یکدست‌سازی حاکمیت یا همسان‌سازی هجمه‌ها

اهداف و برنامه‌ریزی‌های جبهه اصلاحات در راهبردی سراسر اشتباه صرفاً در هجمه به هسته مرکزی اقتدار و قوت نظام که همان دل‌بستگی ملی به مقام معظم رهبری است خلاصه ‌شده است.
سه‌شنبه، 22 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
یکدست‌سازی حاکمیت یا همسان‌سازی هجمه‌ها
سیروس محمودیان: اخیراً لایه‌های افراطی جریان اصلاحات و رسانه‌های معاند اتهام «مهندسی انتخابات» را با یک چرخش استراتژیک به «یکدست‌سازی حاکمیت» توسط نظام جمهوری اسلامی مبدل ساختند که موضوع طی یک عملیات پیچیده روانی در حال تزریق به متن جامعه است. آن‌ها سعی دارند در اقدامی مشترک و در فرایند تشریح و تثبیت دروغ مذکور به آن شکل هجمه داده و در حد مقدورات حزبی، نهادهای عالی نظام را تخریب کنند.

گرچه این پیام کدگذاری شده از سوی رسانه‌های غربی از لحاظ ارزش‌گذاری تحلیلی فاقد محتواست، اما درخصوص چرایی این چرخش و هدف‌گذاری‌های طبقه‌بندی‌شده آن می‌توان گفت:
1- از دو سال پیش ارزیابی نتایج انتخابات یازدهمین دوره مجلس شورای اسلامی در سال1398 و تحلیل علل شکست سنگین جریان اصلاحات حکایت از آن داشت که بر اساس یافته‌های جدید متأثر از رخدادهای قبلی، تقدیر سیاسی این جریان مرگ محتوم است و آن‌ها برای فرار از نابودی ناگزیر به غوغاسالاری حزبی، هوچی گری ارجاعی و عملیاتی سازی پیام‌های صرفاً ذهنی می‌باشند و این پیام و یا پیام‌های مشابه صرفاً در همین راستا قابل تفسیر است.

2- برای درک علل این مرگ سیاسی نیز کافی است با ساده‌سازی مسئله، عوامل و مؤلفه‌های نابودگر آن را مطمح نظر قرارداد. ارتجاع فکری، ناکارآمدی سیاسی، قانون‌گریزی، وادادگی سیاسی در مقابل غرب، تشتت و چند پارگی هویتی، ستیز بی مبنای اجتماعی با کنشگران فرهنگی، برملا شدن نقش پیشران اصلاحات در پردازش دروغ بزرگ تقلب در انتخابات 88، تشدید ریزش‌ها و توقف رویش‌های سیاسی، بی‌اعتنائی به اصول حقیقی مشارکت‌های مدنی، نهادینه شدن تفکرات زن‌ستیز در ارکان فکری و عملی سران حزبی، اعتقاد عملی به استثمار و برده‌داری نوین سیاسی، انحصارگرایی و محصور کردن تصمیمات حزبی در دایره تنگ چندنفره، استفاده ابزاری از جوانان، باج‌خواهی‌های ممتد سیاسی از حاکمیت، هویدا شدن ابعاد متنوع وابستگی فکری - مالی به بیگانگان، دهن‌کجی علنی به مطالبات و دغدغه‌های اصیل مردمی، آلودگی‌های مالی و مشارکت سازمان‌یافته حزبی در غارت بیت‌المال طی هشت سال گذشته، داشتن خوی اشرافی و فاصله‌گیری از مردم، افشا شدن اخاذی‌های سنگین مالی برای قرار دادن اسامی اشخاص ثروتمند در لیست‌های انتخاباتی، خلاصه‌سازی مطالبات حزبی در منافع اقتصادی عده‌ای معدود و بالاتر تر از همه همسوئی راهبردی با غرب و سیاست‌های فرقه تروریستی منافقین تنها بخشی از علل بروز این مرگ سیاسی است. البته اگر مسئله جاسوس پرور بودن این جریان را در نظر نگیریم!

3- در حال حاضر مثلث نبود یک مانیفست روشن سیاسی در چارچوب قانون اساسی کشور، نداشتن یک ساختار منسجم حزبی، تشکیلاتی و عدم صداقت سیاسی در مواجه با مردم پایگاه اجتماعی این جریان روبه‌مرگ را به‌شدت نحیف و دچار بحران سیاسی نموده است. این بحران به‌طور خاص از میزان ایمان تتمه هواداران متعصب به آرمان‌های حزبی و ظرفیت‌های حمایتی این جبهه کاسته و همگی اعضا از توانائی جبهه اصلاحات در گذر به سلامت از ابرچالش های پیش رو کاملاً ناامید شدند.

