انجام وظيفه در سيره ي امام خميني (ره)

امام از کمترين وقت خود براي مطالعه و نوشتن يا عبادات ديگري که ذکر شده استفاده مي کردند. اگر کسي تنها همين آثاري را که از ايشان تأليف و به چاپ رسيده مطالعه کند و آن را بر عمر پربرکت ايشان تقسيم کند، بخوبي مي فهمد که
سه‌شنبه، 2 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
انجام وظيفه در سيره ي امام خميني (ره)

 انجام وظيفه در سيره ي امام خميني (ره)
 

 

گردآوري: مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت




 

استفاده از همه ساعت، بلکه دقايق عمر

امام از کمترين وقت خود براي مطالعه و نوشتن يا عبادات ديگري که ذکر شده استفاده مي کردند. اگر کسي تنها همين آثاري را که از ايشان تأليف و به چاپ رسيده مطالعه کند و آن را بر عمر پربرکت ايشان تقسيم کند، بخوبي مي فهمد که چگونه از ساعت و بلکه دقايق عمر خود استفاده کرده و بهره ي وافي برده اند. در صورتي که ايشان خيلي هم اهل نوشتن و قلم نبود. حتي از نيم ساعت قدم زدن صبح و عصر خود نيز، که بخصوص اين اواخر به تجويز پزشکان انجام مي دادند استفاده مي کردند و معمولاً ادعيه و اذکاري را براي آن وقت اختصاص داده بودند که در حال قدم زدن نيز عبادت و کاري را انجام دهند و اوقاتي که زيارت عاشورا مي خواندند، صد لعن و صد سلام را، معمولاً، در حال قدم زدن مي خواندند. (1)

اشتغال به چند کار به طور همزمان

امام در بسياري از اوقات در آن واحد و همزمان به کارهاي متعدد اشتغال داشتند. در يکي از روزهاي اوايل فروردين 1368 حدود ساعت هفت بعدازظهر حقير را براي انجام کاري احضار فرمودند وقتي مشرف شدم حدود يک ساعت از غروب گذشته بود. ايشان در حالي که هنوز مشغول تعقيبات نماز مغرب و عشا بودند، تسبيح در دستشان بود و ذکر مي گفتند، به پشت خوابيده بودند و با بالا و پايين بردن پاهايشان نرمش مخصوصي را که پزشک توصيه کرده بود انجام مي دادند، تصوير بدون صداي تلويزيون را مدنظر داشتند، به صداي راديو گوش مي دادند، علاوه بر اين همه امور، علي نوه عزيزشان را در حالي که در کنار ايشان دراز کشيده بود و سعي مي کرد حرکتهاي امام را تقليد کند مورد تفقد و نوازش پدرانه قرار مي دادند و انجام نرمش مانع از ابراز عطوفت نسبت به نوه خردسالشان نمي شد. (2)

تندنويسي

در اين جا بايد اين مطلب را تذکر دهم که امام خيلي سريع مي نويسند. مثلاً در ظرف يک ربع، يک صفحه ي بزرگ. واقعاً مشکل است. آخر امام است و روي هر جمله شان حساب مي شود و مي بينيد که در نوشتن داراي سبک خاصي هستند. با اين که وقتي قرار شد درباره موضوعي موضعي گرفته شود، رسم است که دستياران مطالبي را تهيه مي کنند و براي رئيس جمهور و يا شخصيتي مي خوانند و آنها هم نظرات خودشان را مي گويند. ولي امام، تمامي اعلاميه هايشان را خودشان نوشته اند و مي نويسند. يک اعلاميه نيست، مگر اين که امام تمامي آن را نوشته باشند. (3)

آموزش زبان ترکي

امام در همان اولين ساعات ورود به ترکيه به آموزش زبان ترکي پرداختند. ايشان مي خواستند با فراگيري زبان ترکي رسالت خود را در ميان ترک زبانان دنبال کنند، به حدي که اهتمام امام به فراگيري زبان ترکي، سرهنگ افضلي از مقامات ساواک را که در ترکيه مراقب ايشان بود سخت به وحشت انداخت که مبادا امام با آموختن زبان بتواند با مردم ترکيه ارتباط برقرار کند و مبارزه را در تبعيدگاه دنبال کند. لذا در گزارش خود به تهران نوشت: « نبايد وي را تنها گذاشت! » از اين رو در ترکيه هر روز امام را به جايي منتقل مي کردند. (4)

