مقدمه
قرن پانزدهم هجری با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، نقطه عطفی در روند تحولات جهان اسلام و به دنبال آن دگرگونی در ساختار بین المللی، آغاز شد. اگر چه در آن زمان تصور غالب این بود که در این انقلاب نیز نظیر سایر انقلاب ها، سقوط رژیم گذشته هدف بوده است، اما به تدریج اوضاع به حال عادی باز می گردد. در حالی که با گسترش موج گرایش به اسلام سیاسی و اسلام انقلابی، بسیاری از ساختارها و جریان های استعماری و استکباری در منطقه و در سطح جهانی دستخوش تحول گردید.بیداری اسلامی (و به تعبیری دیگر احیای اسلام حقیقی) که از اولین پی آمدهای انقلاب بود، زمینه ساز بروز و ظهور جنبش های اسلامی پس از یک دوره رکود و سکون شد. جریان فکری، سیاسی و مبارزاتی جدید نه تنها فوق العاده و مهم، بلکه تا حدودی ناشناخته و باور نکردنی بود. از این رو به برداشت های متفاوتی در شناخت و تحلیل پدیده ی انقلاب اسلامی و چگونگی برخورد با آن به وجود آمد، به گونه ای که مراکز استراتژیک و سیاست گذاری دولت های بزرگ راهکارهای متعدد و متغیری ارایه دادند و با گذشت چند ماه دیدگاه های گذشته ی خود را اصلاح و طرح نوینی تبیین و تحویل می دادند.
ناکامی قدرت های بزرگ در مقابله با بیداری اسلامی و پی آمدهای آن و نگرانی شدید از تغییرات گسترده در ساختار نظام سلطه و استثمار بین المللی، استراتژی جدید غرب برای مقابله با جهان اسلام را شکل داد. برای اولین بار وزارت امور خارجه انگلیس در بیانیه ای دیدگاه خود را نسبت به شرایط موجود تبیین و راهکار تعامل وضعیت را ارایه کرد.
رویارویی احتمالی ایده های مذهبی و فرهنگی به احتمال قوی، انگلستان و دموکراسی های غربی را تحت تأثیر قرار خواهد داد. عقاید مذهبی مجددا به نیروهای محرک روابط بین الملل بدل خواهد شد. در پاره ای از موارد این نیرو با اهداف و انگیزه های سیاسی در هم می آمیزد. به نظر می رسد مسایلی در روابط میان دموکراسی های غربی و پاره ای از کشورها و گروه های اسلامی بروز خواهد کرد. علل تنش در روابط بسیار پیچیده اند. مسأله ی اسرائیل - فلسطین اگر حل نشود به قوت خود باقی خواهد ماند. تنش های مذهبی خارجی می توانند به صورت مستقیم و غیر مستقیم اوضاع انگلستان را تحت تأثیر قرار دهند.
مدیریت روابط با کشورهای اسلامی و ملل مسلمان یکی از چالش های مهم و استراتژیک جهان غرب طی دهه ی آینده و پس از آن خواهد بود. جهان باید شناخت مذهبی و انگیزه های سیاسی ناشی از آن پی گیری کند.
علی رغم اشتراکات ارزشی موجود در مذاهب، اهمیت پاسخ دادن به تعامل میان دموکراسی های غربی با کشورهای اسلامی به سرعت رو به افزایش است. به همین دلیل تنظیم روابط با کشورهای اسلامی و مسلمانان یکی از مهم ترین چالش های راهبردی انگلیس و جهان غرب در آینده خواهد بود. به این ترتیب "استعمار فرانو" طراحی می گردد.
استعمار فرانو
با فروپاشی شوروی و محو کمونیسم و انحلال پیمان در ورشو، بهانه ی خطر "بلوک شرق" از بین رفت. اما بلوک غرب این بار بهانه ی "خطر اسلام" را در پوشش "تهدید امنیتی تروریسم" برای توجیه سیاست ها و اقدامات خود انتخاب کرد."جان گالوین فرماندهی نیروهای ناتو، به هنگام ترک بروکسل (مرکز اتحادیه ی ناتو) در سال ۱۹۹۲ م (۱۳۷۱ ش) اعلام کرد:«ما جنگ سرد را از روسیه ی کمونیست بردیم. حال می توانیم پس از یک کجروی ۷۰ ساله، به نبرد واقعی خود که قدمتی 1400 ساله دارد و همانا رویارویی با اسلام است بازگردیم». این گونه سخنان نشان دهنده ی آغاز دوران و شیوه ی جدیدی در برخورد با اسلام سیاسی و مسلمانان می باشد.
