زهي با لعل ميگونت شکر هيچ

زهي با لعل ميگونت شکر هيچ شاعر : سيف فرغاني خهي با روي پر نورت قمر هيچ زهي با لعل ميگونت شکر هيچ ملاقاتي لبت را با شکر هيچ عزيزش کن به دندان گر بيفتد حديثم در دهانت هيچ در هيچ عرق بر عارض تو آب بر آب که مردم چون سخن گويند بر هيچ ز وصف آن دهان من در شگفتم نمي‌پرسي ز حال من خبر هيچ من از عشق تو افتاده بدين حال نديده‌ستي مرا بر ره‌گذر هيچ چنان بيگانه گشته‌ستي که گويي بجز حسرت نديدم ما حضر هيچ نشستم سالها بر خوان عشقت چه آوردي تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ
زهي با لعل ميگونت شکر هيچ

شاعر : سيف فرغاني

خهي با روي پر نورت قمر هيچزهي با لعل ميگونت شکر هيچ
ملاقاتي لبت را با شکر هيچعزيزش کن به دندان گر بيفتد
حديثم در دهانت هيچ در هيچعرق بر عارض تو آب بر آب
که مردم چون سخن گويند بر هيچز وصف آن دهان من در شگفتم
نمي‌پرسي ز حال من خبر هيچمن از عشق تو افتاده بدين حال
نديده‌ستي مرا بر ره‌گذر هيچچنان بيگانه گشته‌ستي که گويي
بجز حسرت نديدم ما حضر هيچنشستم سالها بر خوان عشقت
چه آوردي تو ما را از سفر؟ هيچ!دلي از سيف فرغاني ببردي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط