0
مسیر جاری :
اشک هاي زير چادر شعر

اشک هاي زير چادر

مردمان شهر را آدم به آدم مي شمارم آشنا تر از پدر، از مادري، از هر که دارم سال ها دنبال مرواريد بودم در بيابان بي خبر از اينکه اقيانوس دارم در کنارم تا نيفتد ديده نامحرمان...
تصوير صحن خلوت و باران نگفتني است... شعر

تصوير صحن خلوت و باران نگفتني است...

به مناسبت تولد حضرت فاطمه معصومه(ع) همسايه، سايه ات به سرم مستدام باد لطفت هميشه زخم مرا التيام داد وقتي انيس لحظه تنهايي ام تويي تنها دليل اينکه من اينجايي ام ، تويي...
دل گويه اي دخترانه با امام رضا(ع) شعر

دل گويه اي دخترانه با امام رضا(ع)

نه يک عريضه خواهش و نه حرفي تنها دلم گرفته ...همين ...آقا تنها دلم گرفته دلم، اين را در اشک بي بهانه ببين آقا من گريه گريه بي کسي خود را در صحن صحن چشم تو باريدم...
چقدر خاطره تعريف مي کند مادر... شعر

چقدر خاطره تعريف مي کند مادر...

من از نجابت گل هاي لاله ، ساده ترم شبيه پاکي لبخند مادرم، پدرم پدر که آمده از کربلا و سوغاتيش حرير چادري ساده اي است روي سرم هبوط کرد شبي که فرشته باران بود
شير خدا شعر

شير خدا

علي آن شير خدا شاه عرب الفتي داشته با اين دل شب شب ز اسرار علي آگاه است دل شب محرم سرالله است شب شنفته است مناجات علي جوشش چشمه عشق ازلي دردمندي که چو لب بگشايد در و ديوار به زنهار آيد
جدیت در نقادي و تصحيح شعر شعر

جدیت در نقادي و تصحيح شعر

جمع کردن جوانان و طلاب شاعر، کار بسيار خوبي است. بايستي به قدر همه ي استعداد و تا جايي که امکان دارد، اين ذهن کشانده بشود . به نظر من، بي نهايت هم است و خيلي مي شود کار کرد؛ منتهاي مراتب، کار صرافي و نقادي...
پیامک ( اس ام اس ) ولادت امام علی (ع) پیامک ( sms )

پیامک ( اس ام اس ) ولادت امام علی (ع)

نیستم بیگانه، هستم آشنایت یا علی از ازل دل داده بر مهر و ولایت یا علی تا جمال خویش را در کعبه حق ظاهر کند پرده گیرد از جمال دل‌ربایت یا علی
مرا بپذير شعر

مرا بپذير

چون به خود نزديک مي شوم، از تو دور مي گردم و چون به تو نزديک مي شوم، از خود دور مي شوم و به تو نزديک تر! الهي! علف هاي هرز گناه، تار و پود وجودم را از مرحله تعالي دور افکنده است و گرد و غبار غفلت چشم...
بي نهايتي خدا... شعر

بي نهايتي خدا...

سپاسگزار لحظه انس با تو باشم اما چه غفلتي سياه بود... اين نداري بيداري از امام صدق بود: هشدار! اين تو نيستي که خدا را به خانه دلت دعوت کرده اي بلکه محبوب؛ آري! او صدا زده و خود را بر تو عرضه کرده است...
شعرهاي عاشورايي شعر

شعرهاي عاشورايي

پيچيده در اين دشت عجب بوي عجيبي بوي خوشي از نافه آهوي نجيبي يا قافله اي رد شده، بارش همه گلبرگ جا مانده از آن قافله عطر گل سيبي يک شمه شميم خوش فردوس...نه پس چيست؟ پس چيست؟ عجب بوي خداوند فريبي...