مسیر جاری :
مشتاق کعبه گر نکشد رنج باديه
مشتاق کعبه گر نکشد رنج باديه شاعر : خواجوي کرماني چندين جفاي خار مغيلان که ميبرد مشتاق کعبه گر نکشد رنج باديه از ما خبر بملک خراسان که ميبرد گه گاه اگر نه بنده نوازي...
قصه غصه فرهاد بشيرين که برد
قصه غصه فرهاد بشيرين که برد شاعر : خواجوي کرماني نامه ويس گلندام برامين که برد قصه غصه فرهاد بشيرين که برد مرغ را آگهي از لاله و نسرين که برد خضر را شربتي از چشمهي حيوان...
دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد
دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد شاعر : خواجوي کرماني وين عجبتر که اگر جان ببرد جان نبرد دل من جان ز غم عشق تو آسان نبرد کانک رنج تو کشد راه بدرمان نبرد گر ازين درد بميرم...
کاروان ختني مشک ختا ميآرد
کاروان ختني مشک ختا ميآرد شاعر : خواجوي کرماني يا صبا نکهت آن زلف دوتا ميآرد کاروان ختني مشک ختا ميآرد غنچه جان پيشکش باد صبا ميآرد لاله دل در دم جانبخش سحر ميبندد...
نقاش که او صورت ارژنگ نگارد
نقاش که او صورت ارژنگ نگارد شاعر : خواجوي کرماني کي چهرهي گلچهر چو او رنگ نگارد نقاش که او صورت ارژنگ نگارد صد نقش برانگيزد و بر سنگ نگارد فرهاد چو از صورت شيرين نشکيبد...
خدنگ غمزهي جادو چو در کمان آرد
خدنگ غمزهي جادو چو در کمان آرد شاعر : خواجوي کرماني هزار عاشق دلخسته را بجان آرد خدنگ غمزهي جادو چو در کمان آرد دلم حديث ميانش چو در ميان آرد در آن دقيقهي باريک عقل...
چون صبا نکهت آن زلف پريشان آرد
چون صبا نکهت آن زلف پريشان آرد شاعر : خواجوي کرماني دل پر درد مرا مژدهي درمان آرد چون صبا نکهت آن زلف پريشان آرد هر نسيمي که مرا مژدهي جانان آرد جان بشکرانه کنم پيشکش...
کدام يار که ما را پيام يار آرد
کدام يار که ما را پيام يار آرد شاعر : خواجوي کرماني از آن ديار حديثي بدين ديار آرد کدام يار که ما را پيام يار آرد بدين غريب پريشان دلفگار آرد که ميرود که ز ياران مهربان...
دل من باز هواي سر کوئي دارد
دل من باز هواي سر کوئي دارد شاعر : خواجوي کرماني ميل خاطر دگر امروز بسوئي دارد دل من باز هواي سر کوئي دارد مدتي شد که وطن بر سر کوئي دارد هيچ داريد خبر کان دل سرگشتهي...
هر کو بصري دارد با او نظري دارد
هر کو بصري دارد با او نظري دارد شاعر : خواجوي کرماني با او نظري دارد هر کو بصري دارد هر کو بصري دارد با او نظري دارد در بيخبري کوشد هر کو خبري دارد آنکو خبري دارد در...