امام خميني (ره) و نظام بين الملل

مقاله فوق با ارائه حوادث برجسته تاريخي قبل و بعد از انقلاب و بررسي نقش امام به عنوان يک ناظر در اواخر حکومت رضاخان و اوايل حکومت محمدرضا پهلوي، و بعد از آن به عنوان يکي از روحانيون مبارز، دو ديدگاه نظري و
شنبه، 20 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
امام خميني (ره) و نظام بين الملل
 امام خميني (ره) و نظام بين الملل

 

نويسنده: سيد حسن امين (1)




 

خلاصه مقاله

مقاله فوق با ارائه حوادث برجسته تاريخي قبل و بعد از انقلاب و بررسي نقش امام به عنوان يک ناظر در اواخر حکومت رضاخان و اوايل حکومت محمدرضا پهلوي، و بعد از آن به عنوان يکي از روحانيون مبارز، دو ديدگاه نظري و عملي را در ارتباط با اين رخدادها مطرح مي کند و آنگاه با ارائه شواهدي، نقش کشورهاي خارجي را در حوادث پيش از انقلاب آشکار مي کند. سپس به دوران انقلاب پرداخته و با تحليل افکار عمومي به بررسي پديده انگليس هراسي ( انگلوفوبيا ) پرداخته و آن را به عنوان يک معضل فرهنگي شرح مي دهد.
نويسنده دليل عمده حمايت کشورهاي غربي، به خصوص انگليس از حکومت شاه را، ترس از استقرار حکومت چپ در ايران عنوان مي نمايد. آنگاه مقاله، به سياستهاي امام در مواجهه با نظم سياسي بين المللي پرداخته و چند حادثه اصلي آن را برمي شمرد که عبارتند از: گروگان گيري دانشجويان پيرو خط امام، فتواي ارتداد سلمان رشدي، نامه امام به گروباچف. حوادثي همچون گروگان گيري و حکم فتواي ارتداد رشدي، که به نوعي در تعارض با عرف بين المللي بوده و وجهه بين المللي ايران را خدشه دار کرده است، در عين حال مؤيد ارزشي بودن اين رخدادها و نيز تأکيد امام بر ملحوظ داشتن دين در حوزه سياست است.
مورد بعدي ارائه تطور انديشه امام در سياست فرامرزي است. تأکيد به سياست صدور انقلاب از طريق حمايت هاي علني از نهضت هاي آزادي بخش و موضع گيري قدرتهاي جهاني در تبادل اين سياست پس از شروع جنگ کاهش يافته و به نوعي موقعيت انفعالي تبديل شده است. از طرفي نقش رسانه هاي بين المللي و قدرتهاي جهاني فعال در صحنه سياست به نوعي چشمگير مورد توجه قرار مي گيرد. در نهايت نويسنده مقاله به بررسي رابطه انقلاب ايران با انگلستان پرداخته و موضع منفي و گاه غيرمتعارف در قبال انگلستان را در اوايل انقلاب مطرح کرده و سپس به نوع و ميزان دخالتهاي انگلستان در دوران پيش از انقلاب و بخصوص دوران جنگ عراق و ايران مي پردازد و نتيجه مي گيرد که قطع رابطه دول غربي و خصوصاً انگلستان بر پايه اصول ارزشي نبوده و نهايتاً منافع اقتصادي و تجاري عامل تعيين کننده در روابط سياسي است.

1- موضوع سخن

موضوع اين مقاله، بررسي مواضع و خط مشي هاي سياسي جمهوري اسلامي ايران در ارتباط با نظام بين الملل در سال هاي 1357-1378 است و نويسنده طي آن به تجزيه و تحليل علل و عوامل تقابل سياست هاي جمهوري اسلامي در بيرون از مرزها، و تقابل و تضاد نظام جمهوري اسلامي با نظم حاکم سياسي جهاني، به طور عام با تأکيد موردي بر طرز برخوردهاي ايران با جبهه ي متحد غرب به طور خاص مي پردازد. مقاله ي حاضر پس از ارائه ي ساختار نظري فقه اسلامي در اين باب و بررسي اصطکاک و اختلاف منافع ايران با نظام بين الملل به تشريح و تبيين نمونه هايي از دخالت هاي بازيگران صحنه ي سياست بين المللي در ايران، عراق و کشورهاي مسلمان مي پردازد و همزمان چالش هاي جمهوري اسلامي ايران را در برابر نظام موجود بين الملل مورد مطالعه قرار مي دهد و در خاتمه، موارد اختلاف ايران و نظم سياسي بين المللي را در قبل و بعد از جنگ تحميلي بررسي مي کند.

2- نظم سياسي بين المللي از منظر فقه شيعه

تقابل جمهوري اسلامي ايران را در برابر حقوق بين الملل عمومي عرفي حاکم بر نظم سياسي بين المللي، بايد از دو منظر مختلف نظري و عملي بررسي کرد.

