انتظار و تأثيرات آن بر امنيت و صلح با توجه به مستندات اسلامي

يكي از مهم ترين و كاربردي ترين تأثيرات انتظار در عصر حاضر ايجاد امنيت در هر سه لايه فردي، ملي و بين المللي مي باشد. در اين مقاله ابتدا به تعاريف مشخصي از واژه و مفهوم انتظار، امنيت و صلح با توجه به ديدگاه صاحب
پنجشنبه، 27 آذر 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انتظار و تأثيرات آن بر امنيت و صلح با توجه به مستندات اسلامي
 انتظار و تأثيرات آن بر امنيت و صلح با توجه به مستندات اسلامي

 

نويسنده: سيّد مهدي روحبخش




 

چكيده

يكي از مهم ترين و كاربردي ترين تأثيرات انتظار در عصر حاضر ايجاد امنيت در هر سه لايه فردي، ملي و بين المللي مي باشد. در اين مقاله ابتدا به تعاريف مشخصي از واژه و مفهوم انتظار، امنيت و صلح با توجه به ديدگاه صاحب نظران و هم چنين مستندات اسلامي پرداخته شده است تا بتوان براساس اين تعاريف مباني خويش را در بحث تأثيرات انتظار بر ايجاد امنيت و صلح مشخص و تبيين نمود، سپس به چگونگي ارتباط ميان انحاي امنيت (1) با بحث انتظار مي پردازيم.
آنچه در اين نوشتار بيشتر بدان توجه شده است امنيت اجتماعي است. نگارنده مبناي خويش را در امنيت اجتماعي به امنيت فرد كه منتج به امنيت اجتماع مي شود قرار داده است و اعتقاد دارد سرمايه هاي اجتماعي كه منبعث از ارزش ها و سنت هاي اجتماعي مي باشد و در رأس آن « مهدي باوري » ‌وجود دارد مي توانند باعث ايجاد امنيت اجتماعي بشوند كه خود انحاي ديگر امنيت مانند امنيت اقتصادي، امنيت قضائي، امنيت نظامي در هر سه سطح آن را ممكن پذير خواهد نمود.

مقدمه

قبل از آغاز بحث، لازم است به دو نكته اشاره شود:
نكته اول: يكي از تأثيرات انتظار فعال و سازنده كه متأسفانه كمتر بدان پرداخته شده بحث امنيت در هر سه لايه آن يعني فردي، ملي و بين المللي است.
اهميت بحث بدان حد مي باشد كه مي توان مدعي شد بالاترين و كاربردي ترين مبحث مربوط به انتظار در عصر حاضر بحث از امنيت در انحاي گوناگون يعني امنيت رواني، اجتماعي، اقتصادي، فرهنگي مي باشد.
جهان امروز كه با بسياري از مشكلات در خصوص تأمين امنيت داخلي - مخصوصاً امنيت اجتماعي - و امنيت بين المللي دست و پنجه نرم مي كند و مي توان درماندگي ابرقدرت ها را در ايجاد امنيت به وضوح مشاهده نمود، تدوين و تنظيم راهكاري كه بتواند اين مشكل را تا حدود بسيار زيادي برطرف كند، به عنوان يك مسئله موردنياز و بسيار جدي مطرح شده است. از طرفي ديگر، اسلام مدعي است كه مي تواند براي تمامي نيازهاي زندگي انسان صرف نظر از زمان و موقعيت خاصي برنامه منسجمي داشته باشد كه با رعايت حدود و شرايط آن مي توان زندگي دنيوي و حتي اخروي خود را برنامه ريزي نمود تا موجب سعادت انسان گردد.
جهت برطرف كردن اين مشكل، فرهنگ شيعه بحث انتظار و موعود باوري را با تفاوتي نسبت به اديان و فرق ديگر مطرح مي كند كه با توجه به مستندات اسلامي مي تواند به عنوان بهترين راه برون رفت از اين مشكل طرح ريزي و به اجرا دربيايد. در اين مقاله تا حدودي كه مقتضي باشد طرح اوليه رسيدن به امنيت از راه ترويج و تقويت « مهدي باوري » ترسيم مي گردد.
نكته دوم: رواياتي را كه در اين مقاله مورد بررسي قرار گرفته اند مي توان به شش دسته تقسيم نمود: (2)
1. معناشناسي انتظار: رواياتي كه بر معنا و مفهوم انتظار تكيه دارند، اين روايات هرچند صراحت در تعريف و مفهوم شناسي انتظار ندارند، اما مي توان از لا به لاي آنها تعريفي براي انتظار مشخص نمود.
2. تبيين ضرورت و اهميت انتظار: رواياتي كه در باب اهميت انتظار به عنوان بارزترين عمل و بلكه با فضيلت ترين آنها سخن مي گويد.
مانند رواياتي با مضمون « انتظار فرج بافضيلت ترين اعمال است ».
3. آثار وجودي انتظار: رواياتي كه مي توان از درون آنها تأثيراتي كه روحيه و فرهنگ انتظار بر جامعه و فرد مي گذارد برداشت نمود، مانند روايتي كه منتظرين ظهور را برترين انسان ها در تمام دوران معرفي مي كند (3)؛ مثلاً مي توان از اين روايت، فضيلت « برترين انسان ها در تمام دوران » را به عنوان تأثيرات فرهنگ انتظار برداشت نمود.
4. آثار عدمي انتظار: در اين گونه از روايات آنچه مهم مي باشد آثاري است كه در صورت نبود فرهنگ و روحيه انتظار بر فرد يا جامعه به وجود مي آيد. مانند روايتي كه امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند « كسي كه انتظار فرج ما را مي كشد مانند كسي است كه در راه خدا در خون خود غلتيده است، كسي كه شاهد جنگ ما باشد يا فرياد كمك خواهي ما را بشنود و ياري مان نكند، خداوند او را با صورت در آتش مي افكند ».
از اين روايت برداشت مي شود كه اگر كسي در انتظار فرج نباشد و فرياد كمك خواهي ائمه را بشنود و عكس العملي از خود نشان ندهد، خداوند وي را با صورت در آتش مي افكند، لذا در صورت نبود اين فرهنگ، اين عذاب كه همانا در آتش افكندن باشد، در انتظار ماست.
5. علل وجودي انتظار: رواياتي كه به بيان علل و عواملي مي پردازد كه انسان مي تواند روحيه انتظار را در خود به وجود آورد؛ مانند روايتي كه امام حسين ( عليه السلام ) مي فرمايند: « مرداني هستند كه شب نمي خوابند، در نماز خويش صدايي چون صداي زنبوران عسل دارند و... » (4). در اين روايت، امام ( عليه السلام ) خصوصياتي را براي فرد منتظر بيان مي كنند كه هر فردي بتواند آن خصوصيات را داشته باشد مي تواند جزء‌ منتظران واقعي آن حضرت قلمداد گردد.
6. علل عدمي انتظار: در كنار شناخت علل و عواملي كه مي تواند انسان را در مسير انتظار قرار دهد، مي بايست علل و عواملي را كه ممكن است در اين مسير مانع حركت شود نيز مورد شناسايي و بررسي قرار گيرند، ما اين عوامل را علل عدمي انتظار يعني موانع پيش روي اين فرهنگ مي ناميم. نكته حائز اهميت براي افرادي كه قصد پرورش اين روحيه و گسترش آن را در جامعه دارند تأمل و دقت در مسائلي مي باشد كه مانع مسئله فوق مي باشد. بهترين راهنما براي شناسايي اين موانع روايات مي باشند، مانند روايتي از امام علي ( عليه السلام ) كه ايشان مي فرمايند: « آنها ( ياران و منتظران ) مشعل هاي هدايت و نشانه هاي روشن روي زمين اند كه از سخن چيني، تفرقه افكني، اشاعه فساد و بيهوده گويي به دور هستند. خدا درهاي رحمتش را به روي آنها مي گشايد و غم هاي نقمتش را از آنها برطرف مي كند. » (5) در اين روايت عواملي مانند سخن چيني، تفرقه افكني، اشاعه فساد، بيهوده گويي را به عنوان موانع ايجاد روحيه انتظار معرفي مي كند.
نكته سوم: در اين مقاله به علت تعدد روايات و كمبود فضاي نوشتاري ناگزير از درج برداشت ها و جمع بندي ها از روايات شده ايم.

