روز جمعه 28آبان 1400 مردم شریف اصفهان در کنار کشاورزانی که در زاینده رود چند روزی به تحصن نشسته بودند پیوستند و باعث شدند اعتراض به حق کشاورزان خبری جهانی شود. اینبار هم رسانهها به میدان آمدند و هر کدام از ظن خود یار مردم اصفهان و کشاورزانش شدند. رسانهها، ناوطنها و آلبانی نشینها هم طبق معمول سعی کردند این اتفاق را یک انقلاب بنامند و آن را مصادره به مطلوب کنند. مردم شریف اصفهان که مردمی بصیر هستند میدانستند قصد آنان چیست، پس سعی کردند این تجمع را کاملا آرام و مطمئن برگزار کنند. آن روزها برخی مسئولان دولت روحانی میدانستند که پاییز در مسئولیت نیستند که بخواهند جواب دهند، پس فقط برای خواباندن سروصدا آب را باز کردند، در عوض برخی مسئولان دولت رئیسی که آن روز فکرش را نمیکردند چنین روزهایی مسئول باشند اقدام به عذرخواهی کردند.
متاسفانه رسانههای ما با دخالت دادن احساسات و پیروی کورکورانه از فضای حاکم در جامعه بسیاری از اوقات کوتاه اندیشی را به دوراندیشی ترجیح میدهند و بهجای آنکه علت مشکلات را بیابند و تحلیل کنند دنباله روی فضایی میشوند که معلوم نیست از کجا شروع شده و به کجا خواهد انجامید. مثالهای زیادی برای این رویه وجود دارد که به مرور آنها را بررسی میکنیم اما جای بسی تاسف است که رسانه در کشور ما توسط فضای داخلی و خارجی شتابزده عمل کند و بهجای حل مسئله بحران را عمیقتر کند. اتفاق پاییز به تابستان برمیگردد و هستند اتفاقاتی که در گذشته بهدلیل عدم توجه ما به مسائل تخصص رخ دادند و الان ما داریم تبعات آن را تحمل میکنیم. اینکه چطور به اینجا رسیدیم و چطور باید اشتباهات را اصلاح کنیم کار رسانه است اما اینکه بگوییم هر که هر چه گفت خواسته اش به حق است حتی اگر اشتباه گفت کار رسانه نیست، کار دشمن است. رسانه ای که اهل تحقیق نباشد فاجعه می آفریند و یک سنت خطا را به جای می گذارد.
در بحث عدالتخواهی هم دیده می شود که رسانه ها احساساتی عمل می کنند و به جای آگاهی بخشی و همراهی با سوت زنان اقدام به قضاوت کردن می کنند و فضای اصلاح و ترمیم و برخورد با متخلفان را غبارآلود می کنند. رسانه باید درخواست پاسخ داشته باشد، مسئولان را به جوابگویی و اقدام وادار کند و پیگیری وعده ها باشد، اما نشستن روی صندلی قاضی و حکم صادر کردن یا درخواست های هزینه دار صادر کردن کار رسانه نیست.
رویه جدید رئیس جدید
بهتازگی تلویزیون هم با مدیریت دکتر جبلی که چند هفتهای است رئیس صداوسیما شده است در همین فضا سیر میکند و میخواهد از گزارش لحظهای اتفاقات روز عقب نماند اما گاهی فراموش میکند که دوراندیشی از شتابزدگی در یک عمل بهتر است. عکسالعمل تلویزیون باید به موقع باشد اما دقیق؛ یادمان نمیرود روزی که شهید فخریزاده ترور شد و به شهادت رسید شبکههای اجتماعی زودتر از تلویزیون گزارش دادند و آنجا بود که همه فهمیدند برخی ملاحظات در سازمان چقدر میتواند ناکارآمدی بهبار بیاورد. حالا تلویزیون میخواهد سریعتر از قبل عمل کند اما در چند مورد که به روز و سریع عمل کرده و وارد میدان شده نتوانسته کاملا موفق عمل کند. عملکرد تلویزیون در خصوص اختلال در شبکه توزیع سوخت و جریان تجمع مردم اصفهان خوب عمل کرد اما این اطلاع رسانی جز در یکی دو مورد خوب انجام نشد که امیدواریم سیستمی پرسرعتتر و عاقلانهتر از قبل در صداوسیما حاکم شود زیرا بمباران خبری ملاک کار درست نیست.اتفاقات و مشکلات آنقدر به سرعت و با وسعت در حال جریان است که تلویزیون گاهی از آن عقب میماند و نمیداند چطور عمل کند. اینکه صداوسیما باید در کنار مردم باشد جای تردید نیست، اما چگونه باید باشد؟ صرفا یک همراه و اطلاعرسان یا شخصیتی تبیین کننده؟ باید احساساتی عمل کند یا عاقلانه و مدبرانه؟ همه ما قائلیم که صداوسیما باید در طلب عدالت و مواسات و جلوگیری از اتلاف سرمایههای مادی و معنوی کشور نفر اول باشد اما نباید از هول حلیم داخل دیگ بیوفتد. تشخیص راه درست و غلط کار راحتی نیست به همین دلیل باید شتابزدگی را کنار بگذاریم. البته نه مانند سیستم گذشته که همه چیز را گلوبلبل نشان میداد و انگار نه انگار که اتفاقاتی در حال رخ دادن است پس لازم است مردم بهطور شفاف با هر چیزی مواجه شوند و اطلاع پیدا کنند. از سوی دیگر گزینشی عمل کردن هم مضر است و ناعادلانه. یعنی گاهی اشتباه افرادی را بزرگ می کنیم که بزرگ نیست و گاهی خطاهای بزرگ را نادیده می گیریم که مشخص است ارتباطات پشت پرده مانع عادلانه رفتار کردن رسانه ها خصوصا تلویزیون است.
ما در رسانه نیاز به یک صدایی داریم که فقط حق را میگوید و میخواهد. دقیق بررسی می کند و مخاطب را با یک واقیعت مواجه می کند نه چند واقعیت؛ مثلا مستندی هفته گذشته در مورد اعتراضات بنزینی سال98 پخش شد که در آن میگفت گرانی بنزین هماهنگ شده بود و همه مسئولان از آن اطلاع داشتند، جلسات متعدد برگزار شده و در خبرها هم به آن اشاره شده بود، منتها انتخاب زمان دقیق آن برعهده خود دولت بود. دو شب بعد در شامگاه روز چهارشنبه 26آبان گزارشی پخش میشود که در آن مسئولین آن زمان کلا گرانی بنزین را منکر بودند بعد ناگهان بنزین گران شد و... حتی رئیس وقت سازمان را نشان داد که میگوید ما چند ساعت قبل از گرانی اطلاع پیدا کردیم و روحمان خبر نداشت. این یعنی دو فرد مجزا دو تحلیل متفاوت از جریانات آبانماه سال98 را به مردم ارائه کردند و مردم در میان این تحلیلها نمیدانند حق کدام است. بالاخره مسئولان می دانستند یا نمی دانستند، این تصمیم یک شبه اتخاذ شد یا هفته ها مورد بحث و بررسی بود؟
فقدان نیروی پیگیر در رسانه
در کل رسانههای ما باید در گزارشاتی که میدهند هم دقیق و علمی باشند هم به روز و مطع؛ رسانه نباید اطلاعات اشتباه به مردم بدهد و درگیر احساسات شود. قطعا اکثر رسانههای ما دقت زیادی در انتشار خبر دارند و تمام سعیشان این است که حقیقت ماجرا به سمع و نظر مردم برسانند اما باز هم باید دقت را بالا ببرند و مراقب تبعات کارشان باشند. گزارشات متعدد از سوژههای مختلف هم ملاک فعالیت قوی نیست بلکه باید سوژهها را پیگیری کرد. یکی از بزرگترین مشکلات رسانه ما عدم پیگیری مناسب است. بسیاری از گزارشات که با زحمت توسط خبرنگاران تهیه میشوند با جمله «پیگیری میکنیم» مسئولان مواجه میشوند و دیگر کسی نیست که آن را پیگیری کند. البته مواردی هست که پیگیری شدهاند اما مقدار آن کمتر از حد مطلوب است.رسانه ما باید دور اندیش باشد، بصیرت داشته باشد، حقیقت را هرچند به ضررش باشد بگوید، آزاده باشد و در کنار این خصوصیتها عاقل و عادل هم باشد. رسانه باید خط مشی مشخصی داشته باشد و جلب اعتماد مردم را در صدر وظایف خود قرار دهد. آنجا که باید حقیقت برای مردم بازگو شود بیکموکاست به اطلاع برسد، آنجا که هیجان و شتاب به ضرر سرمایههای معنوی و مادی است صبور باشد و با اطمینان قدم بردارد. آنجا که میبیند حقی در حال پایمال شدن است وارد میدان شود و در احقاق آن حق سهیم باشد.
گاهی دیدیم که فردی مشکل خود را با رسانهای در میان میگذارد و این اطلاع رسانی سیل کمکها و توجهات را به سوی او جاری میکند. رسانه اگر در میان مردم باشد میتواند اینچنین عمل کند و حق مردم را به آنها برگرداند اما اگر از مردم جدا باشد نمیتواند اثری داشت باشد.