درآمدي بر روند تکامل روش شناسي

در آغاز، چند نکته را مورد تأکيد قرار مي دهيم. يکي اين که تاريخ اولين کاربرد اصطلاح روش شناسي در متون و نوشته هاي علمي، لزوماً به معناي آغاز کاربرد عملي آن نيست. در عين حال، کاربرد اصطلاح ياد شده تاريخي طولاني
چهارشنبه، 10 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
درآمدي بر روند تکامل روش شناسي
 درآمدي بر روند تکامل روش شناسي

 

نويسنده: يداله دادگر




 

در آغاز، چند نکته را مورد تأکيد قرار مي دهيم. يکي اين که تاريخ اولين کاربرد اصطلاح روش شناسي در متون و نوشته هاي علمي، لزوماً به معناي آغاز کاربرد عملي آن نيست. در عين حال، کاربرد اصطلاح ياد شده تاريخي طولاني ندارد، هرچند قبل از کاربرد مستقيم اين اصطلاح، نويسندگان مختلف و نظريه پردازان اقتصادي و غيراقتصادي عملاً از روش شناسي بهره برده اند. نکته ي دوم اين که مفهوم مورد نظرِ نويسندگان و پژوهشگران ياد شده، از اصطلاح روش شناسي يکنواخت نيست. مثلاً برخي آن را صرفاً مترادف با روش به کار بسته اند، در حالي که چنين نيست. ديگر اين که گرچه معروف است اصطلاح مربوطه در زمان کانت وضع شده است، اما قبل از آن ابعادي از مسئله در آثار ديويد هيوم و ديگران به کار رفته است. حتي در آثار بسياري از نويسندگانِ پس از کانت نيز با وجود استفاده ي عملي از روش شناسي، ذکر صريحي از آن به عمل نيامده است. به نقل از مک لاپ، کاربرد اصطلاح روش شناسي در آثار کانت غير قابل بحث تلقي مي شود. (1) در سه نمونه از کتاب هاي کانت، اين اصطلاح به کار رفته است و مي توان نشان داد که توسعه ي اين رشته، پس از او صورت گرفته است. ويندل بند، سن سيمون، کنت، رويس و کروس، نويسندگاني هستند که پس از کانت عبارت ياد شده را در آثار خود به کار برده اند. از اين نظر، ماکس وبر پس از اين ها قرار دارد. مونتاگو، وايتهد و موريس کوهن، به دنبال وبر، از اصطلاح روش شناسي استفاده کرده اند. بريجمن و مارگنو، دو فيزيک دان مشهور، نيز اصطلاح مورد نظر را به کار برده اند. کوفمن، شوتز، رايشن باخ، کارناپ، فيگل، نيگل، برايت وايت و کارل پوپر نيز، حلقه هايي از اين زنجيزه ي تکاملي اند. کوهن، لاکاتوش و فايرابند را مي توانيم پس از پوپر، تکامل دهندگان روش شناسي معاصر در قرن بيستم قلمداد کنيم. (2) حال به مهم ترين نقطه نظرها و مفاد روش شناسيِ مورد توجه گروهي از آن ها اشاره خواهيم کرد.
تعريف و تعبير کانت از روش شناسي در قالب عبارت « اصل متعاليِ مربوط به روش » است که هم در کتاب عقل نظري و هم در کتاب عقل عمليِ وي به کار رفته است. تعبير ياد شده با معاني امروزي از روش شناسي ( بررسي اصول حاکم بر روش ها )، تفاوت اساسي دارد. از نظر مک لاپ کسي که تعريف روش شناسي کانت را بداند، هنوز نمي فهمد روش شناسي به چه معناست. با وجود اين که در نوشته هاي اگوست کنت تعبير روش شناسي به کار نرفته است، اما مي توانيم پس از کانت بيش ترين رهاورد روش شناختي را به وي نسبت دهيم. وي به نحوي پايه گذار روش شناسي اثبات گرايانه ي جديد نيز محسوب مي شود که هنوز در نوع خود يکي از جنجالي ترين پارادايم هاي روش شناسي است. ويلهلم ويندل بند، فيلسوف نئوکانتي معرذوف آلماني، روش شناسي را به عنوان بخشي از منطق تلقي مي کند. وي منطق را دو قسم مي کند، يک قسم را نظريه ي دانش مي نامد و ديگري را روش شناسي مي خواند. در عين حال، آن را « اصول نظام مند اشکال انديشه » (3) تعريف مي کند که با روش هاي اثبات و ابطال سروکار دارد.