بررسي معناشناسي انتظار، امنيت، صلح

مفهوم انتظار

تعاريف گوناگوني از انتظار شده است، ولي متأسفانه تعريفي كه داراي شرايط « تعريف » باشد وجود ندارد و از آن جهت كه تعريفِ يك بحث يا واژه يا علم مي تواند بر مباحث و جامعيت و مانعيت مسائل آن تأثير مستقيم داشته باشد لذا لازم است در ابتدا تعريفي از انتظار مطرح كنيم.
تعاريف موجود از انتظار به علت مشكلات ذيل استانداردهاي مشخص تعريف را ندارند:
1. اغلب تعاريف برخاسته از احساسات و عواطف و عشق نويسنده به حضرت صاحب الزمان ( ‌عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي باشد. اين مسئله هرچند در مقام تعريف، شعر گونه اند، اما در مقام تعريفي علمي از يك فرهنگ در قالب كلمات مي بايست با رعايت حدود و استانداردهاي تعريف به غناي علمي بحث بيفزاييم. در اين تعاريف جملات بسيار، عدم تناسب بين معرِّف و معرَّف و ديگر مشكلات يك تعريف غيراستاندارد به چشم مي خورد.
2. بعضي از تعاريف اهداف، تأثيرات، اركان و ديگر عوامل خارج از تعريف را در تعريف انتظار قرار داده اند. مانند اين كه در مقام تعريف، انتظار را به انتظار فعال و غيرفعال تقسيم بندي مي كنند.
با توجه به مسائل فوق مي بايست تعريفي را ارائه داد كه هم استانداردهاي موردنياز را داشته باشد و هم با توجه به ارائه آن به عموم مردم، قابل فهم براي مخاطبين باشد.
به عقيده نگارنده، انتظار فرج با انتظاري كه در عرف به عنوان يك حالت رواني پنداشته مي شود تفاوت دارد بلكه انتظار نوعي عمل و رفتار مي باشد كه برخاسته از اعتقاد دروني فرد به وجود و فرج منتظر مي باشد. مؤيد اين مطلب رواياتي با مضمون « انتظار الفرج عباده » ‌يا « افضل اعمال امتي انتظار الفرج » يا مانند آن مي باشد كه به صراحت يا به مضمون نشانِ اين مي باشد كه انتظار يك عمل، مانند ديگر اعمال و رفتارهاي انسان مي باشد كه البته بر پايه يك سري از اعتقادات و انگيزه هاي دروني مي باشد كه عمل مي تواند آيينه اي از آن درونيات فرد باشد.
با توجه به مبحث فوق مي توان نتيجه گرفت كه انتظار بر دو پايه اعتقاد دروني به وجود و ظهور منتظر و تنظيم رفتار بر طبق اعتقادات فرد مي باشد، لذا آن را مي توان مرجع تمام ارزش هاي اسلامي دانست. اين برداشت هم جامع افراد است و هم مانع اغيار به اين صورت كه تمام افرادي كه به همراه اعتقاد دروني، اعمال خود را هم در راستاي معتقدات خود تنظيم مي كنند شامل مي شود و از آن طرف افرادي را كه تنها اعتقاد به وجود منجي در آخرالزمان دارند مانند برخي از مسلمانان كه اعتقاد به ظهور نواده پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) در آخرالزمان دارند (6)، اما به علت برخي باورها و سنت هاي قديمي و برداشت هاي غلط از روايات (7) يا غفلت و بي خبري، هيچ گونه تحرك و انفعال در جهت زمينه سازي ظهور انجام نمي دهند و تنها به دعا براي فرج يا رصد كردن علائم ظهور مي نشينند را خارج مي كند.
برخي انتظار را به انتظار منفعل و فعال تقسيم بندي مي كنند كه به نظر مي رسد با روايات ناسازگار باشد چون اطلاق كلمه منتظر به فردي كه هيچ گونه تحرك و انفعالي در جهت باورها و اعتقادات خود نداشته باشد صحيح نمي باشد و اگر هم گفته شود مي بايست از باب تسامح مطرح كرد.
نتيجه آنچه كه مطرح گرديد اين است كه انتظار عبارت است از: « عملي، برخاسته از اعتقادات دروني فرد به وجود و ظهور منتظَر ».

