اي حکم ترا قضاي يزدان

اي حکم ترا قضاي يزدان شاعر : انوري داده چو قدر گشادنامه اي حکم ترا قضاي يزدان لوحست و کفايت تو خامه تو عمده‌ي ملکي و ممالک پيش سخط تو بارنامه در خاک نهاده آب و آتش حاشا فلک کبود جامه در جنب کفت سياه‌کامه است با عيش چنان مع‌الغرامه آن شب که در آن جناب ميمون بوديم چه خاصه و چه عامه در حجر گک نصير خباز وز باده دماغ پر شمامه از چنگ خيال پر سماتي در کسوت جبه و عمامه بر دست چپم يگانه‌اي بود ما را بدو وعده شادکامه او را بطلب...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اي حکم ترا قضاي يزدان
اي حکم ترا قضاي يزدان
اي حکم ترا قضاي يزدان

شاعر : انوري

داده چو قدر گشادنامهاي حکم ترا قضاي يزدان
لوحست و کفايت تو خامهتو عمده‌ي ملکي و ممالک
پيش سخط تو بارنامهدر خاک نهاده آب و آتش
حاشا فلک کبود جامهدر جنب کفت سياه‌کامه است
با عيش چنان مع‌الغرامهآن شب که در آن جناب ميمون
بوديم چه خاصه و چه عامهدر حجر گک نصير خباز
وز باده دماغ پر شمامهاز چنگ خيال پر سماتي
در کسوت جبه و عمامهبر دست چپم يگانه‌اي بود
ما را بدو وعده شادکامهاو را بطلب بگو چه کردي
ساکن چو سمندر و نعامهدر آتش صبر چند باشم
هم سرکه بده هم آبکامهاين قصه چنين بر آب منويس


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.