زهره ي زهرا ( سلام الله عليها )
مقدمه
نکته ي ديگر اين که بسياري از آيه هاي قرآني علاوه بر معنا و منطوق تنزيلي در مناسبت هايي که شأن نزول گفته مي شود ، و آن معاني ، روشن و آشکاراند - اگر چه مخصص نيستند - احيانا داراي معاني تاويلي هم مي باشند که محرمان وحي الهي و مخاطبان اصلي سروش آسماني ، از آنها خبر داده اند . مثلا : والبلد الطيب ( اعراف ، 7 / 58) سرزمين پاک و پاکيزه ، معنايي ظاهر و منطوق دارد ، ليکن مراد از آن در بعد تاويلي ، پيامبر خدا ( ص) و امامان پس از او مي باشند. و همچنين است : کلمه ي طيبه در معناي تأويلي ، پيامبر اکرم (ص) و اهل بيت (ع) او هستند. (1)
و يا زهره ، ستاره ي ناهيد که در آسمان ، درخشندگي خاصي دارد مثل خورشيد و ماه که ويژگي خود را دارند و مايه ي حيات و موجب چرخش سامان يافته ي کره ي زمين اند، در احاديث اسلامي و روايات قرآني در معاني تأويلي هم کاربرد دارند و بر وجود هاي نازنين محمد (ص) و علي امير المؤمنين (ع) و فاطمه زهرا ( س) تأويل شده اند. و درباره ي آيه ي : و علامات و بالنجم هم يهتدون. ( نحل ، 16 / 16 ) امام صادق (ع) فرمود:
نحن العلامات و النجم رسول الله ؛ علامت ها و نشانه ها ما هستيم و نجم و ستاره ، رسول خدا مي باشد. (2)
فاطمه، دخت محمد مصطفي ( ص) را زهرا ناميدند زيرا نور او آسمان ها را روشن کرد. (3) و در حديث آمده : زماني که خورشيد طلوع کند و در آيد ، او دنبال مي شود و در موقع غروب و در نبود او ماه و به هنگام ناپيدايي ماه ، زهره ، راه مي نمايد و معناي تأويلي زهره ، فاطمه زهراء است ، هم چنان که معناي تأويلي خورشيد ، رسول الله (ص) و منظور از ماه ، امير المؤمنين علي (ع) مي باشد. (4)
اشاره کرديم ، کره زمين بحسب ظاهر و در واقع حسي با پرتو آفتاب و درخشش ماه و ستارگان و از جمله زهره، روشن مي شود و با تابش نور آنها، زمين خاکي زنده مي شود و جماد و گياه و حيوان در آن رشد پيدا مي کنند، اما در حقيقت و باطن امر ، حيات طيبه و کمال انساني با وجود مقدس محمد (ص) و علي (ع) و زهراء (س) ذريه ي مطهر او شکل مي گيرد و تأمين مي شود و اين معناي تأويلي آن اسماء و عبارات مي باشد.
سخن در اين باره ، بسيار گسترده تر از بايد باشد و احاديث نبوي و روايات امامان اهل بيت ، در آن زمينه ، فراوان است و ما به اندکي اشاره مي کنيم و مي گذريم.