2-1- منظر علمي ( دين و مذهب )

اين موضوع را بايد بر اساس علم کلام و فقه مطالعه کرد:
الف- هدف ديانت اسلام به عنوان يک دين جهاني و جهان شمول، در نهايت برپايي يک جامعه ي بزرگ اسلامي با عنوان « امت اسلام » است. از يک سو، پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم)، به عنوان آخرين پيامبر، در نظر هر ايراني اسلام باور، آخرين برنامه ي الهي را براي تمام افراد بشر در همه ي زمان ها و مکان ها به کل جامعه ي بشري عرضه کرده است و از سوي ديگر، در نظر هر ايراني شيعي مذهب، امام زمان (عج الله تعالي فرجه الشريف) منجي و مصلح موعود براي يک پارچه کردن کل انسان ها و برقراري صلح جهاني در زير لواي اسلام است. بنابراين از منظر ديني و مذهبي، سياست فرامرزي جمهوري اسلامي ايران، بالضروره، داراي اين آرمان نهايي است که در کوتاه مدت تمام جهان اسلام و در دراز مدت تمام جهان اعم از مسلمان و غيرمسلمان، زير لواي اسلام درآيد.
ب- مبارزه با ظلم در اسلام منحصر به محدوده ي جغرافيايي يا سياسي خاص نيست و لذا استبداد داخلي و استعمار خارجي هر دو را شامل مي شود. از اين نظر، دست کم از جهت تئوريک، مبارزه با دولت هاي ستمگر و ظالم در سطح جهاني در دستور کار نظام جمهوري اسلامي قرار دارد.
ج- استقلال داخلي يک حکومت اسلامي، مستلزم بريدن وابستگي هاي خارجي و انقطاع از سلطه گران برون مرزي است.
د- نظام حقوقي اسلام ( نظام شرع ) شامل قواعد و قوانين بسيار فراگيري است که بر همه ي مسايل فردي، خانوادگي، مدني، اجتماعي، سياسي، اقتصادي، قضايي، ملّي و بين المللي حاکم است. اين قواعد، به جهاتي با قواعد حاکم بر نظام عرفي بين المللي اصطکاک دارد. در مثل حقوقي بشر جهاني با حقوق بشر اسلامي متفاوت است.
ه- بررسي برخورد سياسي جمهوري اسلامي ايران با نظم سياسي بين المللي در دوره ي بيست و يک ساله ي 1357-1378 نشان مي دهد که برداشت ايران اسلامي از سياست برون مرزي و تعامل با نظم بين الملل در قبل و بعد از انقلاب، داراي يک سلسله تفاوتهاي ظريف بوده است. در اوائيل پيروزي انقلاب، ايران براساس سنت هاي ديرپاي شرعي و قواعد فقه سنتي، جهان را به دارالاسلام و دارالکفر تقسيم مي نمود و آرمان خواهانه اميدوار بود به زودي روزي برسد که انقلاب اسلامي ايران به سرتاسر جهان اسلام صادر و منتقل شود و مسلمانان به صورت امّت واحد در برابر کفر و استکبار به مبارزه بپردازند. امّا تجارب پس از پيروزي انقلاب و به ويژه جنگ تحميلي نشان داد که نمي توان در اوضاع و احوال سياسي جهان کنوني، به اين آساني به عوض کردن نظم سياسي بين المللي و صدور انقلاب دست يافت. به عبارت ديگر، در آستانه ي انقلاب، امام خميني با انتظار حدّ اکثر از ارزشهاي ديني و اتکاء بر ايمان و ايثار انقلابيون مسلمان، بر آن بود که از ايران به عنوان جمهوري اسلامي ايران مدينه اي فاضله بسازند و سپس آن را به کشورهاي ديگر مسلمان توسعه دهند.
و- حکومت اسلامي بايد بر پايه ي ولايت فقيه، بر پايه ي زعامت يک شخصيت روحاني استوار شود. چنان که بر اساس همين نظريه و با تکيه بر دين محوري جامعه ي شيعه مذهب ايران بود که امام سال ها پيش از انقلاب در 1323 در کتاب کشف الاسرار گفته بود:
« اي بي خردان! مملکت دين، بهشت روي زمين است و آن، با دست پاک روحاني تأسيس مي شود. همين روحاني نيمه جان که شما خارخسک ها به نکوهش آن پرداخته ايد، دو ثلث اين کشور را - يا بيشتر از آن را - بي سر و صدا دارند اداره مي کنند و شما از آن خبر نداريد. اين همه فسادها، دزديها، خيانتها، جنايتها، خون ريزيها، بي عفتيها، غارتگريها، از يک ثلث - يا کمتر - افراد اين کشور است که سروکار با روحاني ندارد. » (2)

2-2- منظر عملي ( واقعيت هاي موجود در نظم سياسي بين المللي )

