مسیر جاری :
هنر و زیبایى از منظر دین در بیان آیت الله جوادى آملى
بررسی بحث حجاب در دانشگاه و عدم رعایت آن در جامعه دانشجویی
علت بی غیرتی برخی مردان و نحوه تعامل با چنین همسری
در اقدام به طلاق، اولویت با کدامیک: منافع والدین یا فرزندان؟!
چه چیزهایی موجب رضایتمندی در زندگی می شوند؟
حضرت زهرا (س) حلقه ارتباط و اتصال در عالم هستی
پیوند خوشنویسی و کتابت قرآن
مقایسه سودآوری اتریوم و سولانا
سیر خط فارسی باستان
یاد مادر از زبان فرزندان حضرت زهرا (سلام الله علیها)
نحوه خواندن نماز والدین
خلاصه ای از زندگی مولانا
اقدامات مهم و اورژانسی پس از چنگ زدن گربه
دلنوشتههایی به مناسبت هفته بسیج
داستان های کوتاه از پیامبر اکرم (ص)
چگونه تعداد پروتونها، نوترونها و الکترونها را تشخیص دهیم؟
پیش شماره شهر های استان تهران
زنگ اشغال برای برخی تماس گیرندگان
نماز استغاثه امام زمان (عج) را چگونه بخوانیم؟
پیش شماره شهر های استان گیلان
او وزيري داشت گبر و عشوه ده
کو بر آب از مکر بر بستي گره او وزيري داشت گبر و عشوه ده
دين خود را از ملک پنهان کنند گفت ترسايان پناه جان کنند
دين ندارد بوي مشک و عود نيست کم کش ايشان را که کشتن سود نيست
بود شاهي در جهودان ظلمساز
دشمن عيسي و نصراني گداز بود شاهي در جهودان ظلمساز
جان موسي او و موسي جان او عهد عيسي بود و نوبت آن او
آن دو دمساز خدايي را جدا شاه احول کرد در راه خدا
گرچه هر دو بر سر يک بازياند
هر دو با هم مروزي و رازياند گرچه هر دو بر سر يک بازياند
هر يکي بر وفق نام خود رود هر يکي سوي مقام خود رود
ور منافق تيز و پر آتش شود ممنش خوانند جانش خوش شود
کشتن آن مرد بر دست حکيم
نه پي اوميد بود و نه ز بيم کشتن آن مرد بر دست حکيم
تا نيامد امر و الهام اله او نکشتش از براي طبع شاه
سر آن را در نيابد عام خلق آن پسر را کش خضر ببريد حلق
شه فرستاد آن طرف يک دو رسول
حاذقان و کافيان بس عدول شه فرستاد آن طرف يک دو رسول
پيش آن زرگر ز شاهنشه بشير تا سمرقند آمدند آن دو امير
فاش اندر شهرها از تو صفت کاي لطيف استاد کامل معرفت
بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد
شاه را زان شمهاي آگاه کرد بعد از آن برخاست و عزم شاه کرد
حاضر آريم از پي اين درد را گفت تدبير آن بود کان مرد را
با زر و خلعت بده او را غرور مرد زرگر را بخوان زان شهر دور
گفت اي شه خلوتي کن خانه را
دور کن هم خويش و هم بيگانه را گفت اي شه خلوتي کن خانه را
تا بپرسم زين کنيزک چيزها کس ندارد گوش در دهليزها
جز طبيب و جز همان بيمار نه خانه خالي ماند و يک ديار نه
قصهي رنجور و رنجوري بخواند
بعد از آن در پيش رنجورش نشاند قصهي رنجور و رنجوري بخواند
هم علاماتش هم اسبابش شنيد رنگ روي و نبض و قاروره بديد
آن عمارت نيست ويران کردهاند گفت هر دارو که ايشان کردهاند
بشنو اين ني چون شکايت ميکند
از جداييها حکايت ميکند بشنو اين ني چون شکايت ميکند
در نفيرم مرد و زن ناليدهاند کز نيستان تا مرا ببريدهاند
تا بگويم شرح درد اشتياق سينه خواهم شرحه شرحه از فراق