مسیر جاری :
شب اشک و تماشاست
شب شب اشک و تماشاست اگر بگذارند لحظه ها با تو چه زیباست اگر بگذارند
فکر یک لحظه بدون تو شدن کابوس است با تو هرثانیه رویاست اگر بگذارند مثل قدش قدمش لحن پیمبروارش
سر سودا دارم
ای خدا با تو من امشب سر سودا دارم شوق دیدار تو در صحنۀ فردا دارم
تا كه جاوید بماند به جهان دین نبی بهر قربانیِ او اكبر زیبا دارم تا كنم پیروی از آن پدر مظلومم بهر شق القمری حامی و سقا دارم
عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن
با احتیاط لاله ی ما را پیاده کن عباس جان، سه ساله ی ما را پیاده کن با احتیاط بار حرم را زمین گذار زانو بزن وقار حرم را زمین گذار با احتیاط تا که نیفتد ستاره ای
می ترسم آنکه گیر کند گوشواره ای
سلام حال شما
هلال ماه محرم سلام حال شما نگاه کن که مرا کشته خال شما اگر درست بگویم تمام شبها را کنار سفره اشکیم با خیال شما نه یک شب و دو سه شب بلکه یازده ماه است نشسته ام که شود رؤیت جمال شما
زندان آدم
لحظه ای که خاک را زندان آدم گفته اند کربلا را بادبان کشتی غم گفته اند در حصار خون و آتش چشم های آسمان روز مرگ عشق را میلاد ماتم گفته اند شوق آزادی میان آتش بیداد سوخت لحظه های مرگ غیرت را محرم گفته اند
در بیابان بلا
در بیابان بلا کعبه غم پیدا شد اولین منزل صحرای قدم پیدا شد زین سفر مقصد ما کرببلا بوده و هست کربلا قبله ارباب کرم پیدا شد ای به احرام دل سوخته محرم شدگان
در این دشت مأوا میکنیم
راه ما طی گشت و در این دشت مأوا میکنیم بار در منزل رسید و خیمه بر پا میکنیم این زمین بازار و کالا و جان و ما سودا گریم جان خود یکروزه با جانانه سودا میکنیم خصم خواهد قامت ما خم ولی غافل از آنک
تویی سَرمنشاء خیرات عالم
سلام ای ماه شیدایی محرم محیط حُسن و زیبایی محرم علمدار رثا و نالهای تو
ظهور تام غمهایی محرم تویی سَر منشاء خیرات عالم ز بس كه عالم آرایی محرم
تاج سر حسین
ای مرا از لحظۀ دیدار تاج سر حسین هم برادر بودی و هم یار هم یاور حسین
هر کجا بردی مرا خرسند میبودم ولی این سفر بیتابم و محزونم و مضطر حسین
این بیابان بوی هجران و غم و خون میدهد
بهشت سرخ بدنهای بی سر
اینجا بهشت سرخ بدنهای بی سر است اینجا نگارخانهی گلهای پرپر است
اینجا منا و مشعر و بیت الحرام ماست اینجا حریم قرب شهیدان داور است
اینجاست قتلگاه شهیدان راه حق