نظام بين الملل World Order پس از جنگ جهاني دوم، مشروعيت خود را از حقوق بين الملل عمومي مدرن و سازمان ملل متحد گرفته و مي گيرد. امّا در حقيقت اين نظام حتي در عصر تقسيم جهان به بلوک غرب و شرق، همچنان محصول تمدّن و فرهنگ غرب مسيحي به ويژه اروپاي غربي است و کشورهاي جهان سوم - بر رغم جنبش کشورهاي غيرمتعهد - در شکل گرفتن آن چندان دخالتي نداشته اند. به همين دليل، طبيعي است که نظام ولايت فقيه با توجه به خاستگاه نظري آن در فقه شيعه، در ذهن و زبان و علم و عمل، هيچ احساس هم سويي و هم آهنگي با نظام بين الملل نداشته باشد. لذا جمهوري اسلامي ايران از يک سو، نظم سياسي و اقتصادي حاکم بر جهان را به عنوان « استکبار جهاني » شناسايي کرده است و از سوي ديگر با تکيه ي مستقيم بر فرهنگ اسلامي و آرمان اتحاد ملت هاي کشورهاي اسلامي به عنوان « امت واحده »، در مقام چالش نظام موجود بين المل برآمده است.
بر رغم چنين تضاد غيرقابل انکاري، در مرحله ي عمل، امام خميني به عنوان رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، مثل هر رهبر ديگر، نمي توانست تنها به نظريه هاي ذهني و باورهاي ديني خود اکتفا کند، بلکه خواه ناخواه تحت تأثير واقعيت هاي عيني نظم سياسي بين المللي که امام خود آن ها را از نزديک تجربه کرده بود، نيز قرار داشت. لذا براي مطالعه ي جامع و کامل علل و عوامل تقابل و تضاد جمهوري اسلامي ايران با نظام سياسي بين المللي از يک سو، بايد پيشينه ي تجارب امام را قبل از انقلاب، به عنوان يکي از عوامل مؤثر در شکل گرفتن سياست برون مرزي جمهوري اسلامي ايران مطالعه کرد و از سوي ديگر، بايد به تعبير خود امام براي « زمان و مکان » در « اجتهاد »، نقشي مؤثر در فقه کاربردي در زمينه ي روابط نظام جمهوري اسلامي با نظام بين الملل قائل شد و عينيات بين المللي را نيز در مقابل ذهنيات فقهي و حقوقي در تصميم گيريها مؤثر شناخت.

2-2-1- تجارب بنيانگذار جمهوري اسلامي قبل از انقلاب

امام خميني در عصر امپراتوريهاي بزرگ که ايران از دو جهت هدف استعمار و تهاجم دولت هاي بزرگ استعماري روسيه و انگليس بود، متولد شد. امام در ايام جواني، از نزديک شاهد آثار نامطلوب و توالي فاسد نظم بين المللي حاکم آن روز - يعني دخالت مستقيم دولت هاي استعماري در ايران ( برکشيدن رضاخان ) و عراق ( برکشيدن ملوک هاشمي عراق ) - بود. در جنگ بين الملل دوم، امام اشغال ايران را از سوي سه قدرت نظامي بزرگ ( انگليس، روسيه و آمريکا ) در شهريور 1320 و تأسيس جمهوريهاي آذربايجان و مهاباد را به دست شوروي در ايران در 1324 از نزديک تجربه کرد. ولي در عين حال نهضت ضدّ استعماري ملّي کردن نفت در ايران، ملّي کردن کانال سوئز در مصر، جنبش استقلال طلبانه هند به رهبري گاندي، تجزيه پاکستان از هند و سرانجام مبارزات ضد استعماري الجزاير را تعقيب کرد.

2-3- نتيجه ي عملي

انقلاب ايران در سال 1357 که به طور فزاينده اي دين محور، اسلامي و فقاهتي شد، در عالم سياست، پديده اي نوظهور بود که در عصر جنگ سرد در نظام دو قطبي بين الملل حاکم در اواخر دهه ي 1970 با معيارهاي علوم سياسي مقبول در جهان سازگاري نداشت و در قالب نظريه پردازيهاي پژوهشگران علم سياست نمي گنجيد. چه در تفکر غربي، تفکيک سياست از دين و جدايي ساحت امور قدسي از مسايل عرفي به حدّي جا افتاده است که ديگر، « حکومت ديني » ( يعني حکومت متکي بر دين ) يا « جمهوري اسلامي » ( يعني نظام جمهوري مطابق با ديانت اسلام » به طور کامل نقيض و پارادوکس مي نمايد.
برعکس، امام خميني - رهبر انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران - به تمام مسايل بشري اعم از سياسي، اقتصادي، اجتماعي، فردي، خانوادگي از منظر دين مي نگريست و لذا با چنين پيشينه ي ذهني ديني از يک سو و تجارب امام و ياران انقلاب از نظم سياسي بين المللي از سوي ديگر بود که مي بينيم قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران اعلام مي کند که:
« تنظيم سياست خارجي کشور، بر اساس معيارهاي اسلام، تعهد برادرانه نسبت به همه مسلمانان و حمايت بي دريغ از مستضعفان جهان » است. (3)

