نویسنده: دکتر هادی خدیور (1)
اشاره
سال ها جای نسخه ای بی عیب از مثنوی های هفت اورنگ نورالدین عبدالرّحمان جامی، شاعر عالم و عارف قرن نهم و خاتم الشّعرای شعر کلاسیک فارسی خالی بود؛ نسخه ای که فاقد غلط های نسخه ی چاپی مرحوم مرتضی مدرس گیلانی باشد.سال 1370، شادروان استاد دکتر سیدضیاء الدّین سجادی تصحیح و شرح سه دفتر مثنوی «سلسلة الذّهب»(2) را به عنوان پایان نامه ی دوره ی دکتری زبان و ادبیّات فارسی، به اینجانب تکلیف فرمودند. منظومه ای که در سه دفتر سروده شده و حدود شش هزار و سیصد و هفتاد بیت دارد و نخستین مثنوی از هفت اورنگ محسوب می شود.
نگارنده نیز با اساس قرار دادن نسخه خطّی D-204، که اصل آن در مخزن نسخه های خطّی شرقی شعبه ی سنت پیترزبورگ، انستیتوی خاورشناسی آکادمی علوم روسیه موجود است و فیلم آن در کتابخانه ی مرکزی دانشگاه تهران به شماره ی 1062 وجود دارد و استفاده از چهار نسخه ی خطّی نسبتاً معتبر و نسخه ی چاپی مدرّس گیلانی، در سال 1374 موفّق به انجام این کار شد و درصدد چاپ منظومه برآمد که «دفتر نشر میراث مکتوب» در سال 1378 تمامی منظومه ی هفت اورنگ را با تحقیق و تصحیح جابلقا داد علیشاه، اصغر جان داد، ظاهر احراری و حسین تربیت و زیر نظر اعلاخان افصح زاد، در تهران چاپ کرد.
در چاپ جدید مثنوی هفت اورنگ، از جمله سلسلة الذّهب، نسخه ای از مجموعه ی نسخه های خطّی آکادمی علوم ازبکستان به شماره ی 1065، به نام نسخه ی «الف» اساس کار این پژوهندگان قرار گرفته که هم تاریخ کتابت آن (سال 895)، پنج سال جدیدتر از نسخه ای است که اینجانب اساس کارم در تصحیح این منظومه قرار دادم و هم به اعتراف خود مصحّحان در مقدّمه، کمبودها و نواقصی دارد که به بعضی از آنها در این مقاله اشاره خواهم کرد.
در چاپ جدید هفت اورنگ غیر از نسخه ی اساس که ذکر شده از شش نسخه ی خطّی دیگر و نسخه ی چاپی مرحوم مدرّس گیلانی استفاده شده است. از جمله ی نسخه های خطّی که از آن بسیار استفاده شده، یکی نیز همان نسخه ی خطّی است که اینجانب در تصحیح منظومه ی سلسلة الذّهب اساس کار خود قرار دادم و در این مقاله نسخه ی «ب» نام دارد. برای من مشخص نشد که این نسخه با وجود اینکه به قول مصححان خیلی کم غلط است و چنانکه ذکر شد، تاریخ کتابت آن پنج سال زودتر از نسخه ی «الف» است، چرا نسخه ی اساس قرار نگرفته است؟
در نگاه اول، چاپ جدیدِ (1378) میراث مکتوب از منظومه ی هفت اورنگ از جمله سلسلة الذّهب، بدون غلط به نظر می آید. اما به علّت گزینش نامناسب نسخه ی اساس و عدم درک صحیح معانی بعضی از ابیات و حذف اجباری و اختیاری بعضی از اشعار، که به جای بعضی از آنها نقطه گذاشته شده و برخی جانبداری ها، تا حدّی از ارزش کار کاسته شده است. اگرچه این چاپ در مقایسه با دیگر چاپ های هفت اورنگ مزایای فراوانی دارد و کوشش این گروه از فارسی دوستان و عشق و علاقه ی آنها به فرهنگ و ادب فارسی ستودنی است.
