200 دقیقه جدی و شوخی با بهداد سلیمی و احسان حدادی

آدمهای گنده همیشه بیشتر تو چشمند!

«بهداد سلیمی»، «احسان حدادی» و ده قهرمان دیگری که در «لندن» درخشیدند، همگی همچون «پرتوهای خورشید پس از باران»، «طیفی از نور» را در «آسمان گرگ و میش ورزش ایران» پدید آوردند که این «رنگین کمان باورنکردنی و دلربا» بی گمان تا سالها از پس زمینه خاطرات دوستداران ورزش پاک نخواهد شد.
شنبه، 28 بهمن 1391
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آدمهای گنده همیشه بیشتر تو چشمند!

«بهداد سلیمی»، «احسان حدادی» و ده قهرمان دیگری که در «لندن» درخشیدند، همگی همچون «پرتوهای خورشید پس از باران»، «طیفی از نور» را در «آسمان گرگ و میش ورزش ایران» پدید آوردند که این «رنگین کمان باورنکردنی و دلربا» بی گمان تا سالها از پس زمینه خاطرات دوستداران ورزش پاک نخواهد شد. پس از آن اتفاق بی نظیر، خالقان این زیبایی بارها و بارها سفره دل بر علاقه مندان گشودند و در مجالها و مقالهای مختلف با مردم سخن گفتند؛ اما این بار حضور 200 دقیقه ای سلیمی و حدادی در کنار هم در ایسنا، شرایطی را فراهم آورد که حرفهایی در این گفت و شنود دوستانه بیان شود که بخش زیادی از آن تاکنون در گفت و گوهای دیگری تکرار نشده است. این گپ و گفت صمیمی، جذاب و سراسر خنده را در ادامه می خوانید.

به گزارش راسخون به نقل از ایسنا، بهداد سلیمی و احسان حدادی دو ستاره فراموش نشدنی کاروان ورزشی ایران در بازیهای المپیک 2012 لندن بودند که هر دو در یک زمان مشترک، با مدال وارد تاریخ بازیهای المپیک شدند. اشتراکهای این دو قهرمان ارزنده پس از بازیهای المپیک نیز افزوده شد و با دعوت محمد رویانیان، هر دو پرسپولیسی شدند. البته این دو قهرمان تنومند اشتراکات دیگری هم داشته و دارند که احتمالا با خواندن پرسش و پاسخهای زیر بدان پی خواهید برد.

امروز می خواهیم به مسایلی بپردازیم که شاید تا پیش از این کمتر به آن پرداخته شده. شما دو نفر وجه اشتراک‌های زیادی دارید. هر دوی شما در المپیک لندن به عنوان مدال آور در تاریخ ماندگار شدید و هر دوی شما در یک ساعت مدال گرفتید و خبر موفقیت شما هم در ایران تقریبا همزمان منتشر شد. بعد هم که اشتراک های شما بیشتر شد. هم تیمی شدید. به باشگاه پرسپولیس پیوستید. شما با پتانسیل خودتون موجب شدید که یک باشگاه ریشه‌دار و پرطرفدار مثل پرسپولیس در رشته‌های دوومیدانی و وزنه‌برداری سرمایه‌گذاری کند. البته از سوی دیگر پرسپولیس هم از برندهایی مثل سلیمی و حدادی بهره برد. به هر حال نام شما برندی است که می‌توان روی آن رقمی را گذاشت؟

حدادی: یعنی چقدر می ارزیم؟ مثلا یک دست گرم کن که آقای ... به من هدیه داد.(اسم آن مسئول به امانت نزد ایسنا ماند) به برنامه‌ای برای تجلیل از من دعوتم کرده بودند. قرار بود آقای ... از تهران از من تجلیل کند. پیش خود گفتم الان می‌روم و در سکه غرقم می‌کنند. سکه تا کمرم بالا میاد و در استخر طلا غرق می‌شوم! بعد آقای ... در پایان برنامه یک بسته به من هدیه داد. رفتم تو ماشین بسته را باز کردم دیدم یک دست گرم کن نایک تقلبی بود- یعنی حتی اصل هم ندادند- واقعا شرم کردم از این که این هدیه را گرفتم.

شاید برخی از مسئولان به این نکات توجه چندانی ندارند.

سلیمی: نه. به نظر من اینگونه مسئولان خیلی خوب می دانند چه کار می‌کنند، ولی به روی خودشان نمی‌آورند؛ چون می‌خواهند با کمترین هزینه بیشترین بهره را ببرند.

خب می‌خواهیم از همین جا شروع کنیم. به هر حال زندگی یک قهرمان با یک انسان عادی متفاوت است. زندگی حرفه‌ای در شان یک ورزشکار و ماشین و خانه و شرایط ویژه تغذیه‌اش به کنار، می‌دانیم که خیلی از مردم هم چشم امید به کمک‌های شما بسته‌اند یا موسسه های خیریه از شما قهرمانان انتظار کمک دارند. ما در قدیم هم چنین مواردی را داشته‌ایم. وقتی بررسی می‌کنیم می‌بینیم که قهرمانان کشتی پایتخت، پهلوانان شهر می‌شدند و پهلوانان شهر یک جای امن برای دست‌گیری از فقرا بودند. مطمئنا هر چقدر هم به سوی مدرنیته پیش رفته باشیم هنوز چنین روابطی در جامعه حاکم است. می‌دانم که "نه" گفتن به درخواست مردم برای پهلوانان شهر خیلی سخته. شاید شما نتوانید خواسته کسی که به سوی شما دست دراز کرده را بگیرید. بخش دیگر هم به رفاه یک قهرمانان ملی بر می‌گردد. به هر حال چنین فردی که زندگی خود را در راه ورزش صرف می‌کند اصلا دوست ندارد که نگران تامین معاش خودش تو آینده باشه. هر ورزشکار حرفه‌ای مشکلات متعددی از نظر جسمانی دارد و باید هزینه‌های سنگین صرف درمان خود کند. می‌خواهیم بحث را از همین جا آغاز کنیم، یک ورزشکار و قهرمان ملی چگونه تامین می شود؟ آیا باید روال این طور باشد که شما بروید سراغ مسئولان و بخواهید که به شما کمک کنند یا باید یک سیستم‌ وجود داشته باشد؟ دلم می‌خواهد در مورد دغدغه‌های خودتون بگویید.

حدادی: اولا به نظرم در ایران فقط این سیستم‌ حاکمه. هیچ جای دنیا ورزشکار نمی‌ره دنبال زمین و خانه و سکه، بلکه اسپانسرها از ورزشکاران حمایت می‌کنند. فدراسیون و کمیته‌ المپیک هم به سهم خود نقش مهمی را ایفا می‌کنند. ولی در ایران همه چیز طوری است که شما باید به دنبال آن بروی و این دردسرها را بکشی. خود من به شخصه تا به حال همه مدال‌ها را برای نخستین بار در دوومیدانی برای ایران بدست آوردم، اما یک متر زمین از کسی نگرفته‌ام. خودم دنبالش نرفتم. متاسفانه در ایران باید پشتکار داشته باشی و یک چیز دیگر یعنی ... داشته باشی و حق خودت را بگیری! همه چیز در ایران به ظاهر افراد بستگی دارد. هیچ چیز به باطن نیست. اگر نشان بدی که وضع خوبی داری چیزی به تو نمی‌دهند، ولی کسی هست که می‌دونم خیلی وضع بهتری از من و بهداد سلیمی داره و ماشاالله همین طور می‌گیره. خیلی هم می‌گیره. حقیقتا خودم به شخصه دوست ندارم جایی بروم و از کسی خواهش کنم که چیزی بگیرم. فکر می‌کنم ورزشکاری که در المپیک مدال گرفته شان بالاتری دارد که برود و پشت در اتاق آقای فلانی بنشیند. سال گذشته رفتم دفتر رییس تربیت بدنی استان تهران تا او را ببینم. تا امروز هیچ کدوم از مدیر کل‌های استان تهران را ندیده بودم. فقط بعد از گرفتن مدال طلای جوانان جهان خطیب را دیدم که گفت جایزه 500 هزار تومانی به تو می‌دهیم که آن را هم هنوز نداده‌اند و آخرش قسط بندی کردند!

 خلاصه، رفتم دفتر رییس تربیت بدنی استان تهران و گفتم آمدم تا شما را ببینم. منشی دفترش گفت وقت نداره و حاضر نیست در آن لحظه من را ببینه. به منشی دفترش گفتم به او بگو که به خاطر امثال ما ورزشکاران آنجا در آن دفتر نشسته. بیرون آمدم و دیگر هم پایم را تو تربیت بدنی استان تهران نگذاشتم. نیازی به او نداشتم، فقط کنجکاو بودم که ببینم مدیرکل تهران کیه، چون هیچ درخواستی از او نداشتم. البته این مدیرکل کنونی نبود. چند روز قبل رفتم پیش آقای عباسی (وزیر ورزش و جوانان) و گفتم می‌خواهم او را ببینم. هماهنگ هم نکرده بودم، ولی وزیر بعد از 10 دقیقه آمد و با هم صحبت کردیم. چیزی هم نمی خواستم، فقط رفتم وزیر را ببینم. آخه برای قهرمانی که این همه زحمت کشیده و مدت‌ها در اردو بوده نباید سنگ اندازی کنند. کار ما خیلی سخت تر از هنرمند، خواننده و بازیگراست. ورزشکار نمی‌تواند از جوانی اش بخوبی استفاده کند، ولی هنرمند می‌تونه. ورزشکار خیلی تو چشمه. هر کاری کنه یک حرف پشت سرش در می‌آورند، ولی هنرمند می‌تونه همان رفتار را انجام بده و هیچ ایرادی هم به او نمی گیرند. آزادی هنرمندها خیلی بیشتر از ورزشکاران است، چون ورزشکار باید حواسش به بدنش باشد. با تمام این مسایل، در ایران باب شده که همه می‌گویند ورزشکارها دنبال این هستند که از همه یک چیزی بکنند. البته خیلی‌ها کندند، ولی ما نتونستیم؛ البته ما هم دوست داریم، ولی نمی دانیم از کجایش باید بکنیم!

 بهداد لطفا از سختی‌های زندگی یک ورزشکار حرفه‌ای بگو. آیا تو زندگی حرفه‌ای سابقه داشته کسی دست نیاز به طرفت دراز کند؟

سلیمی: 100 درصد بوده. یک طرز فکر اشتباه بین بعضی از مردم هست و فکر می‌کنند چون فلانی رفته تلویزیون، پس آدم پولداریه و دنبال آن درخواست‌های زیادی مطرح می‌شود. برای من هم خیلی پیش می‌آید که بعد از مسابقات به ویژه بعد از هر بار که به تلویزیون می روم می آیند و درخواست‌های مالی دارند. "نه" گفتن واقعا سخته. به هر حال درک می‌کنیم که طرف از روی نیاز درخواست را مطرح می‌کند، اما به هر حال ما هم وسعی داریم و بیش از آن نیستیم.

خب، خیلی از قهرمانان که ممکن است وضع مناسبی هم از نظر مالی داشته باشند، ولی باز دنبال گرفتن امتیاز از فلان استاندار، مدیر یا مسئول هستند. آیا واقعا این روند درسته؟ چه راهکاری باید وجود داشته باشد؟

سلیمی: اصلا سیستم‌ غلطه. واقعا یک ورزشکار زندگی دشواری دارد. خیلی‌ها فکر می‌کنند که من فقط روزی یک تعداد وزنه می‌زنم و بر می‌گردم، ولی مسایل زیادی در زندگی حرفه‌ای یک ورزشکار وجود دارد. مسایل روانی و احساس خیلی مهمه. در سایر کشورها اصلا یک ورزشکار به دنبال پول و زمین و سکه نمی‌ره و تمام تمرکزش را به ورزش معطوف می‌کنه. در نهایت یک مدیر برنامه کارهایش را انجام می دهد. در ایران متاسفانه بحث اسپانسرینگ اصلا جا نیفتاده است. به نظرم تمام درآمد سالیانه یک ورزشکار باید روی بحث اسپانسرینگ باشه، اگر در ایران این موضوع جا بیفته و از نظر مالی تامین بشیم، دیگه چنین مواردی به وجود نمی آید.

 

هر دوی شما تجربه‌های زیادی در بحث اسپانسرینگ داشته‌اید. آیا واقعا اسپانسرهای ما حرفه‌ای هستند و درخواست‌های حرفه‌ای دارند؟

سلیمی: من تجربه حمایت از سوی اسپانسرهای داخلی را داشتم، شاید احسان بتونه بهتر جواب بده، چرا که او با چند اسپانسر بین‌المللی هم کار کرده. در ایران این موضوع اصلا خوب جا نیفتاده، هنوز این موضوع را درک نمی‌کنند که ارزش یک ورزشکار خیلی بیشتر از چیزی است که به آنها پیشنهاد می‌دهند. نباید کارهایی که اصلا در شان یک قهرمان نیست را از تو بخواهند انجام بدهی. به نظر من شرایط بدی در این باره وجود دارد.

احسان تو تجربه کار با اسپانسرهای خارجی رو داری ...

حدادی: به خاطر تحریم‌ها رابطه‌ام با اسپانسرهای بین‌المللی یعنی نایک و پورشه فعلا تعطیل شده است. در خارج هر کس بر اساس مدالی که گرفته از اسپانسرها پول می‌گیرد؛ آن سالی که با اسپانسرهای خارجی قرارداد داشتم حدود 80 هزار دلاری گرفتم. آنها رقم خوبی را به من پیشنهاد کرده بودند، چون دیگر کسی را از آسیا نداشتیم که چنین مدال‌هایی گرفته باشه. آنها به دارندگان مدال‌های المپیک و جهانی خیلی بها می‌دهند. برای من جای تعجب دارد که در ایران که این همه پولدار داریم که همه هم ادعا دارند، چرا از هیچ ورزشکاری حمایت نمی‌کنند. همه به چسباندن پوستر کنار یک خیابان اکتفا می‌کنند. خب پدر آمرزیده، تو که نام برند خودت را روی پوستر زدی، از یک ورزشکار بخواه که بیاید و برایت تبلیغ کند. نمی‌دونم چه علتی داره که هیچ شرکت داخلی از ورزشکاران حمایت نمی‌کنه. البته بعد از المپیک یک بار به من خودروی ... دادند که رفتم نشستم توش، دستهایم از پنجره‌هایش بیرون زده بود.(با خنده) فرقی نمی‌کند. هر شرکتی که می خواهد باشد. شرکت ها بروند با آرم خودشان و اسم یک قهرمان تبلیغ کنند. همان طور که در آمریکا این کار را انجام می‌دهند. شرکت بنز برای الکنا(پرتابگر دیسک کشور لیتوانی) همین کار را انجام داده. در ایران متاسفانه این کارها هنوز جا نیافتاده و بعد هم اساسا این کار را زشت می‌دانند.

شاید نخستین فردی که خواست بیشتر وارد این حوزه بشود، حسین رضازاده بود که خیلی‌ها به او انتقاد کردند که چرا برای فلان برند تبلیغ می کنی؟

سلیمی : بله. خیلی بد جا افتاده.

حدادی: ولی شما زندگی یک هنرمند را که نگاه می کنی خیلی راحت برای برندهای مختلف تبلیغ می‌کنه و اصلا بد هم نمی‌دانند. در مقابل ورزشکار تبلیغ کنه، در خیابان کج راه بره یا تند قدم برداره، همه انتقاد می‌کنند که چرا ورزشکار و الگوی مملکت چنین کاری کرده. خب، مگر هنرمندان الگو نیستند؟

بهداد تو به عنوان یک ورزشکار حرفه‌ای این دغدغه‌ را حس می کنی؟ واقعا دغدغه آینده داری؟

سلیمی: بله. خیلی، چون با این شرایط می بینیم که هر چه می‌دوم به جایی نمی‌رسم؛ شما از هر لحاظ حساب کنی هر چه تلاش می کنیم به جایی نمی رسیم. آنقدر که زحمت می‌کشیم حمایت نمی‌شویم. من چهار سال زحمت کشیدم، سه سال تلاش کردم تا سهمیه المپیک بگیرم و یک سال هم برای مدال المپیک زحمت کشیدم، اما دست آخر چی شد؟ چهار سال از زندگی عادی دور بودیم. نتوانستم تحصیل کنم. هیچ اتفاقی هم برایم نیفتاد. به قول احسان از جوانی خود زدم و تفریح نکردیم، اما آخرش هم به جایی نرسیدیم.

همین دغدغه‌ها موجب می‌شود که یک ورزشکار برود و به فلان مدیر رو بیاندازد. آیا این رفتار از سر ناچاریه؟

سلیمی: بله. واقعا همین طوره.

حدادی: شما حساب کنید در کل شمال مگر چند نفر مثل بهداد سلیمی داریم. در تهران چند نفر داشتیم که مدال المپیک گرفته اند. من یک ورزشکار بودم که از تهران در المپیک مدال گرفتم، ولی هنوز شهردار تهران را از نزدیک ندیده ام. یک بار زمانی که مدال آسیایی جوانان داشتم شهردار تهران را در جشن منطقه سیزده دیدم. آقای قالیباف که می‌گویند خیلی زحمت کش است و برای تهران خیلی کار انجام داده، هنوز قهرمان شهرش را از نزدیک ندیده است.

سلیمی: بدتر از همه سوء استفاده‌هایی است که از آدم می‌شود. برای من خیلی پیش می‌آید. از المپیک برگشتم مسئولان شهرم قائمشهر همه جا داد زدند که ما فلان کار را می کنیم و چنین و چنان می‌کنیم اما هیچ یک از وعده‌ها محقق نشد. تنها نفع به مقام مسئول رسیده که برای خودش از نام ما تبلیغ کرده و به ما هم هیچ چیزی نرسیده و از طرف دیگه برای مردم هم توهم ایجاد کردند که مثلا سلیمی چه گرفته است. پارسال از مسابقات جهانی پاریس برگشتم. در قائمشهر مراسمی گرفتند. گفتند یک ملک تجاری و مسکونی به سلیمی اهدا می‌شود. واحد مسکونی را که هیچ وقت ندادند، بعد یک طور در روزنامه‌ها و رسانه‌ها انعکاس دادند که واحد تجاری اهدا شده است که همه تصور می‌کردند یک مغازه 200 متری در وسط قائمشهر به من دادند، اما شاید باورتان نشود یک مغازه شش متری در آخر قائمشهر دادند که به خدا قسم ماهی 100 هزار تومان اجاره اش نمی کنند. یعنی از اسم ما این طور سواستفاده می‌شه.

 پیشنهاد شما چیه؟ آیا بهتر نیست ورزشکاران یک اتحادیه داشته باشند و حقوق خودشان را پیگیری کنند؟ یا معتقد هستید هر ورزشکار باید مدیر برنامه خاص خودش را داشته باشه؟

حدادی: به نظرم باید قبل از مسابقات المپیک تورم را در نظر بگیرند و بگویند با توجه به تورم اگر 150 سکه یا 200 سکه بدهند چه کار می‌توانیم بکنیم. نه این که 200 سکه بدهند و بعد ورزشکار بدود دنبال زمین تا حداقل معاشش تامین بشه.

 سلیمی: خود من در بحث مدیر برنامه وارد شدم. با یکی، دو نفر صبحت کردم. فقط دنبال این بودند که سر ما کلاه بگذارند و بروند. هیچ برنامه توجیه شده‌ای در این باره ندارند. تنها قصد آنها کلاهبرداریه. با این شرایط نمی‌توانیم اعتماد کنیم.

حدادی در حالی که دست روی شانه سلیمی گذاشته و به او اشاره می کرد، گفت: من از دست خود همین آقا ناراضی ام. شرکت ... به من زنگ زد و پرسید چقدر می گیری در المپیک تبلیغ کنی؟ گفتم 150 میلیون می‌گیرم که روز مسابقه المپیک لباس با آرم شما بپوشم و تبلیغ کنم، اما بهداد سلیمی بازار را خراب کرد و 120 میلیون گرفت. بهداد سلیمی نسبت به من شانس خیلی بیشتری برای مدال داشت، اگر من جای بهداد بودم می گفتم 400 میلیون تومان و مطمئن بودم که می‌دادند. یک نماینده مجلس به من گفت برو و با شرکت ... قرارداد ببند. رفتم گفتم 500 میلیون کمتر نمی‌گیرم. گفتند این پول زیاده. به من گفتند دیگرانی که شانس بیشتری برای گرفتن مدال دارند قرارداد کمتری بسته‌اند.

احساس نمی‌کنید که یک سازمانی باید تشکیل بشود تا از همه شما حمایت بشه؟

حدادی:‌ متاسفانه شرکت‌ها هم فقط به فکر خودشون هستند. در آمریکا و اروپا شرکتی که اسپانسر می‌شود قدری هم به موفقیت ورزشکاران فکر می کنه، اما تو ایران یک طرفه با موضوع برخورد می‌شه. می‌خواهند پول کمتری بدهند و بهره بیشتری ببرند و سرمایه‌گذاری بلند مدتی روی یک ورزشکار نمی‌کنند. رویانیان، مدیرعامل باشگاه پرسپولیس کار خیلی بزرگی انجام داد که از ما حمایت کرد. اگر چه خیلی‌ها انتقاد کردند، اما خدا وکیلی کار قشنگی انجام داد. به هر حال بهداد قهرمان المپیک و قوی‌ترین مرد جهانه و ما هم بین مریض یک نقره ای از المپیک گرفتیم.(صدای خنده حدادی و سلیمی بالا می رود) نمی‌خواهم به بقیه ورزشکاران جسارت کنم، ولی رویانیان می‌دانست چه کار کند که خیلی تبلیغ بشه. بهداد 160 کیلوه و من هم 130 کیلو وزن دارم. آدم‌های گنده همیشه تو چشمند!

آیا شما برای رفتن به پرسپولیس و میزان قرارداد خودتون با هم هماهنگ کرده بودید؟

حدادی (در حالی که می‌خندید): چون ما از اول پرسپولیسی بودیم، اصلا نمی‌تونستیم جای دیگه برویم.