نظم در کارها و برنامه ها

در طول اين نه الي ده سالي هم که امام در جماران تشريف داشتند، يکي از آقاياني که مأمور مالي ايشان بودند و بايد هر روز صبح به اين امر رسيدگي مي کردند، مي گفتند: ايشان هر روز رأس ساعت مقرر آماده پذيرفتن ما بودند. چنانچه اگر روزي به خاطر عدم شرايط مساعد به موقع به حضور ايشان نمي رسيديم، امام پنج دقيقه بعد از موعد مقرر زنگ اتاق مربوطه را به صدا درمي آوردند و آنان را براي حضور دعوت مي کردند. در ملاقاتهاي عمومي گاهي بعد از آماده شدن ايشان، به دليل به حد نصاب نرسيدن تعداد ملاقات کنندگان مستلزم چند دقيقه انتظار براي به حد نصاب رسيدن بود که با فزوني يافتن مدت انتظار به ده دقيقه تبديل مي شد، امام نسبت به نامنظم بودن برنامه هاي ملاقات لب به اعتراض مي گشودند و مي فرمودند: « چرا قبل از فراهم ساختن مقدمات ملاقات مرا به محل ملاقات فرا مي خوانيد؟ » و يا اگر در ملاقاتهاي خويشان، افراد در زمان معين برنمي خاستند و وقت بيشتري را پر مي کردند با اعتراض ايشان مبني بر اين که، « بايد مطابق ظرفيت زماني افراد وقت صرف کنيد نه بيشتر و نه کمتر »، رو به رو مي شدند. (5)

عمر بابرکت

ما به طور مکرّر شاهد بوديم که امام به هنگام قدم زدن عصرانه که به عنوان ورزش - که کاري مهم و لازم براي تأمين سلامت ايشان بود - در دستي تسبيح داشتند و به ذکر خدا مشغول و در دست ديگر راديويي کوچک داشتند که با استماع آن در جريان مسايل داخل و خارج قرار مي گرفتند.
بدين سان مي توان گفت عمر واقعي امام نه هشتاد و هفت سال که از نظر کاربرد و به کارگيري دو چندان اين مدت بود. (6)

اجازه نمي دادند وقتشان به هدر رود

امام هيچ گاه نمي گذاشتند وقتشان به هدر برود. بارها مي ديديم که در دقايق قبل از آماده شدن سفره - که معمولاً به بطالت مي گذرد - ايشان به مطالعه و تلاوت قرآن مي پرداختند. يک بار براي کاري خدمت ايشان بودم، صحبت که تمام شد نگاهي به ساعتشان کردند و گفتند: « مي تواني يک تعريف يک دقيقه اي بکني؟ » تا من خواستم به آن مسأله فکر کنم و ذهنم را بگردم يک دقيقه گذشت و امام راديو را روشن کردند و من تازه متوجه شدم که ايشان مي خواستند همين يک دقيقه قبل از اخبار هم به بطالت نگذرد، چون عادت داشتند که خلاصه اخبار را سر وقت بشنوند. (7)

يک دقيقه هم بيکار نيستند

امام در منزل يا راديو گوش مي کنند يا تلويزيون نگاه مي کنند يا نامه هاي رسيده را مي خوانند يا اخبار رسيده را مطالعه مي کنند. يک دقيقه ايشان بيکار نيستند. حتي در حمام هم، راديو همراهشان است، يا هنگام وضو گرفتن راديو روي دوششان است. من مي توانم با اطمينان بگويم که ايشان اصلاً وقت تلف شده ندارند. (8)

فرصت شناسي حتي در موقع بيماري

امام در فاصله اي که بعد از نماز ظهر و عصر براي ناهار مي آمدند، اگر در اين مدت کوتاه چند دقيقه اي فرصت پيدا مي شد، قرآن برمي داشتند و مي خواندند که گاهي اين اوقات کمتر از دو دقيقه بود... .
امام حتي در شب قبل از عمل و روي تخت بيمارستان با وجود سرمهاي غذايي و دارويي و ضعف مفرط از مطالعه و قرائت قرآن و تهجد و نماز شب غافل نمانده و حاضر نبودند لحظه اي هر چند کوتاه و گذرا عمر خود را بيهوده بگذرانند. (9)

