« پروتكل كنفرانس ونسي » يك شبهه تاريخي ديگر

نشريه " بارنز‌ريويو " در گزارش به بررسي حقايق تاريخي پيرامون " پروتكل كنفرانس ونسي " پرداخته و ساختگي بودن اين سند جعلي را فاش ساخته است. در ابتداي گزارش حاضر چنين آمده است: از سال 1945 تاكنون، مبلغين هولوكاست جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مورد " سند اصلي راه‌حل نهايي براي مسأله يهود " صحبت كرده‌اند . اين مبلغين " پروتكل كنفرانس ونسي
چهارشنبه، 20 مرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
« پروتكل كنفرانس ونسي » يك شبهه تاريخي ديگر
« پروتكل كنفرانس ونسي » يك شبهه تاريخي ديگر
« پروتكل كنفرانس ونسي » يك شبهه تاريخي ديگر






نشريه " بارنز‌ريويو " در گزارش به بررسي حقايق تاريخي پيرامون " پروتكل كنفرانس ونسي " پرداخته و ساختگي بودن اين سند جعلي را فاش ساخته است. در ابتداي گزارش حاضر چنين آمده است: از سال 1945 تاكنون، مبلغين هولوكاست جنگ جهاني دوم به طور مداوم در مورد " سند اصلي راه‌حل نهايي براي مسأله يهود " صحبت كرده‌اند . اين مبلغين " پروتكل كنفرانس ونسي " (Protocol of the Wannsee Conference”) را در بوق كرنا كرده‌اند تا به جهانيان ثابت نمايند كه آلمان‌هاي مي‌خواستند همه يهوديان اروپا را نابود كنند. تاريخ‌نگاران صادق بايد خود را ملزم بدانند كه اين " سند " مورد ادعا را به دقت ارزيابي و موشكافي كنند. اين كاري است كه " ادو والندي " (Udo Walendy)، محقق آلماني مكتب تاريخ حقيقي، ساليان زيادي را صرف انجام آن كرده است.
نشريه " بارنزريويو " خلاصه‌اي از يافته‌هاي تحقيقات گذشته وي را در اين مقاله در اختيار خوانندگان قرار مي‌دهد. نكته جالب اينجا است كه حتي در صورت واقعيت داشتن مطالب پيرامون كنفرانس ونسي، ثابت مي‌شود كه سياست آلماني‌ها ناظر بر كوچ اجباري يهودي‌ها به شرق بوده نه نابودي آنها. درست برخلاف آنچه تاريخ‌نگاران دادگاهي [اشاره به دادگاه‌هاي نورمبرگ] سعي در تلقين آن دارند اين اسناد – در صورت حقيقي بودن – هيچگاه ثابت نمي‌كنند كه "راه‌حل نهايي " عبارت از نسل كشي بوده است.
در ادامه گزارش "بارنزريويو " با استناد به يافته‌هاي ادو والندي آمده است: از همان ابتدا "پروتكل ونسي " محل ترديد داشت. عوامل مشكوك عبارتند از: زمان انتشار، گمنام بودن "كاشف " اين سند، نامعلوم بودن محل "كشف " و همچنين ارائه به دادگاه بدون اينكه اصالت آن ارزيابي شود. كسي كه اين به اصطلاح سند را به دادگاه ارائه كرد يك دادستان يهودي-آمريكايي به نام "رابرت كمپنر " (Robert Kempner)، شهروند سابق آلمان، بود كه از هيچ دروغي عليه آلمان رويگردان نبود.
در ادامه گزارش "بارنزريويو " شخصيت دادستان كمپر توصيف مي‌گردد: مشهور است كه كمپنر از هر وسيله‌اي استفاده مي‌كرد تا متهمين و شاهدين عيني را ترغيب به اظهار شهادت‌هاي دروغ و ساختگي نمايد. وي در پرونده‌هاي قبلي خود نيز چنين سابقه‌اي برجاي نهاده بود. وي همچنين از مدارك ساختگي و جعلي نيز در پرونده‌هاي خود استفاده مي‌كرد. "فليكس هائن " (Felix Haen) در روزنامه "سالزبورگ‌نيوز " (Salzburg News)، شماره 12 آگوست 1950، شخصيت دكتر كمپنر را چنين توصيف مي‌كند:
اين كمپنر بود كه سعي كرد نظريه گناهكار بودن دسته‌جمعي مردم آلمان را به كرسي نشاند و از اين رو تمام رهبران مردم آلمان را به دادگاه كشاند. پس از اينكه رهبران ناسيونال‌سوسياليست در دادگاه‌هاي جنايتكاران جنگي محاكمه شدند محاكم ديگري چون دادگاه ويلهلم‌استراوش (Wilhelmstrasse)، دادگاه ژنرال‌ها، دادگاه صاحبان صنايع و دادگاه پزشك‌ها برگزار شد. وي در انتخاب روش‌هاي جمع‌آوري مدارك براي پرونده‌هايش از هيچ كاري رويگردان نبود براي مثال دكتر فردريش گاش (Friedrich Gauss)، مشاور سابق وزارت خارجه آلمان را تهديد كرده بود كه در صورت عدم همكاري به روس‌ها تحويل داده خواهد شد.
بعد از بررسي منشأ، شكل، محتوي،‌ خطاها و اشتباهات ادبي موجود در به اصطلاح " يادداشت‌ها " متوجه مي‌شويم كه اين سند جز يك دروغ ساختگي دوران بعد از جنگ نيست. هيچ مدرك مستدل و معتبري در اختيار تاريخ‌نگار نيست تا وي بداند آدولف ايشمن كه در اورشليم محاكمه و زنداني شد چگونه پذيرفت كه نويسنده "يادداشت‌ها " است. حتي در مورد اينكه آيا وي واقعا اين مسأله را پذيرفته يا نه نيز جاي ترديد وجود دارد.