3- برخورد امام با نظم سياسي بين المللي در قبل از انقلاب

در زماني که امام کمتر از بيست سال داشت، دولت استعماري انگليس با طرح قرارداد 1919 وثوق الدوله درصدد آن برآمد که دولت ايران را ( مثل شيخ نشينهاي کوچک خليج فارس ) تحت الحمايه ي رسمي Protectorate امپراتوري انگليس قرار دهد. اين نقشه را لُرد کُرزن lord Curzon که شيخ نشينهاي کوچک را تحت الحمايه انگليس کرده بود، براي ايران ترسيم کرد. ولي قرارداد 1919، از طرف مجلس شوراي ملي، تصويب نشد و در پي حوادث جنگ جهاني اول، انگليس تصميم گرفت که يک ديکتاتوري نظامي در ايران بر سر کار آورد. در اوضاع و احوالي که امام در اراک نزد آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي تحصيل مي کردند، لرد ادموند آيرون سايد (1889-1959) Edmond Ironside فرمانده نيروهاي انگليس در شمال ايران در زمان جنگ جهاني اول، رضاخان را که از افسران ديويزون قزاق بود، در قزوين ديد و به عنوان کسي که بتواند اقتدارگرانه، يک ديکتاتوري نظامي در ايران برقرار کند، پسنديد و لذا او را براي اين کار انتخاب کرد. عجب آن که دنيس رايت، سفير کارکشته ي انگليس در ايران، مدعي است که اين ژنرال انگليسي، بدون جلب نظر مستقيم دولت متبوع خود، به اين کار اقدام کرده است. (4) کتمان کاري سفارت انگليس در اين باب، به حدي بوده است که سردار ظفر بختياري در خاطرات خود نوشته است که سفير انگليس در تهران به رؤساي ايل بختياري بلافاصله پس از کودتا پيغام داد که دست از پا خطا نکنيد و دولت سيدضياء را به رسميت بشناسيد؛ اما بدانيد که ما در اين کودتا نقشي نداشته ايم. (5) امّا منابع مختلف و متنوعي که در داخل و خارج از آن زمان به بعد منتشر شده است، نشان مي دهد، که کودتاي سيدضياء و حرکت ديونرون قزاق از قزوين به تهران در اسفند 1299 به زعامت رضاخان، که بلافاصله به «سردار سپه » ملقب شد و چند سال بعد در 1304 به سلطنت رسيد، با هم سويي و هماهنگي بلکه نقشه ي دقيق سفارت انگليس و با ارسال پول و پوتين انگليس به قزوين از سفارت انگليس در تهران به انجام رسيده است. چنانکه دکتر قاسم غني در يادداشتهاي خود (6) از زبان بعضي از همکاران نظامي رضاشاه که حاضر و ناظر رسيدن وسائل و امکانات و وجوه نقدي براي رضاخان از طرف سفارت انگليس در قزوين بوده اند، به تفصيل فصيل نقل قول هايي دارد که مجال ورود به آنها در اين مقاله نيست. (7)
نيکي کدي در کتاب « ريشه هاي انقلاب ايران » مي نويسد:
« هم در مورد آمريکا و هم در مورد انگلستان، هر چند بعضي از اتهاماتي که پاره اي از ايرانيان مي زنند مبالغه آميز و خيالي بوده باشد، شک و خصومت مردم ايران ريشه در حوادثي مهم و واقعي دارند که عمده ترين آنها مشارکت آن دو دولت در سرکوبي قيامهاي انقلابي و مردمي و حمايت از حکومتهاي منفور مي باشد. اين مشارکت در اقدامات ضدانقلابي توسط آمريکا و انگليس براي مردم ايران بيش از حد دردآور بود، زيرا از ناحيه ي قدرتهايي به عمل مي آمد که تا آن روز مردم آنها را دوست خود مي پنداشتند و يا حداقل اين که آنها را خيلي کمتر از روسها شيطان صفت مي پنداشتند و از اين روي از آن پس [ 1332 ] بي اعتمادي کامل مردم نسبت به آنچه آمريکاييها و انگليسي ها مي گفتند، افزايش يافت. » (8)
امام خميني در طول حيات خود، شاهد و ناظر اين واقعيت بود که رضاشاه را انگليسيها آوردند و بردند. يعني در 1299، او را آوردند و بعد در 1320 همزمان با جنگ جهاني دوم او را از سلطنت برداشتند و به يکي از مستعمرات خود تبعيد کردند، تا اين که بالاخره در «ژوهانسبورگ » در آفريقاي جنوبي که يکي از مستعمرات انگليس بود، مُرد. قبل از به سلطنت رسيدن رضاشاه، امام خميني به همراهي مرحوم آيت الله حاج شيخ عبدالکريم حايري يزدي از اراک به قم آمدند و در قم در آن عهد، ديگر مراجع تقليد شيعه ( يعني آيات عظام سيد ابوالحسن اصفهاني و محمد حسين نائيني ) که به وسيله انگليس از عراق به ايران تبعيد شده بودند، نيز حضور داشتند و غوغاي جمهوري رضاخان سردار سپه در همان ايام در تهران مطرح بود. بعد از به سلطنت رسيدن رضاشاه، امام در قم از چند و چون حمله ي رضاشاه به حرم حضرت معصومه ( عليه السّلام ) و تبعيد بعضي از عالمان ( مانند آيت الله بافقي ) از قم به شهر ري از نزديک مطلع بودند و بعد هم لااقل دورادور از واقعه ي مسجد گوهرشاد و حمله ي نظاميان رضاشاه به حرم امام علي بن موسي الرضا در 1314 آگاهي يافتند. (9) لذا، چون امام خميني، رضاشاه را دست نشانده انگليس مي دانستند، نسبت به نظام سياسي و استعماري انگليس، موضعي خصمانه داشتند. امام خميني، روحانيت ستيزي رضاشاه را از مهمترين خطاهاي او مي داند که « براي مملکت از همه بدتر بود ». (10)
انگليسيها پس از برداشتن رضاشاه، نخست تصميم داشتند که سلطنت را به دودمان قاجار بازگردانند و از فروغي يا ساعد به عنوان محلل استفاده کنند. (11) ولي چون کانديداي مناسبي براي اين انتقال نيافتند، راضي شدند که محمدرضا پهلوي ( وليعهد وقت ) به جاي پدر به سلطنت بنشيند. در طول سلطنت محمدرضا پهلوي، انگليسيها دست از اعمال نفوذ در سياست داخلي ايران برنداشتند. پس از جنبش ملي کردن نفت و خلع يد از شرکت نفت انگليس به رهبري آيت الله سيد ابوالقاسم کاشاني و دکتر محمد مصدق، انگليسيها با جلب موافقت آمريکاييها، کودتاي 28 مرداد را راه اندازي کردند و امام خميني در اين مقطع هم از نزديک شاهد دخالت مستقيم و نارواي انگليس در امور داخلي ايران بودند. در اين دوره هم، امام به عنوان يک همراه و همفکر آيت الله کاشاني، ناظر نظم حاکم بين المللي يعني ادامه ي همان سياست استعماري بودند، با اين تفاوت که ديگر انگليس قدرت مطلق نبود و بايد با جلب رضايت آمريکا، سياستهاي استعماري اش را در ايران پياده مي کرد.
مقدمه ي بالا گزارشي از کليتهاي نوع آگاهي هاي سياسي امام از نظم سياسي جهان و طرز و برخورد امام با نظم سياسي بين المللي حاکم در آن عصر و به ويژه استعمار بريتانيا بود. ما اکنون مشي عملي و قضاياي صغروي را که با استقراء از آنها مي توان ماهيت برخورد امام را با نظم سياسي بين المللي تشخيص داد، در دو بخش مختلف يکي در آستانه ي انقلاب و ديگري پس از انقلاب بررسي مي کنيم.

