0
مسیر جاری :
حق که اين روي دلستان به تو داد سیف فرغانی

حق که اين روي دلستان به تو داد

حق که اين روي دلستان به تو داد شاعر : سيف فرغاني پادشاهي نيکوان به تو داد حق که اين روي دلستان به تو داد که جهان آفرين جهان به تو داد در جهان هر چه مي‌خوهي مي‌کن بنده...
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ سیف فرغانی

زهي با لعل ميگونت شکر هيچ

زهي با لعل ميگونت شکر هيچ شاعر : سيف فرغاني خهي با روي پر نورت قمر هيچ زهي با لعل ميگونت شکر هيچ ملاقاتي لبت را با شکر هيچ عزيزش کن به دندان گر بيفتد حديثم در دهانت...
اي مه و خور به روي تو محتاج سیف فرغانی

اي مه و خور به روي تو محتاج

اي مه و خور به روي تو محتاج شاعر : سيف فرغاني بر سر چرخ خاک پاي تو تاج اي مه و خور به روي تو محتاج مه ز گلگونه گل ز اسپيداج چه کنم وصف تو که مستغني ست همه شبهاي او...
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت سیف فرغانی

طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت

طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت شاعر : سيف فرغاني مجلس پر از شکر شد از پسته‌ي دهانت طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت حسن همه نکويان رنگي ز گلستانت جعد بنفشه مويان تابي ز...
جانم از عشقت پريشاني گرفت سیف فرغانی

جانم از عشقت پريشاني گرفت

جانم از عشقت پريشاني گرفت شاعر : سيف فرغاني کارم از هجر تو ويراني گرفت جانم از عشقت پريشاني گرفت مملکت نتوان به آساني گرفت وصل تو دشوار يابد چون مني سهل باشد ملک و...
آن نگاري کو رخ گلرنگ داشت سیف فرغانی

آن نگاري کو رخ گلرنگ داشت

آن نگاري کو رخ گلرنگ داشت شاعر : سيف فرغاني بي رخش آيينه‌ي دل، زنگ داشت آن نگاري کو رخ گلرنگ داشت غره‌اي در طره‌ي شبرنگ داشت و آن هلال ابرو که چون ماه تمام جادوي چشمش...
چون تو را ميل و مرا از تو شکيبايي نيست؟! سیف فرغانی

چون تو را ميل و مرا از تو شکيبايي نيست؟!

چون تو را ميل و مرا از تو شکيبايي نيست؟! شاعر : سيف فرغاني صبر خواهم که کنم ليک توانايي نيست چون تو را ميل و مرا از تو شکيبايي نيست؟! بنده را هست به تو ميل و شکيبايي نيست...
کيست کاندر دو جهان عاشق ديدار تو نيست سیف فرغانی

کيست کاندر دو جهان عاشق ديدار تو نيست

کيست کاندر دو جهان عاشق ديدار تو نيست شاعر : سيف فرغاني کو کسي کو به دل و ديده خريدار تو نيست کيست کاندر دو جهان عاشق ديدار تو نيست که مرا طاقت ناديدن ديدار تو نيست دور...
در سمن با آن طراوت حسن اين رخسار نيست سیف فرغانی

در سمن با آن طراوت حسن اين رخسار نيست

در سمن با آن طراوت حسن اين رخسار نيست شاعر : سيف فرغاني در شکر با آن حلاوت ذوق اين گفتار نيست در سمن با آن طراوت حسن اين رخسار نيست لاله در صحن چمن مانند آن رخسار نيست ...
همچو من وصل تو را هيچ سزاواري هست؟ سیف فرغانی

همچو من وصل تو را هيچ سزاواري هست؟

همچو من وصل تو را هيچ سزاواري هست؟ شاعر : سيف فرغاني يا چو من هجر تو را هيچ گرفتاري هست؟ همچو من وصل تو را هيچ سزاواري هست؟ که چو چشمت به جهان فتنه‌ي بيداري هست ديده‌ي...