ماجراي اعتزال
علامه مجلسي روايت کرده :
جبرئيل بر پيامبر (ص) نازل شد و گفت : خدايت بر تو سلام دارد و دستور مي دهد چهل شبانه روز از خديجه بر کنار باشي. و پيامبر (ص) چهل روز و شب با روزه و نماز شب، سپري ساخت. پس از انقضاي آن مدت ، ميکائيل مجمعه اي طعام با پوششي از سندس و يا استبرق جلو پيامبر (ص) نهاد و جبرئيل گفت : خدايت فرمود: تو امشب با اين طعام افطار مي کني و نزد خديجه مي روي. پيامبر (ص) پس از تناول آن طعام بهشتي به خانه خديجه رفت و در همان شب که نطفه ي زهرا (س) در صلب محمد ( ص) قرار گرفته بود به رحم خديجه انتقال يافت. (5)
پس فاطمه زهرا (س) عنصري بهشتي است و رسول خدا (ص) منزلتي و الا براي او قايل بود. زهرا(س) تربيت شده دامن وحي، و خود قرآن مجسم بود و در حديثي ديگر آمده ، پيامبر فرمود:
وقتي مرا به آسمان ها عروج دادند. جبرئيل دست مرا گرفت و داخل بهشت کرد و رطبي به من داد و من آن را تناول کرده و خوردم و آن تبديل به نطفه شد و در صلب، قرار گرفت وقتي به زمين فرود آمدم خديجه به فاطمه بار دار شد و فاطمه، حوراء، انسيه و انسان بهشتي است. (6)
فاطمه زهراء و قرآن
رسول خدا (ص) فرمود: قلب و جوارح دخترم فاطمه زهراء از سر تا قدم مشحون از ايمان است او در اطاعت خدا بود و اوقاتش را با تلاوت قرآن مي گذرانيد و به مضامين آن عمل مي کرد. (7)
وقتي آيه ي لا تجعلوا دعاء الرسول بينکم کدعاء بعضکم بعضا. ( نور ، 24 / 63)؛ رسول الله (ص) را در ميان خود آن گونه که يکديگر را صدا مي کنيد، مخوانيد، نازل شد، فاطمه زهراء گفت: بيم داشتم که رسول الله (ص) را پدر جان صدا کنم و من هم مانند ديگران، رسول خدا (ص) صدا مي کردم . يکي دو بار چيزي نفرمود اما بعدها رو به من کرد و فرمود: اي فاطمه ! اين آيه درباره ي تو و ذريه ات نازل نشده ، تو از من و من هم از تو هستم ، مرا پدر جان، صدا کن که مرا چنان خواندن ، شاد و پرودگار را خشنود و راضي مي گرداند. (8)
به روايت شيخ صدوق (ره) در عرصه قيامت، فاطمه زهراء(س) از صراط مي گذرد وقتي در بهشت قرار گرفت و کرامت الهي را در حق خويشتن ديد اين آيه را تلاوت مي کند: الحمدلله الذي أذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور. الذي أحلنا دار المقامة من فضله لا يمسّنا فيها نصب و لا يمسّنا فيها لغوب( فاطر، 35 / 34-35)؛ ستايش خدا را که اندوه از ما برد. پروردگار ما بسيار بخشنده و شکرگزار است. آن خدايي که از فضل خود ما را در اين اقامتگاه جاوداني ، قرار داد و ما را در آن ، خستگي و رنج نرسد. خدا به آن بانوي بزرگوار وحي مي کند و مي فرمايد : اي فاطمه ! هر چه خواهي مي دهمت و هر آرزويي داري برآورده ساخته ، خشنودت مي نمايم. فاطمه زهرا (س) عرض مي کند: الهي تو نهايت آرمان و بالاتر از هر آرزويي، از تو مي خواهم که دوستداران من و عترت و خاندان مرا با آتش ، عذاب نکني. خدا به او وحي فرمايد : اي فاطمه ! به عزت و جلالم و بلندي مرتبه و مقامم دو هزار سال قبل از خلقت آسمان ها و زمين ، سوگند ياد کرده ام که دوستداران تو و دوستداران عترت تو را با آتش عذاب نکنم. (9)
بايد دانست که معناي مهر و محبت زهرا چيست ؟ فقط يک لفظ و يا ادعاي محض نيست و بي شک شرايط و مراتبي دارد که رعايت آنها چندان هم آسان نيست، هر چند که در چهار چوب تقوا و پارسايي و ملاحظه ي حرام و حلال الهي خيلي هم مشکل نيست و در يک کلام، اطاعت خاص و زهرايي مي طلبد.