پیش از آن که به ویژگی ها و تعریفی از استراتژی جدید غرب که با عنوان طرح خاورمیانه بزرگ مطرح شده است بپردازیم، مشخصات و مختصات نظم نوین سلطهی مورد نظر غرب - استعمار فرانو - در جهان اسلام بررسی می شود.
مختصات نظم نوین سلطه
دگرگونی های سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و بین المللی امکان تداوم شیوهی نوین سلطه ی استعماری مستقیم یا غیر مستقیم را از بین برده است و لذا در نظم نوین سلطه ی نامرئی، غیررسمی و پایدار هدف قرار گرفته است. به گونه ای که ظاهرا دولت های بزرگ نقشی در تصمیم گیری و سیاست گذاری ندارند و با دولت های تحت سلطه نیز روابط رسمی و تشریفاتی وجود دارد و هیچ گونه امر و نهی و تحمیل سیاست وجود ندارد. مهم ترین مختصات نظم نوین سلطه عبارتند از:دیپلماسی عمومی
دولت های استکباری با بهره گیری از دیپلماسی عمومی، بخشی از قدرت خود را در اطلاعات و در خدمت سیاست های خود قرار می دهند. به عبارت دیگر تلاش های رسمی دولت برای شکل دادن به محیط ارتباطی در کشورهای دیگر - که در آنها سیاست های قدرت سلطه گر اجرا می شود - که به وسیله ی آن از میزان تأثیرات منفی سوء تعبیرها و سوء تفاهم ها در زمینه ی روابط دو جانبه یا چند جانبه کاسته شود و یا از بین برود.در این برنامه، هدف از اطلاع رسانی، یا تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی مخاطبین است. ابزار اصلی خبر، فیلم، نشریه و متون تبلیغاتی از طریق سازمان های غیر دولتی به مردم کشورهای دیگر با حذف دولت می باشد.
دیپلماسی عمومی بدنبال آن است که منافع ملی قدرت سلطه گر را از طریق اطلاع رسانی ویژه و هدفدار و تأثیر گذاری بر مخاطبین و گسترش گفتگو میان شهروندان و نهادهای غیر دولتی دو کشور، برای تحکیم نفوذ و فشار غیر مستقیم بر دولت هدف است. لذا وسایل ارتباط جمعی از اهمیت استراتژیک و بسیار تأثیرگذار برخوردار می باشد.
دیپلماسی عمومی در نظم نوین سلطه به اندازه ای است که، دولت آمریکا سرمایه گذاری ویژه ای در این زمینه می کند. از این رو، عده ای از متخصصین "جنگ روانی" و "جنگ تبلیغاتی" معتقدند که اگر آمریکا نتواند جنگ عقاید را در افغانستان ببرد، موفقیت نظامی اش در آن کشور دیری نخواهد پائید.
دیپلماسی عمومی زمینه های گسترده ای در روابط بین المللی دارند و محدودیت های دیپلماسی رسمی را ندارد. دیگر این که اثرات آن بیشتر از شیوه های سنتی و دولتی است. فن آوری های جدید ارتباطی، اطلاع رسانی و تبلیغاتی، همان اندازه در حال تغییر دادن دنیا هستند که دستگاه چاپ اروپای عصر رنسانس را تغییر داد. در عصر ارتباطات سریع دولت ها نمی توانند افکار عمومی و خواسته های عمومی را در دستان خود بگیرند.
امروز سازمان های غیر دولتی (NGO) فعال تر و مؤثرتر در صحنه های سیاسی فرهنگی، اجتماعی و بین المللی حضور دارند و از جمله اهرم های مورد بهره گیری بر ضد دولت ها و جریان های معارض می باشند. از این رو، آمریکا و اروپا سالانه مبالغ قابل توجهی برای ایجاد، تقویت، هماهنگ کردن و آموزش دادن به تشکل های غیر دولتی در بودجه اختصاص می دهند. به گونه ای که نقش سازمان های غیر دولتی در قرن حاضر بسیار مهم و تعیین کننده خواهد بود.