مفهوم امنيت و صلح

امنيت و صلح دو واژه اي مي باشند كه دست آويز بسياري از گروه ها و قطب هاي سياسي جهان امروز و ديروز قرار گرفته اند. عده اي به بهانه ايجاد « امنيت از دست رفته » به كشوري حمله نظامي مي كنند و در حالي كه ناامني مورد ادعاي خويش را از بين نبرده اند، بلكه باعث ايجاد ناامني هم شده اند و جالب است كه ادعاي ايجاد صلح و برقراري امنيت را هم دارند. لذا اين دو واژه از اصطلاحاتي مي باشند كه به راحتي مورد سوء استفاده قرار مي گيرند و تنها افراد و ملت هايي كه داراي فرهنگي غني معرفتي و ديني مي باشند مي توانند آن را تجزيه و تحليل و در راستاي ابهام زدايي از امنيت و صلح قرار دهند.
امنيت در قرآن كريم به صورت واژه و جملات مختلفي ذكر شده است؛ مثلاً با واژگاني مانند اطمينان و سكينه در مقابل مفاهيمي چون عدم ترس و دفع خطر (8)، لذا راغب در تعريف لغوي امنيت آورده است: اصل امنيت، طمأنينه و آرامش نفس و از ميان رفتن ترس و خوف است. امن و امانت و امان در اصل مصدرند و به حالت و وضعي اطلاق مي گردد كه انسان در آرامش باشد. و صلح را مسالمت، سازش، از بين بردن نفرت ميان مردم، معنا كرده است « وَ الصُّلْحُ خَيْرٌ... » (9).
در اقرب گويد: آن اسم است از مصالحه، مذكّر و مؤنّث هر دو به كار مي رود. گويند: « وقع الصّلح و وقعت الصّلح » ( صلاح ): شايسته شدن. خوب شدن، و آن ضد فساد است « صلح الشيء صلاحا: ضد فسد » در قرآن گاهي با فساد مقابل آمده و گاهي با سيّئه مثل « وَ لاَ تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ بَعْدَ إِصْلاَحِهَا... » (10) « وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صَالِحاً وَ آخَرَ سَيِّئاً... » (11).
درباره ي تعريف اصطلاحي امنيت مي توان گفت اقوال و ديدگاه هاي زيادي وجود دارد. بعضي از عالمان علم سياست اصلاً تعريفي از آن ارائه نداده اند و عده اي ديگر براساس مباني خود در جهت دايره امنيت و مصاديق آن براي امنيت تعريفي قائل شده اند. كه خود نياز به نوشتاري جداگانه درباره تعريف امنيت و تعيين مصاديق و انحاي آن از منظر عالمان علم سياست و فقه سياسي اسلام مي باشد، اما به ناچار مجبوريم در اين مقاله تنها به ذكر چند تعريف كه به اعتقاد نگارنده از بقيه تعاريف جامع تر و مناسب تر مي باشد استفاده كنيم.
اغلب انديشوران علم سياست، امنيت را وابسته به موقعيت هاي مختلف قابل انعطاف مي دانند، لذا مي گويند مفهوم امنيت در نزد هركس، هر مكتب، هر ملت، و هر قوم و گروهي برآيند فهم آنها از عناصري مانند: ارزش هاي حياتي و فلسفه آفرينش، آگاهي از داشته ها و محروميت ها و آگاهي از تهديدات و نقاط ضعف و نقاط قوت مي باشد. (12) عده اي ديگر اين عناصر را به صورت ذيل ذكر كرده اند:
- عنصر ناظر بر نيت ( اغراض، نيات، آمال، اهداف و... )
- عنصر ناظر بر سنن ( اخلاقيات، قوانين، ضوابط اجتماعي )
- عنصر ناظر بر فيزيك عمل ( سياست اتخاذ شده و به اجراء گذارده شده )
با توجه به عناصر فوق، سياست هاي امنيتي هر فرد و يا واحد سياسي مبتني بر اهداف و اغراض از پيش تعيين شده اي مي باشد كه درك جوهره امنيت بدون توجه به آن غيرممكن مي باشد. (13)
در فرهنگ علوم سياسي براي امنيت دو خصوصيت ذكر شده است: 1- تضمين ايمني، برقراري تنظيمي سياسي براي كاهش احتمال بروز جنگ، برقراري مذاكره محاربه و قصد حفاظت از صلح به صورت شرط طبيعي بين دولت ها. 2- مصونيت از تعرض و تصرف اجباري و بدون رضايت و دور ماندن از مخاطرات و تعديات به حقوق و آزادي هاي مشروع كه در نتيجه جامعه امن به مجموعه كشورها و ملت هايي كه با هم روابط متقابل دارند و بين آنها اقدامات و آمادگي جنگي وجود ندارد. (14)
آنچه كه از تعاريف صلح در ادبيات سياسي برداشت مي شود مي توان سه خصوصيت براي صلح در نظر گرفت: 1. حالت آرامش و امنيت عمومي در كشور و روابط عادي با كشورهاي ديگر؛ 2. فقدان جنگ و نيز فقدان نظام تهديد؛ 3. فقدان جنگ، توسعه مناسبات و هم ياري ملت ها (15).
با توجه به سه خصوصيت فوق، صلح داراي دو جنبه صلح مثبت و صلح منفي مي باشد كه صلح منفي به معناي فقدان جنگ مي باشد و صلح مثبت به معناي همكاري و دوستي ميان كشورها مي باشد.
دكتر حسين بشيريه در اين باره مي نويسد: طرح ها و كوشش هايي كه در جهان صورت مي گيرد بيشتر براي ايجاد صلح مثبت است، هرچند حفظ صلح در جهان امروز بيشتر مرهون ايجاد مكانيسم هايي براي جلوگيري از جنگ مي باشد مانند مكانيسم هاي شيوه ي توزيع قدرت، تعارضات متقابل بين المللي، افزايش شباهت ميان دولت ها، حل منازعات طبقاتي در سطح بين المللي و تقسيم كار بين المللي و همبستگي تقابل مي باشد.
در فقه سياسي، مسئله صلح در سه واژه بسيار به كار برده مي شود: مهادنه، موادعه و معاهده كه طبق نظر فقهاي شيعه اين سه واژه مترادف مي باشند و به معناي آتش بس تا مدت معين به كار برده مي شوند. (16) لذا در فقه شيعه صلح در معناي مثبت آن كاربرد ندارد بلكه بيشتر به معناي منفي آن يعني عدم جنگ و آتش بس به كار برده مي شود. اما اين نظر خالي از اشكال نيست، به اين علت كه اگر حتي صلح را در معناي منفي آن به كار ببريم، آتش بس، متاركه و ترك مخاصمه به عنوان سه مرحله از جنگ تا صلح قلمداد مي شود و پيمان صلح همان ترك مخاصمه خواهد بود نه اين كه صلح را به آتش بس معنا كنيم.
هم چنين در عرصه ي مناسبات « فقه بين الملل » به چهار واژه دارالاسلام، دارالحرب، دارالموادعه و دارالعهد (17) برمي خوريم كه نشانِ پويايي فقه شيعه در مسئله برقراري صلح و امنيت داخلي و بين المللي مي باشد.

نتيجه بررسي مفهوم شناسي

با توجه به مباحث فوق، روشن گرديد كه انتظار به مثابه يك عمل در جهت خودسازي و آمادگي فرد در جهت زمينه سازي ظهور منتظَر مي باشد.
هم چنين امنيت و صلح دو واژه هستند كه فقدان هر كدام باعث نابودي ديگري خواهد شد؛ يعني حالت عدم صلح يعني نبود امنيت و از آن طرف عدم امنيت يعني مخاصمه و جنگ مي باشد. لذا در اين نوشتار در بيان رابطه بين اين سه مفهوم به تبيين ارتباط انتظار و امنيت به عنوان نتيجه صلح پرداخته خواهد شد.
از انحاي امنيت تنها به رابطه ميان امنيت رواني به عنوان يكي از پركاربردترين انحاي امنيت در عصر حاضر و امنيت اجتماعي مي پردازيم.

رابطه ي امنيتِ رواني و انتظار

« مردم! در واپسين حركت تاريخ و آخرالزمان، بزرگ مردي از فرزندانم ظهور مي كند. هنگامي كه پرچمش به اهتزاز درآيد، شرق و غرب جهان را روشن سازد. با ظهور موجي از شادي و نور، عالم گستر مي گردد. » (18)
اسلام نگاه ويژه اي به روح و روان انسان ها دارد. خداوند متعال به هنگام خلقت انسان ابعاد وجودي و متعددي را مورد توجه قرار داده و ضمن تأكيد بر بعد جسماني انسان، ابعاد عقلاني، رواني و روحاني وي را نيز مورد توجه قرار داده است.
عدم تعادل در ابعاد روحي - رواني مي تواند در ديگر ابعاد انسان مانند بعد عقلاني و حتي جسمي وي نيز تأثيرگذار باشد در اين موقعيت در خطر افتادن امنيت رواني يعني در خطر افتادن امنيت اجتماعي و اقتصادي مي باشد.
با توجه به موقعيت حساس امنيت رواني مي توان گفت، در اين زمان كه انسان معاصر غرق در انديشه و تفكرات مادي گرايانه خويش شده است و به تدريج فاصله خود را با دين حقيقي دور مي كند احساس پوچي و افسردگي سراسر وجودش را فراگرفته و براي رهايي از اين وضعيت به دامان عرفان ها و مذاهب كاذب و ساختگي خواهد افتاد كه به جز اميد واهي و موقتي فايده اي ديگر براي وي نخواهد داشت. در اين زمان بهترين درمان براي اين انسان انگيزه اي است كه بتواند زندگي و شخصيت خود را به دست گيرد و آن را در مسير اصلاح و تكامل روحي و معنوي خود قرار دهد.
حال سؤال اين است كه اين انگيزه چه چيزي مي تواند باشد؟ اميد به آينده اي روشن، اميد به صلح فراگير، حكومت عدل جهاني، مدينه فاضله، بهشت روي زمين و... چندين عبارت ديگر كه بيانگر همان انگيزه مي باشد، انگيزه اي كه فرد را به تحرك وادارد، تحركي در جهت بهتر زيستن، در مسير انتظار قرار گرفتن و... .
روايات در اين زمينه بسيار وارد شده است كه مي توان آنها را با توجه به مخاطب به دو دسته ايجاد و تقويت اميد دسته بندي نمود.

