مست عشقت به خود نيايد باز شاعر : سيف فرغاني ور ببري سرش چو شمع به گاز مست عشقت به خود نيايد باز وي به خوبي ز نيکوان ممتاز اي به نيکي ز خوب رويان فرد روز او را به آفتاب نياز هر که در سايهي تو باشد نيست در دو عالم نيافت جاي نماز هر که را عشق تو طهارت داد دل به سوي تو به که رو به حجاز قبله چون روي تست عاشق را ما نه اکنون همي کنيم آغاز عشق تو در درون ما ازليست هيچ گنجشک را نگيرد باز هيچ بيدرد را نخواهد عشق شير بر سگ نميکند در...