هر کو بصري دارد با او نظري دارد
هر کو بصري دارد با او نظري دارد
شاعر : خواجوي کرماني
با او نظري دارد هر کو بصري دارد هر کو بصري دارد با او نظري دارد در بيخبري کوشد هر کو خبري دارد آنکو خبري دارد در بيخبري کوشد آن خسرو بت رويان شيرين شکري دارد شيرين شکري دارد آن خسرو بت رويان آن فتنه بهر جائي چون ما دگري دارد چون ما دگري دارد آن فتنه بهر جائي جان در قدمش بازد هر کس که سري دارد هر کس که سري دارد جان در قدمش بازد از جان خطرش نبود دل گر خطري دارد دل گر خطري دارد از جان خطرش نبود باز اين دل هر جائي مهر قمري دارد مهر قمري دارد باز اين دل هر جائي از ملک درون جانم عزم سفري دارد عزم سفري دارد از ملک درون جانم از عيب نينديشد آنکو هنري دارد آنکو هنري دارد از عيب نينديشد چشمي که ترا بيند روشن گهري دارد روشن گهري دارد چشمي که ترا بيند با طلعت مه رويان خواجو نظري دارد خواجو نظري دارد با طلعت مه رويان