دسته اول:

رواياتي كه جهت برون رفت از زندگي سراسر غم و اندوه انسان امروز، فارغ از دين و مذهب خاصي، به وجود آمدن حكومت عدل جهاني با خصوصيات منحصر به فرد را مژده مي دهد.
اين دسته از روايات حكومت عدل جهاني به عنوان بهترين موقعيت زندگي در اين دنيا به تصوير كشيده اند، چرا كه از خصوصيات انسان نااميد اين است كه به دنبال وضعيت بهتر مي گردد و با شنيدن اين روايات كه حكومت مهدوي را به عنوان بهترين حكومت روي زمين معرفي مي كند و به ذكر خصوصيات آن حكومت مي پردازد به نوعي اميدواري را به اين دسته از مردم مي دهد كه تحقق وعده الهي كه همان حكومت عدالت جوي مهدوي باشد در راه است.
امام حسن ( عليه السلام ) در روايتي مي فرمايند: « در دولت مهدي درندگان سازش مي كنند، زمين نباتات خود را خارج مي كند، آسمان بركاتش را فرو مي فرستد، گنج هاي نهفته در دل زمين براي او آشكار مي شود و بين مشرق و مغرب را مالك مي شود و خوشا به حال كسي كه آن روز را درك كند و دستوراتش را با گوش جان بشنود. »
در اين روايت مواهب دنيوي حكومت مهدوي تشريح شده است و در روايتي ديگر امام علي ( عليه السلام ) مي فرمايند:‌ « فردايي كه شما را از آن هيچ شناختي نيست زمامداري حاكميت پيدا مي كند كه غير از خاندان حكومت هاي امروزين است و عمال و كارگزاران حكومت ها را بر اعمال بدشان كيفر خواهد داد... او روش عادلانه در حكومت حق را به شما مي نماياند و كتاب خدا و سنت پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) را كه تا آن روز متروك مانده اند زنده مي كند. » (19)
در اين روايت، ترسيم نوعي از حكومت كه تمام عوامل اجرايي آن انسان هاي عادل و مطيع تشكيل مي دهند به عنوان بارزترين خصوصيت حكومت عدل مهدوي بيان شده است تا اميدي باشد به انسان هايي كه از جور ظالمان و پادشاهان عصر خود به تنگ آمده اند. از آن طرف آن چنان اين زمان نزديك بيان شده است تا اميد مردم به يأس تبديل نگردد در خطبه اي حضرت علي ( عليه السلام ) مي فرمايند: « اي مردم ما در آستانه تحقق وعده هاي داده شده و نزديكي طلوع آن چيزهايي كه بر شما پوشيده شده است قرار داريم. » (20) و در خطبه اي ديگر مي فرمايند: « گويا مي بينم در پرتو خاندان پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) نعمت هاي خدا بر شما تمام شده و شما به آنچه آرزو داريد مي رسيد. » (21)

دسته دوم:

در اين دسته از روايات مي توان مخاطبين را آن گروه از شيعياني دانست كه با توجه به طولاني شدن زمان غيبت و هم چنين فراگيري فساد اميد خود را در جهت استقرار حكومت مهدوي از دست مي دهند. در اين روايات آنچه كه مورد تأكيد ائمه اطهار ( عليه السلام ) قرار گرفته است ذكر فضايل منتظران مي باشد تا انگيزه اي در جهت تداوم و اميدواري در جهت ظهور آن حضرت باشد. از اين روايات مي توان به نمونه اي از روايت امام سجاد ( عليه السلام ) اشاره كرد كه ايشان مي فرمايند « اي اباخالد غيبت ولي دوازدهم طولاني مي شود. همانا مردم زمان غيبت او و عقيده مندان به امامت و منتظران ظهور وي از مردم تمام دوران ها برترند... ». يا بعضي از روايات بالاترين عبادتي كه يك مسلمان مي تواند انجام دهد را انتظار فرج دانسته اند و حتي انتظار فرج به معناي فرج الله (22) قلمداد شده يعني تحقق همان وعده هاي الهي كه در قرآن بسيار ذكر شده است. (23)
نتيجه اي كه مي توان از مجموع مباحث ارتباط امنيت رواني و انتظار بيان داشت اين است كه اميد به ظهور حضرت مي تواند فرد را در تعيين هدف زندگي، برنامه ريزي و تفكر در رسيدن به آن كمك كند. انسان منتظر هدف خود را برپايي حكومت عدل جهاني تعيين مي كند و با بينش و تفكر در جهت رسيدن به آن تمام سعي و تلاش خود را مي كند و اگر هم عمرش بدان حد نرسيد طبق فرموده اهل بيت ( عليه السلام ) ثواب ياران حضرت (24) به وي عطا خواهد شد. تاريخ ثابت مي كند آن چنان مسئله انتظار و اميد به فرج در دل و جان شيعيان رخنه كرده بود كه هر نوع غيبتي را غيبت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي پنداشتند و با توجه به مشكلات عديده اي كه در دوران حكومت بني اميه و بني عباس خصوصاً بعد از شهادت امام حسين ( عليه السلام ) كشيدند مي توان مدعي شد شيعيان بيشتر از ديگران نسبت به ظهور منجي از خود واكنش نشان مي دادند. به عنوان نمونه در تاريخ آمده است بعد از شهادت امام حسين ( عليه السلام ) و اظهار پشيماني مردم از عدم همراهي با امام و پس از تأييد قيام مختار توسط محمد بن حنفيه ( به عنوان بزرگ بني هاشم ) ‌ بعضي از شيعيان به اين تصور بودند كه مختار، همان مهدي موعود ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي باشد. يا بعد از دست گيري امام موسي كاظم ( عليه السلام ) و زنداني شدن آن حضرت عده اي از شيعيان گمان كردند ايشان همان مهدي موعود ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي باشد. (25)
با اين دعا بحث از امنيت رواني و انتظار را به پايان مي بريم: « أنا سائلكم و آملكم فيما إليكم التفويض و عليكم التعويض » (26) من از شما مي خواهم و به شما اميد بسته ام در آنچه به شما تفويض شده بر شما عوض دادن.

رابطه انتظار و امنيت اجتماعي

قبل از پرداختن به بحث لازم است در ابتدا دو مسئله مشخص شود:
1. معنا و مفهوم امنيت اجتماعي و رابطه آن با سرمايه اجتماعي؛
2. معنا و مفهوم امنيت ملي و رابطه آن با امنيت اجتماعي از ديدگاه اسلام.