حال به نظر شما رویانیان اسپانسره یا باشگاه‌دار؟ این دو مسئله با هم متفاوت نیستند؟

سلیمی: در اسم باشگاهه، ولی در اصل کار کمک و اسپانسرینگ مطرح بوده. اسما با ما به عنوان باشگاه پرسپولیس قرارداد بستند و گفتند که یار پرسپولیس باشیم، ولی در اصل کارش اسپانسرینگ بوده است.

حدادی: ازهر زاویه نگاه کنید کار قشنگی انجام داده. از رویانیان بزرگتر و پولدارتر داشتیم که هیچ کمکی نکردند. البته ما هم نیازی نداشتیم. گدا که نیستیم، ولی خیلی‌ها می‌توانستند به ما حال بدهند. مطمئنا ما هم تشکر می‌کردیم. انتشارات تیمورزاده کار قشنگی انجام داد. از نظر من کار این انتشارات حتی زیباتر از 150 سکه‌ای بود که به من دادند. خیلی بیشتر حال کردم که دو الی سه هزار جلد کتاب با اسم ما منتشر کردند. خیلی از بچه‌ها یا افرادی که ندارند کتاب بخرند از این موضوع خوشحال می‌شوند. من تماس گرفتم و تشکر کردم.

سلیمی: نگاه کنید، اسم باشگاه پرسپولیس روشه. می‌گن باشگاه فرهنگی ورزشی و باید در همه رشته‌های ورزشی سرمایه‌گذاری کنه. نه اینکه فقط روی فوتبال متمرکز باشه، اما اینکه پرسپولیس به سمت رشته‌های مختلف ورزشی برود و به غیر از من و احسان با چند ورزشکار جانباز و معلول هم قرارداد ببندد و ان‌شاءالله از سال آینده در لیگ وزنه‌برداری تیم بدهند خیلی خوب است. به نظرم این طرز تفکر می‌تونه به رشته‌های دیگر نظیر وزنه‌برداری، دوومیدانی یا تکواندو کمک کنه.

چون پرسپولیس قدم پیش گذاشت به این باشگاه رفتید یا اگر فتح‌الله‌زاده پیشنهاد بهتری می‌داد استقلالی می‌شدید؟

سلیمی: من که اگر نساجی مازندران می‌خواست، قرارداد می‌بستم.(با خنده)

حدادی (به شوخی گفت): من هم دنبال تیم گل گهر سیرجان بودم. من از بچگی پرسپولیسی بودم، ولی تو چند سال اخیر تیمی نداشتم. چون ایران نبودم، بیشتر تیم‌های آنور آب را حمایت می‌کردم! البته منچستر هم مدتی دنبالم بود، ولی نتونستیم به توافق برسیم.(با خنده)

شما از نزدیک به تماشای بازی استقلال و پرسپولیس می‌روید؟

حدادی: خیلی جالبه. تلویزیون فوتبال را نشان می‌ده. البته ما برای همه فوتبالیست‌ها احترام قائلیم. همه آن‌ها ماه هستند و روی تخم چشم ما جا دارند، ولی مثلا بهداد سلیمی، قهرمان المپیک و رضا رودکی قهرمان جهان رفتند استادیوم، اما این دوربین حتی یک لحظه نرفت روی آن‌ها زوم کند. می‌دانی این یعنی چه؟ یعنی باید این قندان را بگیری بکوبی روی سرت! این خیلی بده که قهرمان المپیک را حتی لحظه ای نشان ندهند.

یعنی به نظر شما جامعه ما فوتبال‌زده است؟ اگر هست این فوتبال‌زدگی شما را آزار نمی‌ده؟

حدادی: به نظرم حق همه فوتبالیست‌هاست که این قدر حقوق بگیرند، چرا که مردم آن‌ها را دوست دارند؛ وقتی فوتبالیست‌ها دندونشون را می‌کشند مردم پول می‌دهند روزنامه می‌خرند تا اخبار دندان کشیدن آقای فلانی را دنبال کنند! مردم دوست دارند و به همین دلیل فوتبالیست‌ها هر کاری که دوست دارند می‌توانند انجام بدهند.

به نظرتون مردم بیشتر دوست دارند یا رسانه‌ها بیشتر به فوتبال توجه می‌کنند؟

حدادی: فکر می‌کنم مردم. مردم هر کاری بخواهند انجام می‌دهند. همین مردم بودند که انقلاب کردند، همین مردم هم فوتبال را گنده می‌کنند.

سلیمی: از نظر من، هم مردم در این موضوع تاثیرگذارند و هم رسانه‌ها نقش غیر قابل انکاری دارند. همین حالا لیگ فوتبال را با لیگ وزنه‌برداری مقایسه کنید. تیم تشتک‌سازی با تیم آفتابه‌سازی بازی داره، پنج هزار تماشاگر به استادیوم می‌روند، ولی در لیگ وزنه‌برداری که ملی‌پوشان و قهرمانان المپیک وزنه می‌زنند هیچ کس به سالن نمی‌آید، حتی یک تماشاگر غیر از بچه‌های وزنه‌بردار پیدا نمی‌کنی. چرا چند سال است که لیگ وزنه‌برداری با 5 تیم برگزار می‌شه، آن هم دو تیم از ناجا شرکت می‌کنند که صلواتی محسوب می‌شوند و سه تیم دیگه هم نصف پول را می‌دهند و نصف دیگرش را می‌خورند؛ چرا لیگ وزنه‌برداری ما پیشرفت نمی‌کند؟ از نظرم به دو دلیل: یک، مردم نمی‌یایند و دوم رسانه‌ها حمایت نمی‌کنند. در حال حاضر از لیگ هندبال بانوان تصویری در اخبار پخش می‌شه ولی از لیگ وزنه‌برداری حتی یک تصویر هم نشان نمی‌دهند. همین موضوع موجب می‌شه که اسپانسر جذب این رشته نمی‌شه و کسی نمی‌خواهد در این رشته تیم بدهد.

حدادی: اگر بخواهند ورزشکار تامین شود هیچ کاری ندارد. برنامه تلویزیونی برای ورزشکار غیر فوتبالی را ساعت 8:30 صبح تنظیم می‌کنند. همه اون موقع خوابند. بعد گل برنامه‌های سیما و ساعت 9:30 شب را به هنرمندان و فوتبالیست ها و سایر اقشار اختصاص می‌دهند.

سلیمی: من قبل از مسابقه‌های پاریس به برنامه ورزش از نگاه دو دعوت شده بودم. حساب کنید که ساعت 11 شب برنامه شروع شد و تا ساعت یک ربع مانده به 2 بامداد روی آنتن نرفتم. شاکی شده بودم و می‌خواستم چند بار بروم. به زور من را نگه داشتند، ولی شما ببینید یک ورزشکاری که باید تا دو ماه دیگر به جهانی برود را این قدر بیدار نگه داشتند. حالا کسی نیست بپرسد این برنامه در آن وقت شب چه فایده‌ای دارد؟ از نظرم برنامه ورزشی در سیما نداریم بلکه همه برنامه‌ها فوتبالی هستند. برنامه ورزش و مردم که 2 ساعت و 30 دقیقه زمان دارد، تنها یک ربع به رشته های دیگه می پردازه. از نظر من آن‌ها برنامه فوتبالی اند.

حدادی: در ایران هیچ کس در حوزه تخصصی خودش فعالیت نمی‌کنه. مشکل اصلی ما هم اینه که خیلی افرادی که برای پوشش تلویزیونی می‌آیند - البته احترام‌شان برای ما واجب است- اما یک دوربین می‌آورند و از دور تصویر می‌گیرند که از دور یک شی پرتاب می‌شه. این گونه تصویربرداری برای بیننده اصلا جذابیتی نداره. واقعا در شیراز که مسابقه‌های قهرمانی کشور را نگاه می‌کردم دیدم که اصلا جذابیتی وجود نداره. حتی چهار تا اسپانسر هم نیستند که رنگ و بویی به استادیوم بدهند. به نظرم با این شکل کسی مسابقه‌ها را نگاه نمی‌کنه. یا مسابقه‌های وزنه‌برداری را نگاه کنید. از روبه‌رو با یک تک دوربین فیلم می‌گیرند، اما در المپیک چند دوربین کار گذاشتند و از زاویه‌های مختلف حتی از زیر پای ورزشکار رو به بالا تصویر می‌گیرند.

سلیمی: به نظرم پیشنهاد شما فکر خوبی است. ورزشکاران المپیکی هم باید مثل فوتبالیست‌ها اتحادیه‌ای داشته باشند تا قدری کارهای هماهنگ بکنند. الان پیشنهاد شرکت ... را همین حالا از زبان احسان شنیدم. اصلا در جریان آن نبودم. باید کسی باشه که به نمایندگی از ورزشکاران عمل کنه. خیلی موجب پیشرفت می‌شه.

حدادی: باید از ورزشکاران حمایت بشه تا موفقیتهای آن‌ها ادامه داشته باشه. همین حمید سوریان، چرا باید الان از تمرین‌ها دور بشه. ما می‌خواهیم کسی را که مدال طلای المپیک داره را بازنشسته کنیم و یکی را که تجربه نداره جای او بیاوریم. خب بهتر نیست همین نیرو را حفظ کنیم و از او حمایت کنیم. اصلا نمی‌توان رشته‌های رکوردی را با رشته‌های مبارزه‌ایی مقایسه کنیم. کسی که شش طلای جهان دارد، استعداد ویژه‌ای است.

می‌خواهیم از احسان حدادی درباره سفرش به آمریکا بپرسیم. این سفر چقدر برای تو تجربه داشت؟ دید تو را عوض کرد. خیلی‌ها شایعه ها شنیدیم که دیگر رفتی و برنمی‌گردی و حرف و حدیث‌ها زیاد شد. نتایج سفرت چه بود و چه دستاوردهایی داشت؟

حدادی: من برای فستیوال رفتم آمریکا. این سری خیلی از مربیان و چهره‌های شناخته شده آمده بودند. بیشتر قصدم از سفر این بود که بروم آن جا مربی پیدا کنم. چون می‌دانستم "کیم" می‌ره و باید با یک مربی جدید کار کنم. خب آمریکا مهد پرتاب دیسکه. قهرمانانی داشتند و حداقل چهار مدال در چهار المپیک گرفته اند. با چند مربی صحبت کردم و آن جا ماندگار شدم. زیاد دوست نداشتم آمریکا بمانم. دوست داشتم به ایران برگردم. برای کسانی که در کشور خودشون مطرح می‌شوند، بهترین‌ جا همان کشور خودشونه. ما ورزشکاران روحیاتی داریم که توجه مردم را دوست داریم. به شخصه دوست دارم اگر کسی در خیابان به من سلام کرد جواب بدم و با او شوخی کنم. اما در آمریکا این طور نیست. این همه زحمت کشیدی که در کشور خودت گنده بشی و مدال بگیری و به مردم احترام بگذاری و مردم هم به تو احترام بگذارند. یک ماه آخر در آمریکا خیلی سخت گذشت. دوست داشتم به ایران برگردم. اولین باری بود که تا این حد دلتنگ ایران می‌شدم. دوست داشتم به ایران برگردم. البته شرایط و امکانات آمریکا خوب بود. اما من تصور دیگری نسبت به این کشور داشتم. فکر می‌کردم جایی است که آخر همه چیزه، اما حالا فهمیدم که فقط اسم آمریکا گنده است. به همه جوانان می‌گم، به حضرت عباس راست می‌گم، به خدا هیچ خبری تو آمریکا نیست. به قرآن ایران بهترین کشور دنیاست. فقط باید کشور خودمونو دوست داشته باشیم.