زهرا (س) در آينه ي قرآن
در کتب تفسير و حديث، در تشريح معاني قرآني، مطالبي پيرامون ابعاد وجودي فاطمه زهرا (س) و تبيين شخصيت او، آمده و آن حضرت در معاني تنزيلي آيات و تأويلي آنها، تجلي دارد.
آيه هاي در بعد تنزيل
مفسران اتفاق نظر دارند که تنها مصداق «نساءنا» در اين آيه، فاطمه زهرا (س) است زيرا در آن جمع جز آن حضرت بانوي ديگري از مسلمانان حضور نداشته است.
فخر رازي مي نويسد :
رسول خدا ( ص) حسين (ع) را بغل کرد و دست حسين (ع) را بگرفت و فاطمه (س) از پشت سر و علي (ع) به دنبال حرکت کردند. پيامبر (ص) فرمود هر گاه من دعا کردم شما آمين بگوييد . اسقف نجران تا اين جمع را ديد خطاب به نصرانيان گفت من صورت هايي مي بينم که اگر آنان از خدا بخواهند او کوهي را از بن بکند و از بين ببرد، چنان مي کند که آنان مي خواهند. مبادا مباهله نماييد که از بين خواهيد رفت. (10)
پس مصداق تنزيلي کلمه «زنان » در اين آيه فاطمه (س) است و بس.
اما آيه تطهير : انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا (احزاب ، 33 / 33)؛ جز اين نيست ، خدا مي خواهد از شما اهل بيت ، پليدي و آلودگي را بزدايد و پاک و پاکيزه تان سازد. ام سلمه همسر پيامبر گفت : فاطمه زهرا (س) با پارچه اي حرير نزد رسول خدا (ص) آمد پيامبر (ص) به او فرمود: شوهر و فرزندانت را هم صدا کن بيايند. همه شان آمدند و طعامي خوردند، آنگاه رسول خدا (ص) ملافه اي خيبري بر رويشان انداخت و عرضه داشت :
خدايا ! اينان عترت و اهل بيت من هستند، پليدي و ناپاکي را از ايشان ببر و پاکيزه شان فرماي . (11) پس محمد(ص) و حضرت زهرا(س) دخت گرامي او ، علي امير المؤمنين همسر زهرا (س) و امام حسن و امام حسين (ع) پنج تن ، مصداق تنزيلي اين آيه مبارکه مي باشند. فخر رازي مي نويسد :
اقوال در « اهل بيت » مختلف است. بهتر است گفته شود: آنان، فرزندان پيامبر (ص) و همسران اويند و حسن و حسين هم از ايشانند و علي هم از آنان است زيرا او به سبب معاشرت و آميزش با دختر او و به علت ملازمت با پيامبر (ص) از اهل بيت محسوب مي گردد. (12)
نگارنده گويد : حمد و سپاس خدا را که پيشواي اهل شک و ترديد نتوانسته منکر آن شود که علي (ع) و زهرا (س) مصداق آيه ي تطهيرند. و هر چند که وجود زهرا (س) در آيه ي تطهير و حديث ام سلمه محور است اما فخر رازي از فاطمه زهرا نام نبرده و به عنوان کلي « اولاد» اکتفا کرده و از علي (ع) هم با ليت و لعلّ نام برده و بالاخره مسئله به خير خاتمه يافته است . اين وضع را همپالگي هاي او از مفسران غير شيعي هم دارند و به دخول همسران در آيه ي تطهير اصرار ورزيده و سخنان بي حاصل گفته اند. (13)
آيه هاي تأويلي
در دنباله ي همين حديث چنين آمده است : پيامبر (ص) در ولادت هر يک از حسن و حسين (ع) به فاطمه بشارت و مژده مي داد و مي فرمود: مبارک باد تو را ولادت امامي که آقاي اهل بهشت شود و خدا در تکميل آن فرمود: و او را کلمه اي ماندگار در پشت و نسل او يعني علي (ع) قرار داد . (14)
فاطمه زهرا (س) در يکي از غزوات خواست وکيلي براي علي (ع) بگيرد آيه نازل شد : رب المشرق و المغرب لا اله الا هو فاتّخذه وکيلا ( مزمل ، 73 / 9)؛ پروردگار خاور و باختر ، خدايي جز او نيست پس او را وکيل بگير. (15)
از ابن عباس روايت شده که آيه ي : مرج البحرين يلتقيان. بينهما برزخ لا يبغيان ( الرحمن ، 55 / 19-20)؛ دو دريا را به هم آويخت و آنها به هم رسيدند... درباره ي فاطمه (س) و علي (ع) نازل شده است.
و خدا فرمود: من خدا هستم دو دريا را فرستادم : علي درياي علم و فاطمه درياي نبوت و آنها به هم مي پيوندند و ميانشان وصلت برقرار مي گردد و حاصل آن پديد آمدن لؤلؤ و مرجان است. اي جن و انس به کدامين نعمات الهي منکر هستيد : ولاي علي و مهر و محبت فاطمه و مراد از لؤلؤ ، حسن است و مقصود از مرجان، وجود حسين (ع) مي باشد. (16)
و سوره ي مبارکه « هل اتي » در شأن اهل بيت نزول يافته و در آن انواع نعمت هاي بهشتي ياد شده جز حورالعين ، که به احترام زهراي اطهر ذکري از آنها به ميان نيامده است . (17)
ابن عباس در ذيل آيه : لا يرون فيها شمسا و لا زمهريرا ( انسان ، 76 / 13 ) ؛ در آن ، نه آفتاب و نه سرما نبينند،روايت کرد که :
بهشتيان پس از استقرار در بهشت نوري مي بينند که به شدت درخشد. مي پرسند: خدايا ! تو در کتاب نازل بر پيامبر ت محمد (ص) فرمودي، که دربهشت از آفتاب يا سرما خبري نخواهد بود. ندا کننده اي پاسخ دهد اين ، نور خورشيد و يا ماه نيست بلکه علي (ع) و فاطمه از چيزي در شگفت شدند و خنديدند و بهشت از نور حاصل از آن ، روشن گرديد. (18)
در داستان مريم آمده است :... خدا او را به نيکي پذيرا شد و نيکو پرورش داد و کفالت او را به زکريا واگذاشت. هر گاه زکريا در محراب بر مريم وارد مي شد نزد او طعامي مي يافت ، مي پرسيد اي مريم ! اين طعام از کجاست ؟ گفت : از نزد خدا ، او هر که را بخواهد روزي بي حساب دهد. جابربن عبدالله حديث کرد که رسول خدا (ص) چند روزي طعام نخورده بود، به خانه هاي همسرانش سر زد چيزي نيافت به خانه ي فاطمه زهرا (س) آمد ( قصه طولاني است ) ظرفي پراز طعام ديد که بخارش بلند بود. پرسيد اي فاطمه (س) ! اين طعام از کجاست ؟ فاطمه زهرا (س) گفت :هو من عندالله انّ الله يرزق من يشاء بغير حساب ( آ ل عمران ، 3 / 37)؛ آن از نزد خدا است ، همانا خدا هر که را بخواهد روزي بي حساب دهد.