در این مقاله، متعرّض لغزش های نگارشی و غلط های چاپی و نکاتی می شویم که با اصلاح آنها در تجدید چاپ این منظومه، ارزش آن بهتر و بیشتر می گردد.
ابیاتی که در بخش «الف» می آید، از چاپ جدید سلسلة الذّهب «دفتر نشر میراث مکتوب» است و ابیاتی که در بخش «ب» آمده از منظومه ای است که من تصحیح کرده ام و هنوز موفّق به چاپ آن نشده ام. داخل پرانتزها نیز ابتدا شماره ی بیت و بعد از آن شماره ی صفحه مطابق با هفت اورنگ چاپ میراث مکتوب آمده است. قضاوت نهایی به عهده ی خوانندگان صاحب ذوق و کمال منظومه ی سلسلة الذّهب است.
1- الف: دیو را گو بمالش تو شتافت ... جز بدین پنج، پنجه نتوان تافت (61:7)
ب: دیو را کو... /....
2- الف: بود نعلش سهیل رخشنده ... سنگ را رنگ لعل بخشنده (157:68)
ب: بود لعلش... /...
3- الف: می نماید به چشم عقل سلیم ...حرفهایش عیان میان دو میم (165:68)
ب:... / حرف هایش...
4- الف: هر گیاهی کز آن زمین خیزد ... نافه در جیبِ یاسمین ریزد (199:70)
ب: ... /... بیزد
5- الف: بس کند شیر شرزه از شر و شور ... خوارد از پنجه پشت و گردنِ گور (265:73)
ب: ... /خارد ...
6- الف: شیخ و اصحاب ز دست شدند ... از شراب غرور مست شدند (444:82)
ب: شیخ و اصحاب او... /...
7- الف: پشت و پایی بر این جهان زده ام ... خیمه بر اوج لامکان زده ام (527:86)
ب: پشتِ پایی... /...
8- الف: رفته از همّت فرومایه ... در جوال خیال بی مایه (527:86)
ب:... /... همسایه
9- الف: قلب او ذاکر است و لب خاموش ... تا لبش آرمیده جان در جوش (531:86)
ب: ... / قالبش...
10- الف: توبره بر زیر سر نهاد و بخفت ... صاحب خوان چو آن بدید آشفت (558:86)
ب: توبره، زیر سر... /...
11- الف: یا بر اندازش به حرص و هوا ... یا بپالایدش به عجب و ریا (709:96)
ب:... /بیالاِیدش...
12- الف: عصمت است این که ز احتساب تو را ... نیست حظّی به هیچ باب تو را (728:97)
ب:... /... خطّی...
13- الف: من زبان و او سخن گذارنده ... بلکه من خامه او نگارنده (735:97)
ب:.... گزارنده/...
14- الف: امر تکلیف خویش خواست نخست ... مطلبش شد چنانکه خواست درست (884:104)
ب: امر و تکلیف... /...
15- الف: چون ندانم که پی به گنج برم ... بی طلب در طلب چه رنج برم (912:106)
ب: توانم...
16- الف: هر کجا باشد سبب مجاهده را ... محنت کوشش و مکابده را (915:106)
ب:... شد.... /...
17- الف: یا ز اسباب قرب رضوان است ... یا ز آثار بعد و خذلان (930:107)
ب:... قرب و رضوان.../....
18- الف: بر صف اهلِ زیغ با دل صاف ... بهر اعدای دین کشیده مصاف (1018:112)
ب: ... /بهرِ اعلای...
19- الف: متجِسد شود در او ارواح ... متروّح شود در او شباح (1118:117)
ب: ... /... اشباح
20- الف: نیست کار تو کسب جمعیت ...رو همی گو که کی کنم نیت (1189:120)
ب:... /.... می کنم...
21- الف: شعر بادی است کش کنند ابداع ... از مفاعیل و فاعلات زراع (1276:124)
ب:... /... ذراع
22- الف: متعدّد به پیش چشم شهود ... بود واحد به ذات لیک نمود (1422:132)
ب: بود واحد به ذات لیک نمود ... متعدد به پیش چشم شهود
23- الف: اولاً عالم عقول و نفوس ... وز پی آن مثال بس محسوس (1424:132)
ب:... /... پس
24- الف: آمد آیینه جمله کون ولی ... همچو آیینه ای نکرده جلی (1427:132)
ب:.. /... آیینه ی....
25- الف: به تعوّذ چنان که می دانی ... پاک کردی ز لوث شیطانی (1622:142)
ب:... / پاک گردی...
26- الف: ذات با هر تعین تنها ... اسم آمد ز جمله ی اسما (1661:144)
ب:... /اسمی...
27- الف: رُبَّ تالٍ یفُوهُ بالقرآن ... و هُو یفُضی به الَی الخِذلان (1707:146)
ب:... / یقضی الی...
28- الف: مجلس ناکسان بیارایی ... تا بدان یک دو خرده بربایی (1811:152)
ب:... /... بریابی
29- الف: نه ز احوال عاقبت ترسان ... نه ز اسبابِ عافیت پرسان (1812:152)
ب: نه ز اهوال... /...
30- الف: بسته بر خود تخیلی باطن ... یکسر از حیله ی خرد عاطل (1813:152)
ب:... /... حیله ی ...
31
- الف: راهب القصّه به کوه فشرد ... نقد اوقات خود به کوه سپرد (2010:162)
ب: راهب القصه پی به کوه فشرد/...
32- الف: شوی اندر جریده ی اشرار ... بنده راضی کند خدا آزار (2043:163)
ب:... /بنده راضی کن خدا آزار
33- الف: این است لاف و گزاف آن غاوی ... لیک او را چو نیک واکاوی (2046:164)
ب: اینت... /...
34- الف: زد یکی از دور نه بانگ که کیست ... بانگ بی وقت کردن از پی چیست (2110:167)
ب: زد یکی از درونه ... /...
35- الف: و آن سه رکن دیگر صحّت و جوع و سهر است... (167)
ب: و آن سه رکن دیگر صمت و...
36- الف: هرچه گوید به عقل گوید و هوش ... ور نباشد ز گفت و گوی خموش (2226:173)
ب:... /ور نه باشد...
37- الف: همچو قول رسول یا اصحاب ... که گرفتند از او طریق صواب (2230:173)
ب:... با... /...
38- الف: هست ضیفی ز فیض خانه ی غیب ... آمده خالی از نشانه ی غیب (2246:174)
ب:... /... عیب
39- الف: ای بسا میهمان که بر تو فرو ... آمد از آسمان قدس و عُلُوّ (2252:174)
ب:... /... علوّ
40- الف: چون رسید از خدا کتاب و رسول ... آن بَردَ پیشرفت وین به قبول (2304:177)
ب:... /آن به رد پیش رفت وین به قبول
41- الف: رخ ز فرمانگذاری حق تافت ... سوی کید و فریب دیو شتافت (2729:198)
ب:... فرمان گذاری.... /...
42- الف: پیش تو یاد معن بی معنی است ... هر گدایی زجود تو معنی ست (2835:203)
ب:... /... مغنی....
43- الف: نخوت آرد ز جانب ممدوح ... که کند سدّ بابهی فتوح (2828:203)
ب:... /... باب های فتوح
44- الف: در عرب در عجم بود مشهور ... کو مدنش مغفّل مغرور (2894:206)
ب:... /گو مدانش....
45- الف: اگرش چشم راستین بودی ... راست کردار و راست دین بودی (2914:207)
ب:... راست بین.../...
46- الف: از حسد دیده ی خرد شد کور ... وز رمد دیده ی حسد بی نور (2919:208)
ب:... /... جسد...
47- الف: آفتابین بر سپهر علا ... نفتد عکس ما دگر سوی ما (2940:209)
ب: آفتابیم... /...
48- الف: وآنکه باشد دعای نفرین بوی ... چون بود گر کند به نفرین روی (2918:210)
ب:... دعاش...
49- الف: بهره مندند از نبی و نبیه ... کاکولد گفته اند سرُّ ابیه (2996:212)
ب:... از نبی نبیه/...
50- الف: پیش از این فاضلان بسی بودند ... که ز کسب و هنر نیاسودند (3036:214)
ب:... /... کسب هنر
51- الف: خواند از شوق یار فرزانه ... صد از اینان فسون و افسانه (3128:218)
ب:... /صد از این سان....
52- الف: تا مرا هوش و مستمع را گوش ... هست از این قصّه کی شود خاموش (3139:219)
ب:... کی شوم
53- الف: خرد آن ساده را کند تعییر ... که ز غایب به من کند تعبیر (3161:220)
ب:... تفسیر/...
54- الف: جای آن داشت که ز جاه و شکوه ... رفتی از جای خویش آنجا کوه (3197:222)
ب: جای آن داشت دگر... /...
55- الف:... که خیکی است پربار... (232: سطر اول)
ب:... باد
56- الف: هر که ثابت شود به قول ثقات ... که محمد علیه الف صلات (3458:234)
ب: هر چه ثابت ... /...
57- الف: عاجز آینده و قاصر و مضطر ... یکسر از مثل سوره ی اقصر (3585:241)
ب: ... عاجز آیند و... /...
58- الف: می کند بند راه شوق بیان ... می نهد مهر خامشی به دهان (3686:247)
ب:... شرح بیان/...
59- الف: بحر بس ژرف و یمّ بس طامی ... قطب حق بایزید بسطامی (3732:251)
ب:... یم... /...
60- الف: در سماعی که در وی از سر ذوق ...نفشاند حریق شعله ی شوق (3812:255)
61- الف: چه حشیشی که آب و گل برد ...چه گیاهی که گاو و خر بچرد (4072:267)
ب:... /... نچرد
62- الف: حسن سیرت محل تغییر است ... عارف از عشق آن کران گیر است (4079:267)
ب: حسن صورت... /...
63- الف: شیشه گر بشکند معاذالله ... هست در دید نور حرف اله (4129:270)
ب:.. /... نور صرف آنگه
64- الف: چون نماند کمال عاشق جمال ... لال گردد زبان استدلال (4204:274)
ب: چون نماید... /...
65- الف: منقل آتشین به دامان ریخت ... آتش خجلتش ز جان انگیخت (4204:275)
ب: منقل آتشش به دامن... /...
66- الف: شست از آلودگی به کلّی دست ... نه به شب خفتی و نی به روز نشست (4332:280)
ب: آسودگی /نه به شب خفت و....
67- الف: خفت مرغش به فرق فارغ بال... گشت مارش به ساق پاخلخال (4334:280)
ب: خفته... /گشته...
68- الف: درجات بهشت و لطف قصور ...عرفات قصور و جلوه ی نور (2403:284)
ب:... /غرفات...
69- الف: جامی از هر چه هست بگسل بند و ... و اندر آن یار دل گسل دل بند (2405:289)
ب:... بند/...
70- الف: خاطرم رام با کشاکش شان ... وقت من خوش ز قصّه ی خوش شان (2484:288)
ب:... کشاکششان/... خوششان
71- الف: بهر ترویح روح او هر سال ... می گذارم هجی بدین منوال (4545:291)
ب:... /می گزارم....
72- الف: شاه بعد از جواب بشنیدن ... داد فرمان به دست بریّدن (295،4645)
ب:... /... ببریدن
73- الف: بهر عقده گشایی ایام ... تیز دندان شدم پسین سلام (4734:300)
ب:... /... به سین ....
74- الف: همچو گرگان طعمه ناخورده ... بر بره و میش حمله آورده (4881:307)
ب:... /بر بز و میش....