آمریکایِ‌ها خیلی کشورشان را دوست دارند. هر کاری که انجام می‌دهند آن حرفه را دوست دارند. همین موجب شده که پیشرفت کنند. ما در ایران با هر کس صحبت می‌کنیم بی‌انگیزه است. همه فکر می‌کنند به آمریکا بروند پولدار می‌شوند و همه چیز فراهمه، ولی واقعا این طور که من متوجه شدم آن جا خبری نیست. من شاید در طول زندگی خود 200 سفر رفته‌ام. در آمریکا دیدم که مردم این کشور خیلی کار و کشور خودشونو دوست دارند و علت پیشرفت آن‌ها همینه. ایرانی‌ها هم باید کشور خودشونو دوست داشته باشن. فکر می‌کنم هیچ کس ما را دوست ندارد، ما باید خودمون به فکر خودمون باشیم. هر کس ما را دوست داره، دنبال منافعشه.

احسان این سفر از نظر ورزشی چه دستاوردهایی برایت داشت؟

حدادی: از نظر ورزشی تجربه خوبی بدست آوردم. فلوریدا رفتم و با اشمیت ملاقات کردم. آن جا با او آشنا شدم و مدتی با هم تمرین کردیم. در مجموع فکر می‌کنم آلمان‌ها از نظر ورزش خیلی از آمریکایی‌ها قوی‌ترند. البته از نظر دوومیدانی به این نتیجه رسیدم، حالا ممکنه در بسکتبال یا فوتبال آمریکایی خیلی تاپ باشند، اما در دوومیدانی از نظر امکانات، ورزش آلمان خیلی خوبه. البته آمریکا هم از دوومیدانی قهرمان المپیک می‌شود و 13 مدال می‌گیرد.

حاشیه‌های سفر تو به آمریکا و بحث پناهندگی از کجا مطرح ‌شد؟

حدادی: این حرف‌ها اصلا برایم مهم نیست. اینقدر می‌خندم که می‌شنوم احسان حدادی پناهنده شده! آخه پارسال هم دو ماه در آلمان پناهنده شده بودم (می‌خندد). نمی‌دانم هر بار از ایران خارج می‌شوم یک حاشیه‌ای می‌سازند. من خودم این حاشیه‌ها را دوست دارم!

سلیمی: این شایعات نشون می‌ده که احسان اهمیت داره.

حدادی: نمی‌خواستم از خودم تعریف کنم، ولی ممنون که اینو گفتی!( هر دو از خنده به حد انفجار می رسند)

بهداد این روزها خیلی‌ها فکر می‌کنند که بهتره از ایران مهاجرت کنند، ‌بحث مهاجرت اپیدمی شده. آیا تو به عنوان قهرمان المپیک هیچ وقت به این موضوع فکر کرده ای؟

سلیمی: ‌من تا حالا به این موضوع فکر نکرده ام. نه تا حالا فکرش را نکردم. چندان هم علاقه به مهاجرت ندارم. فکر میکنم اینجا موفق ترم.

 حدادی خطاب به سلیمی: نمی‌خوای قائم شهرو ول کنی بری سانفرانسیسکو؟!

 بهداد یک کم در مورد المپیک صحبت کنیم. این موضع که می گویند مدالهای المپیک تقسیم می شوند رو شنیده ای؟

سلیمی: من فکر می کنم شاید در برخی رشته ها از جمله در رشته ما این طور باشد. همین طور اجازه نمی‌دهند یک کشور چهار یا پنج طلا بگیرد.

حدادی با تعجب: یعنی مثلا از قبل می‌گویند ایران دو طلا، ازبکستان یک برنز و...؟

سلیمی: من این طور فکر می کنم. در همین المپیک نمی دانم رئیس فدراسیون جهانی چه مشکلی با روسها پیدا کرده بود. تو مسابقه وقتی یک ضرب با قهرمان روسیه مساوی شدم، آیان - رییس فدراسیون جهانی آمد و گفت که بهداد تو باید اول بشی و نباید روسها اول بشن. بعد هم رفت پیش مربیان روس و حرف‌هایی با آن‌ها زد.

حدادی در حالی که می‌خندید: دم رییس فدراسیون شما گرم، من اصلا رییس فدراسیون جهانی دوومیدانی را ندیدم تا حالا.

بهداد اگرچه تیم وزنه‌برداری ایران موفقیت بزرگی در المپیک لندن به دست آورد، اما به نظر می‌رسه که همه قهرمانان از توانایی‌های خود فاصله داشتند. آیا واقعا اون روزها تو اوج نبودین؟

سلیمی: چرا همه ما در اوج بودیم. ولی خب یک سری از بچه‌ها واقعا تحمل آن فشار المپیک را نداشتند. سهراب آنقدر تحت فشار بود که اصلا نمی‌دونست چه کار می‌کنه. دنبال این بود که بار از روی دوشش برداشته بشه. سه بار وزنه را لیفت کرد. اصلا عین خیالش نبود. فکر کنید یک قهرمان چند سال زحمت می‌کشد و در مسابقه‌ای که می‌تواند براحتی مدال بگیرد به سادگی اوت شود. چون فقط می‌خواست از زیر فشار راحت بشه.

تو هم چندان روی اوج نبودی. آسیب دیدگی زانوت تاثیر گذاشته بود؟

سلیمی: نه. استرس و درد کتفم موثر بود. درد کتفم قبل از المپیک تازه بهتر شده بود، اما وقتی به دهکده رسیدیم و شب اول روی بالش‌ دهکده خوابیدم، دیگه کتفم کاملا تعطیل شد. اصلا نمی‌تونستم تمرین کنم. روز مسابقه سه تا مسکن خوردم. فشار روی ما زیاد بود. راحت بگم چون دوومیدانی قبلا مدال المپیک نداشت، روی احسان از نظر مدالی خیلی فشار نبود. چون اگر خدای نکرده مدال هم نمی‌گرفت، هیچ اتفاقی نمی‌افتاد و چیزی نمی‌شد. خیلی راحت کار می‌کرد.

حدادی: من ذاتا آدم راحتی هستم!

سلیمی: اگر ما مدال نمی‌گرفتیم، خیلی شرایط سخت می‌شد. از طرفی مردم از خود من انتظار زیادی داشتند. وزیر و رییس کمیته المپیک همه به سالن آمدند تا مسابقه من را ببینند. این موضوع خیلی به من فشار می‌آورد.

کارشناسان خارجی رکوردها را در چند سال اخیر داشتند و می‌گفتند این پایین‌ترین رکوردهای تیم ایران در چند سال اخیره و مدعی بودند شاید یکی از دلایل روند تمرینی باشه و قهرمانان ایران دقیقا زمان المپیک در اوج نبودند.

سلیمی: به نظرم بیشتر بحث روانی بود و موردی از نظر آمادگی وجود نداشت.

احسان تو آمریکا امین نیک فر خیلی به تو کمک کرد؟

حدادی:‌ بله. امیر و پدرش خیلی به من کمک کردند. اگر به نظرم شرایط خیلی پایین‌تری از من هم داشت، حالا امین هم مدال جهانی گرفته بود. چون واقعا خیلی کار می‌کنه. روزی 14 ساعت کار می‌کنه و اصلا زمان تمرین نداره. به من می‌گفت قبل از المپیک و مسابقه‌های جهانی دو سه هفته مرخصی می‌گیره و تمرین می‌کنه. در آمریکا شرایط خیلی سخته. ما نمی‌توانیم مثل آن‌ها باشیم. آن‌ها سیستم خاصی دارند.

احسان روی بحث مربی سرانجام به چه نتیجه‌ای رسیدی و می‌خواهی چه کار کنی؟

حدادی: چند گزینه هست که بخواهم روی آن فکر کنم. با خیلی‌ها صحبت کردم. همه می‌گویند کیم فعلا بهترین گزینه هست. نه اینکه با من کار کند. مثل خیلی‌ها مثل الکنا که از المپیک سیدنی به بعد دیگر مربی ندارد و با ماساژور کار می‌کند. برنامه تمرینی را می‌گیره و تمرین می‌کنه. من الان به حدی رسیدم که بیشتر به کسی نیاز دارم که تکنیک‌های من را هر یک ماه یک بار نگاه کنه و بروم پیش او تمرین کنم. اینکه یک مربی همیشه بالای سرم باشه را البته دوست دارم، ولی با شرایط فعلی اقتصادی و دلار نمی‌دانم چقدر امکان پذیر باشه. اصرار می‌کنم، ولی وقتی نیست، چه کنم. اصرار می‌کنم ولی وقتی نیست دیگه نمی‌توانم باز هم از جیب خودم هزینه کنم. همین سفر اخیرم به آمریکا 37 هزار دلار خرج داشت و هنوز هیچ پولی نگرفته ام.

در نهایت به چه نتیجه‌ای رسیدی؟

حدادی: امسال که مشخص نیست در مسابقه‌ها شرکت کنم. چون اگه بشود می‌خواهم فقط دایموند لیگ‌ها را بروم. مدال جهانی دارم و المپیک هم که امسال نیست و فقط تصمیم دارم دایموند لیگ‌ها را شرکت کنم و دوست دارم اول بشم. دایموند لیگ‌ها شرایط خاصی دارند. خیلی‌ها آمریکا نمی‌روند، ولی من می‌خواهم امسال دایموند لیگ آمریکا را بروم و در لندن و پاریس هم اگر شد شرکت می‌کنم. اگر شرایطم خوب باشه و در پنج سری از این لیگ هم شرکت کنم، فکر می‌کنم خوب باشه. الان هم که تمرین خاصی ندارم. به صورت معمولی کار می‌کنم، ولی اینکه بخواهم حرفه‌ای کار کنم، نه این طور نیست. من هم آدمی هستم تا مربی بالای سرم نباشه، نمی‌تونم کار کنم. خودم می‌رم سر تمرین، اما کسی را می‌خواهم که کارم را مدیریت کنه. صبح بیدارم کنه و تغذیه‌ام را چک کنه و به قول معروف تر و خشکم کنه.

یعنی بعد از المپیک کمی کار را سبک کردی؟

حدادی: امسال دیگه می‌خواهم سبک‌تر کار کنم. خیلی خسته شدم. تو این چند سال آنقدر مسابقه‌های مختلف رفتم که نیاز به استراحت دارم. بگذریم که خیلی‌ها فکر می‌کنند که می‌رویم و عشق و حال می‌کنیم. آخه نمی‌گویند کسی که دنبال عشق و حال بره دیگر نمی‌تونه مدال المپیک بگیره. ما می‌رویم تمرین می‌کنیم. یک مربی و ماساژور هم می‌بردیم که هم‌زبان من نبودند. حالا درسته که روسی صحبت می‌کنم، ولی آن‌ها هم‌زبان من نبودند. کار سخت بود. پروازهای طولانی 12 ساعته و از این اردو به اردوی رفتن دیگه خیلی مشکله. حالا به کمیته و شخص افشارزاده گفتم که ماساژور و کیم را بیاورند و قرارداد ببندند. با مبلغی کمتر از آنچه قبلا داشته همکاری کنیم. اگر طوری باشه که هر 1.5 ماه بروم روسیه، خیلی خوبه. کیم نمی‌تونه بیاد ایران. به دلیل اینکه مشکلات قلبی داره و اینجا فاصله از سطح دریا زیاده و او با بیش از 80 سال اینجا را تحمل نمی کنه. سنش واقعا زیاد و مشکل سازه. هر بار می‌خواستم با او به اردو بروم از مادرم می‌خواستم که آیت‌الکرسی بخونه که کیم تو راه ا دست نره! گاهی از توی پرواز کارت را می‌کشیدم و زنگ می‌زدم. مادرم می‌گفت هنوز داره دعا می‌خونه، من هم می‌گفتم بخون که هنوز 2 ساعت مونده به مقصد برسیم. یک بار هم در آفریقا بودیم. در اتاقش را زدم. دیدم کسی جواب نمی‌ده. ترسیدم که نکنه مشکلی برایش پیش آمده باشه. من که ترسیدم. از ماساژور خواستم بره تو اتاقش. منم رفتم تو اتاقمو منتظر بودم ماساژوره جیغ بکشه بگه کیم مرده. اما خلاصه در را باز کرده بود و دیده بود کیم تو دستشویی نشسته.

خلاصه باید به جرات بگم که سخت‌ترین شرایط را قبل از المپیک داشتم. از یک طرف باید حواسم به مربی 84 ساله‌ام می بود که ناراحت نشه. مثلا می‌گفت 7:30 صبحانه، 7:35 می‌رفتم اخم می‌کرد و غر می‌زد که چرا دیر اومدی. از طرف دیگه مربی با دکتر آلمانی نمی‌ساخت. مربی می‌گفت چرا بعد از تمرین فیزیوتراپی رفتی،‌ دکتر می‌گفت چرا حرف او را گوش می‌دی؟ خلاصه یک جوری کنار آمدم. به دکتر می‌گفتم "کیم" می‌گه تو را دوست داره و بعد به "کیم" می‌گفتم دکتر تو را دوست داره و شب تو را دعوت کرده. بعد آن‌ها را می‌بردم بیرون گردش و ماهیگیری می‌کردیم. خلاصه به جای آنکه آن‌ها این کارها را برای من بکنند، من این طور دنبال‌شون بودم تا با هم آشتی باشند.

 تو اصلا از مربی شانس نیاوردی،. مربی قبلیت هم عالمی داشت؟

حدادی: اون که مصیبتی بود. در تهران مسابقه‌های لیگ بود، شب مسابقه زنگ زدند که بروم هتل. رفتم دیدم تو آسانسور یه ژاپنی روی زمین افتاده. نگو مربی من با مشت زده بود توی صورتش. بدبخت را بلند کردیم و آب قند دادیم. زنگ زدند پلیس 110 آمد و به موقع رسیدگی کرد. یک بار هم کسی را تو هتل آکادمی زده بود. گاهی در تمرین با دیسک دنبال ما می‌کرد (حدادی در حالی که می‌خندید ادامه می‌دهد) ما هم فرار می‌کردیم. اعجوبه‌هایی با ما کار می‌کردند. یک بار هم "افترشیو" خورده بود و تا یک هفته بوی خوب می‌داد. همین اتفاق‌ها افتاده که دیگه مربی برایمان نمی‌آورند.

 دل خیلی پری داری؟

حدادی خطاب به سلیمی: تا حالا شده بری سفارت و برای ویزا صف بایستی؟ من می‌رفتم دم سفارت انگلیس می نشستم روی جدول جلوی سفارت تا نوبتم بشه و ویزا بگیرم و بروم دایموند لیگ شرکت کنم (می‌خندد). بعد هم می‌گفتند مدارکت تکمیل نیست برو بیرون! واقعا من بساطی داشتم. ویزا را خودم می‌گرفتم، اردوها را خودم هماهنگ می‌کردم، برنامه مسابقه‌ها را خودم می‌دیدم و با مقصد هماهنگ می‌کردم تا بروم گم نشوم. این کارها را همه خودم می‌کردم.

 حالا بحث مربی چطوری میشه؟ اون اشمیت تو آمریکا چقدر می خواست؟

حدادی: با اشمیت صحبت کردم گفت 7 هزار دلار می‌خواد، ولی من هنوز به خاطر اینکه او شاگرد بزرگی نداشته مطمئن نیستم با او کار کنم. شاید تا به امروز حدود 10 – 12 مربی عوض کرده‌ام. دوومیدانی ورزشی است که نمی‌توان 6 ماه با یک نفر کار کرد و 6 ماه بعد سراغ دیگری برویم. می‌خواهم با کسی کار کنم که با هم راحت باشیم. خوب تمرین کنیم. هنوز صددرصد تصمیم نگرفتم با چه کسی کار کنم. تکنیک‌های ما قدری با هم متفاوت است. البته تکنیک بقیه شبیه منه چون بهترین تکنیک‌ دنیا را دارم (با فوران اعتماد بنفس، می‌خندد).

بهداد به نظر می‌رسه که دستت اذیت می‌کند.

سلیمی: نه وضعیت دستم بهتر شده. البته هنوز به صورت حرفه‌ای تمرین‌ها را شروع نکرده ام. وزنم بالا نرفته، ولی چون حدود 5 ماه است که تمرین نمی‌کنم قدری بدنم ریخته.

بعد از لیگ بلافاصله اردوی تیم ملی شروع می‌شه و باید به اردو بروی. خدا را شکر خیلی از مشکلاتی که احسان درباره مربی داشته، تو نداشتی؛ اما به هر حال کار کردن با کوروش هم سختی‌های خاص خودش را داره؟

سلیمی: به نظرم باقری حق داره سخت‌گیری کنه. چون اگر نباشه نتیجه‌ای هم حاصل نمی‌شه. قبل از اینکه کوروش بیاید این مسائل هم وجود نداشت. از نظر من کارش درسته. هر چقدر هم سختی ببینم مهم اینه که نتیجه خوبی حاصل بشه. البته مشخص نیست به اردوی اول برسم. چون فکر می‌کنم قراره که اردو در اهواز برگزار بشه. تو اردوی اول شرکت نمی‌کنم. الان خودم در آزادی تمرین می‌کنم. اردوی دوم هم قبل از عید و بعد از مسابقه‌های قهرمانی کشوره که من در قهرمانی کشور هم شرکت نمی‌کنم. به آسیایی هم نمی‌روم. شاید به جهانی هم نرسم. اولویت این است که صددرصد کتفم خوب بشه و بعد تمرین را شروع کنم. تا زمانی که کاملا خوب نشوم کار حرفه‌ای را شروع نمی‌کنم و به مسابقه‌ها نمی‌روم. قبل از المپیک درد زیادی کشیدم و مسابقه دادم. نمی‌تونستم به آن دست بزنم، ریسک بود و ممکن بود برای روز المپیک شرایط سخت‌تر بشه. الان می‌خوهم صبر کنم تا بهبودی کامل حاصل بشه و بعد تمرین کنم.

بهداد یک تیم پزشکی در مورد درمان تو تشکیل شد، راضی هستی؟

سلیمی: خوب بود. برای من که جواب داده. درسی که از سایر ورزشکاران گرفتم این بود که خیلی زود تصمیم نگیرم. با خیلی از دکترها مشورت کردم. به متخصص‌های کتف دستم را نشون دادم. خدا را شکر تا حالا هم نتیجه گرفتم.

حدادی: زمانی که من مصدوم شدم پیش پزشکی در خیابان بهارشیراز رفتم. آنقدر خسته بود که چشماش باز نمی‌شد. چشماش را باز کردم. نگاهی به دستم انداخت و گفت این دست برنمی‌گرده و دست نمی‌شه. گفتم اگر این دست را درست نکردم، مرد نیستم! بعد هم رفتم سفرهای استانی را آغاز کردم. روسیه و بلاروس و آلمان و... رفتم!

دوومیدانی کارها خیلی صبورند، قبول داری؟

حدادی: اتفاقا معتقدم دوومیدانی کارها خیلی عجولند، ولی وقتی انسان آسیب می‌بیند باید صبور باشد.

 احسان به عنوان کسی که یک طلای المپیک را به دلیل مصدومیت از دست دادی، چه توصیه‌ای به بهداد می کنی؟

حدادی: فکر بهداد درست کار می کنه. من آدم خیلی ترسویی ام. مخصوصا تو ورزش خیلی می‌ترسم که آسیب نبینم. وقتی قبل از المپیک پکن آسیب دیدم، می‌دونستم که نمی‌تونم مدال بگیرم. به ایران آمدم و همچنان درد داشتم. در روسیه و فنلاند و... همه جا پیش دکترهای متخصص رفتم. سرانجام هم شورای پزشکی تشکیل شد. رفتیم شورای پزشکی. صبح اول صبح ساعت 7:30 همه حلیم خوردیم. بعد دکتر علیمرادی و همکارانش همه معاینه کردند و بنابراین شد که عمل کنم. من هم به آلمان رفتم و با چه شوق و ذوقی جراحی کردم، اما واقعا بعد از عمل خیلی سخته. فکر می‌کنی که برنمی‌گردی. خیلی‌ها این را به من می‌گفتند، اما من می‌دونستم که خوب می‌شوم. تا سه چهار ماه با دست چپ پرتاب می‌کردم. بعد هم شش ماه گذشت تا در قهرمانی کشور و قهرمانی آسیا اول شدم و سال بعد هم بازی‌های آسیایی بود.

حرف‌هایی مطرح شده بود که اگر بهداد جراحی کند ممکن است دیگه برنگرده.

سلیمی: این‌ها همه حرف و حاشیه است و اصلا به آن توجهی ندارم. از اول می‌دونستم که خیلی مشکل دستم جدی نیست. چند تا دکتر همان ابتدا گفتند باید عمل کنی. می‌دونستم این حرف خیلی جدی نیست، چرا که اگه قرار بود کتفم را جراحی کنم، چطور 260 کیلو وزنه را تحمل می‌کردم.

روز مسابقت تو المپیک درد نداشتی؟

سلیمی: اون روز مسکن خورده بودم. روز مسابقه خیلی درد نداشتم، ولی قبل از آن تو تمرین‌ها درد زانو و کتف خیلی اذیتم می‌کرد و کارم خیلی سخت بود. تا اردوی بجنورد اصلا شرایط خوبی نداشتم. با این حال تمرین‌های قدرتیمو کم نکردم. وزنه نمی‌زدم، اما لیفت و پا و قدرتی‌ها را کنار نگذاشتم. بعد که به تهران آمدیم و کمی وضعیتم بهتر شد، رکوردهایم خوب شد.

 احسان، خیلی‌ها معتقدند تو بعد از قهرمانی می‌توانی بازیگر خوبی بشی؟

حدادی: خب چون ما در کشوری زندگی می‌کنیم که فرهنگ خاصی داریم، مردم ما وقتی یک نفر را از یک دید می‌شناسند شاید نمی‌پسندند که اون تو حوزه دیگه کار کنه. شاید خیلی از این موضوع خوش‌شان نیاد. شاید با یک فیلم بد، چهره خوب ورزشی فرد خراب بشه. دوست ندارم اینطوری شه. خیلی زحمت کشیدم که چهره خوبی داشته باشم. ولی تا حالا هم فیلم پیشنهاد داشتم. در این مورد با نیکی‌ کریمی هم مشورت کردم، ولی خب بعدش رفتم آمریکا و پیگیری نکردم.

 شاید با استعدادی که داری بتونی این نگرش را تغییر بدی...

حدادی: نمی‌دونم که چرا دارم صحبت می‌کنم، قدری دچار لرزش شدم. انگار استرس دارم. به این موضوع فکر کرده‌ام، اما دوست ندارم مردم تصویر دیگه ای از من را ببینند. بعد از المپیک نمی‌دونم چه شد که چند تا شبکه هم به من پیشنهاد مجری‌گری دادند.

خب شاید این بخاطر کارها و مصاحبه هایت بعد از مسابقه بوده...

حدادی: من بعد از المپیک لندن کار خاصی نکردم. تازه اگه طلا می‌گرفتم باید می‌دیدید چه کار می‌کردم. هشتاد هزار نفر را داخل پیست می‌آوردم. من قبل از اینکه به مسابقه‌ها بروم و به هر کشوری که برای مسابقه می‌روم، اولا می‌دانم که مدال می‌گیرم یا نمی‌گیرم. از آلمان که به لندن می‌رفتم، تو هواپیما مطمئن بودم که مدال می‌گیرم. بعد شب که رسیدم به لندن، یکی، دو نفر خیلی بد با من صحبت کردند. چون گفته بودم دستم درد می‌کنه و خیلی آماده نیستم، یک دفعه یک نفر از مسئولان کاروان ایران خیلی بد با من برخورد کرد. پیش خودم گفتم، خدایا چرا تو کاروان المپیک ایران با من این طور برخورد می‌شه. من دو روز دیگر مسابقه دارم. رفتم تو اتاق و سردرد شدید گرفتم. به یکی از دوستانم، کاوه موسوی گفتم به اتاقم بیاید. با او درد دل کردم. از طرف دیگه من با دکترم به لندن رفتم و گفتند که اون حق نداره وارد دهکده بشه. آنقدر بد برخورد کردند که نپرس. با همه این شرایط تو اتاق نشستم و روی کاغذ نوشتم که بعد از مدال چه کار کنم و نقشه‌هایی کشیدم که بعد از گرفتن طلا چطوری خوشحالی کنم که متاسفانه این اتفاق نیفتاد که اگر مِی‌شد واقعا چی می‌شد... حالا المپیک بعدی حتما می‌بینید.

می‌تونی الان چند تا تصویر از مسابقه ات در المپیک را به بان آوری؟

حدادی: تو مرحله مقدماتی که مثل جهانی بودم. دیگه فقط انداختم تا بالا بیایم. آخه می‌دونی در مسابقه باید پررو باشی. در پرتاب دیسک باید پررو بود. پرتاب اولم را کردم و ساکم را در دست گرفتم و با هارتینگ بای بای کردم و رفتم. به هتل برگشتم و استراحت کردم. شب فینال راحت ترین شب زندگی ام بود. آنقدر راحت خوابیدم که هنوز هم نتونستم آن خواب را فراموش کنم. صبح هم ساعت 10 بیدار شدم. هوا بارونی بود. رفتم رستوران برای ناهار. البته غذا نتوانستم زیاد بخورم. لباس و کیف را جمع کردم تا به میدان مسابقه بروم. در راه داشتم به این موضوع فکر می‌کردم که بعد از گرفتن مدال چگونه خوشحالی کنم که مردم خوششان بیاد. اصلا به فکر مسابقه نبودم. پیش خودم فکر می‌کردم طلا گرفتم. فقط تصمیم داشتم مردم را خوشحال کنم...

آهان، یادم افتاد. کاوه موسوی را قبل از مسابقه صدا کردم بیاید اتاقم. گفتم کاوه حالم خرابه. نمی‌دونم چی شد که یک دفعه درست پنج ساعت قبل از فینال مسابقه زدم زیر گریه. کاوه پرسید چرا گریه می‌کنی، گفتم نمی‌دونم. انگار این چهار پنج سال یک دفعه جلوی چشمانم آمد. اینکه در المپیک قبلی می‌تونستم مدال بگیرم، اما به دلیل آسیب دیدگی نتونستم، بعد کلی حرف و حدیث پشت سرم گفتند. در مغزم این بود که این چهار ساله چه بر من گذشته. از طرف دیگه حس می کردم دارم روی سکو می‌روم و اشک شوق می‌ریزم. به کاوه گفتم آماده ام. احساس گرگی را داشتم که به گله گوسفندان می زنه. می‌خواستم همه را مثل گرگ پاره کنم. رفتم استادیوم. داوری (رییس فدراسیون) داشت فیلم‌برداری می‌کرد. دریچه اول باز شد و دیدم بارون می‌آید. گفتم یا ابوالفضل، بارون قطع شه. تو رشته ما بارون بیاید خیلی شرایط متفاوت می‌شه. آرزو کردم برای پرتاب من بارون قطع شه و برای دیگران بباره.(با خنده) نه واقعا از خدا خواستم که شرایط همه یکسان باشه. پای من که رسید به استادیوم، آرام شدم. چند تا دیسک پرتاب کردم و مسابقه شروع شد.

پرتاب اول چه حسی را به تو داد و چه تاثیری روی رقبایت داشت؟

حدادی: خداوکیلی آن پرتاب ناشی از انرژی مثبتی بود که حس کردم از جایی سراغ من می‌آید. حالا نمی‌دانم از کجا می‌آمد. انرژی مثبتی آمد داخل استادیوم و آن را گرفتم. من از تماشاگران خیلی خوب انرژی می‌گیرم. حواسم به همه جا هست. دیسکو تو دستم گرفتم و گفتم خیلی راحت، انگار مسابقه‌های باشگاه‌های ایرانه. انداختم. حالا خودم قبول ندارم که خوشحالی بعد از پرتاب اولم اشتباه بود، ولی خیلی از مربیان آمریکایی می‌گفتند اگر بعد از اولین پرتاب آنقدر خوشحالی نمی‌کردی شاید پرتاب‌های بعدی را بهتر می‌انداختی؛ ولی دیگه آن پرتاب را کردم و خوشحال شدم و متوجه شدم که مدال را گرفتم. دیگه مسابقه دستم اومد. تو پرتاب دیسک اولین رکورد خیلی مهمه. یعنی اگر می‌فهمیدم الکنا قبل از من 67 پرتاب کرده، نمی‌تونستم 68 بزنم. چشمانم را بسته بودم تا تابلو را نبینم. فقط صدای تماشاگرها را می‌شنیدم. وقتی دیدم انداخت، بلند شدم انداختم و راحت شدم. اشتباه بزرگی که کردم این بود که نرفتم برای پرتاب هارتینگ کنار تور بایستم و سر و صدا کنم. چون همیشه سر پرتاب رقبای اصلی دو تا داد می کشم و روی پایم ضربه می‌زنم تا تمرکزش به هم بخوره، اما اینجا این کار را نکردم. انداخت و چند سانت ما را گرفت. بعد هم من پرتاب بهتری کردم، اما پایم شاید چند سانتی خارج شد و پرتاب خطا شد. اگر این اتفاق نمی‌افتاد، طلا می‌گرفتم و الان قهرمان المپیک بودم (با دست به سلیمی اشاره می‌کند). این داستان را باید برای بچه‌ها کتاب کنم. نه؟ موافقی؟

بعد از گرفتن نقره خوشحال بودی یا ناراحت؟

حدادی: خوشحال بودم، ولی آن طور نمی‌تونستم خوشحالی کنم. نقشه‌های زیادی داشتم که چه کار کنم که کل تماشاگران انرژی بگیرند، ولی حیف که نشد.

وقتی به ایران برگشتی انتظار آنچنان استقبال پرشور را داشتی؟

حدادی: سال قبل که از مسابقه‌های جهانی آمدم، گفتم مدالم را در جیب بذارم که به هر کس استقبالم اومد نشون بدم، ولی وقتی رسیدم متوجه شدم کسی استقبالم نیومده. فقط پدر و مادر و چند تا از دوستان آمدند و گلی به گردنم انداختند (می‌خندد) گفتم بریم بریم، ضایع است. از فرودگاه اومدیم بیرون، اما این بار استقبال خیلی خوبی شد. همه دوستان می‌دونند که زمان شادی مثل عروسی، دوست دارم بهترین کارها را انجام بدم. حیف که جشن عروسی بهداد جان نبودم. وگرنه یک خاور گل می‌زدم و می رفتم قائم‌شهر. خلاصه تو فرودگاه داماد ما ترتیبی داده بود که دوستانم تی‌شرت‌های من را پوشیدند و استقبال خیلی خوبی شد.

بهداد تو بگو. احسان از حساسیتهاش گفت. ورزشکارها حساسیت‌های خاص خودشونو دارن. سلام کردن‌ها، برخورد دیگران رویشان تاثیر گذاره؟

سلیمی: نه. این موارد خیلی برایم اهمیت نداره و به این موضوع زیاد توجه ندارم. البته بستگی به آدمش داره. اگر کسی باشه که از او خوشم نیاید، قطعا توجهی نشون نمی‌دم، ولی اگر کسی باشه که با او رابطه داشته باشم و این چنین برخوردی انجام بده صددرصد تاثیر گذاره.

 احسان از مردم گفت. هیچ گاه فکر کردی برای خوش‌نامی به غیر از مدالی که می‌گیری کارهایی انجام بدی که مردم خوشحال بشن؟

 سلیمی: تجربه احسان خیلی از من بیشتره. دقیقا زمانی که مدرسه می‌رفتم احسان مدال می‌آورد و خوشحال می‌شدم و پیگیر کارهای او بودم. یک معلم ورزش داشتم سال دوم دبیرستان که پیگیر اخبار احسان بود.

یعنی زمانی که تو دوم دبیرستان بودی احسان قهرمان بود؟

سلیمی: بله. همین طوره.

حدادی: بهداد، پیرم کردی. تو رو قرآن دست بردار.

سلیمی: آره. احسان تجربه خیلی بیشتری نسبت به من داره به همین دلیل خیلی از من در مسابقه راحت‌تره. این اولین المپیک من بود. اون استرس اجازه نمی‌داد که راحت باشم. برعکس احسان، از دو شب قبل از مسابقه نخوابیدم.

واقعا اگر روز المپیک شرایط مسابقه سخت‌تر می‌شد و مثل المپیک سیدنی سه بار رکورد می‌شکست بازم آماده مبارزه بودی؟

سلیمی: خودم را برای مبارزه آماده کرده‌ بودم و تنها از المپیک طلا می‌خواستم. اگر اتفاقی غیر از این می‌افتاد خیلی برایم گران تمام می‌شد. احساس می‌کردم که لیاقت گرفتن طلا را داشتم. مطمئن باشید اگر رقابت طوری پیش می‌رفت که مجبور باشم 267 بزنم، مطمئن باشید می‌زدم و اگر مجبور بودم در یک ضرب هم 212 کیلوگرم بزنم، مطمئن باشید این کار را می‌کردم.

یعنی جو مسابقه به تو کمک می‌کرد؟

سلیمی: بله. قبل از المپیک خیلی یک‌ضرب من بد شده بود. تو المپیک هر کس می‌خواهد یک رکورد را جابه‌جا کنه، باید در تمرین آن رکورد را زده باشه. من در قبل از المپیک به خاطر مشکل کتف فقط یک بار وزنه 210 کیلوگرم را زده بودم. وزنه‌های 205 ، 206 و فقط 208 را زده بودم. برنامه‌ریزی کرده بودم که در المپیک 205 کیلو را یک ضرب بزنم و در حرکت دو ضرب مانور بدم، چون توانایی‌ام در یک ضرب همین قدر بود و بیشتر از آن نمی‌تونستم بزنم.

سجاد انوشیروانی هم وضعیت خوبی داشت و یک جا دیدم گفته شاید می‌تونستم بهداد را در روز المپیک بگیرم، ولی مطمئنم تو رکوردها را برای قهرمانی در المپیک کافی دیدی و ممکن بود در رقابت رکوردهایت تغییر کنه.

سلیمی: در تمرین به ویژه سه هفته آخر بارها و بارها وزنه بالای 262 را زدم. حتی یک بار 267 را هم بالای سر بردم. مطمئن باشید اگر نیاز بود می‌تونستم بزنم. اگر صحبت از مجموع باشه تنها 6 کیلو با سجاد اختلاف داشتم، ولی اگر صحبت از این باشه که می‌خواستم اختلافم را با سجاد بیشتر کنم، می‌توانستم از 247 روی 256 بذارم تا اختلاف بیشتر بشه، ولی بعد از اینکه مدال گرفتم، دیگه اختلاف برایم مهم نبود، بلکه می‌خواستم شانسم را برای شکستن رکورد امتحان کنم.

اما همون طور که احسان از پکن گفت، گاهی یک شبه زحمات سال‌های یه ورزشکار به هدر می‌ره. شاید تو الان بتونی بگی که دقیقا چه کار باید کرد تا این مشکل حل بشه.

سلیمی: مشکل اینه که یک روانشناس که واقعا کنار ورزشکار باشه و راهنمایی درست کنه نداریم. تو دو هفته هم نمی‌شه فردی کنار تیم بیاد و موثر باشه. حداقل نیازه تا روانشناس از دو سال قبل از المپیک با ورزشکار باشه. آنقدر آن جو صمیمیت بین روانشناس و ورزشکار باشه که مشکلات حل شه، ولی ما اصلا این شرایط را نداشتیم. یک روانشناس بود که البته مورد احترام من هم هست و قطعا در کار خودش خبره است، اما مثلا می‌گفت چشمت را ببند و صفحه سفید رو تصور کن و وسط آن دایره قرمز بگذار و... که حقیقتا هیچ کمکی به ما نمی‌کرد. یا مثلا می‌گفت فکر کن لب دریا راه می‌روی...

حدادی: لب دریای قائم‌شهر... (می‌خندد) حالا خوبه به من نگفت چشمت را ببند و تصور کن وسط چهار راه چهارصد دستگاه ایستاده‌ای! (همه می‌خندند)

سلیمی: در مجموع بگم بیشتر برای رفع تکلیفه که یه روانشناس بیاورند و بگن ما روانشناس داشتیم.

حدادی: فکر می‌کنم خیلی حرف زدیم، دیرتون نشده؟

نه ما که سرکاریم.

حدادی: راست می‌گید. شما دارید عشق و حال می‌کنید، میوه‌تون را می‌خورید، حرف می‌زنید و می‌خندید، حقوق‌تون را هم می‌گیرید، ما این جا بیچاره شدیم (می‌خندند)

 بهداد از زندگی مشترکت بگو. زندگی زناشویی یک ورزشکار با توجه به سفرهای متعدد و اردوهای مستمر تمرینی فکر می کنم حسابی سخت باشه؟

سلیمی: در مورد نبودن تو اوج موقع مسابقه که گفتین، سال قبل این اتفاق برایم افتاد که نزدیک یک ماه قبل از مسابقه‌ها به اوج رسیده بودم و 217 را در سنندج زده بودم، ولی بعد که به تهران آمدیم دیگه نمی‌تونستم 200 کیلوگرم را هم بزنم. خیلی سخت بود. در پاریس کار دشواری داشتم. آن روزها همسرم خیلی به من کمک کرد. چون خانواده او هم ورزشکار بودند، خیلی با شرایط کنار آمده است و دشواری‌های کار یک ورزشکار را می‌دونه. خدا را شکر خیلی راضی ام.

 احسان دیگه نوبت شماست. نمی‌خواهی دست به کار شوی؟

حدادی: بابا این حرف‌ها چیه؟ کی زن می‌گیره آخه (می‌خندد) شوخی می‌کنم. ولی کسی نمی‌توه با من زندگی کنه. چون اصلا ایران نیستم، پول اضافه هم ندارم که او را با خود ببرم! اسپانسرها هم که پول سفر همسرم را نمی‌دن. برای من سخته که ازدواج کنم. چون در سال حدود هشت ماه ایران نیستم. حالا سه، چهار سال دیگر می‌گیرم. اگر طلای المپیک گرفته بودم، شاید امسال ازدواج می‌کردم.

 شنیدم که بعضی رسانه ها از صفحه شخصی ات در فیس بوک عکس بر می دارن و از روی همون یک سری حاشیه درست می کنن...

حدادی: سال قبل یک نفر زنگ زد و به آشتیانی گفت من فیلم از حدادی دارم. زنگ زدم و گفتم ببین اگر فیلم را نیاری هرچه دیدی از خودت دیدی. آخر سر معلوم شد بلوف می‌زنه. من کاری به کار کسی ندارم. حواسم جمع هستش. من اصلا جوانی نمی‌کنم کسی که بخواهد حرفه‌ای ورزش کنه و مدال المپیک بگیره، نباید جوانی کنه. تا موقعی که بخواهی حرفه‌ای تمرین کنی باید یازده ماه در سال درگیر باشی. ما اگر زمستان تمرین نکنیم تابستان به اوج نمی‌رسیم. با این حال نمی‌دونم چرا بعضی از خبرگزاری‌ها عکس‌های شخصی را در سایتشون منتشر می‌کنند. آخه نمی‌دانم یک عکس قدیمی برای دو سال قبل را که سیاه و سفید هم بوده، چرا رنگی می کنند و منتشر می کنند.

سلیمی: کسانی تو شرایط من یا احسان هر کار کنیم حرف پشت سرمون هست. بلانسبت اگر حتی پیغمبرزاده هم باشیم باز هم حرف پشت سرمون زیاده. اصلا نباید اهمیت بدیم. می‌دونم احسان هم زیاد اهمیتی نمی‌ده. چرا که فقط با این کار به خودمون ضربه می‌زنیم.

احسان نقل قولی ازت منتشر شده بود که علاقه‌ داری دروازه‌بان فوتبالی بشی. البته یک سری هم انتقاد کردند. واقعا به عنوان یک قهرمان المپیکی چقدر فاصله بین فضای ورزشی رشته‌های فوتبالی و غیر فوتبالی می‌بینی؟

حدادی: حقیقتا من انسانی ناراضی هستم. به من برسند یا نرسند ناراضی ام، ولی خب اگر برسند بهتره، چون دیگر کمتر ناراضی ام! بالاخره تفاوت‌ بین فوتبالی‌ها و غیر فوتبالی‌ها زیاد است. فوتبال خیلی تو کشور ما اهمیت داره و مردم برای تماشای فوتبال و خرید مطبوعات ورزش هزینه می‌کنند. پول خرج می‌کنند. آن‌ها حق دارند که از این فضا استفاده کنند چون در بین مردم هواداران زیادی دارند، اما اخبار افرادی مثل من یا بهداد سلیمی را مردم زیاد پیگیری نمی‌کنند. مثلا اگر بنویسند که کتف بهداد سلیمی مشکل داره و حتی این خبر را تیتر اول کنند، مردم توجه زیادی نمی‌کنند و ممکن است بگن خوب می‌شه ان‌شاءالله، ولی اگر بنویسند فوتبالیستی دندان‌درد داره، مردم روزنامه‌ می‌خرند که ببینند چی نوشته شده. خدای ناکرده طوری نباشه که فوتبالیست نتونه چیزی بخوره. آخه باید انرژی بگیره و بازی کنه! (می‌خندد). بالاخره فوتبال در کشور ما خیلی اهمیت داره.

ولی در مورد دروازه بانی حقیقتا خیلی دوست دارم. قبلا دروازه‌بان فوتبال و هندبال بودم، الان هم وقتی به باشگاه می‌رم، یک ساعتی می‌رم گاهی درون دروازه می‌ایستم و دوستانم شوت می‌زنند. دوست دارم دروازه‌بانی کنم. از بچگی هم دوست داشتم که دروازه‌بان فوتبال باشم، ولی خب خیلی از فوتبالیست‌ها ناراحت شدند. می‌گم آن‌ها حساسند و روحیه لطیفی دارند. جدی می‌گم فوتبالیستها خیلی حساسند. گویا به من هم گفته بودند فلانی بره دیسکشو بندازه و... البته من هم استقبال می‌کنم و هم افتخار می‌کنم که یکی دیگه بیاد و در رشته‌ من ورزش کنه. هر کاری هم بتونم براش انجام می‌دم، ولی خب در مجموع باید بگم که دروازه‌بانی را دوست دارم، حالا هم 8 – 9 کیلو وزن کم کردم و اگر بشه دروازه‌بانی هم می‌کنم گاهی اوقات و گاهی هم دیسک می‌اندازم و اگر شما بخواهید ممکن است بازی‌گری هم کنم. من همیشه می‌گم انسان نباید یک بعدی باشه و تنها در یک حوزه موفق باشه. باید در همه ابعادی که آدم خودش می‌دونه استعداد داره برای موفقیت تلاش کنه. مثلا من در موسیقی هم استعداد داشتم، ولی مادرم دوست نداشت و می‌گفت به درس لطمه می‌زنه. به خاطر همین موسیقی را دنبال نکردم. به هرحال از بازیگری بدم نمی‌آید، دروازه‌بانی فوتبال را دوست دارم. به تجارت هم علاقه‌مند هستم. البته درس را هم دوست داشتم که ادامه ندادم، اما هدفم این بود که مدال المپیک بگیرم. فکر می‌کنم درس را همیشه میشه خوند، اما گرفتن مدال المپیک خیلی سخته و یک سن مشخص داره که بعد از آن نمی‌شه مدال گرفت. البته در حال حاضر دکترای مدیریت افتخاری دارم. (می‌خندد). یعنی اگر پرسیدند شما بگید دکتره (می‌خندد).

 بهداد تو چه نظری داری و فکر می‌کنی در چه حوزه‌های دیگری علاوه بر وزنه‌برداری می‌تونی موفق باشی؟

سلیمی: ورزش و وزنه‌برداری تا یک سن می‌تواند جالب باشه. من هم به فکر آینده هستم، البته خیلی مثل احسان دنبال بازیگری و این چنین حوزه‌هایی نیستم، اما خیلی دوست دارم کارهایی را دنبال کنم.

 می‌گن قهرمانای المپیک ضریب هوشی بالاتری نسبت به عوام دارند؟ قبول داری؟

سلیمی: والا شاید یک مواردی باشه که هر کس نتونه از پس آن بربیاد. همین فکر بزرگ داشتن و کنترل استرس در گرفتن مدال موثره و همه چیز زور نیست. نظر من این است که تنها 30 درصد وزنه‌برداری زوره. آن هم قدرتی که می‌تونی آن را اضافه کنی. معمولا کسی که فکر کوچکی داشته باشه، به سختی می‌تونه افکارش را بزرگ کند، اما قدرت بدنی را می‌شه زیاد کرد. بله در برخی شرایط این احساس رو کردم که شاید از برخی جهات باهوش تر باشم.

یعنی واقعا 267 کیلوگرم را با 30 درصد زورت بلند می‌کنی؟

سلیمی: بله. 70 درصد باقی به تمرکز و فکر بستگی دارد. شما اگر زور 300 کیلوگرم را داشته باشی ولی فکرت برای 260 کیلو آماده نباشد، مطمئن باش نمی‌تونی260 کیلوگرم را بلند کنی، اما بر عکس اگر قدرت بدنی شما به اندازه بلند کردن 260 کیلوگرم باشه، اما به این باور برسی که می‌تونی 265 کیلوگرم بزنی مطمئنا خواهی زد.

می‌گن تو المپیک سیدنی ایوانف به حسین‌ رضازاده نمی‌گفت که چقدر وزنه می‌زنه. اصلا این موضوع به لحاظ فنی امکان پذیره؟

سلیمی: نه. این موضوع نمی‌تواند صحت داشته باشه. تابلوی سالن مشخصه و اعلام می‌کنند که چقدر وزنه می‌زنه.

می‌گن حسین رضازاده هم خیلی باهوشه.

سلیمی: بله. واقعا باور دارم که حسین انسان باهوشیه.

حدادی: عجب سوالی می‌پرسید، آخه بهداد می‌تونه غیر از این جوابی بده (می‌خندد).

سلیمی: نه احسان، واقعا حسین رضازاده تو خیلی از جنبه‌ها انسان قدرتمندیه. خیلی باهوشه.

حدادی: قبول دارم. کسی که دو مدال المپیک گرفته، صددرصد انسان باهوشیه.

وزنه‌برداری قواعد خاص خودش را دارد. الکی چهار مدال به یک کشور نمی‌دهند، مطمئنا حسین رضازاده تونسته سیاستی را اتخاذ کنه که از این ظرف چهار مدال برداره.

حدادی: بالاخره رضازاده ورزشکار بزرگی بوده است و وقتی 2 مدال طلای المپیک گرفته، قطعا ارتباطات خوبی هم به وجود می‌آید.

بهداد، تو مسائل فنی با رضازاده ارتباط داری؟

سلیمی: نه فقط در مسابقه‌ها با هم در ارتباط هستیم. حقیقتا حضورش کنار من خیلی خوبه. به هر حال رضازاده ورزشکار بزرگی بوده و واقعا نام معتبری در وزنه‌برداری داره. همین که هنگام وزنه زدن کنار من می‌ایسته و حریفان تصور می‌کنند او مربی منه، صددرصد روحیه آن‌ها پایین می‌آید و از این جهت واقعا خیلی حضور موثری در وزنه‌برداری داشته. از نظر من نسل اول وزنه‌برداری به ویژه حسین توکلی و حسین رضازاده این رشته ورزشی را تکان دادند و آن مدالی که در المپیک سیدنی گرفتند موجب شد که نگاه‌ها به وزنه‌برداری تغییر کند.

یاد سعید علی حسینی افتادم. واقعا وزنه‌بردار بااستعدادی بود. فکر می‌کنم بخشی از مشکلات او به سبب جریانات فدراسیون جهانی بود.

سلیمی: به نظر من سعید علی‌حسینی فقط و فقط قربانی تفکرات یک شخص نزدیک به خودش شد. هیچ دلیل دیگری برای از بین رفتن او نبود. من خودم جهشی که از جوانان در وزنه‌برداری داشتم را مدیون سعید می‌دونم. در رده سنی جوانان در سال 2009 برای اولین بار رکورد 190 یک‌ضرب و 230 در دو ضرب را می‌زدم، بعد از اون که به اردوی بزرگسالان دعوت شدم و با سعید تمرین کردم در کمتر از 6 ماه به 205 در یک ضرب و 250 در دو ضرب رسیدم. یعنی در کمتر از 6 ماه نزدیک به 15 کیلوگرم یک ضرب و 20 کیلوگرم دو ضرب را رکورد زدم.

حالا خبری از او داری؟

سلیمی: آره. ارتباط تلفنی داریم. قدری وزن کم کرده است.

می‌خواهیم این نشست را با بحث در مورد دوپینگ تمام کنیم. می‌گن اصلا در المپیک کسی نیست که بدون دوپینگ بتونه مدال بگیره... شاید هم خیلی از مردم بحث استفاده از مکمل‌ها را با دوپینگ اشتباه می‌گیرند؟ می‌خواهم بپرسم آیا شما در المپیک و در بین رقیباتون با این مسئله برخورد کردید؟

حدادی: من تا سال 2011 دوپینگ می‌کردم بعد از آن سال تصمیم گرفتم این موضوع را کنار بگذارم (می‌خندد)، نه شوخی می‌کنم. دوپینگ مسئله‌ای است که خب نمی‌دانم چه چیزی باید دربارش بگم. می‌دونی یک علمی است که یک سری‌ها می‌توانند خوب از آن استفاده کنند. فقط می‌تونم این نکته را تاکید کنم که بدون دوپینگ هم می‌شه تو المپیک مدال گرفت.

واقعا میشه؟

حدادی: واقعا می‌شه مدال المپیک را گرفت. خیلی‌ها از من می‌پرسند و می‌گن قهرمانی بدون دوپینگ نمی‌شه. حتی نمیشه مدال آسیایی آورد، چه برسد به مدال المپیک.

روی این موضوع تعصب که نداری؟

حدادی: نه به این شیرین‌کام قسم اگر دوپینگ کرده بودم به خدا زیرش نمی‌زدم. من آدمی هستم که اصلا ترسی از کسی ندارم. اینقدر جرات دارم که اگر کاری انجام بدم می‌گم آره من این کار را کردم و زیرش نمی‌زنم، ولی خب خیلی از ورزشکاران از داروهای ممنوعه استفاده می‌کنند. در یک سری از رشته‌ها هم واقعا با عقل جور درنمی‌آید که رکوردهای خارق‌العاده ثبت بشه. خدا را شکر الان از 6 – 7 سال قبل تست‌ها را تو آزمایشگاه‌ها نگهداری می‌کنند و آن‌ها را نگه می‌دارند تا اگر در آینده با دستگاه‌های پیشرفته‌تر متوجه تخلف ورزشکاری بشوند، مدال‌هایش را پس بگیرند. مطمئن هستم که تست‌های دوپینگ خیلی‌ها هم در آینده مثبت می شود.

واقعا در وزنه‌برداری یک دوره بدی را درباره مصرف مواد نیروزا شاهد بودیم. الان دیگر شرایط بهتر شده است و مکمل‌ها و داروها زیر نظر فدراسیون ارائه می‌شه.

سلیمی: بله. چهار پنج سال قبل این موارد رایج بود. یادم می‌آد مثلا وقتی فردی پایش ضعیف بود می‌گفت یک تست(تستسترون) بزنم تو پام تا تقویت شه. از این دست کارهای خودسرانه وجود داشت. الان اصلا این جوری نیست.

حدادی: الان همشون هماهنگ تست می‌زنند! (می‌خندد)

سلیمی: یک موضوع واقعا موجب تاسفه. ایران نسبت به بحث مصرف مکمل‌ها نسبت به اکثر دنیا خیلی عقبه. اگر بتونیم از نظر علم دارویی و تغذیه به سطح بالایی برسیم، قطعا می‌تونیم به موفقیت‌های بیشتری برسیم. خیلی از مشکلات دوپینگ ناشی از عدم آگاهیه. عدم آگاهی نسبت به آزمایش‌های روز دنیا. مصرف مواد مکمل واقعا یکی از مشکلات امروز ورزشکارای ایرانه.

فکر می‌کنی حریفات از این علم بهره می‌برن؟

سلیمی: صددرصد. البته اعجوبه هم در هر ورزشی هست و نباید به راحتی برچسب مصرف مواد نیروزا را به کسی بزنیم. برای مثال از نظر من ایلیا ایلین (قهرمان قزاقستانی وزنه برداری المپیک لندن) یک استعداد خیلی قویه. اگر کسی باشه که تا دو سال قبل جزو نفرات ضعیف باشه و یک دفعه بیاد و به اوج برسه ممکنه تخلفاتی کرده باشه، اما کسی مثل ایلیا که از نوجوانان همین طور رکورد جهان را جابه‌جا کرده تا امروز رکورد المپیک را بزند، از نظر من بعید است دوپینگ کند. اون یه استعداد خاصه.

حدادی: من خواهش می‌کنم مردم ورزشکاری را که دوپینگ می‌کند را به چشم مجرم نگاه نکنند. به هر حال دوپینگ ممکن است بر اثر اشتباه باشه. شنیدم قراره قانون تصویب کنند و جریمه زندان در نظر بگیرن. من نشنیده‌ام در سطح دنیا این چنین جریمه‌هایی لحاظ کنند.

سلیمی: گاهی هم اتفاقی این موضوع پیش می‌آد. راست یا دروغ یک بار یکی از ورزشکاران برام تعریف می‌کرد یک نفر قرصی به او نشون می‌ده و در حال ماشین سواری داشتن آن را نگاه می‌کردن که...

حدادی: یک دفعه دستش پشت اون یکی دستش خورد و قرصی پرید داخل دهانش... (می‌خندد)

سلیمی در حال خنده: نه گفت ماشین افتاد تو دست‌انداز و قرص داخل گلوم پرید( حدادی و سلیمی دیگر از خنده کنترلشان را از دست می دهند).

سلیمی: یکی دیگر هم می‌گفت دکتر اشتباهی به جای ویتامین یک قرص دیگر به او داده.

آخرین سوال‌ها را بپرسیم. احسان سقف تو کجاست؟

حدادی: سقفم؟... من فکر می‌کنم اگر همه چیزهایی که می‌خواهم فراهم باشه، برزیل در المپیک مدال بگیرم و در المپیک 2020 هم مدال می گیرم. در دو بازی آسیایی هم شرکت کنم و مدال می گیرم، اما با مسابقه‌های جهانی زیاد حال نمی‌کنم.

سلیمی: در رشته ما هیچ چیز معلوم نیست. رشته ما سنگینه. معلوم نیست بتونیم ادامه بدیم یا نه. به هرحال امیدوارم بتونم تو بازیهای آسیایی و المپیک بعدی هم طلا بگیرم. در مورد رکورد هم مطمئنم می تونم رکوردهای خوبی رو از خودم به جا بذارم. شاید مدالهایم از حسین بیشتر نشه، اما سعی می کنم رکوردهام بیشتر شه. البته خودم بیشتر فکره مدالم تا رکورد.
/2759/



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.