رسول خدا (ص) فرمود: حمد و سپاس خدا را که مرا آن قدر زنده نگاه داشت تا از دخترم فاطمه آن بينم که زکريا از مريم ديد. (19)
و از امام باقر(ع) روايت شده که مراد ازآيه ي : و ما خلق الذکر و الانثي. انّ سعيکم لشتي ( ليل ، 92 / 3-4) و قسم به آن مرد و زني که خدا آفريد ، کوشش هايتان مختلف است . و مرد و زن مذکور در آن ، علي بن ابيطالب (ع) و فاطمه زهرا (س) مي باشند. (20)
امام صادق (ع) فرمود: فاطمه زهرا (س) بعد از رحلت پدرش هفتاد و پنج روز براي او مي گريست. جبرئيل مي آمد و او را از حال پدر آگاه مي ساخت و به وي تسلي مي داد. و از حوادث آينده مي گفت و علي (ع) هم تمام را مي نوشت و اين است معناي تأويلي : فناداها من تحتها ألا تحزني (مريم ، 19 / 24) پس او را از پايين صدا مي کرد: غمگين مباش. (21) عمار ياسر هم گفت :که درآيه ي : فاستجاب لهم ربهم اني لا اضيع عمل عامل منکم من ذکر او انثي ( آل عمران ، 3 / 195)؛ پروردگارشان به ايشان جواب داد: من کار هيچ مرد و زني را که عملي انجام دهند، تباه نمي سازم، مراد از زن و مرد مذکور در آن علي (ع) و فاطمه (س) مي باشد».(22)
از جابربن عبدالله انصاري نقل شده که : پيامبر(ص) فاطمه زهراء (س) را با يک رو انداز و پتويي از پشم شتر، ديد که با يک دست آسياب مي گرداند و همزمان طفل خود را شير مي دهد. با ديدن اين صحنه اشک در چشمان پيامبر (ص) حلقه زد و فرمود: دخترم تلخي دنيا را با حلاولت و شيريني آخرت ، پيشاپيش برگزيده اي. فاطمه زهرا (س) گفت : اي رسول خدا (ص) خدا را بر نعمت هايش و موهبت ها و عطاهايش حمد و سپاس.
آنگاه آيه نازل شد: و لسوف يعطيک ربک فترضي (ضحي ،93 / 5)؛ بعدها پروردگارت آن قدر دهد که راضي شوي. و اين معناي تأويلي آيه در مورد زهرا (س) مي باشد.(23)
تجلي قرآن در خانه زهرا (س)
مردي مي گويد در صحرا از قافله عقب ماندم و در راه به بانويي برخوردم. پرسيدم : کيستيد؟ در جواب من گفت: و قل سلام فسوف يعلمون ( زخرف، 43 / 89) يعني اول سلام سپس کلام و پرسش. سلامي گفتم باز پرسيديم : شما در اين جا چه کار مي کنيد؟ در پاسخ گفت : من يهد الله فماله من مضلّ (زمر ، 39 / 37) هر که را خدا هدايت کند، گمراه کننده اي براي او نيست ، يعني راه را گم کرده ام. پرسيدم تو انسان هستي يا پري ؟
جواب داد : يابني آدم خذوا زينتکم ( اعراف، 7 / 31) اي فرزندان آدم آراسته باشيد ، يعني از اولاد آدم مي باشم. گفتم از کجا مي آييد ؟ گفت : ينادون من مکان بعيد ( فصلت ، 41 / 44) از جاي دور صدا مي شوند، يعني از جاي دور مي آيم. پرسيدم مقصدتان کجاست ؟ گفت : ولله علي الناس حج البيت ( ال عمران ، 3 / 97) و براي خداست بر عهده ي مردم حج خانه . يعني به زيارت خانه خدا مي روم ، پرسيدم : چند روز است در راه مانده ايد ؟ پاسخ داد : و لقدخلقنا السموات و الارض و ما بينهما في سته ايام ،(ق، 50 / 38)همانا ما آسمان ها و زمين را در شش روز آفريديم . يعني شش روز است از قافله عقب مانده و گم شده ام. گفتم ميل به طعام داريد ؟ گفت: و ما جعلنا هم جسدا لا يأکلون الطعام ( انبياء ،21 / 8) و ما آنان را کالبدي قرار نداديم که طعامي نخورند. يعني ميل به غذا دارم. گفتم پس بدويد و شتاب کنيد . درجواب گفت : لايکلف الله نفسا الا وسعها؛ ( بقره ، 2 / 286)خدا هيچ کس را جز به اندازه توانش تکليف نمي کند. يعني توان چنان کاري را ندارم. گفتم بر ترک مرکب من سوار شويد تا شما را به مقصد برسانم. گفت : لو کان فيهما آلهة الا الله لفسدتا ؛ ( انبياء ،21 / 22) اگر در آنها خداياني بود جز الله ، تباه مي شدند يعني من و تو نامحرم و بيگانه از هم هستيم و رديف هم سوار شدنمان مصلحت نيست. از مرکب خود پايين آمدم و او سوار شد و گفت : سبحان الذي سخر لنا هذا ؛ ( زخرف ، 43 / 13) پاک و منزه است آن که اين مرکب را براي ما رام کرد. وقتي به کاروان نزديک شديم. پرسيدم آيا شما در اين کاروان آشنايي داريد ؟ گفت : يا داود انا جعلناک خليفة في الارض ( ص ،38 / 26)؛ اي داود ما تو را در زمين جانشين قرار داديم. يعني پسرم داود است.