اولين کسي که صورت دارايي خود را دادند

آيت الله موسوي اردبيلي نقل مي کند: وقتي قرار شد طبق قانون اساسي مسؤولين صورت دارايي خود را بدهند اول کسي که صورت دارايي خود و متعلقين خود را داد امام بود و تمام موجوديش را نوشت و فرستاد که الحمدالله هم موجودي درست و حسابي و چيزي نداشت!! ما اقدام نکرديم از امام نخواستيم ولي امام خودش اول کسي بود که اقدام کرد. از تاريخش معلوم است. الآن در صندوق ديوان عالي کشور هست. درست مقابل اين شيوه امام، بني صدر قرار داشت که تا آخر نداد. هر چه گفتيم بابا اين قانون است. گفت اگر بناي قانون باشد خيلي حرفها هست و از اين جدلهايي که مي کرد . جدل کرد و بالاخره نداد. لذا الآن صورت دارايي او با اين که رئيس جمهور بود در ديوان عالي کشور نيست. البته غير از او هم يک آقاي وزيري بود که لازم نيست اسمش را بياورم. او هم نداد بقيه دادند، منتها با اقدام ما صورت دارايي خود را دادند. (10)

دائم در حال کار و تلاش و مطالعه بودند

خانم زهرا مصطفوي نقل مي کند: امام کلاً برنامه زندگي شان با آقاياني که در زمان ايشان پيشنماز بودند، محرم و صفر مي رفتند روضه خواني، ماه رمضان مي رفتند روضه خواني، بالأخره از اين جور برنامه ها داشتند؛ فرق مي کرد. امام اين طور نبودند، فقط خودشان بودند و خودشان، تنها کاري هم که مي کردند، مطالعه بود و اهميت اين کار را در عمل به ما نشان مي دادند. ما هيچ وقت نديديم که ايشان پيشنماز باشند، البته اگر وقت نماز، کسي مي رفت و پشت سر ايشان مي ايستاد که مي ايستاد. حالا چرا اين جور نبود؟ براي اين که بيشتر وقتشان را گذاشته بودند روي مطالعه.
يادم هست ما شايد ده پانزده سال تمام تابستانها که تعطيل مي شديم - به جهت آن که کوچک بوديم و هواي قم گرم بود - براي اين که گرما ما را اذيت نکند و در ضمن خودشان هم آسايشي داشته باشند، براي کار و مطالعه - تمام تابستانها، ايام سه ماهه تعطيلي - ما را يا به « درکه » و يا به « محلات » و از اين جور جاها مي بردند. در اين مدت يک بار نشد که ما ببينيم ايشان يک جا بروند ميهماني و يا يک روز بروند خيابان. در گاراژ به اصطلاح پياده که مي شدند و به منزلي وارد مي شدند، صبح اين طرف حياط فرش مي انداختند و مشغول کار بودند تا آفتاب مي آمد جلويشان و ديگر موقعي مي رسيد که با آمدن آفتاب وقت وضو و نماز و ناهار و استراحت بود. عصر دوباره آن طرف حياط باز همان فرش را مي انداختند و مشغول کار بودند. و بدين گونه عملاً به ما نشان مي دادند که تا چه حد بايد کار و کوشش کنيم. (11)

زمان مطالعه منظمي داشتند

خانم زهرا مصطفوي مي گويد: من تا يادم هست، زمان مطالعه امام از زمان تفريح و کار ايشان جدا بود. چون اصلاً امام آدم منظمي هستند و در تمام کارها نظم دارند، طبيعتاً در مطالعه هم نظم دارند. من از دوران بچگي يادم است که ايشان مطالعه مي کردند. از صبح که ما بيدار مي شديم، ايشان را بيدار مي ديديم. مادرمان مي گفتند ايشان نماز که مي خوانند، ديگر نمي خوابند. (12)

