0
مسیر جاری :
دوست سلطان و دل ولايت اوست سیف فرغانی

دوست سلطان و دل ولايت اوست

دوست سلطان و دل ولايت اوست شاعر : سيف فرغاني خرم آن دل که در حمايت اوست دوست سلطان و دل ولايت اوست از ازل تا ابد ولايت اوست هر که را دل به عشق اوست گرو هر که را پيش...
يار من خسرو خوبان و لبش شيرين است سیف فرغانی

يار من خسرو خوبان و لبش شيرين است

يار من خسرو خوبان و لبش شيرين است شاعر : سيف فرغاني خبرش نيست که فرهاد وي اين مسکين است يار من خسرو خوبان و لبش شيرين است سخن تلخ چو جان در دل من شيرين است نکنم رو ترش...
دلبرا عشق تو نه کار من است سیف فرغانی

دلبرا عشق تو نه کار من است

دلبرا عشق تو نه کار من است شاعر : سيف فرغاني وين که دارم نه اختيار من است دلبرا عشق تو نه کار من است آرزوي تو در کنار من است آب چشم من آرزوي تو بود همه آشوب روزگار...
دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است سیف فرغانی

دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است

دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است شاعر : سيف فرغاني وز دست تو بسي چو مرا پاي در گل است دل تنگم و ز عشق توام بار بر دل است فرهاد جان سپرده و مجنون بي‌دل است شيرين تري...
دلم بربود دوش آن نرگس مست سیف فرغانی

دلم بربود دوش آن نرگس مست

دلم بربود دوش آن نرگس مست شاعر : سيف فرغاني اگر دستم نگيري رفتم از دست دلم بربود دوش آن نرگس مست دلم با چشمت، اين ديوانه آن مست چه نيکو هر دو با هم اوفتادند نمي‌دانم...
تبارک‌الله از آن روي دلستان که توراست سیف فرغانی

تبارک‌الله از آن روي دلستان که توراست

تبارک‌الله از آن روي دلستان که توراست شاعر : سيف فرغاني ز حسن و لطف کسي را نباشد آن که توراست تبارک‌الله از آن روي دلستان که توراست تعلق دل از آن روي دلستان که توراست ...
اي چو فرهاد دلم عاشق شيرين لبت سیف فرغانی

اي چو فرهاد دلم عاشق شيرين لبت

اي چو فرهاد دلم عاشق شيرين لبت شاعر : سيف فرغاني مستي امشبم از باده‌ي دوشين لبت اي چو فرهاد دلم عاشق شيرين لبت ملک خسرو طلبد شکر رنگين لبت نيست شيرين که ز فرهاد براي...
اي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب سیف فرغانی

اي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب

اي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب شاعر : سيف فرغاني من تلخ کام مانده در حسرت چنين لب اي پسته‌ي دهانت شيرين و انگبين لب زد بوسه‌ي تو ما را چون نان در انگبين لب بوديم بر...
اي خجل از روي خوبت آفتاب سیف فرغانی

اي خجل از روي خوبت آفتاب

اي خجل از روي خوبت آفتاب شاعر : سيف فرغاني روز من بي تو شبي بي‌ماهتاب اي خجل از روي خوبت آفتاب آنچنان خيره که چشم از آفتاب آفتاب از ديدن رخسار تو روز وصلت چون توان...
اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را سیف فرغانی

اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را

اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را شاعر : سيف فرغاني بافته بر قد تو کسوت رعنايي را اي سعادت ز پي زينت و زيبايي را شوق از خانه به در کرد شکيبايي را عشق رويت چو مرا حلقه بزد...