مسیر جاری :
هوای نفس کشیدن نیست
در این دیار هوای نفس کشیدن نیست برای هیچ پری فرصت پریدن نیست خدا به داد دل لاله های تو برسد به ذهن این همه گلچین به غیر چیدن نیست هزار سرو روان در پی ات روانه شدند
هلال ماه محرّم
ای هلال ماه خون، خونجگر آورده ای سوزدل فریاد جان اشك بصر آورده ای
با قدخم گشته خود بر فراز آسمان ازهلال دختر زهرا خبر آورده ای بهر عاشورائیان هر سال شوری داشتی
هدیه بر درگاه
نه تنها جان خود را هدیه بر درگاه آوردم الها هر چه دارم من به قربانگاه آوردم نه تنها یک گلستان لاله دارم بهر پژمردن کنارش یک نیستان ناله جانکاه آوردم حسینم من حسینم آفتاب روز عاشورا
ماه عزای حضرت خون خدا شده
ای دل محرم آمده وقت عزا شده ماه عزای حضرت خون خدا شده ماتم میان چشم همه موج می زند چشمان گریه چشمۀ شور و شفا شده ما اهل روضه زنده به بوی محرمیم
ماه اشک ماه عزاست
هلال خون، مه خون، ماه اشک، ماه عزاست عزای کیست؟ گمانم عزای خون خداست خمیده قامت گردون، شکسته پشت فلک روانه خون دل از چشم آدم و حوّاست پریده رنگ ز رخسار احمد و حیدر
گوید او چون باده خواران الست
گوید او چون باده خواران الست هر یک اندر وقت خود گشتند مست زانبیاء و اولیاء، از خاص و عام عهد هر یک شد به عهد خود تمام نوبت ساقی سرمستان رسید
آنکه بد پا تا به سر مست، آن رسید
كاروان غم
كاروان غم بدشت نینوا چون در رسید بانك تكبیر آمد و صبح بلد آن دم رسید كربلا كرب و بلا دشت و بلا دشت بلا خوان ذلت گسترد با حزن و حسرت املاء جامها پر از غم و پر محنت از قالوا بلی شاه دین را وعده بود و برویش...
کبوترها به شب از لانه رفتند
مپرس از من چه مظلومانه رفتند کبوترها به شب از لانه رفتند حرامی ها چه با این زمره کردند؟ که حج خود بدل بر عمره کردند صفا و مروه آن شب بی صفا شد
قلبم گرفته است
قلبم به یاد کوثر و زمزم گرفته است مثل طلوع سوره مریم گرفته است باران دیده های من از رحمت شماست اشکم به اذن چشم تو نم نم گرفته است آری در این هوای پر از بغض بی کسی
شب پر شور عاشورا
در شب پر شور عاشورا ، به دشت کربلا تا سحر ، بیدار و شادانند اصحاب حسین
صوت قرآن و ، نماز است و ، مناجات و دعا روشنایی بخش آنان ، نور مهتاب حسین