جوزيارويس، فيلسوف معروف امريکايي، نيز منطق را به دو بخش ماده و صورت قسمت مي کند؛ صورت آن را « دانش عمومي » و ماده ي آن را روش شناسي مي نامد و آن را به اين صورت تعريف مي کند: « روش شناسي مطالعه ي هنجارها و روش هاي انديشه و افکاري است که در انواع هنرها و علوم به کار مي رود. ماکس وبر، انديشمند بزرگ آلماني، نيز به ويژه در ارتباط با روش شناسي علوم اجتماعي مطالب زيادي تدوين کرده است. وي تصريح مي کند که ما در علوم اجتماعي با يک فرايند ذهني سروکار داريم که « تفهيم » آن با تفهيم مربوط به الگوهاي علوم تجربي متفاوت است. نقش اساسي وبر در روش شناسي، به نظريه ي « مفهوم سازي » در علوم اجتماعي مربوط مي شود. (4) ويليام پيرل مونتاگو، متفکر بزرگ فرانسوي، نيز در تکامل روش شناسي نقشي قابل توجه داشته است. وي فلسفه را به سه مقوله ي روش شناسي، متافيزيک و نظريه ي ارزش تفکيک مي کند. که خود نظريه ي ارزش به نوبه ي خود به اخلاق و زيباشناسي تقسيم مي شود. وي همچنين متافيزيک را به سه بخشِ وجودشناسي، هستي شناسي، و کلام يا مذهب دسته بندي مي کند. مونتاگو، روش شناسي را « مطالعه ي راه هاي شناخت تعريف کرده است که آن را به منطق و معرفت شناسي قابل قسمت مي داند ». (5)
پرسي بريجمن، فيزيک دان معروف امريکايي، يکي ديگر از دانشمنداني است که در توسعه ي روش شناسي نقش داشته اند. وي تقريباً پايه گذار و يا دست کم احياگر روش شناختي « عمليات گرايي » (6) است. بريجمن نسبت به علوم انتزاعي ( که به گفته ي او مبتني بر اصول موضوعه هستند ) بدبين و مردد است وترجيح مي دهد که مفاهيم جنبه ي عملياتي داشته باشند. طبق اين انديشه، مفهوم عبارت است از مجموعه عملياتي که متناظر آن است.(7) آلفرد نورث وايتهد، فيلسوف و رياضي دان معروف انگليسي، از ديگر متفکراني است که در روند تکاملي روش شناسي سهيم بوده است. وي در ترسيم ارتباط واقعيت ها و انديشه هاي صرف و تمايز آن ها با « برداشت هاي آني » سهم فراواني دارد. همچنين موريس کوهن، فيلسوف امريکايي، به ويژه در نقد و تحليل روش استقرا و ترسيم روش علمي، قدم هاي تکميلي قابل توجهي برداشته است.
هانس رايشن باخ، فيلسوف معروف آلماني، نيز به ويژه در تأکيد بر نقش مسئله ي احتمال در روش علمي، توسعه ي روش شناسي را تقويت کرده است. فليکس کوفمن متفکر ديگري است که در انباشت دانسته هاي روش شناسي نقش آفرين بوده است. وي روش شناسي را تجزيه و تحليل منطقي روش علمي مي داند و بين روش شناسي و منطق قياسي تمايز قائل است و در مورد خلط مفاهيم معرفت شناختي با روش شناختي، هشدار مي دهد. (8) آلفرد شوتز، فيلسوف و جامعه شناس اتريشي، نيز در فرايند تکاملي روش شناسي شريک بود. وي مطالعات خود را در اين زمينه، بر علوم اجتماعي متمرکز ساخت. يکي از تلاش هاي روش شناختي او، تمايز امور تجربي و امور حسي است. او تصريح مي کند که نبايد مشاهدات تجربي را به امور حسي واقع شده در خارج محدود کنيم، بلکه بايد هر نوع آزموني را نيز که ( بر مبناي عقل سليم ) به اعمال انساني مربوط است، دربرگيرند.
