مسیر جاری :
زهي نفاذ تو در سر کارهاي ممالک
زهي نفاذ تو در سر کارهاي ممالک شاعر : انوري گرفته نسبت اسرار حکمهاي الهي زهي نفاذ تو در سر کارهاي ممالک حديث پايهي ما هست پيش پستي ماهي مقال رفعت قدر تو پيش رفعت گردون...
تو وزيري و منت مدحت گوي
تو وزيري و منت مدحت گوي شاعر : انوري دست من بيعطا روا بيني تو وزيري و منت مدحت گوي مدحتي گوي تا عطا بيني شو وزارت به من سپار و مرا
دوش مهمان خواجهاي بودم
دوش مهمان خواجهاي بودم شاعر : انوري اينت نامردمي و اينت سگي دوش مهمان خواجهاي بودم او ز سيري و من ز گرسنگي دوش تا روز هردو نغنوديم
مرا پيام فرستي همي که پرسش تو
مرا پيام فرستي همي که پرسش تو شاعر : انوري چو چشم دارم بر من سلام چون نکني مرا پيام فرستي همي که پرسش تو چو دست بخششت از آستين برون نکني کشند پاي به دامن درون بلي شعرا...
گمان مبر که ز بيعيبي عمادست آن
گمان مبر که ز بيعيبي عمادست آن شاعر : انوري که هجو او نکنم يا ز عجز و کم سخني گمان مبر که ز بيعيبي عمادست آن براي من که هجا را بود هجا نکني مديح گفت هجا کرده من بسم...
پيشي ز هنر طلب نه از مال
پيشي ز هنر طلب نه از مال شاعر : انوري اکنون باري که ميتواني پيشي ز هنر طلب نه از مال در حال حيوة اين جهاني هان تا به خيال بد چو دونان قانع نشوي بدانچه داني افزون...
انوري اي سخن تو به سخا ارزاني
انوري اي سخن تو به سخا ارزاني شاعر : انوري گر به جانت بخرند اهل سخن ارزاني انوري اي سخن تو به سخا ارزاني در تن دانش و رامش به لطافت جاني در سر حکمت و فطنت ز کرامت عقلي...
کار کار ملک و دوران دوران وزير
کار کار ملک و دوران دوران وزير شاعر : انوري اين ز آصف بدل و آن ز سليمان ثاني کار کار ملک و دوران دوران وزير امني از قلم آن همه در آساني عالمي از کرم اين همه در آسايش...
اي خواجه مکن تا بتواني طلب علم
اي خواجه مکن تا بتواني طلب علم شاعر : انوري کاندر طلب راتب هر روز بماني اي خواجه مکن تا بتواني طلب علم تا داد خود از کهتر و مهتر بستاني رو مسخرگي پيشه کن و مطربي آموز...
گويند که چيست حاصل تو
گويند که چيست حاصل تو شاعر : انوري اي بيحاصل ز زندگاني گويند که چيست حاصل تو از نعمتهاي اين جهاني گويم خطکي و بيتکي چند بيتي نه چنان چنانکه داني خطي نه چنين چنانکه...