معناشناسي امنيت اجتماعي و رابطه آن با سرمايه اجتماعي

اغلب جامعه شناسان براي امنيت اجتماعي همانند امنيت مفهومي منفعل و تحول پذير قائلند كه به نسبت فرهنگ ها، ملت ها، گذر زمان و ديگر عوامل تغييرپذيري يك جامعه دست خوشِ تغيير مي شود. لذا مدعي شده اند نمي توان تعريف مشخصي از امنيت اجتماعي ارائه كرد. عده ديگري امنيت اجتماعي را تأمين آسايش زندگي و رفاه افراد يك جامعه تلقي كرده و آن را محدود به امنيت مادي يك جامعه مي دانند.
در انديشه اسلام، امنيت اجتماعي نه داراي مفهومي منفعل و تغييرپذير مي باشد و نه داراي مفهومي محدود كه تنها امنيت مادي جامعه را دربرگيرد، بلكه بنابر نگرش اسلام به انسان، عناصر اصلي امنيت زا كه با عنوان ارزش ها و سنت هاي اجتماعي كه بر پايه مستندات اسلامي مي باشد به هيچ عنوان تغيير نمي كنند، بلكه آنچه تغيير مي كند روش انجام و عمل بر طبق ارزش هاست كه بر اساس زمان و مكان و بعضاً به دستور ولي فقيه يا فقيه جامع الشرايط تغيير مي كنند. از طرفي اسلام به تمام ابعاد امنيتي انسان و جامعه مي نگرد و در كنار امنيت مادي مانند تأمين غذا و پوشاك و مسكن و بيمه و... به امنيت معنوي هم توجه خاصي دارد تا بدان جا كه امنيت اجتماعي را همان امنيتي برمي شمرد كه بر پايه ي بزرگ داشت ارزش ها و سنت هاي يك جامعه مي تواند شكل بگيرد و امنيت مادي را نتيجه ايجاد امنيت معنوي مي داند.
در اين مقاله، بعد مادي امنيت اجتماعي مورد بحث نيست، بلكه آنچه براي ما در جهت امنيت اجتماعي مهم است بعد معنوي امنيت اجتماعي مي باشد كه مستلزم تأمين امنيت فردي در مقابل ناهنجاري ها، آسيب ها و انحرافات اجتماعي، جرم، جنايت، خودكشي و مسائلي از اين قبيل است.
علت توجه اسلام به اين بعد از امنيت اين است كه ريشه بسياري از انحرافات اجتماعي صرفاً فقدان امنيت مادي نيست بلكه دچار شدن افراد به بحران معنا، بحران هويت، بي اعتمادي و بي قاعدگي است كه خود ريشه در افول و آسيب پذيري سرمايه هاي اجتماعي (27) دارد.
نكته ديگر اين كه منظور از امنيت اجتماعي آيا امنيت فرد يا امنيت جماعتي است. اغلب نويسندگان و حتي برنامه ريزان تأمين امنيت اجتماعي از اين نكته غافل مانده اند كه امنيت اجتماعي امنيت جماعتي يا گروهي در جهت حفظ الگوهاي سنتي زبان، فرهنگ، مذهب، هويت و عرف ملي يك جامعه نيست بلكه آنچه مهم مي باشد امنيت فرد است كه به سبب آن امنيت جامعه تضمين خواهد شد و اين را مي توان با نگاهي كوتاه به مستندات اسلامي مخصوصاً در زمينه امر به معروف و نهي از منكر به وضوح دريافت. (28)
لذا امنيت اجتماعي از ديدگاه اسلام امنيت فرد از طريق حفظ سرمايه هاي اجتماعي ( ارزش ها و سنت هاي قومي، مذهبي ) كه نتيجه آن امنيت جامعه است تعريف خواهد شد. توضيح مطلب به اين صورت است كه سرمايه اجتماعي با فراهم ساختن زمينه نظارت و كنترل اجتماعي غيراقتدار آميز بر فرد و جامعه پذير ساختن وي كه از مجراي احترام به عرف، سنت ها، هنجارها و ارزش هاي اجتماعي حاصل مي شود از يك سو به معنادار ساختن زندگي اجتماعي براي فرد و زمينه سازي مشاركت مثبت و فعال وي در زندگي اجتماعي مي پردازد و از سوي ديگر از جهت پي آمدهاي جمعي و عمومي موجب سلامت كلي جامعه، پايداري و ثبات اجتماعي مي شود. امنيت اجتماعي به مثابه مثبت و مطلوب حاصل اثرگذاري سرمايه اجتماعي بر زندگي در قدم اول و زندگي جمعي به تبع آن است. لذا مي توان از ديدگاه جامعه شناسي اسلام يك قاعده كلي را طرح ريزي كرد و آن اين كه ضريب امنيت اجتماعي متغير از استقرار و قوام سرمايه اجتماعي خواهد بود. « هرچه ارزش هاي آن جامعه ( سرمايه هاي اجتماعي ) حفظ شود امنيت اجتماعي در آن جامعه تضمين شده خواهد بود. »

معنا و مفهوم امنيت ملي و رابطه آن با امنيت اجتماعي

جهت روشن شدن بحث لازم است سؤالي را مطرح كرده سپس در پاسخ آن معنا و مفهوم امنيت ملي و نوع رابطه آن با امنيت اجتماعي مشخص مي شود. سؤال اين است كه مرجع امنيت (29) چه چيزي مي باشد؛ يعني امنيت براي چه كسي يا چيزي ايجاد شود؟ (30)
در اين كه مرجع امنيت چه چيزي است اختلاف زيادي ميان صاحب نظران وجود دارد كه مجموع اين عوامل را مي توان در پنج مورد دولت، رژيم، فرد، جامعه و جامعه جهاني خلاصه نمود.

دولت:

« باري بوزان » ‌به عنوان مبرزترين طرفدار اين نظريه، گونه هاي تهديد را در سه دسته تهديدهايي كه متوجه ايده دولت، وجود فيزيكي دولت و سازمان دولت وجود دارد قرار مي دهد. لذا امنيت در اين نظريه تنها متوجه دولت مي باشد.

رژيم:

يكي از ديدگاه هايي كه طرفداران اندكي دارد ديدگاهي است كه مرجع امنيت را رژيم سياسي مي داند لذا عناصر ماهيتي تهديد را در نسبت با موجوديت رژيم مي سنجد. اين تفكر در قرون گذشته مخصوصاً زمان جاهلي و حكومت هاي طاغوتي بعد از اسلام به وضوح مشاهده مي شود. و در زمان حاضر نيز حكومت هايي كه به روش هاي غيردموكراتيك و صرفاً به وسيله زور بر روي كارآمده اند از اين تفكر پيروي مي كنند.

فرد:

قائلين به اين ديدگاه رهايي از سلطه يعني آزاد گذاشتن مردم ( افراد و گروه ها ) از فشارها و محدوديت هاي فيزيكي و رسانه اي كه انسان ها را از دست يابي به اهدافشان باز مي دارد راه تأمين امنيت مي دانند.

جامعه جهاني:

امنيت پژوهان قائل به اين نظريه، مرجع امنيت را وراي دولت و رژيم مي پندارند و قائل به اين مسئله اند كه تهديداتي كه بقا و امنيت جهان را به مخاطره انداخته است خارج از حكومت و دولت هاست لذا نياز به تأسيس سيستم امنيتي بين المللي در جهت مقابله با اين تهديدات احساس مي شود.

جامعه:

در اين ديدگاه كه به انديشه اسلام بسيار نزديك مي باشد، جامعه به عنوان مرجع امنيت در نظر گرفته مي شود. در اين ديدگاه تحصيل امنيت در گرو تثبيت و تقويت عقائد، هنجارها و ارزش هاي اجتماعي و حفاظت از صورت بندي الگوهاي سنتي، زبان، گويش، فرهنگ، مذهب، آداب و رسوم، تشكيلات و ساختارهاي اجتماعي و به طور خلاصه حفظ مميزه هاي هويت ملي جامعه و تداوم آن مي باشد.
با توجه به مطالب فوق مي توان مدعي شد مقوله امنيت ملي حكومت اسلامي با الهام از مبادي معرفت شناسي، جهت شناسي و انسان شناسي ديني پيوندي ناگسستني با امنيت ملت اسلامي دارد. در ديدگاه اسلام امنيت پايدار در انحاي گوناگون آن، از جمله امنيت اجتماعي مستلزم حفظ ارزش ها، هنجارها و سنت ها و در يك كلمه هويت جامعه مي باشد.
در اين جا لازم است آراي امام خميني ( رحمه الله ) به عنوان يك فقيه و رهبر سياسي درباره مرجع امنيت را به طور خلاصه مطرح گردد.
در آراي امام سه مرجع: جامعه، دولت و رژيم را براي امنيت مي توان يافت.
منظور از رژيم در انديشه امام با توجه به فرهنگ علوم سياسي و مطالبي كه درباره خصوصيات رژيم در نظريات انديشمندان علم سياست مطرح شد تفاوت ماهوي مي كند، البته عنوان رژيم بر آن اطلاق مي شود اما از لحاظ كاركرد تفاوت هاي بسياري با مفهوم اصطلاحي مي كند.
حفظ نظام (31) جمهوري اسلامي ايران در ديدگاه امام از چنان اهميتي برخوردار است كه مي توان به خاطر آن احكام اوليه ي شرعي را نيز تعطيل نمود. البته روشن است اهميت حفظ نظام به اين دليل است كه به عنوان ابزاري جهت برقراري احكام اسلامي و آموزه هاي شريعت در جامعه مي باشد و تلاش براي امنيت آن به مثابه تقويت بنيان هاي دين و اركان شريعت اسلامي مي باشد، لذا با حكومت هاي غيردموكراتيك كه برخاسته از اميال و هواهاي نفساني و حتي برخلاف قانون اساسي، زمامداران آن مي باشد تفاوت بسياري دارد و از طرفي به علت پشتوانه ي مردمي مي توان گفت امنيت نظام وابسته به امنيت جامعه مي باشد، لذا در صورت فقدان امنيت اجتماعي، امنيت نظام هم به مخاطره خواهد افتاد. و از طرفي دولتي كه برخاسته از اين نظام و ملت اسلامي باشد به عنوان دارالاسلام قلمداد خواهد شد كه در نتيجه با توجه به آموزه هاي فقه سياسي دفاع از آن در برابر تهديدات اغيار و حفظ امنيت ملي آن بر تمامي مسلمين واجب خواهد بود.
با توجه به مباحث فوق نتيجه گرفته مي شود، مرجع امنيت اجتماعي در آراي امام ( رحمه الله ) از لحاظ رتبي بر دو مرجع ديگر مقدم است و دو مرجع ديگر مي توانند نتايج برقراري امنيت اجتماعي قلمداد بشوند.
بعد از تبيين مرجع امنيت، تعريف امنيت ملي تا حدودي روشن شد. امنيت ملي عبارت است از: « توانايي جامعه در جهت تأمين و صيانت از موجوديت فيزيكي، زيستي و معيشتي، فرهنگي و ارزشي مردم، سرزمين و نظام سياسي، و ارتقا و بهينه سازي آن و تعقيب و نيل به اهداف و منافع ملي در دوران جنگ و صلح در قبال تهديدات داخلي و خارجي »‌ اين تعريف را مي توان جامع تمام تعاريف امنيت ملي دانست كه هم به جنبه ي اثباتي امنيت و هم جنبه منفي امنيت توجه دارد.
مبناي ما در اين نوشتار بر محوريت امنيت اجتماعي در ميان ديگر انحاي امنيت ها مانند امنيت ملي، امنيت داخلي، امنيت قضائي و... مي باشد. به اين علت كه اگر امنيت اجتماعي برقرار شود و تمام افراد جامعه با مسئوليت شناسي كه نسبت به يكديگر احساس مي كنند و هم چنين با روحيه عدالت طلبي و مبارزه با انحراف ها و ناهنجاري هاي موجود در جامعه، مي توان به برقراري امنيت داخلي در مرحله اول و امنيت ملي در مرحله دوم اميدوار بود. اما در صورتي كه ارزش هاي اجتماعي، سنت ها و به طور كلي سرمايه هاي اجتماعي يك جامعه از بين بروند بايد منتظر انحلال تدريجي يك جامعه و به تبع آن نظام از درون باشيم.

انتظار و امنيت اجتماعي

بعد از بيان مقدمه اي نسبتاً طولاني كه جهت فهم نوع رابطه ميان انتظار و امنيت اجتماعي بسيار لازم مي نمود، حال لازم است نوع رابطه ميان انتظار با سرمايه هاي اجتماعي كه پايه و اساس امنيت اجتماعي مي باشد با توجه به روايات و آموزه هاي ديني بررسي شود.
با توجه به تعريفي كه از انتظار داشتيم، و آن را به عنوان مرجع تمام اعمال و ارزش هاي اسلامي قلمداد كرديم، انساني كه به عنوان منتظر مهدي موعود ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) مي باشد همواره خود را در حضور امام مي بيند و با توجه به تأثيرات انتظار بروي از قبيل اميد به آينده اي روشن يا اميد به اين كه جزء منتظران حضرت قلمداد شود سعي در تكامل روحي و اصلاح خويش و جامعه خود مي كند.
لذا تلقي ما از انسان منتظر انساني مي باشد كه در تمام ابعاد زندگي خويش سعي در رسيدن به آن سعادت ابدي و منتظر واقعي بودن حضرت را دارد. با توجه به اين مطلب اگر بخواهيم تأثيرات انتظار را بر امنيت به خصوص امنيت اجتماعي واكاوي كنيم مي بايست عواملي كه باعث ايجاد امنيت مي شود و هم چنين عواملي كه باعث امنيت زدايي مي شود با توجه به آموزه هاي دين مبين اسلام مطرح كرده و مورد بررسي قرار دهيم.
چهار مؤلفه امنيت زا در منطق اسلام وجود دارد:

1. توحيد:

مهم ترين عنصر امنيت زا در اسلام اعتقاد به وجود خداوندي مي باشد كه به هيچ عنوان شريكي در او راه ندارد. اين اعتقاد به علت همگرايي تمام مسلمانان و حتي بعضي از اديان ديگر الهي مي تواند عامل مهمي جهت وحدت و انسجام بيشتر كه نتيجه آن امنيت و صلح چه در عرصه داخلي و چه در عرصه بين المللي باشد.

2. ايمان:

ايمان رتبه اي بالاتر از اسلام است. ايمان يعني به علاوه اعتقاد قلبي به اسلام و دستورات آن، همراهي عمل و رفتار انسان را نيز بايد به همراه داشته باشد. ايمان مي تواند براي فرد آرامش، براي جامعه وفاق و همدلي و براي جهان اسلام وحدت را به ارمغان بياورد.
دو عنصر فوق را مي توان به عنوان يكي از عالي ترين قواعد سياسي اسلام دانست. به نوعي مي توان با بهره گيري از اين دو مؤلفه بدون توجه به مرزهاي سياسي بين كشورهاي مسلمان و تنها در سايه توحيد و ايمان به خداوند، تمام ممالك اسلامي را متحد نموده و تجاوز و تهديد در قبال هركدام از كشورهاي اسلامي را تجاوز به امنيت دارالاسلام دانست. (32) اما متأسفانه برخي از كشورهاي مسلمان بدون توجه به آموزه هاي بسيار كارساز و بدون خطاپذيري، وارد معاهدات سياسي، امنيتي با كشورهايي مي شوند كه بويي از انسانيت حتي از منظر معتقدات خود ندارند.

3. ولايت:

يكي از مؤلفه هاي امنيت كه اگر درست تبيين نشود مي تواند عاملي جهت امنيت زدايي باشد ولايت است. (33) ولايت را مي توان انتخاب رهبران صالح و تنظيم رابطه آنها با مردم كه منجر به صيانت از جامعه و ارزش هاي اجتماعي مي شود تفسير كرد.

4. سعادت:

امنيت انساني از طريق اولويت بخشي ارزش انسان بر قدرت، در مكتب اسلام تأمين و تأييد مي شود. (34)
بعد از شناخت عوامل امنيت زا، مي توان با شناخت عوامل امنيت زدا در تمام ابعاد امنيت مانند امنيت اجتماعي، اقتصادي، نظامي و در سه سطح فردي، داخلي و ملي در مستندات اسلامي و انديشه عالمان دين به خصوص امام راحل ( رحمه الله ) و برنامه ريزي صحيح در جهت مقابله با آن به رفع اين عوامل همت گماشت. عوامل امنيت زدا را مي توان در موارد زير خلاصه نمود:

1- عوامل فرهنگي و فكري

- ضعف انسجام اسلامي و هويت ديني و ملي
- اخلاق گريزي و اخلاق زدائي از جامعه
- كاهش قابليت، باز توليد فرهنگي و ناتواني انديشه ورزي
- بي اعتمادي و نااميدي جامعه

2- عوامل اقتصادي

- وابستگي اقتصادي
- مصرف زدگي
- رواج رذايل اخلاقي در كسب و كار مانند ربا، طمع ورزي، احتكار و...
- بي توجهي به اقتصاد و معيشت مردم

3- عوامل نظامي

- ناهمراهي ملت با نيروهاي مسلح
- فاصله گرفتن نيروهاي مسلح از ديانت و معنويت
- مداخله و حمله نظامي خارجي
بعد از بيان مؤلفه هاي امنيت زا و امنيت زدا مي بايست به ارتباط ميان اين عوامل و وظايف و خصوصيات منتظران با توجه به مستندات اسلامي اشاره نمود.