رودلف کارناپ از چهره هاي شاخص حلقه ي وين و مکتب « اثبات گرايان منطقي » است. وي همانند ساير اثبات گرايان منطقي عقيده دارد که گزاره هاي علمي و با معني، آن هايي هستند که به صورت تجربي آزمون پذير باشند، بنابراين، امور ارزشي و متافيزيکي نه تنها علمي نيستند، بلکه از هر نوع محتوي و ارزش شناخت نيز بي بهره خواهند بود. از ديگر تقويت کنندگان روش شناسي، هنري مارگنو فيزيک دان معروف است. وي اساساً روش شناسي را بخشي از متافيزيک مي داند. طبق انديشه ي او، تمامي علوم دربردارنده ي فرض ها و قواعدي هستند که توسط شواهد حسي ثبت نمي شوند. وي تصريح مي کند که علوم قالبِ نظري دقيق و ساختاري قياسي دارند. مارگنو را مي توانيم طرفدار روش شناسي نظريه گرايانه در مقابل ديدگاه تجربه گرايانه قلمداد کنيم. (9)
کارل پوپر، فيلسوف معروف و صاحب نظر در فلسفه ي علم، نيز در تکامل روش شناسي قدم هاي اساسي برداشته است. يکي از اقدامات وي رد ديدگاه اثبات گرايان منطقي در مقوله ي معنا داشتن و يا معنا نداشتن امور متافيزيکي است. همچنين، برعکس اثبات گرايان که امور را به مشاهدات حسي و برداشت هاي استقرايي مي سپارند، پوپر اساساً منطق استقرا را رد مي کند. روش شناسيِ ابطال گرايي از رهاوردهاي پژوهش هاي اوست. (10) هربرت فيگل، شيمي دان معروف، نيز در تکامل روش شناسي نقش داشته است. وي فلسفه ي علم را شامل سه بخش روش شناسي، معرفت شناسي و منطق معرفي مي کند. او نيز ضمن مخالفت با تجربه گرايي افراطي بر راه حل هاي اصل موضوعي در علوم تأکيد دارد. ريچارد برايث وايت، فيلسوف معروف نيز خدمات قابل توجهي در توسعه ي روش شناسي انجام داده است. با وجود اين که وي را جزء اثبات گرايان منطقي مي خوانند، اما او تأکيد زيادي بر استدلال قياسي در پيشرفت علوم دارد.
مک لاپ تصريح مي کند شکي نيست که برايث وايت، نظام نظري قياسي را روح و عصاره ي تبيين علمي تلقي مي کند. ارنست نيگل، فيلسوف معروف امريکايي، نيز در گسترش مطالعات روش شناسي سهيم بوده است. دغدغه ي اصلي او اصول روش علمي است. وي در قالب معرفت شناسي و فلسفه ي علم نوعي تجربه گرايي متعادل را مورد تأکيد قرار مي دهد. برخلاف تجربه گرايان افراطي که تنها گزاره هاي توصيفي را معتبر مي دانند، وي بر گزاره هاي توضيحي تأکيد دارد. نيگل در عين حال چهار نمونه از « توضيح » يا تبيين را معرفي مي کند؛ توضيح قياسي، توضيح احتمالاتي، توضيح کارکردي و توضيح ژنتيکي، که عمدتاً در زيست شناسي و امثال آن استفاده مي شود. (11)
کارل همپل، فلسوف معروف آلماني، نيز به خصوص با توضيح روش فرضيه اي- قياسي تأثيري چشمگير بر مطالعات روش شناختي داشته است. وي با تفکيک بين « تعميم هاي تجربي » و ساخته هاي نظريه ي علمي، تصريح مي کند که اتکا به تعميم هاي تجربي، کاربردي بسيار کم داشته و شايد نتوان اصولاً آن ها را تعميم درست تلقي کرد. اما ساخته هاي نظري، گزاره هاي جهانشمول را دربردارند. همپل پيشرفت علم را عمدتاً نتيجه ي تکامل گزاره هاي اخير قلمداد مي کند. (12) علاوه بر کساني که از آن ها ياد شد، تامس کوهن، ايمره لاکاتوش، پُل فايرابند، هازمن، روزنبرگ، هندز، بک هوس و امثال آن ها نيز هر کدام در تکامل اين رشته تلاشي ارزشمند داشته اند. تامس کوهن با طرح « الگوي مسلط » ( پارادايم )، لاکاتوش با آوردن « روش شناسي برنامه هاي پژوهش » و پل فايرابند با مطرح ساختن مقوله ي « ضد روش » دريچه هاي جديديتري در دنياي روش شناسي گشوده اند. (13)

