طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت

طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت شاعر : سيف فرغاني مجلس پر از شکر شد از پسته‌ي دهانت طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت حسن همه نکويان رنگي ز گلستانت جعد بنفشه مويان تابي ز چين زلفت از خال هندو آسا وز چشم ترک‌سانت ما را دلي است دايم درهم چو موي زنگي ما را به تير غمزه ابروي چون کمانت همچون نشانه تا کي بر دل نهد جراحت دست اجل گشايد پايش ز ريسمانت سرگشته‌اي که گردن پيچيد در کمندت تا خون دل بشويم از خاک آستانت ز آن بر درت هميشه از ديده آب ريزم...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت
طوطي خجل فروماند از بلبل زبانت

شاعر : سيف فرغاني

مجلس پر از شکر شد از پسته‌ي دهانتطوطي خجل فروماند از بلبل زبانت
حسن همه نکويان رنگي ز گلستانتجعد بنفشه مويان تابي ز چين زلفت
از خال هندو آسا وز چشم ترک‌سانتما را دلي است دايم درهم چو موي زنگي
ما را به تير غمزه ابروي چون کمانتهمچون نشانه تا کي بر دل نهد جراحت
دست اجل گشايد پايش ز ريسمانتسرگشته‌اي که گردن پيچيد در کمندت
تا خون دل بشويم از خاک آستانتز آن بر درت هميشه از ديده آب ريزم
وين نيز اگر بخواهي کردم فداي جانتجانم تويي و بي‌تو بنده تني است بي‌جان
منشور ملک حسن است اين خط بي‌نشانتبا آنکه نيست از خط بر عارضت نشاني
بار کمر ندانم تا چون کشد ميانتگر با چنين مياني از مو کمر کنندت
بسيار گفت ليکن ناورد در بيانتدر وصف خوبي تو صاحب لسان معني
روزي اگر فتادي در دست من عنانتپا در رکاب کردي اسب مراد را سيف
«خوش مي‌روي به تنها تنها فداي جانت»اي رفته از بر ما ما گفته همچو سعدي


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط