مسیر جاری :
نسبیت میان معرفتی و معرفت شناختی (قسمت دوم)
استادان و متون علوم انسانی باید همت خود را مصروف آن کنند که از سویی وابستگیهای نظریهها را به شرایط فرهنگی و اجتماعی آنها آشکار کنند.
تبیین هدف ها و کارکردهای اجتماعی در هر علم انسانی
اهمیت خصیصة التفاتی و بازاندیشانه در علوم انسانی، بهره برداری از این راهبرد را ضروری می سازد.
آموزش و یادگیری علوم انسانی
تفاوت رویکرد پیشنهادی پژوهش حاضر با موقعیت گرایی در آن است که تنها همبستگی علم را با موقعیت آن در نظر میگیرد، اما وابستگی آن به موقعیت را ضروری نمی داند.
آموزش و یادگیری حساس نسبت به نقش دیدگاه ها
آموزش علوم انسانی باید با تفکیک میان نسبیت معرفتی و معرفت شناختی، ارتباط نظریهها را با دیدگاه معینی که در آنها مفروض گرفته شده، نشان دهند.
آموزش گروهی استادان
در رویکرد پیوندگرا که از نظر پژوهش حاضر مرجح است، علوم طبیعی و انسانی به نحوی در ارتباط با یکدیگر در نظر گرفته می شوند.
آموزش پیامد محور علوم انسانی
پیامدمحوری - حتی در همان مقیاس مطلوب خود - به منزله «یکی» از شاخصهای مهم تصمیم گیری در مورد صدق یک نظریه یا مطلوب بودن فرایند ذهنی، کمتر مورد توجه قرار می گیرد.
توجه و تأیید سایر مردم به ثروتمندان
تقسیم کار را هم چون منبعی برای افزایش بهره وری و فراگیرندگی، و قدرت انگیزهی «بهبود وضعیت فرد» را چون انگیزه ای برای سودجویی فردی ترسیم کرده است.
تغییرات ساختاری در اقتصاد
اگرچه کشاورزی از صنعت و تجارت عقب افتاده بود، اما سالانه با آهنگی کم تر از 0.5 درصد در دورهی اولیه رشد می کرد.
امتیازات اقتصادی ناشی از تقسیم کار
دیدگاهی را در نوشته های اسمیت نشان می دهند که از تجارت بازار محور که در زمان او رایج بود دفاع میکند، و هم چنین نشانه ای از رویدادهای بعدی انقلاب صنعتی است.
اقتصاد مصرف گرایی سده نوزدهم
مصرف گرایی سده هجدهم بینش هایی را دربارهی مال اندوزی و رقابت اجتماعی در نتیجهی تجاری کردن مد در اختیار ما قرار می دهد.