و ما محمد الا رسول ( آل عمران ، 3 / 144)؛محمد نيست مگر فرستاده ي خدا ، يعني پسر ديگرم محمد مي باشد. يا يحيي خذ الکتاب بقوة ( مريم ، 19 / 12)؛ اي يحيي با تمام نيرو کتاب را بگير، يعني نام پسر سوم من يحيي است. يا موسي اني انا الله ( قصص ، 28 / 30) اي موسي من خدايم ، و نام چهارمين پسرم موسي است. آن بانو اين چهار اسم را خواند ناگهان چهار جوان از قافله به سوي او حرکت کردند. پرسيدم اينها کيستند. فرمود: المال و البنون زينة الحيوة الدنيا ( کهف ، 18 / 46)؛ دارايي و پسران ،آرايش حيات دنيوي است. وقتي آن چهار نفر پسران او به وي رسيدند گفت: يا أبت استأجره ان خير من استأجرت القوي الأمين ( قصص ، 28 / 26) اي پدر او را اجير کن که آن بهترين اجير نيرومند و امانت کار است. پسران آن بانو چيزهايي به من دادند. او گفت: و الله يضاعف لمن يشاء ( بقره ، 2 / 261) و خدابراي هرکس بخواهد چند برابر دهد. و به دنبال اين آيه آن مردان عطايي مضاعف به من دادند. از آن مردان پرسيدم اين بانو کيست ؟ گفتند : او فضه مادر ما و خدمتکار فاطمه زهراء است و بيست سال است که او جز با تلاوت آيات قرآن ، کسي را جواب نمي دهد. (24) راستي که فاطمه زهرا اسوه ي انسانيت و کمال است و مس وجود را همين فضه او طلا مي کند.
پي نوشت :
1. سوره ي ابراهيم ،آيه ي 24، البرهان في تفسير القرآن ،سيدهاشم بحراني ، 2 / 23 و 311.
2.تفسيرشبر ،ذيل آيه .
3. سفينة البحار ، 1 / 572 و بحار الانوار ، محمدباقر مجلسي ، 24 / 80.
4. بحار الانوار ، 24 / 74.
5. الانوار البهية ، قمي / 41 ، به اختصار.
6. بحار الانوار ، 43 / 42.
7. المناقب ، ابن شهرآشوب ، 3 / 337.
8. مستدرک سفينة البحار ، 8 / 240.
9. بحارالانوار، 27 / 140 و 141.
10. تفسير کبير، 8 / 80.
11. مجمع البيان،8-7 / 357 .
12.تفسير کبير، 25 / 209.
13. ر.ک: آلوسي ،روح المعاني و اسماعيل حقي، روح البيان و جز آنها.
14. المناقب ، 3 / 359 و 358.
15. همان / 325.
16.همان / 319.
17. همان / 325.
18.همان / 329.
19.همان / 339 و 360 ، با اندک تفاوت .
20.همان / 320.
21.همان / 337.
22.همان / 319 و 320.
23.همان / 342.
24.همان / 343 و 344.