راه کارهای مقابله با اثرات دیپلماسی عمومی ایالات متحده
ارزیابی میزان تأثیر گذاری دیپلماسی عمومی و نیز نگاهی به تاریخچه ی کاربرد عملیاتی آن، نمایانگر آن است که دیپلماسی عمومی دارای دو اثر مهم در هنگام تقابل سیاست ها و منافع نظام سلطه در قبال کشورهای دیگر است:١- زمینه سازی اعمال سیاست ها برای تأمین منافع در کوتاه مدت.
۲- ایجاد استحاله در نظام های معارض با سیاست های سلطه ی نوین در جهت منافع آن کشور در دراز مدت.
در هر دو این موارد، بویژه در آن زمان که استحاله به مثابه ی حرکتی برای نابودسازی ساختار یک نظام و اثرگذاری بر فرهنگ هدف منظور است، شاهد آن هستیم که روش های «دیپلماسی عمومی» شدیدا با روش های «جنگ روانی» (Psycho War) شباهت می یابد. از این رو، در برابر این روش که در خارج از چارچوب ها و قواعد رسمی دیپلماتیک اعمال می شود و هدف خود را متأثرسازی افکار عمومی مقابل قرار میدهد، دو گونه سیاست امکان اجرا می یابد. نخست سیاست تهاجمی که در این سیاست، مورد تهاجم با استفاده از روش و ابزارهای سیاست عمومی تلاش خواهد کرد در یک حرکت متقابل، مستقیما بر افکار عمومی کشور مهاجم، همچون ایالات متحده تأثیر گذارد. رویکرد دوم، اتخاذ سیاست تدافعی است، که در این حالت با دریافت محدودیت امکانات در اعمال سیاست های نافذ در برابر مهاجم، می کوشد حداقل در وهله ی نخست از تخریب روحیه ی ملی توسط رقیب بکاهد و میزان نفوذ مهاجم را به کمترین حد کاهش دهد.
در هر صورت، در دو حالت - اعمال سیاست های تهاجمی و یا دفاعی - یک نکته باید مدنظر قرار گیرد و آن پاسخ گویی به این سؤال که، ابزارهای کلیدی دیپلماسی عمومی در جهت نفوذ چیست؟ و چگونه می توان آنها را از کارایی خارج ساخت؟ و حتی در سطحی عالی تر آن ابزار را به ابزاری در جهت خدمت به منافع مسلمانان و علیه سیاست های غرب مبدل ساخت؟
رسانه، ابزار و ساز و کار دیپلماسی عمومی
نگاهی به کانال های تعبیه شده برای القای دیپلماسی عمومی حاکی از آن است که اساسی ترین مجرای اعمال نفوذ دیپلماسی عمومی بر اساس تعریف های رسمی بعمل آمده و نیز ابزارهای تحت خدمت این سیاست، رسانه ها در جمیع اشکال آن می باشند. این فرایند تبادل اطلاعات که از ابتدایی ترین حالت آن یعنی تبادل اطلاعات میان سخنگویان و کارشناسان تا پیچیده ترین روش های تأثیر گذاری رسانه ای، عمدتا حول محور "تغییر تفکر" می گردد. لذا، طبقه بندی دیپلماسی عمومی در چارچوب نبردهای فرهنگی و اطلاعاتی، اقدامی مبالغه آمیز نخواهد بود. پس در یک جمع بندی می توان پذیرفت که دیپلماسی عمومی تحت مقوله ی جریان داده های فکری و تحلیلی شکل می گیرد و از همان قواعد تبعیت می کند. بنابراین، این جریان نیز بسان سایر جریان های سیال از سه زاویه ی شدت جریان، جهت جریان و حجم ونوع داده ها باید نگریسته شود. شدت جریان، در این تعریف، میزان اطلاعات انتقال یافته در یک مدت زمان معین است. شواهد حاکی از آن است که ایالات متحده در هنگامی که تأثیر گذاری سریع برای یک تغییر فرهنگ و بینش را در دستور کار دارد، سریعا بر شدت جریان انتقال اطلاعات در یک مدت زمان محدود به کشور هدف می افزاید و نوعی بمباران تبلیغاتی را پیش از هر عملیات سیاسی اعمال می کند.جهت جریان نیز از اهمیت بسزایی برخوردار است. در مبادلات اطلاعاتی میان ایالات متحده ی آمریکا و کشورهای اروپایی معمولا نوعی تبادل وجود دارد و مسیر انتقال اطلاعات یکسویه نیست، ولی در قبال کشورهای اسلامی که موضوع تهاجم فرهنگی - تبلیغی و دیپلماسی عمومی قرار می گیرد، اصولا اجازهی تبادل دو سویه اطلاعات خارج از چارچوب های عملیاتی خود را نداده و حتی اطلاعات ارسالی کشور مقابل را در قالب سناریوهای مطلوب درون کشور خود مطرح می سازد. حجم ونوع داده های اطلاعاتی هم در این تبادلات بسیار مدنظر قرار می گیرد. در زمانی که سرعت و شتاب انتقال اطلاعات بدلیل شدت تهدید بالاست، عمدتا حجم و تنوع داده ها محدود شده و تمامی اطلاعات صرفا معطوف به نقطه کانونی مطلوب ارایه می گردد، به عبارتی از حجم اطلاعات حاشیه ای کاسته شده و کلیه ی اطلاعات شدید در ارتباط با موضوع منتقل می شود.
اما در مواردی که روند مورد نظر در چارچوب استحاله ی فرهنگی انجام پذیرد حاشیه، ارزش بیشتری از متن یافته و سعی می شود بر تنوع اطلاعات منتقله افزوده گردد. توجه به نوع و حجم اطلاعات انتقال یافته به افکار عمومی جهان اسلام حاکی از آن است که حجم گسترده ای از اطلاعات با تنوع بسیار از طرق مختلف برای ایجاد استحاله ی فرهنگی در همه ی سطوح انتقال می یابد و در بسیاری از موارد تلاش می شود از مجراهای حاشیه ای - نظیر اطلاعات جهت داده شده ی هنری و... به متن سیاست وارد شده و افکار عمومی مسلمانان را در اصطلاح با آزادی های اجتماعی جوامع کاپیتالیستی آشنا گردانند.
استحاله ی فرهنگی
نظام آموزشی یکی از عوامل تأثیرگذار در فرهنگ، ارزش ها و سیاست های بلند مدت و کوتاه مدت هر کشوری است. طبیعتا برای ورود به شرایط مورد نظر نظم نوین سلطه، نظام آموزشی باید به گونه ای طراحی شود که استحاله ی فرهنگی را به دنبال گذاشته باشد. برقراری ارتباط میان مراکز آموزشی و فرهنگی غیر دولتی و تأثیر گذاری بر آنها از طریق مبادله ی استاد و دانشجو، متون آموزشی، کمک های نقدی و غیرنقدی به مؤسسات آموزشی و فرهنگی و مرتبط کردن آنها با مراکز مشابه در کشور استعماری، دادن بورسیه و جذب متخصصین و تربیت مدیران بخشی از اقدامات فراگیر در این زمینه است. تحول در برنامه های آموزشی و نظام ارزشی، بخشی اساسی در استعمار فرانو می باشد.این سیاست به اندازه ای با شرایط و مختصات جهان اسلام در تضاد است که حتی با مخالفت گستردهی حکومت های وابسته و اقماری مواجه شد. زیرا طرح تغییر باورها و ارزش های دینی، آنان را مقابل مردم و در آستانه ی سقوط قرار میدهد.
نسل جوان مسلمان که درصد بالایی از جمعیت جوامع اسلامی را تشکیل می دهند مخاطب اصلی و هدف استعمار فرانو برای استحاله ی فرهنگی می باشد. ضمن آنکه نیروهای جوان مسلمان سرمایه ای برای کشورهای خود و دفاع از کیان، هویت و موجودیت جهان اسلام در دراز مدت است. از یک جهت تهدید و چالش و از طرف دیگر امکان و فرصت بزرگی برای مردم مسلمان می باشند.
رقابت برای بهره گیری هر چه سریع تر و بیشتر از نسل جوان مسلمان به موضوع حساس و تعیین کننده ای تبدیل شده است. به گونه ای که غرب بودجه ی قابل ملاحظه ای برای تأثیرگذاری بر آنان اختصاص داده است. از جمله برنامه ی فارسی«رادیو فردا» وابسته به سازمان سیا بارها خود را سخنگوی نسل جوان ایرانی معرفی می کند. دیدگاه یکی از مقامات آمریکایی در این زمینه قابل تأمل است.
«ایالات متحده جنگ تبلیغاتی برای جذب جوانان را به یک تروریست مخفی می بازد! رسانه های دولتی، ملاها، مدارس اسلامی، علیه آمریکا تبلیغات وسیعی را صورت می دهند. لذا ضروری است که دولت آمریکا از رسانه های بومی (مورد حمایت خود)، دموکراسی و جامعه ی مدنی در جهان اسلام حمایت کند. کمک به این کشورها برای مدرن کردن و توسعه ی رسانه های محلی شان خیلی مؤثرتر است تا برنامه های متعارف رادیویی و تلویزیونی از سوی دولت آمریکا که مخاطبشان جوانان خاورمیانه است، اما از خارج از منطقه برای آنها برنامه ارسال می شود.»(2)
دموکراسی
در دویست سال گذشته، غرب با شعار آزادی و دموکراسی - با تعریف و ابعاد خاص خود به خواسته های خود را به دیگران تحمیل کرده است. ارزش ها و معیارهای نظام سلطه مبنای تنظیم روابط و تعامل با دیگران بوده است. در حالی که خود هیچ گونه پایبندی به الزامات شعارهای مطرح شده خودشان نداشته اند. در شرایط بین المللی جدید دموکراسی، حقوق بشر و آزادی با تفسیر و معنای خاص نظام سلطه به ویژه آمریکا، ابزار برخورد با دیگران و جهان اسلام شده است. در حالی که جهان اسلام با تاریخ، فرهنگ و تمدن ویژه خود، از جهات مختلف با معیارها و استانداردهای مورد نظر غرب هماهنگی و همخوانی ندارد. چنین ویژگی ها و مختصات باعث می شود تا آمریکا و غرب در تعقیب اهداف و منافعش با موانع سختی روبرو شود.دموکراسی مورد تأیید و تبلیغ نظام نوین سلطه، حتما باید در راستای منافع و سیاست های آن باشد. لذا برگزاری تقریبا سالانه یک انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی، دموکراسی نیست! زیرا که جمهوری اسلامی می خواهد مستقل، سلطه ناپذیر و مسلمان باشد.
در آمریکا از دوران رونالد ریگان (۱۹۸۱م - ۱۳۵۸ ش) تاکنون ادعا می شود که پروژهی دموکراسی، هسته ی اصلی و محوری فعالیت سیاسی و دیپلماسی آمریکا است. رویکرد جدید نومحافظه کاران صهیونیستی - مسیحی بر مبنای دکترین جدید، حمایت علنی از عوامل و جریان های وابسته می باشد. و این مداخله جویی و فتنه انگیزی را گسترش دموکراسی و دفاع از آزادی عنوان می کنند.
سیاست جدید در پی موفقیت آزادی خواهی و دموکراسی با تعریف آمریکایی در لهستان اتخاذ شد و اکنون قصد گسترش آن در جهان اسلام را دارند. شاید افراد کمی در آن زمان میدانستند که اگر چه به ظاهر، جنبش کارگری آمریکا به لهستانی ها کمک می کند، ولی در واقع این سازمان سیا بود که با هدایت و حمایت جنبش کارگری لهستان، تحقق اهداف آمریکا را دنبال می کرد. تداوم فعالیت های رسانه ای، تشکیلاتی ضعف های ساختاری، ضعف اعتقادی و فلسفی، ناکارآمدی شدید اداری و عدم پاسخ گویی به نیازها و معضلات معشیتی، از عوامل مهم سقوط حکومت مارکسیستی در لهستان و سایر کشورهای کمونیستی شد. مجموعه ی شرایط داخلی و دخالت های خارجی، زمینه ساز سقوط بلوک شرق، فروپاشی شوروی و محو کمونیسم بدون شلیک حتی یک گلوله شد!
هدف آمریکا و غرب از دموکراسی، حق تعیین سرنوشت توسط مردم و با توزیع قدرت سیاسی نیست، بلکه تغییر ساختار سیاسی و حکومتی در کشورهای مسلمان و آمریکایی کردن حاکمیت و ایجاد تشکل های غیر دولتی وابسته و به اصطلاح ایجاد جامعه ی مدنی است. تأثیر گذاری بر آموزه های فردی، اجتماعی و نفی حکومت دینی که در نهایت سلطهی تفکر "لیبرالیسم" و "اومانیسم" با تفسیر مورد نظر غرب را به دنبال دارد و نتیجه ی آن خواهد بود.
جهانی سازی
استکبار سرمایه داری پس از سه قرن سلطه ی مستقیم و غیر مستقیم بر بخش بزرگی از جهان، پذیرفت که ادامه ی شیوه ی موجود، با مشکلات و چالش های زیادی روبرو می باشد. زیرا با گسترش آگاهی و حضور فعال بخشی از مردم در صحنه های سیاسی - اجتماعی، امکان سلطه به سادگی وجود ندارد. به علاوه هزینه ی حکومت های تحت سلطه رو به افزایش است. از این رو سلطه ی فکری، مشابه سازی فرهنگی و یکپارچه کردن بازارها، با عنوان "جهانی شدن استراتژی دراز مدت نظام سرمایه داری برای تداوم سلطه انتخاب گردید. جهانی شدن - در واقع جهانی سازی - ارتباط مستقیمی با آینده جهان اسلام و چگونگی استعمار فرانو در سرزمین های مسلمانان دارد. روند جهانی سازی برای جامعه ی مسلمانان همراه با تهدیدات متعددی است که مهم ترین آنها عبارتند از:گسترش فساد
فساد فرهنگی و اخلاقی که عملا امنیت و اعتقادات عمومی را تضعیف می نماید نتیجه ی جهانی سازی توأم با یکسان سازی و در واقع غربی سازی، قداست زدایی و در هم شکستن مقاومت ارزشی ملت های دیگر است. جهانی سازی به عنوان پروژه ی تهاجم فرهنگی از سوی تمدنی به تمدن های دیگر است. به عبارت دیگر حاکمیت انسان خدا، اصالت فرد، سرمایه داری، سودپرستی، خصوصی بودن ایمان، تسامح و تساهل، حاصل اجرای این پروژه خواهد بود.به همین دلیل است که جهانی شدن در افکار عمومی جامعه بین المللی، بیشتر به معنای جهانی سازی اقتصاد، سیاست و فرهنگی می باشد. در نتیجه ی گسترش و سلطهی ماهواره ها، شبکه های تلویزیونی، اینترنت، انسان و جامعه ی آینده، تا حد زیادی ساخته ی طرح جهانی سازی نظام سرمایه داری است. در چنین شرایطی است که فطرت الهی انسان و فطری بودن اسلام، به معارضه و تعارض می پردازد. مبارزه برای "انسان ماندن" و "مسلمان بودن" شروع می شود.
افزایش فقر و عدم امنیت
تشدید فاصله ی طبقاتی و گسترش فقر، نابودی محیط زیست و مسابقه ی تسلیحاتی، از جمله عوامل عدم امنیت ناشی از جهانی سازی است. در حال حاضر تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی در کنار وسایل ارتباط جمعی جهان، نقش مهمی در قدرت گرفتن نظم نوین سلطه و شکل گیری استعمار فرانو دارد. تداوم این وضعیت سبب تضعیف حاکمیت دولت به ملت در برابر جریان سلطه جدید می گردد.جهانی شدن اندیشه های معارض با اسلام
جهانی شدن جریان ها و ارزش های رقیب دین و حکومت دینی از ویژگی های نظم نوین سلطه است. اسلام با مختصات توسعه گرا و جهانی، طبعا در حال افزایش و محدود کردن دایرهی نفوذ و قدرت نظام سرمایه داری و مقاوم در مقابل انوع سلطه می باشد. جهانی سازی، امکانات وسیعی را در اختیار مخالفان اسلام قرار می دهد. مهم ترین معارضین و مخالفان اسلام و جنبش های اسلامی عبارتند از :الف : رقبای دینی به ویژه مسیحیت و یهودیت.
ب: فرقه های ساختگی و منحرف نظیر بهائیت و وهابیت.
ج: گردانندگان و مجریان وسایل ارتباط جمعی وابسته به مراکز سلطه ی سرمایه داری.
سکولاریسم
ضدیت با دین به ویژه با اسلام، جزئی از سیاست های اساسی و ثابت غرب سرمایه داری و در رأس آن ایالات متحدهی آمریکا، می باشد. زیرا اسلام شیوه ای از زندگی با معیارها و ارزش های کاملا متفاوتی با دیدگاه ها و مبانی سیاسی و حکومتی آمریکا و اروپا ارایه می کند. بر این اساس نظم نوین سلطه سعی دارد با ترویج فرهنگ و ارزش های خود و تعمیم استانداردهای مادی و ضد دینی، جهان اسلام را به درون مجموعه ی خود بکشاند. اما بیداری اسلامی اجازه ی سلطه پذیری و تسلیم شدن را نمی دهد. تعارض اهداف و دیدگاه ها، از چالش های جدی و طولانی میان غرب و جهان اسلام خواهد بود. از این رو، نظریه ی "جنگ تمدن ها" جایگزین "جنگ سرد" مطرح می شود، که درگیری بلند مدت و خشن با اسلام را در پوشش مبارزه با "تروریسم" توجیه و توصیه می کند.طرح خاورمیانه ی بزرگ
نظم نوین سلطه (استعمار نو) در سودای "تک قطبی" کردن جهان با دو مانع اساسی مواجه می باشد. اسلام سیاسی سازش ناپذیر که فرهنگ جهاد و شهادت یکی از ویژگی های آن است و دیگری دستیابی به منطقه ی استراتژیک و ثروتمند خلیج فارس و خاورمیانه، که تأمین امنیت و سلطه ی اسرائیل نیز در این راستا قرار می گیرد.در استراتژی دفاعی - امنیتی قرن ۲۱ آمریکا تسلط بر خاورمیانه در اولویت قرار دارد. لذا "خاور میانه ی بزرگ" و شمال آفریقا و در واقع جهان اسلام در آغاز دورانی قرار دارند که غرب سرمایه داری و به ویژه آمریکا برای سلطه کامل بر آن و محو هویت و استقلال آن برنامه ای بلند مدت دارد.
طرح اولیه در سال ۱۹۹۲ (۱۳۷۱ش) توسط سیاستمدار معروف اسراییلی "شیمون پرز" تحت عنوان "خاورمیانه ی جدید" ارایه شد. با ترور اسحاق رابین نخست وزیر و روی کار آمدن "نتانیاهو" و "ایهود باراک" و "شارون" این طرح به فراموشی سپرده شد. نویسنده در کتاب خود، پس از تجزیه و تحلیل تحولات نیم قرن گذشته در منطقه و ادامه ی درگیری با فلسطیان و دشمنی با اعراب و بی توجهی به اسلام سیاسی - انقلابی - که ایران پیشتازی آن را بر عهده دارد . وضعیت موجود را در راستای منافع اسرائیل و غرب نمی داند. از این رو، پیشنهاد شروع مذاکرات و ایجاد بازار مشترک اقتصادی خاورمیانه با عضویت تمامی کشورهای منطقه منهای ایران را می نماید. در واقع قطع مقاومت فلسطینیان، حفظ امنیت و سلطه ی اسرائیل، بهره گیری از ثروت ها و بازار کشورهای منطقه، هدف طرح بود.
پس از شکست طرح های نظامی و اشغال خاورمیانه، طرح خاورمیانه بزرگ و شمال آفریقا که برآیند تمامی طرح های گذشته و با نگرش به اهداف آینده ی غرب در پروژه ی قرن جدید است، تدوین و منتشر شد. این پروژه که توسط هسته ی سه نفره "دونالد رامسفلد"، "پل ولفوویتز" و "برنارد لوئیس" تهیه و به تصویب رسید، در واقع پاسخ به این سؤال اساسی است که: دنیا چگونه توسط قدرت جهانی آمریکا باید اداره شود؟
این طرح قبل از آن که آمریکایی باشد، صهیونیستی است. اگر چه اروپا به علت منافع کلانی که در این منطقه دارد حساسیت ویژه ای نسبت به روند تحولات و مواضع قدرت های دیگر دارد. انگلیس و فرانسه و تا حدودی آلمان به دنبال تدوین طرح مشترکی برای مقابله با جهان اسلام با همکاری اسراییل و بعضی کشورهای دیگر می باشند. از این رو، بعضی تصور می کنند اختلاف آمریکا و اروپا فرصتی برای بهره گیری مسلمانان است، در حالی که اختلاف در شیوه های سلطه ی استعماری فرانو و حاکمیت نظم نوین سلطه می باشد.
سیاستمداران آمریکایی تصور می کنند طرح ها و سیاست هایی که در مناطق دیگر کارآمدی داشته اند، در داخل جهان اسلام نیز می تواند تکرار شود و به اجرا در آیند. بدون توجه به این که اسلام و مسلمانان ویژگی ها و شرایط متفاوتی دارند. پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، استمرار نیم قرن مقاومت ملت فلسطین، عدم موفقیت مارکسیسم، سکولاریسم و تا حدودی ناسیونالیسم، شکست در تهاجم اخیر به جهان اسلام، از جمله تفاوت های جهان اسلام و دنیای کمونیسم می باشد.