4- برخورد بنيانگذار جمهوري اسلامي با نظام بين الملل در آستانه ي انقلاب

خطّ مشي جمهوري اسلامي ايران در سياست برون مرزي، نتيجه ي تجربه ي امام از نظم حاکم بين المللي در عصر استعمار در ايران و کشورهاي مسلمان بود. به همين دليل، در آغاز انقلاب، موضع امام در برابر دولت هاي استعماري و استکباري، موضع روشن و شفاف يک پيشواي ديني مسلمان است که بر اساس قاعده ي نفي سبيل، به هيچ روي اجازه ي اعمال نفوذ حکومت هاي غيرمسلمان را در قلمرو اسلام نمي دهد، بلکه با تأکيد بر وحدت اسلامي، درانديشه ي صدور انقلاب اسلامي است. اين سياست فرامرزي امام، نتيجه ي مستقيم اين واقعيت بود که امام بي هيچ ترديدي مي دانست دولت امپراتوري انگليس در برکشيدن رضاخان به عنوان مرد نيرومندي که بتواند با اقتدار بر ايران حکومت کند و منافع سوق الجيشي و اقتصادي انگليس را ( پس از شکست قرار داد 1919 که ايران را تحت الحمايه انگليس مي کرد )، تأمين کند، نقش اول را ايفا کرد. وقتي که با شروع جنگ جهاني دوم، رضاشاه به آلمان نزديک شد و از انگليس فاصله گرفت، انگليس و متفقين اش ( شوروي و آمريکا ) رضاشاه را از سلطنت معزول کردند و وليعهد جوان او ( محمد رضا پهلوي ) را به تخت نشاندند. در کودتاي 28 مرداد 1332، نيز انگليس و آمريکا، دولت قانوني دکتر محمد مصدق را برکنار کردند و منابع نفت ايران را ( با ايجاد کنسرسيوم ) بين خود تقسيم کردند. از آن پس، عملاً روند افزايش نفوذ آمريکا و کاهش نفوذ انگليس در ايران آغاز شد و اندک اندک، انگليس به ويژه پس از تشکيل اوپک و چهار برابر شدن قيمت نفت به يک دولت اروپايي متوسط تنزّل يافت، چندان که به جهت حفظ منافع اقتصادي خود با محمدرضا پهلوي که مکرر در رسانه هاي صدا و سيما از اوضاع انگليس مذمت مي کرد، مجبور به مماشات بود. در طول اين مدت، امام پيوسته از اين که « استکبار جهاني » به سرکردگي ايالات متحده ي آمريکا، به طور مستقيم و غيرمستقيم در قلمرو اسلام اعمال نفوذ مي کند، انتقاد مي کرد.
اگر بخواهيم برخورد امام را با انگليس به صورت موردي براي شناسايي بهتر انديشه هاي امام در صحنه سياست فرامرزي مطالعه کنيم، درمي يابيم که پس از آغاز انقلاب، دولت انگليس با اين که قلباً رضايتي از دوام سلطنت محمدرضا پهلوي نداشت، منافع خود را در ادامه ي رژيم سلطنتي مي ديد و اين - همان طور که در اعلاميه ي دکتر ديويد اوون ( وزير امور خارجه دولت کالاهان ) اعلام شد - از ترس آن بود که اگر رژيم سلطنتي از هم فرو پاشد، دير يا زود تنها گروهي که در عمل بر سرنوشت ايران حاکم خواهند شد، چپ ها خواهند بود. بدين گونه با عنايت به اين گونه که هيچ کس در آن زمان پيش بيني نمي کرد که رژيم ولايت فقيه در ايران مستقر شود، انگليس از ترس کمونيست ها صلاح خود را در پشتيباني رسمي از ايران مي ديد و بدين دليل اعلاميه ي دکتر ديويد اوون به نفع رژيم پهلوي، در آغاز بروز اعتصاب ها منتشر گرديد. امّا وقتي که مخالفت اکثريت قريب به اتفاق ايرانيان با رژيم پهلوي، در داخل و خارج از کشور مسلّم کرد که ايرانيان تحمل سلطنت را به هيچ وجه نخواهند کرد، دولت انگليس تغيير نظر داد و لذا، اولاً جيمز کالاهان نخست وزير انگليس، سفر پيش بيني شده ي ملکه انگليس را به ايران - بر رغم التماس هاي عاجزانه رژيم پهلوي - لغو کرد و ثانياً، دو هفته بعد در کنفرانس گوادولوپ، همين کالاهان نخست وزير انگلستان، نخستين کسي بود که به متحدان غربي خود فهماند که بايد دست از حمايت شاه بردارند و بدانند که کنترل از دست شاه خارج شده است و راه حلي هم براي يافتن جانشين يا محلّل براي نجات رژيم پهلوي وجود ندارد، بنابراين بايد قبول کنند که شاه رفتني است و بايد برود.
شايد از جهت کلي اظهارات امام در روز کريسمس سال انقلاب ( دوم دي 1357 ) خطاب به مسيحيان جهان که به عبارت ذيل به زبان آمد، بهترين پيام فرامرزي امام براي ايجاد تفاهم با ملت هاي مسيحي جهان باشد. امام در آن پيام گفت:
« من به اسم ملت مظلوم ايران، از شما ملت مسيحي مي خواهم که در روزهاي متبرک خود به ملت ما که گرفتار سلطان ستمکاراند، دعا کنيد و فرج آنان را از خداي بزرگ بخواهيد. »