مؤلفه هاي امنيت زا و خصوصيات منتظران

تمام مؤلفه هاي امنيت در جامعه اسلامي را مي توان از خصوصيات منتظران و ياران حضرت برشمرد.
درباره ولايت پذيري و مطيع بودن ياران و منتظران حضرت، امام صادق ( عليه السلام ) مي فرمايند: « براي آن حضرت گنج هايي است در طالقان، نه از جنس طلا و نه از نقره بلكه مرداني... كه اطاعت و فرمان پذيري آنها از امام زمان ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) بيشتر از اطاعت كردن كنيزي از مالك خود مي باشد. »
ايمان به خدا و اعتقاد به امامت ياران مورد اشاره ي بسياري از روايات مي باشد در اين باره امام حسن عسكري ( عليه السلام ) به احمد بن اسحاق بن سعد اشعري فرمود: « اي احمد بن اسحاق به خدا قسم ( فرزندم ) ‌ غيبتي خواهد داشت كه جزء‌ آنها كه خداوند در اعتقاد به امامت او استوارشان كرده براي دعا در تعجيل فرجش موفقشان كرده، كسي ديگر از نابودي رهايي نخواهد يافت. به آن حضرت عرض كردم يابن رسول الله ( صلي الله عليه و آله ) آيا غيبتش به طول مي انجامد؟ فرمود آري: به خدا قسم، آن قدر طولاني مي شود كه بيشتر معتقدان به او، از اعتقادشان برمي گردند و فقط كساني بر اعتقاد به او باقي مي مانند كه خداوند درباره ولايت ما از آنها پيمان گرفته و ايمان را در قلبشان راسخ كرده و مورد تأييدشان قرار داده است. » (35)
از احاديث فوق مي توان اين نتيجه را برداشت نمود كه روحيه انتظار باعث افزايش ايمان، اطاعت پذيري از امام و اعتقاد به امامت مي شود.

مؤلفه هاي امنيت زا و وظايف منتظران

وظايف منتظران در جهت امنيت با توجه به روايات بر دو دسته مي باشد:
دسته اول: وظايفي كه به عملكرد شخص منتظر در رفتارهاي فردي خويش مرتبط مي باشد.
روايات اين دسته با تبيين خصوصيات ياران حضرت، وظايف منتظران را مشخص نموده اند. خصوصياتي مانند پايداري و استقامت (36)، معرفت و شناخت (37)، صبر و شكيبايي (38)، تهذيب نفس (39)، عبادت (40)، اطاعت (41)، آمادگي (42) را كه جزء خصوصيات ياران مي باشد را مي توان جزء وظايف منتظران آن حضرت نيز قلمداد كرد.
دسته دوم: وظايفي كه به عملكرد اشخاص به عنوان فردي از اعضاي يك جامعه مسلمان تعلق دارد.
در اين گونه وظايف مسائلي مانند اصلاح جامعه از فساد در قالب دستور « امر به معروف و نهي از منكر » جلوه بيشتري دارد. فرمايشات امام سجاد ( عليه السلام ) به شخصي به نام اباخالد مي تواند گواه بر اين مطلب باشد. ايشان مي فرمايند:‌ « اي اباخالد به درستي كه مردم زمان غيبت مهدي ( عجل الله تعالي فرجه الشريف ) آنان كه معتقد به امامت او هستند و در انتظار ظهور او به سر مي برند با فضيلت ترين مردم همه زمان ها مي باشند، زيرا خداوند متعال عقل و فهمي به آنان عنايت كرده كه غيبت در نزد آنان به منزله ظهور و مشاهده گشته است، خداوند مردم آن زمان را به منزله كساني قرار داده است كه در راه خدا و در پيشگاه پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) با شمشير جهاد و مبارزه مي كنند. آنان حقيقتاً افراد با اخلاص و شيعيان صادق ما هستند و آنان دعوت كنندگان به سوي دين خدا به صورت سرّي و علني هستند و بعد حضرت فرمود: انتظار فرج از بزرگ ترين اعمال است. »‌ (43)

نتيجه گيري

چند نتيجه از مباحث مطرح شده در زمينه ي ارتباط ميان انتظار و ايجاد امنيت و صلح مي توان برداشت نمود:
- فردي كه داراي روحيه انتظار باشد به ارزش هاي اسلامي و سنت هاي مذهبي خويش كه پايه هاي آن توحيد، ايمان، ولايت و سعادت انسان است، اهميت قائل است.
- اهميت دادن به ارزش هاي ديني، مذهبي باعث تقويت سرمايه هاي اجتماعي كه نتيجه آن برقراري امنيت اجتماعي مي باشد.
اين نكته نبايد مورد غفلت قرار گيرد كه آنچه باعث برقراري امنيت اجتماعي مي شود، امنيت فرد و پرورش احساسات مذهبي، ديني وي مي باشد، لذا باز هم تكرار مي كنيم امنيت اجتماعي در سايه امنيت فرد به وجود مي آيد.
- برقراري امنيت اجتماعي باعث ايجاد امنيت در ابعاد ديگر جامعه مانند ابعاد اقتصادي، فرهنگي و... در سه لايه، داخلي، ملي و بين المللي مي شود، كه نتيجه آن آمادگي جامعه براي ظهور و نزديك شدن آن به روز موعود مي باشد.
انتظار و تأثيرات آن بر امنيت و صلح با توجه به مستندات اسلامي

پي نوشت ها :

1. در اين مقاله تنها امنيت رواني و امنيت اجتماعي مورد بحث مي باشد.
2. اين دسته بندي روايات كه در روايات يك موضع خاص قابل اجرا مي باشد با توجه به مطالعه بسياري كه در روايات ائمه اطهار داشته ام تنظيم شده است و خود را به هيچ عنوان پيراسته از اشتباه نمي دانم لذا از شما خواننده عزيز تقاضامندم با راهنمايي هاي خويش بر غناي اين روش تنظيم روايات بيفزاييد.
3. روايت از امام سجاد ( عليه السلام ) كه به شخصي به نام خالد مي فرمايند: « المنتظرون لظهوره أفضل من اهل كل زمان »‌ ( بحارالانوار، ‌ج36، ص 386 ).
4. بحارالانوار، ج52، ص 308.
5. صبحي صالح، نهج البلاغه، ص 149، ح103.
6. مانند بيشتر اهل سنت.
7. مانند افرادي كه قيام و مقابله با ظلم را قبل از ظهور محكم نموده و مستند خود را رواياتي در اين باب مي دانند.
8. « وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ کَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيُمَکِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَ لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْناً يَعْبُدُونَنِي لاَ يُشْرِکُونَ بِي شَيْئاً وَ مَنْ کَفَرَ بَعْدَ ذلِکَ فَأُولئِکَ هُمُ الْفَاسِقُونَ‌ »؛ ( نور، آيه 55 ) خدا به كساني از شما كه ايمان آورده اند و كارهاي شايسته كرده اند وعده داد كه در روي زمين جانشين ديگرانشان كند، هم چنان كه مردمي را كه پيش از آنها بودند جانشين ديگران كرد. و دينشان را - كه خود برايشان پسنديده است - استوار سازد. و وحشتشان را به ايمني بدل كند. مرا مي پرستند و هيچ چيزي را با من شريك نمي كنند. و آنها كه از اين پس ناسپاسي كنند، نافرمانند.
9. نساء، آيه ي 128.
10. توبه، آيه ي 102.
11. همان، آيه ي 102.
12. نجف لك زائي، « اصول رهيافت امنيتي پيامبر در قرآن كريم »، فصلنامه علوم سياسي، شماره 35.
13. اصغر افتخاري، « ساختار و تأويل امنيت »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 15.
14. مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، فرهنگ علوم سياسي، ص 246.
15. محمدرضا باقرزاده، ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي، ص 25.
16. علامه حلي، منتهي المطلب في تحقيق المذهب، ص 973.
17. دارالاسلام: حوزه حكومت اسلام مي باشد كه احكام اسلام جاري مي شود هرچند اغلب افراد آن كافر باشد؛ دارالحرب يا دارالكفر: حوزه حكومت كفاري كه در حال مخاصمه با مسلمانان مي باشند؛ دارالعهد: مناطقي كه با مسلمانان در حال خصومت نمي باشند و طي قراردادي مانند خراج با مسلمانان همكاري مي كنند؛ دارالموادعه: سرزمين هايي كه با مسلمانان قرارداد عدم خصومت و دشمني دارند.
18. سخني است از امام علي ( عليه السلام ). شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، ج2، ص 653، باب 57، ح17.
19. نهج البلاغه ( ترجمه دشتي )، خطبه 138.
20. همان، خطبه 100.
21. همان.
22. تعدادي از روايات مي باشند كه ظهور حضرت را بعد از يأس و نااميدي از ظهور مي دانند. در روايتي از امام رضا ( عليه السلام ) نقل شده است كه فرج بعد از نااميدي خواهد بود. ظاهر اين گونه از روايات با آنچه ما تاكنون مطرح كرديم در تناقض است، اما مي توان جهت رفع تناقض اين روايات را درباره كساني دانست كه منتظر واقعي حضرت نمي باشند لذا دچار نااميدي از ظهور آن حضرت مي شوند.
23. همان.
24. بحارالانوار، ج52، ص 140.
25. روح الله حسينيان، چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه، ص 111.
26. شيخ طوسي، مصباح المتهجد، ص 821.
27. سرمايه اجتماعي را اولين بار جيمز جاكوب در كتابي با عنوان مرگ و زندگي شعارهاي بزرگ آمريكائي به كار برد. به نقل از: فرامرز تقي لو، « رابطه سرمايه اجتماعي و امنيت اجتماعي »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 32.
28. مانند روايتي از امام صادق ( عليه السلام ) كه مي فرمايند: « نهي از منكر براي پند و اندرز مؤمن و تعليم جاهل مي باشد ». شيخ طوسي، تهذيب، ج6، ص 178.
29. برخي از مباحث اين بخش از مقاله: علي كريمي، « شناسايي مرجع امنيت در رويكرد امنيت ملي امام خميني (رحمه الله ) »، فصلنامه مطالعات راهبردي شماره مسلسل 30 برداشت شده است.
30. همان.
31. در فرهنگ انقلابي رژيم مساوي با نظام مي باشد.
32. يكي از مباحثي كه نياز به تحقيق دارد اين مسئله مي باشد كه اگر كشوري به يكي از ممالك اسلامي حمله كرد جهاد و دفاع واجب مي باشد يا براساس مرزبندي هاي سياسي بين كشورهاي اسلامي تنها در صورتي كه به كشور و منافع ملي حمله صورت گرفت فرد مجاز به دفاع مي باشد؟.
33. اين مسئله از بعد كلامي، فقهي قابل بررسي مي باشد.
34. برداشتي از مقاله: اصغر افتخاري، « مرزهاي گفتماني نظريه اسلامي امنيت؛ گذر از جامعه جاهلي به جامعه اسلامي »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 25.
35. شيخ طوسي، اثبات الهداة، ج3، ص 479.
36. استقامت و پايداري هم در دينداري خود مانند روايتي كه از پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) كه مي فرمايند: « آنان در دين داري خداوند استقامت و پايداري مي ورزند » ‌ و هم در برابر دشمن مانند روايتي از پيامبر ( صلي الله عليه و آله ) كه مي فرمايند: « آنان در شرايط دشواري خواهند بود كه اگر شما در آن شرايط باشيد تحمل و استقامت آنان را نخواهيد داشت » هر دو حديث به نقل از : بحارالانوار، ج52، ص 124 و 130 مي باشد.
37. شيخ صدوق، كمال الدين و تمام النعمة، باب 31، ح1.
38. محمدحسن صفار، بصائرالدرجات في فضائل آل محمد ( عليه السلام )، ص 126.
39. بحارالانوار، ج52، ص 495.
40. همان، ص 308.
41. همان، ص 149.
42. همان، ص 307.
43. لطف الله صافي، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، ص 244.

منابع :
1. قرآن كريم.
2. افتخاري، اصغر، « ساختار و تأويل امنيت »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 15.
3. افتخاري، اصغر، « مرزهاي گفتماني نظريه اسلامي امنيت؛ گذر از جامعه جاهلي به جامعه اسلامي »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 25.
4. باقرزاده، محمدرضا، ضمانت اجراهاي صلح و امنيت بين المللي، قم، مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني ( رحمه الله)، 1382.
5. تقي لو، فرامرز، « رابطه سرمايه اجتماعي و امنيت اجتماعي »، فصلنامه مطالعات راهبردي، شماره مسلسل 32.
6. حر عاملي، محمد بن حسن، اثبات الهداة بالنصوص و المعجزات، قم، بي نا.
7. حسينيان، روح الله، چهارده قرن تلاش شيعه براي ماندن و توسعه، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382.
8. شيخ صدوق، كمال الدين و اتمام النعمه، قم، دارالكتب الاسلاميه، 1395.
9. صافي، لطف الله، منتخب الاثر في الامام الثاني عشر ( عجل الله تعالي فرجه الشريف )، قم، مؤسسة السيدة المعصومه، 1419.
10. صفار، محمدبن حسن، بصائرالدرجات في فضائل آل محمد ( عليه السلام )، قم، مكتبه آيه الله العظمي مرعشي نجفي، 1404.
11. طوسي، محمدبن حسن، التهذيب، تهران، دارالكتب الاسلاميه، 1365ش.
12. طوسي، محمدبن حسن، مصباح المتهجد، بيروت، مؤسسه الاعلي للمطبوعات، 1418.
13. علامه حلي، منتهي المطلب في تحقيق المذهب، مطبعة الحاج أحمدآغا و محمود آغا، 1333ق.
14. كريمي نمله، علي، « شناسايي مرجع امنيت در رويكرد امنيت ملي امام خميني ( رحمه الله )، فصلنامه مطالعات راهبردي شماره مسلسل 30 برداشت شده است.
15. لك زائي، نجف، « اصول رهيافت امنيتي پيامبر در قرآن كريم »، فصلنامه علوم سياسي، شماره.
16. مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسه الوفاء، 1404.
17. محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، قم، دارالحديث، 1416.
18. مركز اطلاعات و مدارك علمي ايران، فرهنگ علوم سياسي، تهران، 1376.
19. ميانجي، نسرين و گودرزي، مجتبي، كتاب انتظار، قم، شباب الجنه، 1385.
20. نهج البلاغه ( ترجمه محمد دشتي )، قم، مؤسسه تحقيقاتي فرهنگي امير المؤمنين ( عليه السلام )، 1381.
21. نهج البلاغه ( صبحي صالح )، قم، مؤسسه دارالهجره.

منبع مقاله :
مكارم شيرازي، حائري شيرازي و عميد زنجاني؛ مقاله ها خداداد سليميان... [ و ديگران]، ( 1387 )، گفتمان مهدويت: سخنراني و مقاله هاي گفتمان نهم، قم: مؤسسه بوستان كتاب ( مركز چاپ و نشر دفتر تبليغات اسلامي حوزه ي علميّه قم )، چاپ اول



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط