اي صبح صادقان رخ زيباي مصطفي
وي سرو راستان قد رعناي مصطفي اي صبح صادقان رخ زيباي مصطفي نور جبين و لعل شکر خاي مصطفي آئينه‌ي سکندر و آب حيات خضر گيسوي روز پوش قمرساي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو در نظر نبود روي دوستان ما را
چو در نظر نبود روي دوستان ما را شاعر : خواجوي کرماني به هيچ رو نبود ميل بوستان ما را چو در نظر نبود روي دوستان ما...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
آخر اي يار فراموش مکن يارانرا
آخر اي يار فراموش مکن يارانرا شاعر : خواجوي کرماني دل سرگشته بدست آر جگر خوارانرا آخر اي يار فراموش مکن يارانرا...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تا کي ندهي داد من اي داد ز دستت
تا کي ندهي داد من اي داد ز دستت شاعر : خواجوي کرماني رحم آر که خون در دلم افتاد ز دستت تا کي ندهي داد من اي داد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
روز و شب معتکف گوشه محراب چراست
روز و شب معتکف گوشه محراب چراست شاعر : خواجوي کرماني نرگس مست تو چون فتنه ازو بيدارست روز و شب معتکف گوشه محراب...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چو سرچشمه‌ي چشم من ديده است
چو سرچشمه‌ي چشم من ديده است شاعر : خواجوي کرماني لب غنچه برچشمه خنديده است چو سرچشمه‌ي چشم من ديده است که از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
جانم از غم بلب رسيده‌ي تست
جانم از غم بلب رسيده‌ي تست شاعر : خواجوي کرماني دلم از ديده خون چکيده‌ي تست جانم از غم بلب رسيده‌ي تست نقشي از...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
باغ و صحرا با سهي سروان نسرين برخوشست
باغ و صحرا با سهي سروان نسرين برخوشست شاعر : خواجوي کرماني خلوت ومهتاب باخوبان مه پيکر خوشست باغ و صحرا با سهي سروان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دوش پيري ز خرابات برون آمد مست
دوش پيري ز خرابات برون آمد مست شاعر : خواجوي کرماني دست در دست جوانان و صراحي در دست دوش پيري ز خرابات برون آمد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زلف هندوي تو در تابست و ما را تاب نيست
زلف هندوي تو در تابست و ما را تاب نيست شاعر : خواجوي کرماني چشم جادوي تو در خوابست و ما را خواب نيست زلف هندوي تو...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
شمع ما مامول هر پروانه نيست
شمع ما مامول هر پروانه نيست شاعر : خواجوي کرماني گنج ما محصول هر ويرانه نيست شمع ما مامول هر پروانه نيست هر که...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
سپيده دم که جهان بوي نوبهار گرفت
سپيده دم که جهان بوي نوبهار گرفت شاعر : خواجوي کرماني صبا نسيم سر زلف آن نگار گرفت سپيده دم که جهان بوي نوبهار گرفت...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گهي که شرح فراقت کنم بديده سواد
گهي که شرح فراقت کنم بديده سواد شاعر : خواجوي کرماني شود سياهي چشمم روان بجاي مداد گهي که شرح فراقت کنم بديده سواد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
چه بادست اينکه مي‌آيد که بوي يار ما دارد
چه بادست اينکه مي‌آيد که بوي يار ما دارد شاعر : خواجوي کرماني صبا در جيب گوئي نافه‌ي مشک ختا دارد چه بادست اينکه...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
کسي کو دل بر جانان ندارد
کسي کو دل بر جانان ندارد شاعر : خواجوي کرماني دلي دارد وليکن جان ندارد کسي کو دل بر جانان ندارد سري دارد سر و...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
من خاک آن بادم که او بوي دلارام آورد
من خاک آن بادم که او بوي دلارام آورد شاعر : خواجوي کرماني در آتشم ز آب رخش کاب رخ من مي‌برد من خاک آن بادم که او...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
گل نهالي به بوستان آورد
گل نهالي به بوستان آورد شاعر : خواجوي کرماني مرغ را باز در فغان آورد گل نهالي به بوستان آورد غنچه را آب در دهان...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد
دلم از دست بشد تا بسر او چه رسد شاعر : خواجوي کرماني وين جگر سوخته را از گذر او چه رسد دلم از دست بشد تا بسر او...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
که مي‌رود که پيامم به شهريار رساند
که مي‌رود که پيامم به شهريار رساند شاعر : خواجوي کرماني حديث بنده‌ي مخلص بشهريار رساند که مي‌رود که پيامم به شهريار...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند
زنده‌اند آنها که پيش چشم خوبان مرده‌اند شاعر : خواجوي کرماني مرده دل جمعي که دل دادند و جان نسپرده‌اند زنده‌اند...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390