صدها نامه به ولايات و علما مي نوشتند

مقام معظم رهبري نقل مي کنند: امام علاوه بر اعلاميه ها و سخنرانيها، نامه هاي زيادي نيز به اطراف و اکناف مي نوشتند. فراموش نمي کنم که در سال 1341 در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي، مرحوم حاج آقا سيد مصطفي مي گفت: آقا شبي دو يا سه ساعت بيشتر نمي خوابند و بقيه شب را مشغول نامه نوشتن به علماي بلاد هستند. مي توانم بگويم، امام صدها نامه به ولايات نوشتند و علماي شهرستانها را به خطرهايي که به سوي جهان اسلام آغازيدن گرفته بود، آگاه مي کردند و نقش اسراييل و آمريکا و اين که هدف آنها حذف اسلام است و نيز اين گونه مسائل را تشريح مي کردند.
بعضي از نامه هايي که امام به علما مي نوشتند، گاهي چاپ و پخش مي شد و تأثير بسزايي داشت و غوغا به پا مي کرد. يکي از اين نامه ها در ماجراي انجمنهاي ايالتي و ولايتي که من به ياد دارم، نامه امام به آقاي فلسفي بود. آقاي فلسفي آن نامه را در بالاي منبر مسجد ارک خواند، من در آن مجلس بودم. وقتي که گفت: اما نامه آيت الله خميني، مردم سراپا گوش و به گونه اي برانگيخته شدند. نامه امام اين گونه بود که مردم را برمي انگيخت. امام در پايان اين نامه سوره فيل را به طور کامل آورده بود. وقتي آقاي فلسفي اين سوره را خواند، مردم به حدي به هيجان آمده بودند که کلمات پاياني هر آيه را يک صدا تکرار مي کردند.
مثلاً وقتي آقاي فلسفي مي خواند: « باصحاب الفيل »، « في تضليل » مردم يک صدا همراه ايشان « فيل » و تضليل را تکرار مي کردند. اين نامه امام در مسجد ارک حالت يک سرود همگاني به خود گرفت و شوري برپا کرد. (13)

درسهايي که امام نزد آيت الله شاه آبادي خواندند و کتابهايي که نوشتند

حجت الاسلام سيد احمد خميني مي گويد: يک روز امام فرمودند: « موقعي که مرحوم آيت الله آقاي شاه آبادي به قم مي آمدند، در مدرسه فيضيه ايشان را ملاقات کردم و يک مسأله عرفاني از ايشان پرسيدم. شروع کردند به گفتن، فهميدم اهل کار است. گفتم مي خواهم درس بخوانم، قبول نمي کردند، اصرار کردم تا قبول کردند فلسفه بگويند. چون خيال کردند که من طالب فلسفه هستم. وقتي قبول کردند، گفتم فلسفه خوانده ام و براي فلسفه نزد شما نيامده ام، مي خواهم عرفان بخوانم ( شرح فصوص ) . ايشان ابا کردند. ولي از بس اصرار کردم، قبول کردند. از امام پرسيدم چند نفر بوديد؟ فرمودند: « گاهي که زياد مي شديم سه نفر؛ ولي اکثر اوقات من تنها بودم و درس عرفان را نزد ايشان خواندم. » سؤال کردم آيا درس ديگري نزد آقاي شاه آبادي خوانده ايد؟ فرمودند: « ايام تعطيل و روزهاي پنج شنبه و جمعه نزد ايشان مفاتيح الغيب را خواندم و در همان موقع که شرح فصوص و مفاتيح را مي خواندم بر مفاتيح الغيب حاشيه زدم. »
پرسيدم ديگر چه کتابهايي را نزد آقاي شاه آبادي خوانديد؟ فرمودند: کتاب منازل السائرين را. پرسيدم چند نفر بودند؟ فرمودند: « من تنها بودم و شايد گاهي يکي دو نفر هم مي آمدند ولي پس از چندي مي رفتند. » پرسيدم ايشان چگونه بود؟ فرمودند: « من از آقاي شاه آبادي سؤال کردم: مطالبي را که شما مي گوييد، در کتاب نيست، از کجا مي آوريد؟ آقاي شاه آبادي گفتند: گفته مي شود، يعني از خودم نمي گويم. »
امام اضافه کردند: « ايشان حق بزرگي بر گردن من دارند. ايشان کاملاً وارد بودند، چه در فلسفه و چه در عرفان. » پرسيدم مدت چند سال عرفان نزد ايشان خوانديد؟ فرمودند: « درست يادم نيست، ولي پنج - شش سال شد. » امام اضافه کردند: « آقاي شاه آبادي شرح فصوص که مي گفتند فرق مي کرد با شرح فصوص قيصري، ايشان از خودشان خيلي مطلب داشتند. »
اين مطلبي بود که چند روز پيش خودشان فرمودند و من عين عبارات ايشان را يادداشت کردم. از ايشان سؤال کردم حضرت عالي اولين کتابي که نوشتيد چه بود؟
فرمودند: « گمان مي کنم اولين کتاب و يا بهتر است بگويم اولين چيزي که نوشتم « حاشيه بر رأس الجالوت » بود و بعد شرح مستقلي بر اين حديث نوشتم و اين، بعد از تعلم از آقاي شاه آبادي است. آقاي شاه آبادي وقتي قم آمدند، من متأهل نبودم و بعد از تأهل هم من درس را نزد ايشان ادامه دادم . »
از ايشان سؤال کردم تا آن جا که مي دانم حضرت علي در سن 27 سالگي کتاب مصباح الهدايه را نوشته ايد که عرفاني است و در سن 29 سالگي شرحي بر دعاي سحر نگاشته ايد. بعضيها هم مي گويند هنوز متأهل نشده بوديد که کتاب اربعين حديث را تأليف نموده ايد که هفت حديث کتاب مربوط به مسائل عقليه و 33 حديث مربوط به اخلاقيات است، فرمودند: « درست يادم نيست، ولي آنچه در نظرم است اين است که « حاشيه و شرح رأس الجالوت » را اول نوشته ام. » و اضافه کردند: « ولي ممکن است همين طور باشد که تو مي گويي. » (14)

کار شبانه روزي

از حجت الاسلام سيداحمد خميني نقل است: امام در فرانسه شبانه روز کار مي کردند. روزي نبود، مگر اين که يا سخنراني مي کردند و يا مصاحبه اي و يا اعلاميه اي داشتند. گاهي مصاحبه گران مي گفتند که اين گونه نديده اند، در اتاقي دو در سه بدون تشريفات و بيا و برو و بدون ميز و صندلي، يک روحاني سخن بگويد و به دنبال آن ايراني به جنبش و حرکت درآيد. (15)

اگر بناست کسي دست از کار بکشد، من هستم

از سيد محمد جواد مهري نقل است: يکي از خدمتگزاران جمهوري اسلامي مي گفت: خدمت امام رسيدم و عرض کردم من از کار کردن خسته شده ام، کارهايم خيلي زياد است و توان انجام آنها را ندارم، اگر ممکن است ديگري را به جاي من نصب کنيد تا من کمي استراحت کنم. امام در پاسخ من فرمودند: « اگر بناست کسي دست از کار بکشد و از وظيفه شانه خالي کند، من از شما اولي هستم، چون با اين سن پيري و خستگي فراوان، بيشتر به آسايش نياز دارم. » من شرمنده شدم و ديگر حرف نزدم. (16)

تنها اذان مانع مطالعه و نوشتن امام مي شد

حجت الاسلام مسعودي مي گويد: مکرر مي شد که صبح تا ظهر خدمت امام در اتاق مي نشستيم و امام تا سر ظهر مطالعه مي کردند و يک کلمه حرف نمي زدند؛ مگر اين که از ايشان سؤالي مي شد که به اندازه سؤال، جواب مي دادند و جز اذان ظهر هيچ چيز مانع مطالعه ايشان نمي شد. الله اکبر اذان که شنيده مي شد، امام قلم را زمين مي گذاشتند و آماده نماز مي شدند. (17)

شهادت حاج آقا مصطفي هم در برنامه ي امام تأثير نگذاشت!

حجت الاسلام دعايي مي گويد: جريان شهادت مرحوم حاج آقا مصطفي نه تنها در حالات روحي و فکري، بلکه در نظم برنامه روزمره امام اثر نگذاشت. ايشان ساعتي از روز را براي مطالعه کتابهاي جديدي که به دستشان مي رسيد، اختصاص داده بودند و به عنوان مثال، تمامي کتابهاي مرحوم دکتر شريعتي را مطالعه مي کردند و بخصوص به آثار آقاي مطهري بسيار علاقه داشتند و آثار ايشان را و آقاي طالقاني را قبول داشتند. در مورد کتابهاي دکتر شريعتي نيز معتقد بودند آن قدرها که به اين آثار اعتراض و حمله مي شود، بي مورد است و تا اين حد انحراف در ميان آنها وجود ندارد. خاطرم هست که در آن ايام، کتاب « طلوع انفجار » حاج سيد جوادي را مطالعه مي کردند. حاج احمد آقا مي گفت: « وقتي امام از تشييع جنازه فرزندشان بازگشتند، ساعت مطالعه کتابهاي روزمره شان بود. کتاب طلوع انفجار را باز کردند و به مطالعه آن پرداختند. » (18)

به قدري مطالعه مي کنند که چشم شان خسته مي شود

حجت الاسلام سيداحمد خميني نقل مي کند: امام مطالعه را دوست دارند و هنوز که هنوز است به قدري مطالعه مي کنند که چشم شان خسته مي شود. يادم هست در ايام تعطيلي که تابستانها به يکي از شهرها و يا تهران مي آمديم، به قدري کتابهاي متنوع مطالعه مي کردند که صداي کساني که براي ايشان کتاب تهيه مي کردند، درمي آمد. اکثر نوشته هاي نويسندگان بزرگ جهان را خوانده اند. چه در زمينه هاي اجتماعي و چه سياسي، پرمطالعه ترين روحاني بودند. تاريخ ايران را بارها مطالعه کرده اند و تاريخ مشروطه را خوب مي دانند. (19)

حتي يک بار هم امام بي کار ديده نشدند!

حجت الاسلام رحيميان مي گويد: پشتکار امام، با کهولت سني که داشتند، تا بدان حد بود که هيچ کس از نزديکان ايشان نمي تواند ادعا کند که حتي براي يک بار هم که شده امام را در حال بي کاري و يا گذراندن بيهوده وقت ديده است.
ما در اين مدت که در محضر امام مشرف بوديم، شاهد بوديم که در زندگي براي امام چيزي به اسم تعطيلي در کار مردم و انقلاب اسلامي وجود ندارد.
براي امام هيچ فرقي بين تابستان و زمستان، شنبه و جمعه، عيد و غير عيد وجود نداشت و در همه لحظات، ايشان يا مطالعه مي کردند يا عبادت و يا گزارشهاي مختلف را که خدمتشان مي رسيد، مي خواندند. (20)

خسته تر از من نمي توانيد پيدا کنيد

از آيت الله بني فاضل نقل است: خدمتگزاران به جمهوري اسلامي در هر پست و مقامي که باشند، خدمت با اخلاص شان و صبر و تحمل شان بر مشکلات و دشواريهاي انقلاب، افضل طاعات است و هر وقت در اثر کوشش و تلاش در خدمت خسته شدند، با تذکر و توجه به اين جمله امام که فرمود: « اگر همه عالم را بگرديد، خسته تر از من نمي توانيد پيدا کنيد، لکن خدمت به اسلام و مسلمين از همه چيز مهمتر است. » با اين جمله رفع خستگي نمايند، بلکه خستگي را به خود راه ندهند.
امام، جمله مزبور را در ضمن فرمايشاتشان خطاب به فرمانده لشکر 64 اروميه در اوايل انقلاب در حادثه ناگوار نقده ( در آذربايجان غربي ) که در اثر خيانت بعضي از اعضاي دولت موقت اتفاق افتاده بود، ايراد فرمودند. (21)

حرفها را گوش مي کردند و بهترين موضعگيري را مي کردند

وقتي افرادي به امام رجوع مي کردند همه حرفهاي خودشان را مي زدند و ايشان گوش مي کردند، منتها نتيجه گيري واقعاً ويژگي خاص خودشان بود که از مجموعه صحبتهاي مطرح شده برداشتي داشتند که راسخ ترين، بهترين و قوي ترين بود. امام در موضعگيريها بهترين راه حلها را جلوي او مي گذاشتند. (22)

پي‌نوشت‌ها:

1- فصلنامه حوزه، حجة الاسلام رسولي محلاتي، ش 37 و 38، ص 66 .
2- در سايه آفتاب، تأليف حجة الاسلام و المسلمين رحيميان، ص 109 .
3- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج4، ص 239 .
4- همان، ج2، ص 345 .
5- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، ص 346.
6- در سايه آفتاب، ص 110 .
7- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، ص 348 .
8- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، ص 348 .
9- فصلنامه حوزه، حجة الاسلام رسولي محلاتي، ش 37 و 38، ص 66 .
10- روزنامه ي جمهوري اسلامي، 1373/3/17 .
11- پا به پاي آفتاب، ج1، ص 195 .
12- پا به پاي آفتاب، ج1، ص 164 .
13- پا به پاي آفتاب، ج3، ص 164 .
14- پاسدار اسلام، ش6، صص 31 و 32 .
15- مجله حضور، ش3، ص 9 .
16- مجله پاسدار اسلام، ش 33، ص 41 .
17- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، ص 331 .
18- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، ص 332 .
19- دليل آفتاب، ص 163 .
20- برداشتهايي از سيره امام خميني (رحمه الله)، ج2، صص 339 و 340 .
21- مجله پاسدار اسلام، ش 45، ص 30 .
22- روزنامه جمهوي اسلامي، 1373/3/17 .

منبع مقاله :
مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت؛ (1390)، سيره ي سياسي حضرت امام خميني (ره)، ( جلد سوم ) ( اصل خوب انجام دادن کارها و وظايف و مسؤوليتهاي محوله )، تهران: نشر مؤسسه فرهنگي هنري قدر ولايت، چاپ اول



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.