« پروتكل كنفرانس ونسي » يك شبهه تاريخي ديگر

در ادامه گزارش "بارنزريويو " چندين كتاب مورد بازبيني قرار مي‌گيرند كه طبيعتا ارتباط تنگاتنگي با موضوع دارند اما جالب است كه در آنها اشاره‌اي به وجود چنين پروتكلي نشده است: كتاب 545 صفحه‌اي "من، آدولف ايشمن " كه در سال 1980 توسط انتشارات لئوني (Leoni) منتشر شد ظاهرا شامل ياداشت‌هايي است كه ايشمن در زمان سكونت در آرژانتين نوشته است. در اين كتاب قيد شده كه ايشمن از سال 1935 به طور مداوم "براي افسران ستاد كل و يا فرماندهان مناطق " سخنراني مي‌كرده و سخنراني‌هايي نيز براي هايدريش آماده مي‌كرد كه "بايد دو يا چند بار بازخواني و اصلاح مي‌شدند. " با اين حال در كل كتاب چيزي در مورد كنفرانس وانزي يا درباره نگارش "پروتكل " توسط ايشمن وجود ندارد.
در ادامه گزارش آمده است: نام نويسنده ديگر يعني "رالف گانتر " (Rolf Guenther)، همكار وي در نگارش "پروتكل " ادعايي، در هيچ جاي كتاب مورد اشاره قرار نگرفته. البته در بخش فهرست اعلام نام وي نيز به چشم مي‌خورد اما در هيچ كجاي ديگر متن اثري از او وجود ندارد.
گزارش "بارنزريويو " با بررسي دو كتاب ديگر ادامه مي‌يابد: "داو بي. شمراك " (Dov B. Schmorak) در سال 1946 كتابي با عنوان "محاكمه ايشمن " در وين منتشر كرد. در اين كتاب نيز هيچ اشاره‌اي به "پروتكل " مذكور نشده است. در كتاب هانا آرنت (Hannah Arendt) با عنوان "ايشمن در اورشليم "، چاپ 1965 مونيخ، كنفرانس وانزي مورد اشاره قرار گرفته اما به غير از اشاراتي به "پروتكل " تنها چيزي كه خواننده از كتاب دستگيرش مي‌شود اين است كه كنفرانس 1 تا 1.5 ساعت به طول انجاميد و در آن دكتر "ويلهلم اشتوكارت " (Wilhelm Stuckart)، وزير خارجه وقت آلمان، "در مورد برنامه‌هاي راديكل حزب ناراحت و نگران بود. " (صص 9-148) در اينجا نيز هيچ چيز در مورد نوشته شدن پروتكل به دست ايشمن و يا جزئيات آن و يا نسل‌كشي نوشته نشده است.
گزارش نشريه "بارنزريويو " با بررسي كتاب "يوهان ون لانگ " (Jochen von Lang) با عنوان "پروتكل ايشمن – نوارهاي صوتي دادگاه اسرائيل " ادامه مي‌يابد: اين كتاب كه احتمالا در سال 1984 چاپ شده، خلاصه‌اي است كه در آن "بخشي از پروتكل‌ها " وجود دارند. اين مسأله در نظر تاريخ‌نگار ناقص و نامعتبر بوده و نمي‌تواند براي تبيين حقايق تاريخي به كار رود. چه كسي مي‌تواند در دادگاهي كه قضاوتي منصفانه در آن صورت نمي‌گيرد مدرك ارائه كند در اين دادگاه خود ايشمن مطابق با گفته‌هاي متهم‌كنندگان صحبت كرد وي همچنين در مورد وقايعي شهادت داد كه هيچ ربطي به وي نداشتند و مي‌توانست در مورد آنها صحبت نكند. در اينجا به نمونه‌اي از اين مطالب اشاره مي‌كنيم: (ص 84)
لس (Less) دادستان اسرائيلي به اظهارات دكتر بوهلر (Buhler) اشاره كرد كه در شهادت‌هايش در مورد محتويات "پروتكل وانزي " گفته بود: "در پروتكل نوشته شده بود كه يهودي‌ها بايد هرچه سريع‌تر از قلمرو دولت آلمان بيرون رانده شوند ... بهرحال بسياري از آنها مناسب كار كردن نيستند. " وي سپس از ايشمن مي‌پرسد:

"اين به چه معناست؟ "

متهم با اين جمله جواب داد:
"اين يعني كه آنها بايد بميرند. "
ايشمن از كجا اين را مي‌دانست؟ از وي در اين باره سؤال نشده بود و وي مجبور نبود آن را توجيه كند. مشخص بود كه بر اساس روند دادگاه اورشليم، ايشمن داراي اطلاعاتي نبود كه وي را قادر سازد اخراج را با كشتار مرتبط سازد.
گزارش "بارنزريويو " با بررسي كتاب يوهان ون لانگ ادامه مي‌يابد: اشاراتي كه در اين كتاب به كنفرانس ونسي شده بسيار پراكنده و جزئي هستند و هيچ چيزي را براي تاريخ‌نگار مشخص نمي‌سازند. كتاب‌هاي ديگري نيز كه در مورد ايشمن نوشته شده‌اند چيزي در اين مورد به دست نمي‌دهند. سكوتي عجيب همه جا را فرا گرفته.
بر اساس گزارش "بارنزريويو " نتيجه حاصل از اين وضعيت چنين است: در كنفرانس ونسي هيچ پروتكلي تدوين نشد. هيچكدام از شركت كنندگان چيزي در مورد پروتكل نمي‌دانستند. در مورد اين كنفرانس هيچ سندي در بايگاني‌هاي دولت رايش پيدا نشد. هيچكدام از كساني كه ادعا مي‌شود در اين كنفرانس شركت كرده‌اند در طي دوران خدمتشان هيچ رفتاري دال بر وجود چنين كنفرانسي از خود نشان ندادند.
در ادامه گزارش حاضر به چگونگي جعل سند مربوط به "كنفرانس ونسي " پرداخته شده است: يكسري داستان‌هاي كليشه‌اي غيرقابل باور توسط يك "تدوين‌گر تبليغات سياه " كه با زبان آلماني آشنايي ناچيزي داشت و فهم درستي نيز از موضوع مورد بحث نداشت، سرهم‌بندي شدند. وي مجبور بود تحت فشار زيادي كار كند تا سريعا اين سند را به دادگاه برساند. از طرف ديگر به خاطر پنهاني بودن اين طرح فرد جاعل نمي توانست از متخصصين بيروني ياري بگيرد.
در طي ساليان تب‌دار دادگاه‌هاي متمادي نقص‌ها و ايراد موجود در اين "پروتكل‌ها " توجه كسي را جلب نكرد،‌ بالاخص اينكه رسانه هاي به شدت از مدعيان هولوكاست حمايت مي‌كرد و متهمين نيز شديدا تحت حمله افكار عمومي قرار داشته و مجبور به سكوت شده‌ بودند.
در ادامه گزارش "بارنزريويو " آمده: نيروهاي متفق انتقال دسته‌جمعي يهودي‌ها در اروپاي شرقي، كه در 15 اكتبر 1941 آغاز شد، را مترادف با برنامه‌هاي نابودسازي نمي‌دانند. اما بعدها تنها به علت كنفرانسي متشكل از مقامات سطح پايين دولتي زير نظر هايدريش كه گفته كنفرانس نه براي اخراج بلكه براي يك برنامه نابود‌سازي برگزار شده بود، ايده كشتار دسته‌جمعي يهوديان مطرح مي‌گردد. اما آنها بدون شك اشتباه مي‌كنند. يقينا اخراج‌هاي دسته جمعي بسيار سخت و وحشتناك بودند اما فرق زيادي با برنامه‌هاي نابودي دسته‌جمعي دارند.
بر اساس گزارش حاضر آنچه رخ داد مهاجرت و اخراج بود نه كشتار: در سال 1951 نامه‌هاي رسمي بين اسرائيل و دولت پيروز جنگ جهاني دوم رد و بدل شد. اين مكاتبات در سال 1952 منجر به عقد توافقنامه‌اي بين جمهوري فدرال آلمان و "كنفرانس شكايات يهودي " شد. بر اساس اين توافقنامه دو طرف قبول كردند كه در حدود 500000 نفر از يهودياني كه از بازماندگان جنگ جهاني دوم بودند به اسرائيل مهاجرت كنند. پس از سال 1945 تعداد بيشماري از يهودي‌ها به ديگر كشورهاي جهان مهاجرت كردند. اگرچه تعداد اين افراد دقيقا مشخص نيست اما اين قضيه بايد به عنوان يك واقعيت تاريخي مد نظر قرار گرفته شود.
منبع:خبرگزاری فارس




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.