مسیر جاری :
افلاطون و پارسيان (2)
در مورد ايران عادلانه تر اين است كه نقل قولي را از كريستيان و ژان پالو بازگو كنيم: « ايران سرزمين تبادل ميان خاور و باختر است كه در آن ايرانيان چه در زمينه ي هنر و چه در زمينه ي ادبيات و علوم به همان اندازه...
افلاطون و پارسیان (1)
بررسی وضع پژوهش در ایران درباره هر امری که باشد کاریست بس مشکل؛ چرا که «براي كسي كه امروز مي خواهد درباره ي مطلبي تحقيق كند دسترسي به اين آثار فراوان و پراكنده آسان نيست و حتي اگر فرض كنيم كه دوره هاي...
طبيعت به صورت نظامِ حالات در فلسفه ي اسپينوزا
جوهر كه از آن به خدا، و طبيعتِ طبيعت آفرين هم تعبير مي كند، شيئي است كه در خودش است و به نفس خودش به تصور مي آيد، نه وجودش متوقّف بر ديگري است، و نه تصورش. جوهر واحد و يگانه است، خود علت خود است،
زندگي نامه ي اسپينوزا (2)
در قسمت اول اين مقاله درباره ي تبار و پيشه و انديشه و آثار فلسفي و علمي و ادبي اسپينوزا و خلاصه، آغاز و انجام كار وي مطالبي نگارش يافت، امّا راجع به مكاتبات وي، يعني نامه هايي كه ديگران، چه موافق و چه...
زندگي نامه ي اسپينوزا (1)
نظر به اينكه مطالعه ي احوال، معرفت آثار و شناختن معاشران و دوستان و دشمنان يك فيلسوف ما را كمك مي كند تا هر چه بهتر و زنده تر به انديشه اش پي ببريم و به فلسفه آگاه گرديم، كه فيلسوف راستين آن طور كه مي...
شرح اصول فلسفه ي دكارت
شرح اصول فلسفه ي رنه دكارت، نخستين اثر مطبوع اسپينوزا و يگانه نوشته ي اوست كه نام نويسنده در زمان حياتش بر روي آن نوشته شد.
فرانسيس بيكن و طبقه بندي علوم
فرانسيس بيكن (1) (1561-1626م ) سياستمدار، حقوقدان، اديب و فيلسوف تجربي مذهب انگليسي است، كه مراحل بسيار مهم قضايي و سياسي را در زماني نسبتاً كوتاه پيمود، تا آنجا كه به مقام دادستاني كل و، بالاخره، به...
10 پرسش انتقادی از فلسفههای تحليلی
بر پايه يک تقسيم بندي معروف و رايج ولي نه چندان دقيق، فلسفه معاصر غرب به دو شاخه اصلي فلسفه تحليلي (فلسفه هاي انگليسي يا آنگلوساکسون) و فلسفه قاره اي (اروپايي، ژرمني يا آلماني) تقسيم مي شود. اما اين تقسيم...
هگل و اسپينوزا
فلسفه مثل هر فعاليت ديگر فرهنگي انسان، نتيجه ي نوعي مبادله ميان ايراث و ابداع است و فلاسفه در تاريخ نه فقط يکي بعد از ديگري، بلکه شايد به معنايي يکي براي حفظ ديگري به وجود مي آيند و به همين دليل است که...
منطق هگل و تاریخ فلسفه
به طور کلی در وهله ی اول به نظر می رسد که دو مفهوم منطق و تاریخ کاملاً با هم متنافرند و اگر ما بتوانیم تاریخ تحول خارجی و سیر صورت ظاهری منطق را به رشته ی تحریر درآوریم، در عوض گویی هیچ گاه در اصول و مبادی...