پيشي ز هنر طلب نه از مال

پيشي ز هنر طلب نه از مال شاعر : انوري اکنون باري که مي‌تواني پيشي ز هنر طلب نه از مال در حال حيوة اين جهاني هان تا به خيال بد چو دونان قانع نشوي بدانچه داني افزون نکني برانچه داري فارغ منشين ز جان نه آني مشغول مشو به تن نه ايني آنک تو و ملک جاوداني گر جانت به علم در ترقي است هرگز نرسي به زندگاني ورنه چو به مرگ جهل مردي بر خود چه کتاب عشوه خواني داني چه قياس راست بشنو زان سوي اجل چنان بماني زين سوي اجل ببين که چوني چنان...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
پيشي ز هنر طلب نه از مال
پيشي ز هنر طلب نه از مال
پيشي ز هنر طلب نه از مال

شاعر : انوري

اکنون باري که مي‌توانيپيشي ز هنر طلب نه از مال
در حال حيوة اين جهانيهان تا به خيال بد چو دونان
قانع نشوي بدانچه دانيافزون نکني برانچه داري
فارغ منشين ز جان نه آنيمشغول مشو به تن نه ايني
آنک تو و ملک جاودانيگر جانت به علم در ترقي است
هرگز نرسي به زندگانيورنه چو به مرگ جهل مردي
بر خود چه کتاب عشوه خوانيداني چه قياس راست بشنو
زان سوي اجل چنان بمانيزين سوي اجل ببين که چوني
چنان باشد ايدون که آيم برانيهر آنگه که چون من نيايم نخواني
که مدح تو خواند چو او را بخوانينخواني مرا چون نخواني کسي را
کرا همبر خويش چون من نشانيکرا همسر خويش چون من گزيني
که آداب آن نيک دانم تو دانينديمي مرا زيبد از بهر آن را
به کلک و بنان ديبه‌ي خسروانياگر نامه بايد نوشتن نويسم
هم از گفته‌ي خود هم از باستانيوگر شعر خواهي که گويم بگويم
حريفانه سحر حلال از روانيوگر نرد و شطرنج خواهي ببازم
نباشد ز من بر تو بيم گرانيوگر هزل خواهي سبک روح باشم
نگويم فلاني دگر يا همانيز مطرب غزل آرزو در نخواهم
نه گوشم بدزدد حديث نهانينه چشمم چراگه کند روي ساقي
که مي را بود جز خرد قهرمانيمعربد نباشم که نيکو نباشد
غلامي بود مر مرا رايگانييکي کم خورم خوش روم سوي خانه


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.