گسترش موج گرایش به اسلام در غرب و نگرانی از پی آمدهای آن و همچنین روند انتخابات در کشورهای اسلامی و از جمله در افغانستان و عراق، پدیده ی جدیدی است که نظام استکبار را به انفعال کشانده است. به گونه ای که تأکید بر دموکراسی در طرح خاورمیانه ی بزرگ، کمرنگ و حتی صحبت از تعویق دموکراسی شده است! زیرا که اجرای این گزینه ی از طرح را به صلاح خود و دوستان غرب در منطقه نمی دانند.
برخی پروژه ی خاورمیانه ی بزرگ را به قصد بالکانیزه کردن منطقه برای تحت فشار قرار دادن کشورهای مسلمان به سمت حقوق بشر مورد نظر غرب میدانند که در نهایت به هموار شدن سلطه ی فرهنگ، اقتصاد و سیاست سرمایه داری و حذف اسلام از صحنه های اجتماعی و حکومتی می شود. در حالی که توجه ندارند که نه اسلام، کمونیسم و نه جهان اسلام، بلوک شرق و شوروی است.
آمریکایی ها این بار سیاست کاملا ریاکارانه در پیش گرفته اند و تأکید بر رفاه، توسعه، سرمایه گذاری، تربیت نیروی انسانی کارآمد، جامعه ی مدنی و برابری حقوق زن و مرد می کنند. زیرا که با اقدامات سال های اخیر و ارایه ی برنامه های ویرانگر و راه انداختن کشتارها و جنایات و حمایت بی حد از اسراییل، آبرویی برای آنها نمانده تا بیش از این از دموکراسی سخن بگویند.
در اجرای طرح آمریکایی کردن فرهنگ منطقه و تغییر ساختار آموزشی، فرهنگی و رسانه ای، مواجه با مقاومت مردم و حتی دولت های دوست در کشورهای مسلمان شدند. به گونه ای که در اجلاس همسایگان عراق و کویت در شرم الشیخ که برای اولین بار این طرح ارایه شد و بیشترین بخش مذاکرات اجلاس به آن اختصاص داشت اکثریت قریب به اتفاق حاضرین به مخالفت با اهداف آمریکا پرداختند و نمایندگان مصر و عربستان به صورت رسمی طرح را رد کردند. اگر چه نمایندگان بعضی کشورها نظیر قطر و ترکیه با این طرح مماشات و بدون توجه به واقعیت های منطقه و اعتقادات مردم و صرفا برای خوشایند آمریکا و اسراییل و برای جلب حمایت آنها موافقت کردند.
اهداف اصلی غرب در نظم نوین سلطه در جهان اسلام، عرفی سازی حکومت، فرهنگ و اقتصاد، تجزیه ی دنیای اسلام - به ویژه فشار بیشتر بر طرفداران اسلام سیاسی و انقلابی، منزوی کردن جمهوری اسلامی ایران، فراموشی آرمان فلسطین رسمیت یافتن سلطه ی اسرائیل و گسترش نفوذ آن از مغرب تا اندونزی است.
جهان اسلام در موقعیت خطیر فعلی نیازمند درک عمیق شرایط، شناخت دوستان و دشمنان، تهدیدات، فرصت ها و چالش ها، همبستگی و همگرایی است. علما، متفکرین، نویسندگان، مبارزین و سیاستمداران مسؤولیت سنگینی بر عهده دارند تا مسلمانان را از گردنه های خطرناک و طولانی به سلامت بگذرانند و آنان را به امنیت، عزت، استقلال و سعادت برسانند.
پینوشتها:
1- مجله ی گفتگو، تهران، شماره ی ۷، بهار ۱۳۷۳، ص ۱۲۰
2- دیویدهافمن، " فارین افیرز" ، Foreign Affairs شماره ی مارس ۲۰۰۲.
منبع: مجموعه مقالات استراتژی تقریب مذاهب اسلامی، نویسنده: دکتر جواد منصوری، چاپ اول، ناشر: مجمع جهانی تقریب مذاهب اسلامی، تهران، 1384ش، صص 310-297