نويسنده: ادوين فست (1) (2) فيزيکدان
به نظر من در جواب يک سؤال حتي اگر خيلي مهم هم باشد، نبايد بحثي غامض و طولاني آغازکرد. جواب بايد مختصر و مفيد باشد.
در علوم طبيعي بهترين تعريف يک پديده ساده ترين آن هاست، که در عين حال مطابق مشاهدات تجربي هم باشد. فرضيه هايي که در پيش بردن يک نظريه مؤثر واقع شوند و يا خود واضح و منطقي به نظر برسند، ممکن است صددرصد قبول شوند. اين فرضيه ها به منزله ي خشت اول بنا هستند و اگرکج و نادرست باشند بنا محکوم به سقوط است.
حساب احتمالات که در رياضيات پيشرفت زيادي کرده، در علم فيزيک نيز بسيار مورد استفاده قرار مي گيرد. مثلاً اگر يک سکه را دفعات زيادي بر روي زمين بيندازيم، عده ي شيرها مساوي عده خط ها خواهد شد، مگر اين که يک عامل خارجي در افتادن آن تأثيرکند. همچنين اگر يک طاس را چندين بار بيندازيم، تعداد يک ها مساوي شش ها يا ديگر شماره ها خواهد شد. ولي اگر از يک طرف مخصوص سکه را گرفته و به طريق خاصي به زمين بيندازيم، عده شيرها بيشتر از خط ها مي شود. همچنين اگر در ساختن طاس و در وزن قسمت هاي آن دستکاري کنيم و يا آن را به طريق خاصي بيندازيم، ممکن است شش بيش از يک بيايد. علت اين تفاوت آن است که در مورد اول فقط تصادف عمل مي کرد و در مورد دوم يک عامل خارجي يعني هوش و کار بشري مؤثر مي شود.
مي توانيم اين مثال هاي ساده را بسط دهيم. مثلاً فرض کنيم که براي حصول يک حالت مخصوص اجتماع، ده ها و صدها و هزارها يا يک ميليون اوضاع و احوال و عوامل لازم باشد، و اگر يکي از عوامل عمل نکند يا يکي از اوضاع و احوال تغيير يابد، آن حالت حاصل نخواهد شد. بيان اوضاع و احوال و عواملي که براي حصول يک پديده لازم است، « قانون طبيعي » ناميده مي شود. مثلاً اگرکسي عمل الکترون و پروتون و نوترون را در ميدان مغناطيسي و الکتريکي مشاهده کند، که هرکدام چنان عمل مي کنند که مي توان آن را با بيان کافي شرح داد، بنابراين پيش بيني مي کند که عمل آن ها براساس قوانين طبيعي است و اين فقط خواص مخصوص آن هاست که عمل آن ها را قابل پيشگويي کرده است. يا اگر نور قوس الکتريکي سديم از يک منشور عبور کند، رنگ نارنجي توليد مي شود، و اين نور از آن جهت توليد مي شود که در يک اتم، يک الکترون ازحالت قوي تر انرژي به حالت ضعيف تر آن انتقال مي يابد، و اين حالت را مي توان با يک عبارت رياضي به طور دقيق بيان کرد.
بايد دانست که قانون طبيعي عبارت از شرح حوادثي است که مشاهده مي شود، ولي قانون عقلي و تنظيم کننده نيست. اين شرح به خودي خود دليل اصلي يا توضيح اساسي يک پديده نيست.
علم، با توسعه اطلاعات مربوط به فيزيک هسته اي، در جست وجوي مبدأ جهان به اين نتيجه رسيده است که تمام عناصرو ترکيبات آن ها از عمل متقابل ذرات اصلي به وجود آمده اند، و درنتيجه ي اجتماع پروتون ها و خواص آن ها در شرايط و اوضاع مختلف، تمام اجسام عالم ايجاد شده ا ست. اما اين که خود پروتون ازکجا آمده و چرا اين خواص را دارد، مسئله اي است که علوم هنوز نتوانسته اند پاسخي به آن بدهند.
با دقت و بررسي در قوانين طبيعي به اين نتيجه مي رسيم که يک قانونگذار عالي وجود دارد که قوانين ثابت طبيعت را وضع نموده و در هنگام آفريدن چنين خواصي را به الکترون و نوترون و پروتون داده که تمام قوانين طبيعي از آن خواص ناشي هستند.
اکر فکر محدود ما از نقطه صفر يا مبدأ در زمان به عقب بدگردد، ملاحظه خواهدکرد که بايد يک نقطه ي آغاز وجود داشته باشد- آغازي که در آن ذرات اصلي و ابتدايي عناصر به وجود آمده بوده اند. با ايجاد يا آفرينش اين جوهرهاي مادي بايستي خواصي که تعيين کننده ي رفتار آن هاست نيز به وجود آمده باشد. منطقاً بايد اذعان کرد عاملي که اين ذرات را آفريده و اين خواص را بخشيده بايستي قبلاً وجود داشته باشد. اگر در قرون متمادي دانشمندان سعي کرده اند در ماهيت اين ذرات و اعمال آن ها مطالعه کنند، امروز سعي مي شود که يگانه صانعي را که در وهله ي اول اين اجرام را ايجادکرده است بشناسند. امروز روشنبينان حقيقي ملاحظه مي کنند که تاکنون بشر آنچه را که لازم است درباره ي پديده هاي طبيعي بداند ندانسته است.
وقتي به عالم حيوانات بازمي گرديم، مي بينيم که موضوع خيلي پيچيده تر است. سه عنصر اصلي يعني هيدروژن و اکسيژن و کربن مواد اوليه اجسام زنده را تشکيل مي دهند و مقداري ازت و کمي از عناصر ديگر نيز با سه عنصر فوق ترکيب يافته اند. در جسم ساده ترين و کوچک ترين حيوانات ميليون ها عدد از اتم هاي عناصر مزبور وجود دارد که به نسبت ها و اشکال خاصي با هم ترکيب شده اند، و اگر با حساب احتمالات امکان تصادف و ترکيب اين عناصر را حساب کنيم، خواهيم ديد که نتيجه به اندازه اي کوچک است که مي توان گفت صفر است.
حال، عالي ترين حيوانات را در نظر بگيريم، يعني حيواني که مي خواهد قوانين طبيعي را عوض کند يا در آن ها مداخله نمايد. آيا ممکن است که اين موجود تصادفاً از ترکيب خودبه خود عناصر به وجود آمده باشد؟ چرا نگوييم صانع اين موجود عجيب چنين اراده کرده است؟ چرا ما در مبحث پيدايش از يک کلمه ساده يعني « خدا » اجتناب کنيم ... ؟
اين کلمه گرچه ساده است، ولي شکوه و عظمت آسماني دارد.
پينوشتها:
1- Edwin Fast.
2- داراي درجه ي B. A. در علوم از دانشگاه فريندز، M. S. و دکتراي فلسفه از دانشگاه اوکلاهوما، سابقاً استاد قسمت فيزيک دانشگاه اوکلاهوما، از سال 1945عضو کمپاني نفت فيليپس، اکنون متصدي رآکتور آزمايشگاه هاي نيروي خفيف در امور انرژي اتمي، متخصص در طيف شناسي و ردياب هاي راديواکتيو وکليات انرژي اتمي.
آلن، فرانک؛ (1340)، اثبات وجود خدا، گردآورنده: کلوور مونسما، جان، مترجمان: احمد آرام، سيد مهدي امين، علي اکبر صبا، عبدالعلي کارنگ و علي اکبر مجتهدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ هشتم