مسیر جاری :
قوانين شيميايي و خدا
براي فهم موضوع ارتباط قوانين شيميايي با خدا، و توجه به اين نکته که فکر بشر خيلي محدود است، و دانشمندان بزرگ بايد هميشه خاضع و متواضع باشند، از خواننده گرامي تقاضا مي کنم به تاريخچه ي ساده و مختصر علم شيمي...
نظري به ماوراي « قوانين طبيعي »
به نظر من در جواب يک سؤال حتي اگر خيلي مهم هم باشد، نبايد بحثي غامض و طولاني آغازکرد. جواب بايد مختصر و مفيد باشد.
شهادت چند دانشمند
آيا خدا وجود دارد؟ جواب اين سؤال مسئوليت بزرگي براي فرد در برابر خالق و همنوع خود ايجاد مي کند. از اين رو در جواب گفتن بايد جانب احتياط را رعايت کرد. اگر خدايي وجود دارد نمي توان او را به مفهوم ساده خالق...
طراح بزرگ
قبل از اين که راجع به مباني ايمان منطقي خودم به خدا بحث کنم، مي خواهم اين نکته را بگويم که در حال حاضر ايمان من بيشتر روي تجربه بنا شده است. ما نبايد ايماني را که از راه تجربه توليد شده به چشم تحقير نگاه...
سفر پيدايش و علم نجوم
وقتي که در دانشگاه کاليفرنيا مشغول گذراندن دوره ي فوق ليسانس بودم، از من تقاضا کردند که روزهاي يکشنبه در يک مدرسه ديني براي دانشجويان چيني که به خرج دولت تحصيل مي کردند، دروس مذهبي تدريس کنم. حدود دوازده...
معقول بودن خداشناسي
من نه تنها به خدا ايمان دارم، بلکه به او اعتماد و توکل دارم. خداشناسي من قضيه ي فلسفي متروکي نيست، بلکه انديشه اي واقعي و قاهر و جزئي از حيات وکوشش روزانه من است.
شواهدي از زمين شناسي
براي من مقدور نيست با انديشه ي آزاد در موضوع وجود خدا وارد بحث شوم، زيرا معتقدم که اين بحث ممکن است خارج از حوزه ي مباحث علمي به نظر برسد. ولي اجازه بدهيد توضيحي بدهم و سپس ملاحظاتي را که کاملاً ماهيت...
پيام سلول ها
مطالعه ي سلول زنده يکي از تجارب شگفت انگيز است. يک تکه از برگ گياه آبي ايلوديا را روي شيشه ميکروسکوپ بگذاريد و با يک عدسي قوي به آن نگاه کنيد. منظره زيبا و منظمي از حيات در آن مشاهده خواهيد کرد؛ هر يک...
آنچه يک پسر باغبان مي انديشد
شايد بهترين جواب براي سؤال « چرا به خدا ايمان دارم؟ » اين باشد که « پدر و مادرم مرا چنين پرورش داده اند ». اين راهي است که تمام خداشناسان با آن به خدا ايمان پيدا کرده اند. ولي پدر و مادرم در عين حال که...
حقايقي از دفتر يک جنگلبان
افراد عامي، هنگامي که قله هاي کوه هاي بلند را مي بينند، غرق حيرت مي شوند و به ياد عظمت و قدرت آفريدگار مي افتند، و زماني که در چمنزارهاي پرگل و ريحان به گردش مي پردازند، وزش جانفزاي نسيم به گوش دل آنان...