایم.
در حال حاضر دستورالعمل بازگشایی مدارس که درواقع یکی از مصداقهای عینی عملکرد وزیر کنونی آموزشوپرورش است، نشان میدهد که کاملا مغایر با سند تحول است. سند تحول در این دستورالعمل باید خودش را نشان بدهد. مدارس ما حتی اختیار ندارندساعات شروع کلاس را خودشان انتخاب کنند. ما این اختیار را نه برای مدرسه و نه منطقه و شورای عالی آموزشوپرورش قائل نشدهایم و رسما سند تحول را کنار گذاشتهایم و اینیک موضوع جدا از فرآیندها و اتفاقات و رویههای آموزشوپرورش است و سند تحول باید اینها را اصلاح بکند. تا هنگامیکه تفکر مدیران اصلاح نشود و ما فعلا دستورالعمل را بنویسیم و بعد به دنبال اجرای سند برویم، اینیک نگاه کاملا غلط است. اگر این نگاه اصلاح شود، سند تحول قابلیت اجرایی دارد، هرچند این سند در نوع خودش دارای نواقصی است وکسانی که طراحی کردهاند، این را دیدهاند.
حسن بنیانیان: این سخنان درست است اما ارادهای برای اجرا وجود ندارد، برای اینکه همواره رئیس مناطق وقتی با معلمان ملاقات میکند، باید درباره بدهکاریهای قبلی معلمان که به آنان پرداخت نشده، حرف بزند، بنابراین مدیران میانی در آموزشوپرورش از ملاقات با فرهنگیان بر حذرند، یعنی نهتنها مطالبهای ندارند، بلکه نگران هستند که فرهنگیان مطالبهای داشته باشند و آنان نتوانند پاسخ بدهند. یعنی مشکلات زیربنایی به لحاظ منابع وجود دارد برای اینکه معلم کیفی جذب آموزشوپرورش نمیشود و این مجموعه در حوزه نیروی انسانی، مشکلات بسیار ریشهای دارد. در همین دولت، 5 وزیر عوضشده است. با چنین سازوکارهایی در تغییر و تحولات، امکان اجرای سند تحول بنیادین وجود ندارد، مگر اینکه تحولات آموزشوپرورش از زیر نظر دولتها خارج شود و ساختار بالادستیتری منصوب ساختار ولیفقیه، تحولات درونی آن را مدیریت کند و دولت هم منابع را در اختیار بگذارد.
راه حل دیگر این است که ثبات را به آموزشوپرورش بازگردانند. از سوی دیگر برخی مطرح میکنند که با اختصاص بودجه میتوان به اجرای سند امیدوار بود اما با بودجه حل نمیشود، بودجه مقدمهای لازم و ضروری است اما باید ارادهای در مدیریت کلان کشور اعم از رهبری و دولت و قوه قضائیه و مقننه وجود داشته باشد تا ثبات مدیریتی را به مجموعه آموزشوپرورش بازگردانند و مجموعه اقداماتی صورت بگیرد که فارغالتحصیلان خوب دانشگاه ما، اولین انتخابشان معلم شدن باشد و با روشهای علمی و بهروز، ظرفیتهای اساسی آموزشوپرورش را بازسازی کنند. بعد هم این مجموعه باید برجستهترین شخصیتهای علمی کشور که توان مدیریت دارند را بهعنوان مدیر ارشد انتخاب کند و سبک نظارت بر این مدیران، نظارت نخبگانی باشد، نه نظارت توده مردم تا همچنان مسئله اصلی، قبولی در کنکور تلقی نشود بلکه جامعه نخبگانی ما، تحول مدیریتی را از آموزشوپرورش مطالبه کند، آنهم نه در مدارس خاص و محدودی که عدالت را در آموزشوپرورش از بین برده است.
