0
مسیر جاری :
جرعه‌اي مي نخورده از دستش سیف فرغانی

جرعه‌اي مي نخورده از دستش

جرعه‌اي مي نخورده از دستش شاعر : سيف فرغاني بيخودم کرد نرگس مستش جرعه‌اي مي نخورده از دستش توبه گر سنگ بود بشکستش هر که از جام عشق او مي‌خورد مرغ از دام و ماهي از...
ايا به حسن چو شيرين به ملک چون پرويز سیف فرغانی

ايا به حسن چو شيرين به ملک چون پرويز

ايا به حسن چو شيرين به ملک چون پرويز شاعر : سيف فرغاني قد تو سرو روان است و سرو تو گل ريز ايا به حسن چو شيرين به ملک چون پرويز به عهد خسرو چون کار خر کند شبديز؟ به روزگار...
اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز سیف فرغانی

اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز

اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز شاعر : سيف فرغاني عشق تو چون آتش و فراق تو جان سوز اي رخ خوب تو آفتاب جهان سوز عشق جمال تو آتشي است جهان سوز شوق لقاء تو باده‌ي طرب انگيز...
مست عشقت به خود نيايد باز سیف فرغانی

مست عشقت به خود نيايد باز

مست عشقت به خود نيايد باز شاعر : سيف فرغاني ور ببري سرش چو شمع به گاز مست عشقت به خود نيايد باز وي به خوبي ز نيکوان ممتاز اي به نيکي ز خوب رويان فرد روز او را به آفتاب...
دوش در مجلس ما بود ز روي دلبر سیف فرغانی

دوش در مجلس ما بود ز روي دلبر

دوش در مجلس ما بود ز روي دلبر شاعر : سيف فرغاني طبقي پر ز گل و پسته و بادام و شکر دوش در مجلس ما بود ز روي دلبر شکرش قوت روان بود و گلش حظ نظر ذکر آن پسته و بادام مکرر...
ايا نموده دهانت ز لعل خندان در سیف فرغانی

ايا نموده دهانت ز لعل خندان در

ايا نموده دهانت ز لعل خندان در شاعر : سيف فرغاني سخن بگو و از آن لعل بر من افشان در ايا نموده دهانت ز لعل خندان در تو را ز پسته شکر وز عقيق خندان در غلام خنده شدم کو...
اي نامه‌ي نو رسيده از يار سیف فرغانی

اي نامه‌ي نو رسيده از يار

اي نامه‌ي نو رسيده از يار شاعر : سيف فرغاني بي‌گوش سخن شنيده از يار اي نامه‌ي نو رسيده از يار لطفي‌ست به من رسيده از يار در طي تو گر هزار قهر است اين جان جفا کشيده...
اي تو را تعبيه در تنگ شکر مرواريد سیف فرغانی

اي تو را تعبيه در تنگ شکر مرواريد

اي تو را تعبيه در تنگ شکر مرواريد شاعر : سيف فرغاني تا به کي خنده زند لعل تو بر مرواريد اي تو را تعبيه در تنگ شکر مرواريد چون بخندي بنمايي ز شکر مرواريد چون بگويي بفشاني...
حديث عشق در گفتن نيايد سیف فرغانی

حديث عشق در گفتن نيايد

حديث عشق در گفتن نيايد شاعر : سيف فرغاني چنين در هيچ در سفتن نيايد حديث عشق در گفتن نيايد چو واو عمرو در گفتن نيايد ز زيد و عمرو مشنو کاين حکايت که هرگز کار جان از...
بيا که بي‌تو مرا کار بر نمي‌آيد سیف فرغانی

بيا که بي‌تو مرا کار بر نمي‌آيد

بيا که بي‌تو مرا کار بر نمي‌آيد شاعر : سيف فرغاني مهم عشق تو بي‌يار بر نمي‌آيد بيا که بي‌تو مرا کار بر نمي‌آيد که جز به ياري تو کار بر نمي‌آيد مرا به کوي تو کاري فتاد،...