برخورد امام با نظم سياسي بين المللي و دو ابرقدرت وقت به ويژه آمريکا، پيش از اين مکرّر از سوي کارشناسان داخلي و خارجي مورد مطالعه قرار گرفته است. (12) ما در اينجا به برخورد امام با نظام سياسي انگليس در آستانه ي انقلاب که کمتر در منابع مختلف منعکس شده است، مي پردازيم و در آغاز براي نمونه به چند منبع و طرز تلقي آنها در اين مقاله اشاره مي کنيم:
پس از اينکه امام خميني به پاريس رفت، سيل خبرنگاران خارجي به مصاحبه با ايشان پرداختند. از جمله خبرنگار بي. بي. سي با ايشان مصاحبه کرد. و امام خميني درباره ي رژيم سلطنتي، قانون اساسي و حکومت اسلامي به خبرنگار بي. بي. سي مطالبي گفت. آن گاه خبرنگار بي. بي. سي پرسيد:
«- مي خواستم نظر حضرت آيت الله را راجع به سياست انگلستان بدانيم:
- ملت ايران نسبت به دولت انگلستان بسيار بدبين است و اگر چنانچه تجديد نظر نکند، دولت انگلستان، بعيد نمي دانم که خطرهايي پيش بيايد. » (13)
بعضي از ايرانيان جداً بر اين باور بوده اند که دولت انگليس در همه ي کارهاي ايران - از جمله اولاً در پيروزي انقلاب مشروطيت (14) و ثانياً در به نتيجه رسيدن انقلاب بزرگي که به تغيير رژيم سلطنتي به رژيم جمهوري اسلامي منجر شد - دخيل و مؤثر بوده است. شايد آنچه در مؤخره ي کتاب « انقلاب ايران به روايت بي. بي. سي. » ذکر شده است، در اينجا قابل نقل باشد:
« در ايران بسيارند کساني که به دليل سالها مطالعه [ ... ] نمي توانند در زمره ي خرافه دوستاني باشند که دچاربيماري « آنگلوفوبيا » ( يا « انگليسي ترسي » ) هستند و براي انگلستان و نقش آن در تاريخ دويست ساله ي اخير ايران، تأثير خارق العاده و شگرفي قائلند و به قول معروف از دعواي زن و شوهر تا نباريدن باران و خشکسالي را نتيجه دسايس و مکايد انگليسيها مي دانند. اما پيشينه ي تاريخي و سير قدمت روابط ايران و انگليس در پنجاه و چند سال اخير و سوابق سخن پراکني هاي راديو بي. بي. سي. نشان مي دهد که اصولاً چون بسط منافع و برآورده شدن مصالح استراتژيک - ژئوپليتيک انگليسيها در خاور نزديک و ميانه و حتي شکوفايي بازارهاي فروش امتعه و مصنوعات بريتانيا به گونه اي بوده که در خلاف جهت منافع و مصالح ملت ايران جريان داشته است و راديو بي. بي. سي. پيوسته در جهت حفظ و توجيه منافع کشور متبوع خويش و بالنتيجه در خلاف جهت منافع ايران سخن پراکني کرده است، ايرانيان حق دارند که به ديده بدگماني به بي. بي. سي. و فرآورده هاي آن بنگرند.
آنگلوفوبيا که مي گويند به شکل يک درون مايه ذهني نسل اندر نسل در مفکّره ي ايرانيان تکوين مي يابد، ظاهراً بي اساس و خرافي به نظر مي رسد. [ ... ] اما نمي دانيم چه مسأله اي در کار است که از آغاز انگليسي ها به گونه اي رفتار کرده اند که صرفنظر از اولين واقعه تاريخي يعني حمله ي مشترک نيروهاي امامقلي خان فرمانرواي فارس و بنادر در سال 1622 م به اتفاق نيروي دريايي و ناوگان توپدار کمپاني هند شرقي به جزيره ي هرمز و تصرف آن جزيره که فرجام نيک داشته است، پيوسته نقشه ها، اقدامات و کارهايشان در جهت خلاف منافع و استقلال و حاکميت و حيات ملي مردم ايران بوده و در موارد عديده نيز ايرانيان را مورد تحقير قرار داده و در چند مورد خاص حتي از مذاکره پيرامون تجزيه و انفکاک خاک ايران با قدرتهاي فائقه اي مانند روسيه تزاري و خلف آن اتحاد شوروي مضايقه نداشته اند. » (15)
به حقيقت بر اساس اين کارنامه ي سياسي مشکوک و پيشينه ي غيرقابل دفاع دولت استعماري انگليس است که اکثر ايرانيان، نسبت به انگليس بدگمان اند و آنان را عامل بسياري از مصائب و مشکلات خود مي دانند. در عين حال، آنچه آنتوني پارسونز ( سفير انگليس در ايران در آستانه ي انقلاب ) ضمن صحبت بي رياي خود در هواپيما به يک هم سفر ايراني، اظهار کرده است که امروز انگليس يک قدرت درجه دوم است، به نظر صادقانه مي آيد. (16) بويژه که نظريه خلاف آن به اين معني است که در 1357 آن همه شور و هيجان و تظاهرات خودانگيخته ي ميليوني مردم ايران، در خيابان هاي سرتاسر کشور، به تحريک يا توطئه امپراتوري ورشکسته ي انگليس مي بوده است؛ و اين مطلبي است که با عقل سليم سازگار نيست.
قبل از کنفرانس گوادولوپ، نظام سياسي بين المللي و در رأس آنها آمريکا و انگليس هنوز انتظار از هم فروپاشي رژيم پهلوي را نداشتند. به همين دليل از يک سو، جيمي کاتر jimmy carter رييس جمهور آمريکا، ايران شاهنشاهي را « جزيره ي امن » خواند و از سوي ديگر دکتر ديويد اوون David Owen که در آن زمان وزير امور خارجه دولت انگليس بود، بيانيه اي صادر کرد که تصريح مي کرد در برخورد با انقلاب ايران، دولت انگليس از بين انقلابيون و محمدرضا پهلوي رسماً از ادامه حکومت سلسله پهلوي جانبداري مي کند و بر اين باور است که پيروزي انقلابيون در نهايت به تأسيس يک نظام کمونيستي در ايران منجر خواهد شد و به همين دليل به هر قيمتي از تقويت بلوک شرق بايد جلوگيري کرد.
پرويز راجي ( آخرين سفير محمد رضا پهلوي در لندن ) نيز از روابط بسيار حسنه ي خودش با ديويد اوون در لندن سخن گفته است و از جمله مي گويد که دکتر ديويد اوون در لحظه خداحافظي با اين سفير مخلوع که پس از فرار شاه رخ داده است به او گفته است: « اگر ملاها در ايران به سر کار بيايند، بزودي کمونيست ها آنها را کنار خواهند زد. » (17)
راجي همچنين گزارش مي کند که پيش از فرار شاه، دکتر ديويداوون طي ملاقاتي به همتاي ايراني اش در نيويورک اطمينان داده بود:
« ما هرگز از حمايت دوستانمان در موقع گرفتاري و سختي دست نخواهيم کشيد و آنان را در زماني که به ما محتاج اند، رها نخواهيم کرد. » (18)
اما واقعيت آن است که بعد از راه پيمايي هاي ميليوني و بويژه راه پيمايي بزرگ 20 آذر 1357 ( عاشورا )، دولت انگليس تشخيص داد که رژيم پهلوي در ايران ماندني نيست و به همين دليل سفر پيش بيني شده ي ملکه ي انگليس را به ايران پيشاپيش لغو کرد. حتي وقتي که سفير ايران به اين عمل اعتراض مي کند، مايکل وير ( مدير کل وزارت خارجه ي انگليس ) به او مي گويد:
« حمايت هاي ما از رژيم شاه برايمان جز برانگيختن مخالفت و افزايش موج اعتراض، نه تنها در داخل حزب کارگر، بلکه در بين مردم ايران، ثمر ديگري نداشته است و ضمناً چنانچه ما در موقعيت فعلي، حمايت دولت بريتانيا را از سياست هاي رژيم ايران آشکارا ابراز کنيم، آثار آن بر افکار عمومي به مراتب ناخوشايندتر خواهد بود. » (19)
وقتي که وزير خارجه و سفير ايران در لندن با انگليسي ها مذاکره مي کنند، خود سفير احساسش را چنين مي نويسد: « در موقعيتي که آيت الله، مردم ايران را برانگيخته، ما دو نفر - يکي وزير امور خارجه دولت شاهنشاهي، و ديگري سفير شاهنشاه در لندن - در برابر دولت انگليس به خاک افتاده ايم و با التماس از آنها مي خواهيم که دست از حمايت ما نکشند. » (20)
امام خميني، در آستانه ي انقلاب، مبارزه ي بي امان عليه نظام شاهنشاهي و حاميان خارجي آن را در سرلوحه ي کار سياسي خود قرار داده بود. چه از جهت نظري و عملي، به عقيده ي امام استعمارگران که در عصر امام، قدرت حاکم بر نظم سياسي بين المللي بودند، در راه تسلط بر ممالک اسلامي، دين اسلام و نفوذ روحانيت را دو سدّ بزرگ خود شناختند و لذا به مبارزه با آن پرداختند. (21)
شک نيست که پس از فرار محمدرضا پهلوي از ايران و بازگشت امام خميني به ايران، بازيگران صحنه ي سياسي بين المللي - اعم از دولت ها، سازمان هاي بين المللي، شرکت هاي چند مليتي، رسانه هاي عمومي - همه مجبور بودند وقوع اين حادثه ي بسيار بزرگ را در ساحت راهبردي و سياسي به عنوان يک واقعيت انکار نشدني بپذيرند. از جمله نظام سياسي و اقتصادي اروپا، منفرداً و مشترکاً، بي آنکه از اين جايگزيني احساس نارضايتي کند، درصدد برآمد که با دولت موقت بعنوان جانشين حکومت پيش از انقلاب رابطه اي « معقول و منطقي » ايجاد کند تا منافع اقتصادي و سياسي و ژئوپليتيکي اش در ايران محفوظ بماند. در عين حال، دولت هاي انگليس، فرانسه، آلمان، و ايتاليا نسبت به اوضاع سياسي بعد از انقلاب حساس بودند. چنان که، اگر نه دولت حاکم انگليس، امّا احزاب اقليت انگليس و از جمله « چهار نخست وزير » سابق و يک نفر رييس مجلس لردان سابق انگليس، کوشيدند که با مذاکره با دولت موقت، جان اميرعباس هويدا نخست وزير اسبق ايران را نجات دهند. (22)