آموزش و پرورش درگیر مسائل جاری و روزمره است
برخی در کلیت، فارغ از روزآمد شدن یا نشدن این سند را منسوخ دانسته و قابلاجرا نمیدانند. پاسخ شما به این افراد چیست؟
حجتالله بنیادی: قبول ندارم؛ سند تحول قابلیت اجرایی دارد. میتوان گفت که بخشی از این سند در سالهای 65 -64 استارت زدهشده و متفکران بسیار خوبی، فارغ از مباحث جناحبندی و از همه نگرشها، در مورد این راهکارها و راهبردهای سند تحول نظر دادهاند، بهخصوص در مورد مبانی نظری آن، یک کار پژوهشی فارغ از جناحبندیهای سیاسی صورت گرفته و یکچشم انداز بسیار خوبی را برای کشور ترسیم کرده، اینکه مدیران ما از سند، فهم ناصحیح دارند، این بزرگترین مانع اجراست، درحالیکه یکی از تأکیدات سند تحول، این نبوده که کنکور حذف شود؛ گفته است که ما نظام استعدادیابی و هدایت تحصیلی مستقر بکنیم، یعنی از دوره ابتدایی و حتی از دوره پیشدبستانی، کودک را رصد کرده و استعدادش را بسنجیم و بعدازاینکه دیپلمش را اخذ کرد، معلم و خانواده بهخوبی توانمندیهای او را بشناسند.اما این کار را نکردهایم، بعد شعار میدهیم که باید مافیای کنکور حذف شود. درصورتیکه اگر نظام استعدادیابی داشته باشیم، پدرومادر به این نتیجه میرسند که فرزندشان به درد رشته پزشکی و مهندسی نمیخورد، بنابراین بالاجبار که نمیتوان فرد را برای تحصیلی در رشتهای ترغیب کرد که استعداد وتوانش را ندارد.
ما میخواهیم همه افراد را از مسیر مدرسه و دانشگاه به آیندهای خوب برسانیم، درصورتیکه این اتفاق رخ نمیدهد و بسیاری از بحثهای سند تحول به همین شکل است یعنی کاملا قابلیت اجرایی دارند و راهبردهای دقیق و درستی را معین کردهاند و فقط مرد عمل میخواهد که فهم درست داشته باشد و تدبیر و چارهاندیشی کند، برنامه و شاخص بنویسد و اجرا کند که شاید یکی از دلایلی که این اتفاق نیفتاده، نگرش غلط برخی مدیران نسبت به این سند است و بخشی از آنهم به عدم ثبات مدیریت بازمیگردد. از زمان تصویب سند تحول، 6 وزیر با سرپرستی سید جواد حسینی به وزارتخانه آموزشوپرورش آمدهاند و رفتهاند یعنی طی 9 سال بهطور میانگین هرکدام 1.5 سال حضورداشتهاند، این یعنی آسیب و حتی اگر وزیری توانمند هم باشد که در بسیاری مواقع در مورد برخی از آدمها چنین باوری ندارم، نمیتواند آن برنامهای که نیاز است را تدوین کرده و پیش ببرد و در خود سند تحول باز برای این مسئله هم راهکار دیدهاند و خیلی از سیاستهای کلانی که مقام معظم رهبری در سال 92 ابلاغ کردند، پشتوانه و مؤید بندهای سند تحول است.
حسن بنیانیان: بخشی از نقدها به سند ممکن است درست باشد اما موضوع مهمتر آن است که عدهای فهمشان از تربیت، فهم ناقصی است. حتی برخی از مدیران آموزشوپرورش این سند را قبول ندارند. این نشان میدهد که برخی مدیران ما با ملاحظات سیاسی پست و مقام گرفتهاند و دغدغه اجرای سند را ندارند و بالطبع بخشی از ایراداتی که گرفته میشود، مربوط به سند نیست. مربوط به آن فردی است که سند را مطالعه میکند. این سند بههیچوجه آرمانی نیست بلکه کاملا منطقی است، بنابراین باید منابع مدیریتی و انسانیاش را تأمین کرده و کاری کنیم که معلم شدن آرزوی فرزندان ما باشد، تمامی کشورهایی که توانستند آموزشوپرورششان را بسازند، بهترین معلمانشان آرزوی این شغل را داشتهاند.
سند تحول بنیادین، تلاش سازمانیافتهای است برای این که آموزشوپرورش مأخوذات محور را به کانون تربیتی نسل جدید، متناسب با ارزشها تبدیل کنیم. مستلزم تحقق این مسئله، تغییر نگرش معلمان و خانوادههاست و مجلس باید دست از سر آموزشوپرورش بردارد، به لحاظ حرکتهای سیاسی مستمری که برای تحمیل نیروهای خودشان به مدیریت میانی آموزشوپرورش دارند. (منظورم مجالس قبل است) از سوی دیگر نگاه دولتها هم باید تغییر کند، البته نگاه آنان متأثر از تقاضاهای روزمره مردم کوچه و بازار است. نگاه مردم هم باید تغییر کند تا دولتها هم متناسب با آن، کشور را اداره کنند. از طرفی هنوز این سند در بدنه آموزشوپرورش مورد فهم و مداقه و باور قرار نگرفته است.
این بحث در کلان وزارت آموزشوپرورش است و فقط بخشی از مدیران این مجموعه به موضوع سند اهمیت میدهند نه همه مدیران ارشد. وزیر مربوطه هم عمدتا وقتش صرف این میشود که پاسخگوی مطالبات غلط و ناقص نمایندگان مجلس باشد منظورم مجالس گذشته است و دیگری فرصتی برای رسیدگی بنیادین به مسائل آموزشوپرورش ندارد. درواقع این مجموعه درگیر مسائل جاری و روزمره است.
اگر قرار باشد تمدن سازی کنیم، اولین رسالت ما، تربیت است
اگر بخواهند مدیران مدارس سند تحول را اجرا کنند باید به آنها اختیار داد. وقتی مدرسه جایگاه ندارد و دست مدیر بسته است چگونه میتوان انتظار اجرای سند را داشت؟ آیا شما با این دیدگاه موافق هستید؟
حجتالله بنیادی: ببینید مدرسه اصلا با سند تحول درگیر نیست. این سند، سندی بالادستی و کلان است و برای اینکه اجرایی شود، اول باید وزارتخانه بگوید چه برنامه راهبردیای دارد. ضمن این که سند تحول را شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب کرده، چون میتواند برای سازمانها، دستگاهها و وزارتخانهها مثل وزارت بهداشت و صداوسیما تعیین تکلیف کند. آموزشوپرورش باید برنامه راهبردی تدوین کند. مثل برنامه راهبردیای که بسیاری از دستگاهها و دانشگاههای ما و حتی آموزشوپرورش اغلب کشورها دارند. ذیل این برنامه راهبردی، هر معاونتی باید برای خودش برنامه راهبردی تدوین کند. بهعنوانمثال معاونت آموزش ابتدایی بگوید که بحث تفکیک مدارس را دنبال میکنم. یکی از اتفاقاتی که کاملا مغایر با سند تحول است، بحث این است که مدارس ابتدایی ما بهجای اینکه پنجپایه باشند، 6پایه شدهاند لذا معاونت آموزش ابتدایی در سند راهبردی باید بهعنوان نمونه در یک افق 5 ساله، تمام مدارسی که 6پایه هستند را به سهپایه تبدیل کند و سازمان نوسازی بگوید که ساختوساز مدارس را به این شکل مدیریت میکنم.یعنی هرکدام از بخشها، ذیل آن سند راهبردی، سند بنویسند و بعد مدرسه در انتهای سلسلهمراتب است، یعنی باید آن اختیار و پشتیبانی صورت بگیرد و بعد مدرسه به میدان عمل بیاید، وقتی اختیار و راهکار را ارائه کردند، مدرسه بهراحتی اجرا میکند. ولی وقتی آن پشتوانههای قانونی و ستادی را فراهم نکردهایم، مدرسه کاری نمیتواند بکند، مدرسه برای اینکه بتواند تعامل با اولیا داشته باشد باید بسیاری از بخشنامههای زائد حوزههای ستادی حذف شود، اما این اتفاق نیفتاده درنتیجه مدیر مدرسه میگوید سند تحول این را گفته اما بخشنامه چیز دیگری میگوید. بنابراین حوزه ستادی ما به شکلی مانعی برای ایجاد سند تحول در مدرسه است و تا سند تحول بهصورت سلسله مراتبی درنیاید، مدرسه و مدیرانش هرقدر هم تلاش بکنند تلاششان کم نتیجه خواهد بود.
حسن بنیانیان: قطعا باید به مدیران مدارس همراه با سیستمهای نظارتی که ایجاد میکنیم، اختیارات داده شود، درحال حاضر این مدیران نه آموزش درستی دارند و نه وقت کافی و نه به لحاظ معیشتی تأمین هستند. حتی امکانات مناسبی در مدارس ندارند. البته باید اراده جدی در کلیت نظام برای اجرای سند تحول شکل بگیرد، منظور از کلیت نظام، مقام معظم رهبری و سران سه قوه و بعد همه اجزای دولت و حکومت است که باید به کمک آموزشوپرورش بشتابند. چون اگر قرار باشد تمدن سازی کنیم، اولین رسالت ما، تربیت است. این نکته راهم باید ذکر کنم که کیفیت در مدارس دولتی پایین است اما کسی متوجه نمیشود چون رئیس مناطق و مدیران، فرزندانشان در مدارس خاص شهر تحصیل میکنند. بنابراین تصویری از آسیبهای درون آموزشوپرورش ندارند، حتی مدیران خود آموزشوپرورش هم به این مسئله آگاه نیستند.
منبع: روزنامه رسالت