4- طبیعی است با چنین وصفی طرفداران حزبی کمترین انگیزه اجتماعی، سیاسی و یا ظرفیت جمعی برای همگامی با سیاست‌های تاریخ گذشته اصلاحات را نداشته و به‌طور معمول برای برون‌ رفت از این وضعیت؛ تزریق شوق حزبی باید از اولویت‌های اصلی سران جبهه اصلاحات باشد. قطعاً این اتفاق مهم فقط در متن مسئله‌ سازی‌های کاذب و هجمه به رهبری عالی نظام می‌تواند معنا یابد چراکه با واکنش نظام و مردم به این هجمه سخیف، نام اصلاحات مجدداً در جامعه بازطرح شده و آن‌ها با جذب مخاطبین ساده‌اندیش حیاتی مجدد خواهند یافت. لذا دروغ مهندسی انتخاباتی با یک چرخش تاکتیکی به دروغ بزرگ‌تری به نام یکدست‌سازی حاکمیت تغییر عنوان می‌دهد تا در این مقطع حساس که ملت به تحول‌آفرینی زیربنایی توسط رئیس‌جمهور منتخب چشم امید دوخته است، آن‌ها با پشتوانه آتش تهیه رسانه‌های غربی و معاندین نظام با متهم نمودن رهبری عالی انقلاب به ایجاد دوقطبی کاذب سیاسی دست یابند. دادن تنفس مصنوعی به جبهه اصلاحات مهم‌ترین هدف از طرح این دروغ بزرگ است.

5- از منظری دیگر سران جبهه اصلاحات قبل از برگزاری انتخابات دور سیزدهم ریاست جمهوری به‌وضوح می‌دانستند با وقوع چند رویداد مهم اجتماعی، سیاسی و رو شدن دست این جبهه در خصوص سوءاستفاده مشمئز کننده از اختلاط‌های جنسی در کمپین‌های انتخاباتی و ترکاندن‌های جنسی! که مهم‌ترین حربه آن‌ها برای جذب رأی جوانان و کشاندن آنان به کف خیابان در صورت شکست در انتخابات پیش رو بود، عملاً خلع سلاح شده و به‌تبع آن با از دست دادن کارایی پیاده‌نظام مذکور در ایام پسا انتخابات به انزوای عمیق سیاسی فرو خواهند رفت. در این‌ بین به‌سادگی معلوم بود که به دلیل به سر آمدن دوران استثمار فکری هواداران و روشن شدن زوایای برده‌داری نوین سیاسی و مخالفت همگانی با روش‌های باطل جبهه اصلاحات در جذب آراء عمومی و راه‌اندازی اعتراضات دامنه‌دار بعد از انتخابات؛ آن‌ها به‌ناچار باید به دروغ بزرگی پناه می‌بردند تا در اقدامی پروپاگاندائی با تحریف حقایق انتخاباتی موفق به راه‌اندازی و کنترل کنش‌های اجتماعی ضد حاکمیت بشوند. قطعاً همسوسازی برآیند هجمه‌ها به ارکان‌های تصمیم‌ساز نظام با محوریت «تلاش مقام معظم رهبری برای یکدست‌سازی حاکمیت» مهم‌ترین ضلع این دروغ بزرگ به شمار می‌رفت.

6- هم‌چنین در گذر زمان با تسرّی بطئی اما فراگیر شناخت دقیق اجتماعی، سیاسی از جریان افراطی اصلاحات به بطن جامعه، جبهه اصلاحات در همه ابعاد دچار بن‌بست فراگیر شده و تئوری پردازان جبهه مذکور به‌ناچار برای رهایی سریع از این انسداد مرگبار بایستی راه جدیدی را در پیش می‌گرفتند. آن‌ها برای لاپوشانی افول سیاسی رخ‌داده، به جای پاسخگویی به افکار عمومی مبادرت به پاک کردن صورت‌مسئله نموده و به بهانه مقابله با تلاش نظام برای یکدست‌سازی حاکمیت؛ هم سو با رسانه‌های بیگانه به تحریم انتخابات دور سیزدهم ریاست جمهوری و تخطئه نتیجه قابل پیش‌بینی آن پرداختند. البته آن‌ها در سایه تجارب قبلی به‌روشنی مطلع بودند عموم مردم دلسوز نظام بوده و این بار نیز مردم با همه جوسازی‌های معاندین و مشکلات اقتصادی و انتقادات بر حق معیشتی و خطرات کرونا به‌پای صندوق‌ها رفته و اتفاقاً به جریان مخالف اصلاحات رأی خواهند داد لذا برای پیش‌دستی و گریز از تبعات و عواقب اجتماعی این شکست تاریخی، پیشاپیش دروغ مذکور را مطرح می‌سازند.

7- واضح است حفظ وضع موجود و ممانعت از حرکت استمراری جبهه اصلاحات به سمت نقطه غیرقابل‌بازگشت یکی دیگر از اهداف اصلی طراحان این دروغ بزرگ به شمار می‌رود. اصلاحات ناگزیر از خطا و آزمون مجددی بود که می‌توانست عواقب سهمگین‌تری در پی داشته و میخ آخر را برتابمت اصلاحات بکوبد که این‌گونه نیز شد. متأسفانه با همه هشدارهای عقلای این جبهه، عناصر افراطی از قبیل بهزاد نبوی، علیرضا علوی تبار، سعید حجاریان و حتی معتدلین آن‌ها مثل عارف و عبدی به‌جای بازنگری در سیاست‌های غیرسازنده گذشته و قرارگیری در کنار ملت، عامدانه رویکرد تقابلی با خواست انتخاباتی ملت را در پیش گرفتند.

8- کاملاً روشن است آن‌ها می‌خواستند در گام نخست با هزینه‌تراشی سیاسی برای جمهوری اسلامی و جوسازی‌های بین‌المللی به ایجاد یک جنبش نوین اجتماعی دست زده و جنبه استراتژیک انتخابات را که فارغ از شخص منتخب، صرفاً در مشارکت پرشور مردم تجلی داشت زیر سؤال ببرند تا در گام‌های بعدی با مسئله‌سازی، طرح مطالبات فراقانونی و تجمیع عده و عدّه در زیر علم پوسیده اصلاحات و با هوچی گری در کف خیابان‌ها راه را برای شروع فعالیت مجدد جبهه اصلاحات باز کنند. آن‌ها برنامه‌ریزی کرده بودند با ایجاد آشفتگی‌های اجتماعی ضمن از بین بردن نشاط و امید اجتماعی و بروز شکاف میان ملت و حاکمیت، به دوگانه سازی­های کاذب از وجه دیگری مشروعیت ببخشند و در صورت امکان این بار دوقطبی‌های اجتماعی سیاسی را نه در مناظرات انتخاباتی بلکه در بدنه جامعه رسوخ دهند. درواقع آن‌ها در یک خطای محاسباتی استراتژیک و در تعارض با منافع و امنیت ملی می‌خواستند با تکیه‌بر تجارب فتنه 88 و تضادهای طبیعی موجود در کشور، به پدیدار سازی و استمرار کشمکش‌های ضد ساختاری در کشور دامن بزنند.

9- عجیب‌تر آنکه جبهه اصلاحات با پیش‌فرض‌های غیرواقعی و هجمه به مراودات اقتصادی، تجاری ایران با بلوک شرق که در دوره تحریم غربی‌ها اهمیت دوچندان دارد به دروغ بزرگ یکدست‌سازی حاکمیت توسط نظام جمهوری اسلامی در فرآیند انتخابات اخیر شکل و شمائل تاریخی داده و در یک مدل‌سازی تاریخی این دروغ را در ذهن جامعه عینیت بخشیده و آن را معادل رخداد «تصفیه کبیر شوروی» تفسیر و تحلیل کنند. بدیهی است نه مختصات زمانی، نه ویژگی‌های مکتبی و ایدئولوژیکی، نه چارچوب‌های فکری مردم ایران، نه اصول و آرمان‌های انقلاب اسلامی و مهم‌تر از همه ساختار اسلامیت و جمهوریت ایران کمترین تطابق و یا حتی شباهت نسبی با جامعه کمونیستی دوره استالینی نداشته و چنین تفسیری توهین آشکار به جامعه پویا و ملت فهیم ایران به شمار می‌رفت. از منظر مقام معظم رهبری و ناظر بر آرمان‌های اصیل انقلاب اسلامی و اصول قانون اساسی، مردم‌سالاری دینی در انتخابات پرشور تجلی یافته و حل چالش‌های جدی کشور صرفاً به پشتوانه مشارکت مستقیم مردم در انتخاب‌های اساسی میسر است.

10- در خاتمه بایستی اشاره نمود که در حال حاضر منافع، اهداف و برنامه‌ریزی‌های جبهه اصلاحات در راهبردی سرتاسر اشتباه صرفاً در هجمه به هسته مرکزی اقتدار و قوت نظام که همان دل‌بستگی ملی به مقام معظم رهبری است خلاصه ‌شده است. با روند فعلی و به‌واسطه امید و اعتماد مطلقی که بدنه این جبهه به تصمیم ­سازان داخلی و خارجی لایه رادیکال آن دارد تنها مسیر قابل پیش‌بینی برای آن‌ها عبور از نظام و کمک به فروپاشی کشور در نقطه تلاقی با دشمنان ایران است که امید می‌رود عقلای این جریان ضمن تفکیک نقطه تلاقی‌شان با دشمنان نظام نسبت به پوست‌اندازی و بازگشت به آغوش ملت تمهیدات راهبردی را بیندیشند.

منبع: جریان نیوز


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
اخبار مرتبط