مسیر جاری :
![مارمنارانا مارمنارانا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15267.jpg)
مارمنارانا
بامدادی، جنگاوری نیزه به دست و تفنگی سنگین بر دوش از میدان دهکده، که در آن روی صندوقی چوبین کلهی گاوی با شاخهای بلند نهاده شده بود، میگذشت.
![زنی که شهبانو شد یا منشأ توتون زنی که شهبانو شد یا منشأ توتون](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15266.jpg)
زنی که شهبانو شد یا منشأ توتون
مرغ باران بر شاخهای از درخت خود نشسته بود و چنین می خواند: «قوقلیقو!... قوقلیقو!... به به، چه هوای خوش و دلکشی! اوه، که چه شاد و خوشحالم! رطوبت هوا بال و پرم را تر کرده و احساسی فرح انگیز و لذتبخش در...
![حوادث آغاز پیدایش جهان حوادث آغاز پیدایش جهان](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15265.jpg)
حوادث آغاز پیدایش جهان
در آغاز پیدایش جهان، زمین و آسمان چون خواهر و برادری مهربان با هم یکدل و یکرنگ بودند. ماه نیز دوست و رایزن آنان بود.
![«فرهیل» و «دبو انگال» جادوگر «فرهیل» و «دبو انگال» جادوگر](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15222.jpg)
«فرهیل» و «دبو انگال» جادوگر
سالها پیش ساحرهای بود كه او را «دبو انگال» مینامیدند. او ده دختر داشت كه همه زیبا بودند و نگاه همهی مردان به دنبالشان بود و گاه و بیگاه جوانان از راههای دور به خانهی آنان كه در بیشهای پنهان بود میآمدند....
![دو برادر دو برادر](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15221.jpg)
دو برادر
روزی دو برادر صبح زود از دهكدهی خود بیرون آمدند و برای شكار به بیشهای رفتند. هریك كمانی و چند تیر به دست گرفته و خورجینی چرمی بر دوش افكنده بود و هر دو امیدوار بودند كه در برگشت خورجین هایشان پر از گوشت...
![كدخدامار كدخدامار](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15220.jpg)
كدخدامار
روزی روزگاری دو خواهر بودند كه در دهكدهای در كنار رودی زندگی میكردند. چون به سن و سال شوهركردن رسیدند پدرشان در جستجوی خواستگارانی برای آن دو برآمد، ولی افسوس كه از جوانان دهكده كسی به خواستگاری
![طبل آوازخوان و كدو تنبل جادو طبل آوازخوان و كدو تنبل جادو](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15219.jpg)
طبل آوازخوان و كدو تنبل جادو
یك روز صبح زود گروهی از دختربچههای افریقایی برای بازی به كنار دریا رفتند. این دختربچهها معمولاً ناچار میشدند كه كارهای سخت و سنگینی بكنند، رفت و روب، كندن گیاهان هرزه، گردآوری هیزم و آوردن آب به عهدهی...
![گوتو سلطان خشكی و دریا گوتو سلطان خشكی و دریا](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15218.jpg)
گوتو سلطان خشكی و دریا
سالها پیش سلطانی بود كه دو زن داشت. یكی از آنها «یاورو» نام داشت و دیگری «دانیاوو». اما افسوس كه او فرزندی نداشت، نه دختر و نه پسر و هرچه سنش بیشتر و توانگرتر میشد غم و نگرانیش بیشتر میشد. با خود
![حسد هالابائو حسد هالابائو](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15217.jpg)
حسد هالابائو
سالها پیش مردی بود كه دو پسر داشت و با این كه پسرانش را از دل و جان دوست میداشت در حسرت و آرزوی دختری بود تا روزی زنش دختری زایید و او بسیار شاد و خوشحال شد. هیچ كاری نبود كه برای دخترش بتواند انجام
![اژدرمار عجیب اژدرمار عجیب](https://rasekhoon.net/_files/thumb_images/article/15216.jpg)
اژدرمار عجیب
رئیس قبیلهای بیمار شد و به ناچار همهی روز را در كلبهی خود در بستر افتاد و به استراحت پرداخت. او مرد محبوبی بود، همهی ساكنان دهكدهاش كوشیدند كه دارویی برای بهبود او پیدا كنند، اما از كوششهای خود سودی...