0
مسیر جاری :
نگاهی به مجموعه شعر نردبان اندر بیابان شعر

نگاهی به مجموعه شعر نردبان اندر بیابان

شب معاصر ایران، به باور اکثریت قریب به اتفاق منتقدان و شاعران و صاحبان اندیشه، در این دو دهه فراز و نشیب زیادی داشته است. منظورم از فراز و نشیب، آزمودن شیوه های ادبی آن چنان متعدّدی است که چندان قابل شناختن...
بررسی دفتر شعری برف بر داوودی های سپید شعر

بررسی دفتر شعری برف بر داوودی های سپید

دفتر شعر برف بر داوودی های سفید، در واقع به قسمی ادامه ی پیام و شکل بندی اشعار مجموعه ی آه تا ماه است، با این تفاوت که در دفتر آه تا ماه، شاعر بیشتر بیننده و شنونده ی «طبیعت» است؛ در حالی که در دفتر برف...
نقد تصحیح سلسلة الذّهب شعر

نقد تصحیح سلسلة الذّهب

سال ها جای نسخه ای بی عیب از مثنوی های هفت اورنگ نورالدین عبدالرّحمان جامی، شاعر عالم و عارف قرن نهم و خاتم الشّعرای شعر کلاسیک فارسی خالی بود؛ نسخه ای که فاقد غلط های نسخه ی چاپی مرحوم مرتضی مدرس گیلانی...
هنر شاعری و دیدگاه های نظری و عملی فردوسی درباره ی شعر شعر

هنر شاعری و دیدگاه های نظری و عملی فردوسی درباره ی شعر

کشف و تحلل دیدگاه های نظری و عملی استاد فرزانه ی توس در دو زمینه ی هنر شاعری و هنر داستان پردازی برای درک بیشتر اندیشه های هنری این شاعر سترگ و تعیین قابلیت های هنری اثر گران قدرش «شاهنامه» موضوعی است
رباعیات دل شعر

رباعیات دل

عشق عاشورا چنین ما را سبکسر کرده است دل هوا خواه مناهای مکرر کرده است از چه با دریادلان گویی ز بیم موج غم؟ حق برای عاشقان، هجران مقدر کرده است
اعجازمثنوی شعر

اعجازمثنوی

مثنوی شرحیست بر غمهای دل سوزشش از سوزش آوای دل نی کجا از حال دل شد با خبر یا کجا چون مثنوی دارد اثر کوهی ازاندوه ونی ناید به کار غم فراوان است و ماتم بی شمار
تیره روزان دغل، چهره نمایان سازید! شعر

تیره روزان دغل، چهره نمایان سازید!

تیره روزان دغل چهره نمایان سازید سیرت و باطن خود یکسره عریان سازید فاش گویید که ازاهل نفاق اید همه دشمن خونی عشاق شمایید همه خون شد از جهل شما در دل مردان خدا مایه ننگ و نفاق اید و فسادید شما
خسرو لب تشنه به دادم برس شعر

خسرو لب تشنه به دادم برس

چشمی که خواب دارد تا که مرا عشق تو آموختند دل زمن بی سر و پا سوختند کیستی ای شعله عالم فروز نام تو آمیخته با اشک و سوز ای همه تقدیم تو سرهای ما ازغم تو خون جگرهای ما اشک چو ازدیده برون می جهد
چشمی که خواب دارد شعر

چشمی که خواب دارد

گویی بخواب بینم پژمرده باغ گلها از دشتهای خامش گیرم سراغ گلها ازخاکریز و سنگر هر جا نشان بجویم با قتلگاه یاران صدها سخن بگویم ای دشتهای صامت، گلهای عشق چون شد؟ از حجم غربتم دل، دریای سرخ خون شد
سنگر عشق شعر

سنگر عشق

دردمندی شرح احوال من است پایبندی جرم امثال من است گوشه گیری اقتضای روزگار ورنه در دل بی قرارم، بی قرار دست من روزی سلاحی داشت، دوست سینه ام فرجام آهی داشت، دوست خاکریزی بود وشور و سنگری