0
مسیر جاری :
اي بر سر سروران يگانه انوری

اي بر سر سروران يگانه

اي بر سر سروران يگانه شاعر : انوري بحر کرم تو بي‌کرانه اي بر سر سروران يگانه بر قبه‌ي عرش آشيانه سيمرغ جلالت تو کرده مي‌بخش به پشت تازيانه مي‌گير جهان به روي خنجر...
خرد دوش از من بپرسيد و گفتا انوری

خرد دوش از من بپرسيد و گفتا

خرد دوش از من بپرسيد و گفتا شاعر : انوري که اي پيش نطق تو منطق فسانه خرد دوش از من بپرسيد و گفتا که از لفظ و معنيش دامست و دانه بگو چيست آن طرفه صياد دلها که من حاکم...
تو آن سپهر اثر صاحبي که پيک قدر انوری

تو آن سپهر اثر صاحبي که پيک قدر

تو آن سپهر اثر صاحبي که پيک قدر شاعر : انوري به نيک و بد ز بساط تو مي‌برد نامه تو آن سپهر اثر صاحبي که پيک قدر کجا بماند که روز نکرد هنگامه به تازه کردن تاريخ رسمهاي...
اي حکم ترا قضاي يزدان انوری

اي حکم ترا قضاي يزدان

اي حکم ترا قضاي يزدان شاعر : انوري داده چو قدر گشادنامه اي حکم ترا قضاي يزدان لوحست و کفايت تو خامه تو عمده‌ي ملکي و ممالک پيش سخط تو بارنامه در خاک نهاده آب و...
تو با من نسازي که از صحبت من انوری

تو با من نسازي که از صحبت من

تو با من نسازي که از صحبت من شاعر : انوري ملامت فزايد شما را و تاسه تو با من نسازي که از صحبت من تو در فاژه افتي و من در عطاسه تو زر خواهي و من سخن عرضه دارم که پابند...
شهاب دولت و دين اي کسي که هست مدام انوری

شهاب دولت و دين اي کسي که هست مدام

شهاب دولت و دين اي کسي که هست مدام شاعر : انوري نياز راز تو عيد و سوئال را روزه شهاب دولت و دين اي کسي که هست مدام زمانه را ز سخاي تو ريگ در موزه ستاره را ز رواء تو کيک...
اي ز دست تجاسر خادم انوری

اي ز دست تجاسر خادم

اي ز دست تجاسر خادم شاعر : انوري شربهاي ملال نوشيده اي ز دست تجاسر خادم نيست بر خاطر تو پوشيده اختلالي که من دارد وز خطا در صواب کوشيده بدو ايام بيض و من صايم ...
اي خدايت به پادشاهي خلق انوری

اي خدايت به پادشاهي خلق

اي خدايت به پادشاهي خلق شاعر : انوري از ازل تا ابد پسنديده اي خدايت به پادشاهي خلق خوشه‌ي عمر جاودان چيده ابد از کشتزار مدت تو خاک آدم به بيع بخريده آبروي خدايگاني...
هيچ مي‌داني که در گيتي ز مرگ بوالحسن انوری

هيچ مي‌داني که در گيتي ز مرگ بوالحسن

هيچ مي‌داني که در گيتي ز مرگ بوالحسن شاعر : انوري چرخ جز قحط کرم ديگر چه دارد فائده هيچ مي‌داني که در گيتي ز مرگ بوالحسن اي دريغا حاتم طايي و معن وائده اي دريغا آنکه...
چاکر ز روي عجز سوئالي همي کند انوری

چاکر ز روي عجز سوئالي همي کند

چاکر ز روي عجز سوئالي همي کند شاعر : انوري از روي مهتري سخنم را جواب ده چاکر ز روي عجز سوئالي همي کند با چون خودي نماي مرا يا شراب ده مهمان رسيده باده ندارم ز مکرمت ...