به‌مناسبت سال‌روز شهادت «میثم تمّار» در ۲۲ ذی‌الحجه سال ۶۰ قمری

«حق‌طلبی» و «حق‌گویی» ویژگی شاگردان اهل بیت(ع)

میثم همانند بسیاری از یاران خاص اهل‌بیت(علیهم السلام) نه هراسی از مردن داشت و ترسی از دشمن. او خود را مبلغ دین و معارف اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌دانست و با این‌کار خود حق‌طلبان زیادی را با حق‌داران حقیقی عالم آشنا کرد. آشنایی با اساس دین، آشنایی با حق، تبلیغ درست و فکر شده دین، رسا گفتن و صبر بالا در ناملایمات مردم و روزگار، عالمانه رفتار کردن، شیوا و جذاب سخن گفتن، مهربان و با محبت بودن در تبلیغ دین و اشاعه فرهنگ علوی از خصوصیات ویژه میثم تمار بود که شایستگی یک الگوی تبلیغی را دارد.
سه‌شنبه، 28 تير 1401
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
«حق‌طلبی» و «حق‌گویی» ویژگی شاگردان اهل بیت(ع)
یاران اهل‌بیت(علیهم السلام) که در طول تاریخ نام‌شان همیشه ماندگار ماند و تبدیل شدند به ستاره‌های آسمان اسلام، ویژگی‌هایی داشتند که ایشان را از دیگران تمیز می‌داد. یکی از مهمترین ویژگی‌های آنان «حق طلبی» و «حق‌گویی» بود. آنان وجود خود را از هر غیرحقی پاک کرده بودند و دل خود را محل تجمیع حقایق الهی، دینی و اخلاقی قرار دادند.

انسان فطرتا حق‌طلب است بنابراین با کمال‌طلبی که در وجود خود می‌بیند همیشه می‌خواهد در دایره حق باشد. در توضیح معنا و مفهوم حق گفته اند: «حق به‌معنای ثابت بودن برای همیشه و در مقابل باطل است.» همچنین ابن منظور گفته‌: «حق نقیض باطل بوده و آن کار محقق و ثابت است.» و نیز مصطفوی گفته است: «اصل واحد در ماده حق، ثبوت و پابرجایی همراه با مطابق واقع بودن است، این قید در مفهوم تمامی مصادیق آن در نظر گرفته شده است.»

در قرآن هم «حَقَّ» به معنای _ثابت گردید_ آمده. «قَالَ الَّذِینَ حَقَّ عَلَیْهِمُ الْقَوْلُ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ الَّذِینَ أَغْوَیْنَا أَغْوَیْنَاهُمْ کَمَا غَوَیْنَا تَبَرَّأْنَا إِلَیْکَ مَا کَانُوا إِیَّانَا یَعْبُدُونَ؛گروهی (از معبودان) که فرمان عذاب درباره آنها مسلم شده است میگویند: «پروردگارا! ما اینها [= عابدان‌] را گمراه کردیم؛ (آری) ما آنها را گمراه کردیم همان‌گونه که خودمان گمراه شدیم؛ ما از آنان به سوی تو بیزاری می‌جوییم؛ آنان در حقیقت ما را نمی‌پرستیدند (بلکه هوای نفس خود را پرستش می‌کردند)!»(1)

همچنین خداوند در سوره مبارکه ابراهیم آیه۲۴ کلمه حق را دارای ریشه و اصالت دانسته است و فرموده: «أَلَم تَرَ کَیفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا کَلِمَةً طَیِّبَةً کَشَجَرَةٍ طَیِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِی السَّماءِ؛ آیا ندیدی چگونه خداوند «کلمه طیبه» (و گفتار پاکیزه) را به درخت پاکیزه‌ای تشبیه کرده که ریشه آن (در زمین) ثابت، و شاخه آن در آسمان است؟!»

از ویژگی های حق این است که قابل کتمان نیست و نباید آن را انکار کرد. خداوند همچنین در آیه187 سوره آل عمران فرموده: «وَإِذ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ الَّذینَ أوتُوا الکِتابَ لَتُبَیِّنُنَّهُ لِلنّاسِ وَلا تَکتُمونَهُ فَنَبَذوهُ وَراءَ ظُهورِهِم وَاشتَرَوا بِهِ ثَمَنًا قَلیلًا ۖ فَبِئسَ ما یَشتَرونَ؛ و (به خاطر بیاورید) هنگامی را که خدا، از کسانی که کتاب (آسمانی) به آنها داده شده، پیمان گرفت که حتماً آن را برای مردم آشکار سازید و کتمان نکنید! ولی آنها، آن را پشت سر افکندند؛ و به بهای کمی فروختند؛ و چه بد متاعی می‌خرند؟!» بندگان حقیقی خدا کسانی هستند که حق را می شناسند، آن را کتمان نمی کنند و آشکارش می سازند. این آشکار سازی جزء جدایی ناپذیر شناخت حق است.

علامه طباطبایی(ره) می‌گوید: «حیات اخروی را حق و زندگی دنیا با همه زرق و برقش که انسان‌ها آنها را مال خود می‌پندارند و به طلب آن می‌دوند ـ‌که یا مال است و یا جاه و یا امثال آن‌ـ باطل دانسته‌اند. خداوند ذات متعالی خود را حق و سایر اسبابی که انسان‌ها فریب آن‌را می‌خورند و به‌جای تمایل به‌ خدا به آنها میل پیدا می‌کنند، باطل خوانده است.»(2) بنابراین باید کسانی‌که در دنیا تلاش کرده‌اند امور ثابت که به ذات پروردگار عالم متصل است را بشناسند، «حق طلب» بدانیم و آنان که حق را آشکارا، بدون ترس و واهمه بیان می کنند را «حق گو» بخوانیم. این از شاخص ترین صفات شاگردان امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بوده و هست.

همچنین در میان یاران با وفای اهل‌بیت(علیهم السلام) این ویژگی حق طلبی و حق گویی مشترک است. آنها دوستدار حق بودند و برای رسیدن به آن از خود می‌گذشتند و وجودشان را وقف دانستنش و رفتن به‌سمت انسان‌های حقیقت‌گو می‌کردند. در میان یاران اهل‌بیت(علیهم السلام) خصوصا امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) نام «میثم تمّار» به‌دلیل همین خصوصیت، چشم‌ها را به‌خود خیره می‌کند.

میثم که یک ایرانی ساکن نهروان شرقی و به‌‌احتمال مسلّم از کردهای ایرانی بود در مدائن به اسارت مسلمانان درآمد و به کوفه منتقل شد. او در بازار برده فروشان فروخته شد و سال‌ها غلام یک زن از طایفه بنی‌اسد بود. علی(علیه السلام) در اولین دیدار که با میثم داشت، او را خرید و آزاد کرد.

هنگامی که نامش را پرسید میثم عرض کرد: «نام من، سالم است.» امام(علیه السلام) فرمود: «پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) به من اطلاع داد که پدرت تو را میثم نامیده است.» میثم گفت: «خدا و پیامبرش صادق است و امیرمؤمنان راست می‌فرماید، به خدا قسم نام من میثم بوده است.»! سپس امام فرمود: «به‌نام اصلی خود بازگرد که پیامبر خدا(صلی الله علیه و آله) هم تو را به این نام نامید.» بههمین خاطر نام او را میثم و کنیه‌اش را ابوسالم قرار داد و چون همانند پدرش در کار فروش خرما بود او را به‌نام «میثم تمّار» شناختند.

«حق‌طلبی» و «حق‌گویی» ویژگی شاگردان اهل بیت(ع)

همان‌طور که گفته شد ویژگی یاران ائمه(علیهم السلام) حق طلبی بود و میثم تمّار به‌واسطه همین ویژگی از علی(علیه السلام) جدا نشد و مانند پروانه‌ای گرداگرد خورشید فروزنده علم و اخلاق می‌چرخید. میثم را یکی از خبره‌ترین مفسران قرآن و ناشران علمی الهی و اهل‌بیتی دانسته‌اند تا جایی‌که ابن عباس که جزو بزرگترین مفسران بود در مواجه با میثم احساس نیازمندی به دانش او داشت و نکات تفسیری میثم را ثبت و ضبط می‌کرد. اما برای یاران ائمه(علیهم السلام) حق‌طلبی کافی نبود. بلکه ایشان خود را مکلف می‌دانستند که حقایق را با زبان رسا و صدایی بلند بازگو کنند.

میثم تمّار خود را موظف می‌دانست در هر محل و مجلسی از علی(علیه السلام) بگوید. عشقش به علی(علیه السلام) آن‌قدر خروشان بود که نمی‌توانست از لبریز شدن آن جلوگیری کند و با آن‌که او را صاحب سرّ علی(علیه السلام) می‌دانستند، سخن‌های فراوانی از مجالست و هم‌نشینی با امام خود، برای مردم داشت. فصاحت و قدرت بیان میثم نیز زبان‌زد خاص و عام بود تاجایی‌که در یک اعتراض جمعی به وضعیت اداره کوفه به‌نزد «ابن ‌زیاد» رفت و با بیان قوی خود او را محکوم و مجبور به سکوت کرد.

میثم همچنین دانای رازها بود، او از بسیاری حوادث آینده و فتنه‌ها آگاهی داشت و در صورت لزوم با تشخیص ظرفیت افراد، مردم را از آن آگاه می‌کرد، از جمله آن‌که، پس از شهادت مسلم، در کوفه، ابن زیاد حاکم کوفه، میثم، مختار و جمعی از شیعیان را دستگیر کرد. میثم به مختار گفت: «تو از زندان رها می‌شوی و به خون‌خواهی حسین بن علی(علیه السلام) قیام می‌کنی. ابن زیاد ما را می‌کشد و تو نیز او را خواهی کشت.» میثم همچنین افرادی را از لحظه شهادت امام حسین(علیه السلام) آگاه کرد. او شهادت خود و شهادت حبیب را پیشگویی کرده بود و وقتی معاویه مرد، این میثم بود که خبرش را در کوفه منتشر کرد.

روزی، میثم در مجلس «بنی اسد» با حبیب بن مظاهر ملاقات کرد. مدتی با هم گفتگو کردند. در پایان این دیدار، حبیب بن مظاهر گفت: «گویا پیر مرد خربزه فروشی را می بینم که در راه دوستی فرزندان و خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله)، او را به دار می آویزند و بر چوبه دار، شکمش را می درند.»(اشاره به شهادت میثم در کوفه) میثم هم در پاسخ گفت: «من هم گویا مردم سرخ رویی را می بینم و می شناسم، با دو دسته موی بر سر که برای یاری فرزند دختر پیامبرش قیام می کند و کشته می شود و سرش در کوفه گردانده می شود.»(اشاره به شهادت حبیب در کربلا) پس از این گفتگو از هم جدا شدند و رفتند.

اهل آن مجلس، که آن دو را به دروغ متهم می کردند، هنوز متفرق نشده بودند که «رشید هجری» یکی از یاران علی(علیه السلام) فرا رسید و سراغ میثم و حبیب را از آنان گرفت. گفتند: این جا بودند و شنیدیم که چنین و چنان گفتند. گفت: خدا میثم را رحمت کند! فراموش کرد این را هم به گفته اش بیفزاید که: «به آن کس که سر بریده حبیب را به کوفه می آورد، صد درهم بیشتر داده می شود» و رفت. آنان گفتند: این دیگر از آن دو هم دروغگو تر است! ولی چند روزی نگذشت که میثم را بردار آویخته دیدیم و سر حبیب را هم پس از کشتنش آوردند و هرچه را که آن دو گفته بودند به همان صورت اتفاق افتاد.(3)

میثم همانند بسیاری از یاران خاص اهل‌بیت(علیهم السلام) نه هراسی از مردن داشت و ترسی از دشمن. او خود را مبلغ دین و معارف اهل‌بیت(علیهم السلام) می‌دانست و با این‌کار خود حق‌طلبان زیادی را با حق‌داران حقیقی عالم آشنا کرد. آشنایی با اساس دین، آشنایی با حق، تبلیغ درست و فکر شده دین، رسا گفتن و صبر بالا در ناملایمات مردم و روزگار، عالمانه رفتار کردن، شیوا و جذاب سخن گفتن، مهربان و با محبت بودن در تبلیغ دین و اشاعه فرهنگ علوی از خصوصیات ویژه میثم تمار بود که شایستگی یک الگوی تبلیغی را دارد.

پینوشت:
(1) سوره مبارکه قصص، آیه شریفه 63
(2) تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۴، ص۲۶۲
(3) سفینة البحار، علامه مجلسی، ج 1، ص 205


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.