75- الف: سر و سیمین او خلال شده ... ماه رخسار هلال شده (5092:317)
ب:... خیال.... /...
76- الف: بود از این گونه مرده ی بوبکر ... رسته از کید زرق و حیله و مکر (5214:323)
ب: ... مرده ای... /...
77- الف: زنگی روی چون در دوزخ ... بینیی همچو موری مطبخ (5224:323)
ب: زنگی ای... /بینی یی
78- الف: چشم ها گرد و چشمخانه مغاک ... گردگان در کَوِی فتاده به خاک (5226:323)
ب:... /... گویی...
79- الف: که تو را شوق آن شود جامی ... که رهی همچو میوه از خامی (5257:325)
ب: گر... /...
80- الف: چون فرستاد از خرد زنده است ... آن خردمندی فرستنده است (5315:328)
ب: چون فرستاده... /...
81- الف: نامرا دو امین نهید او را ... تخم و گاو و زمین دهید او را (5315:328)
ب: نام راد و امین نهید او را/...
82- الف: به سر حدّ داد خواهی رسانید (337).
ب: به سر حدّ داددهی رسانید.
83- الف: همچو خوشه به تیر دوزندش... خرمن از برق تیغ سوزندش (5609:343)
ب:... دوزیدش/... سوزیدش
84- الف: گفت بر خود که وای بر ما باد ... خشم خلق و خدا بر ما باد (5829:354)
ب: گفت با خود.... /...
85- الف: گفت او بود همچو ابر بهار ... بر جهان درفشان و گوهربار (5837:355)
ب: کف او بود... /...
86- الف: که همه روزه روزه می دارد ... همه شب جز نماز نگذارد (5881:357)
ب:.... /... نگزارد
87- الف: زید احکام سعد و نحس شناس ... زان به امید جفت زین به هراس (6042:365)
ب: زیر... /...
88- الف: از کمالِ گروه ساعدیان ... نیست چیزی به جز سخن به میان (6201:373)
ب: از کمال و گروه... /...
بررسی و نقد تصحیح سایر مثنوی های هفت اورنگ چاپ دفتر نشر میراث مکتوب نیاز به فرصت دیگری دارد.
پی نوشت ها :
1. عضو هیئت علمی دانشگاه آزاد اسلامی همدان.
2. مثنوی سلسلة الذّهب یکی از مثنوی های هفت اورنگ (سلامان و ابسال، تحفة الاحرار، سبحة الابرار، یوسف و زلیخا، لیلی و مجنون و خردنامه ی اسکندری از دیگر مثنوی های آن است) (تهران: میراث مکتوب، 1378)، اثر نورالدین عبدالرحمن جامی است که با تصحیح جابلقا دادعلیشاه، اصغر جان فدا، ظاهر احراری، حسین تربیت و زیر نظر اعلاخان افصح زاد انتشار یافته است. این مقاله در شماره 18 کتاب ماه ادبیات (مهرماه 1387) به چاپ رسیده است.
- جامی، نورالدّین عبدالرّحمان، 1378، مثنوی هفت اورنگ. تحقیق و تصحیح جابلقا داد علیشاه و دیگران، چاپ اوّل، تهران: میراث مکتوب.
- جامی، نورالدّین عبدالرّحمان، 1361، مثنوی هفت اورنگ. به تصحیح و مقدّمه مرتضی مدرّس گیلانی، چاپ سوم، تهران: کتابفروشی سعدی.
- خدیور، هادی، 1375، «تصحیح مثنوی سلسلة الذّهب نور الدّین عبدالرّحمان جامی»؛ با مقدمه و تعلیقات، (رساله ی دکتری ادبیّات، استاد راهنما: دکتر سیّد ضیاء الدّین سجّادی».
منبع مقاله :
خاتمی، احمد؛ (1386)، گزیده مقالات کتاب ماه ادبیات درباره نقد کتاب، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول 1389