پي‌نوشت‌ها:

1- F. Machlup, Methodology of… , op.cit., p. 1.
2- بديهي است، انديشمندان معروف و يا غيرمعروف ديگري نيز پس از فايرابند، به تلاش و پژوهش در اين زمينه ادامه داده اند و مي دهند که در فصل هاي آينده از نقطه نظرات آنان استفاده شده است.
3- در ضمن وي روش شناسي را يک رشته ي فني مي نامد.
4- يک مطلب روش شناختي در ادبيات وبر مطرح است که به مقوله ي « دليل و علت » معروف است. به اين صورت که در علوم اجتماعي بحث دليل مطرح است، چون خود پژوهشگر نيز مورد مطالعه واقع مي شود، ولي در علوم تجربي بحث علت مطرح است ( يک پديده ي خارج از انسان مورد برسي قرار مي گيرد ). علاوه بر وبر بعدها آلفرد شوتز، هايک و مک لاپ نيز در اين زمينه مطالعاتي داشته اند ( پيرامون اين موضوع در فصل چهارم توضيح بيش تري داده خواهد شد ).
5- W. P Montague, 1925, The Ways of Knowing, Macmillan, pp. 32- 33, 411.
6- operationalism
7- عمليات گرايي از اجزاء، نوعي تجربه گرايي افراطي است که در فصل هاي 4، 6 و 7 بررسي خواهد شد.
8- کوفمن همچنين بين منطق صوري و روش شناسي نوعي خط کشي ايجاد مي کند. ر. ک:
F. Kaufman, 1949, Methodology of social sciences, Oxford University Press.
9- براي کسب اطلاع بيش تر از ابعاد مختلف تصور وي از علم و مراحل علمي و روش شناسي، ر.ک:
H. Margenau, 1950, The Nature of Physical Reality, McGrawHill.
10- براي مطالعه ي همه جانبه از انديشه ي روش شناختي پوپر ر. ک.:
K. Popper, 1959, the logic of scientific discovery, Basic books.
براي مطالعه ي منبع فارسي ر.ک.: پوپر، کارل، منطق اکتشاف علمي، ترجمه ي احمد آرام، تهران، انتشارات سروش، 1370.
11- براي مطالعه ي بيش تر ر.ک:
Ernest Nagel, 1961, The structure of science, Harcourt Brace, pp. 13, 21, 27, 52. 67.
12- براي مطالعه ي بيش تر در مورد کارهاي همپل ر.ک.: کارل همپل، فلسفه ي علوم طبيعي، ترجمه ي حسين معصومي همداني، مرکز نشر دانشگاهي، 1369.
13- در ارتباط با اين ها انديشه هاي پست مدرنيسم و هرمنوتيک و امثال آن نيز ديدگاه هاي روش شناختي خاصي را دنبال مي کنند که در فصل هاي پاياني به آن ها اشاره خواهد شد.

منبع مقاله :
دادگر، يدالله؛ (1391)، درآمدي بر روش شناسي علم اقتصاد، تهران: نشر ني، چاپ سوم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط