0
مسیر جاری :
تصنیف اسرار عشق همایون شجریان

تصنیف اسرار عشق

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی تا بی‌خبر بمیرد در دردِ خودپرستی دوش آن صنم چه خوش گفت در مجلس مغانم با کافران چه کارَت گر بت نمی‌پرستی سلطان من خدا را زلفت شکست ما را تا کی کند سیاهی چندان درازدستی
چین زلف همایون شجریان

چین زلف

ای صبا گر بگذری بر زلف مُشک ‌افشان او همچو من شو گرد یک‌ یک حلقه‌ی گردان او گاه از چوگان زلفش حلقه‌ی مشکین ربای گاه خود را گوی گردان در خم چوگان او جان او در جان تو گم گشت و دل از دست رفت درد او...
مرغ سحر همایون شجریان

مرغ سحر

مرغ ســحر ناله سر کن داغ مرا تازه تر کن زآه شرر بار، این قفس را برشکن و زیر و زبر کن بلبل پر بسته ز کنج قفس درآ نغمهء آزادی نوع بشــر سرا وز نفسی عرصهء این خاک توده را، پرشرر کن ظلم ظالم ، جور...
وطن همایون شجریان

وطن

وطن! وطن! نظر فکن به من که من به هر کجا، غریب‌وار که زیر آسمان دیگری غنوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام همیشه با تو بوده‌ام اگر که حال پرسی‌ام تو نیک می‌شناسی‌ام من از درون قصه‌ها و غصه‌ها برآمدم
دلشده همایون شجریان

دلشده

خوشا دردی که درمانش تو باشی خوشا راهی که پایانش تو باشی خوشا چشمی که رخسار تو بیند خوشا مُلکی که سلطانش تو باشی خوشا آن دل که دلدارش تو گردی خوشا جانی که جانانش تو باشی
عشق پاک همایون شجریان

عشق پاک

ای شب به پاس صحبت دیرین خدای را با او بگو حکایت شب‌زنده‌داری‌ام با او بگو چه می‌کشم از درد اشتیاق شاید وفا کند بشتابد به یاری‌ام ای دل چنان بنال که آن ماه نازنین آگه شود ز رنج من و عشق پاک من با او بگو...
خورشید آرزو همایون شجریان

خورشید آرزو

بگذار سر به سینه‌‌ی من تا که بشنوی آهنگ اشتیاق دلی دردمند را شاید که بیش از این نپسندی به کار عشق آزار این رمیده‌ی سر در کمند را بگذار سر به سینه‌ی من تا بگویمت اندوه چیست، عشق کدامست، غم کجاست