مسیر جاری :
نماز روز اول ماه ربیع الاول چگونه خوانده می شود؟
نماز روز اول ماه شوال چگونه خوانده می شود؟
58 مورد از مراکز خرید استانبول برای اینکه دست پر به ایران برگردید
نماز روز اول ماه صفر چگونه خوانده می شود؟
امنیّت روانی جامعه از دیدگاه مقام معظم رهبری
طریقه خواندن نماز روز بیست و هفتم ماه رجب
محافظتی فراتر از یک ضد آفتاب: چرا درماتیپیک متفاوت است؟
آثار و پیامدهای اخلاص و انصاف
نماز حضرت رسول در روز شنبه
روش و آداب ختم یا علی
مهم ترین خواص هویج سیاه
نحوه خواندن نماز والدین
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
چهار زن برگزیده عالم
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
لیست کاملی از خدایان و الهههای یونانی
پیش شماره شهر های استان گیلان
گلستان غزل
در آخرين روزهاي تابستان 1364 در روستايي نزديکي رود قزل اوزن زنجان به دنيا آمدم.
در 4 سالگي به همراه خانواده به شهر قم آمده و تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در منطقه ترک نشين نيروگاه قم سپري کرده
شرح قصيده ي بحتري در وصف ايوان کسري (2)
لغت: انضاء جمع انضو: لاغري و اينجا کهنگي و اندراس اللبس: اشتباه يا جمع اللباس است به معناي جامه. الحده: نوي و تازگي
معني: روزگار زمان آنها را از نوي و تازگي بگرداند تا اينکه آنقدر کهنه شوند که انسان...
شرح قصيده ي بحتري در وصف ايوان کسري (1)
در اين مقاله پس از شرح حال مختصر بحتري، شاعر قصيده، تمام ابيات قصيده، ذکر و لغات هر بيت به فارسي ترجمه شده است. در پايان، نکات صرفي، نحوي و بلاغي به طور مشروح آمده است. ابيات به گونه اي شرح شده است که...
خلوت انس
پيراهن جهيزيه ي مادرم تنم سرمه کشيده اند به چشمان روشنم آن زن که توي آينه غمگين نشسته است وقتي دقيق مي شوم، آري خود منم
امشب براي شادي من ساز مي زنند اما ببين چقدر بلند است شيونم از ترس اينکه چشمم نيفتد...
در هواي ترنم
دوباره تازه کن امشب گلوي ساغر را به کام ما بچشان جرعه هاي آخر را سلام حضرت باران !...ببار تا شايد تو مرهمي بشوي قلب درد پرور را
تويي که شيوه پرواز را مي آموزي تويي که بال و پري داده اي کبوتر...
شب حضور
شب عمليات کربلاي پنج؛ شلمچه عباس شاه زيدي «خروش» شبم درحضوري لبالب گذشت کدامين شبم مثل آن شب گذشت شب برگزيدن، شب انتخاب
شب گام تاقله ي آفتاب. شب عاشقان نفس سوخته شب چهره هاي برافروخته
اما دير کردند...
ما را اسير خواب بي تعبير کردند درچارچوب قاب ها زنجير کردند. من پيش از اين با چشمه ها همراز بودم روح مرا مرداب ها تسخير کردند در کنج پستوها کنار«نفس» ماندند
آنان که لفظ «اوج» را تفسيرکردند. در ساحل رخوت...
آتش وآب
کشيدم تو را مگر بنويسم تو را به رنگ نفس هاي شعله ور بنويسم چقدر خاطره بايد، چقدر واژه وتصوير که وسعتت را هر چند مختصر بنويسم چقدر آتش بايد، چقدر ترکش و باروت
که بيشتر بتوانم که بيشتر بنويسم چقدر واژه...
غنچه ها
آسمانيان که به پرواز رفته ايد اي بي کرانه هاي زمين گرد پاي تان اي سروقامتان نشسته بر آسمان برپلک هاي نازک مهتاب، جاي تان
اي دشت هاي سرخ شقايق که همچو من شب را به قلب تب زده ي خود گره زديد خورشيد بي کرانه...
بوي پيراهن
بوي پيراهنت را سال هاست چاه خانه ي بي بي معصومه دزديده در انعکاس چشم هاي توست که ماهي ها حوض را دور مي زنند
خودت بگو اين چندمين پنج شنبه است که نگاهت سيب ها را معطل افتادن گذاشته امروز سجاده ات را