5- برخورد جمهوري اسلامي با نظام بين الملل پس از پيروزي انقلاب

پس از پيروزي انقلاب، جمهوري نوپاي ايران به چالش جدي نظام بين الملل پرداخت و در اين فرآيند، چند عامل موجب تنش بيشتر بين ايران و غرب شد. از جمله:

5-1- گروگان گيري:

نقض مصونيت ديپلماسي مأموران دولت آمريکا در ايران، يک چالش فوق العاده نسبت به نظام بين الملل بود و شايد به همين دليل، انقلابيون ايران، تسخير سفارت آمريکا را « انقلاب دوم » ناميدند. در مقابل، روند تلاش غربي ها براي همکاري با دولت موقت، پس از گروگان گيري آمريکاييان و تسخير سفارت آمريکا در تهران، متوقف شد و جبهه ي متحدّ غرب يعني آمريکا، کانادا و تمام کشورهاي بازار مشترک اروپايي Common Market آن روز و اتحاديه ي اروپا يي European Union امروز جداً از اميدواري به ايجاد رابطه ي معقول و منطقي با ايران پس از انقلاب اگر نه مأيوس، مردد شد. راقم سطور حتي از سفير جمهوري اسلامي ايران در آلمان در دوره ي گروگان گيري، آقاي احمد شهسا، شنيدم که مي گفت: سفير شوروي در آلمان به او گفته است که ما از تمام فعاليتهاي شما در مبارزه با آمريکا تا امروز پشتيباني کرده ايم، اما از گروگان گيري شما نمي توانيم حمايت کنيم چون خود ما در سرتاسر جهان، ديپلمات داريم و نفع ما در ابقاء مصونيت ديپلماتها برابر کنوانسيون ها و عرف جاري حقوق بين الملل است.

5-2- فتواي ارتداد سلمان رشدي:

دومين عامل تنش جدي در روابط بين ايران و نظم سياسي بين المللي، صدور فتواي ارتداد فطري سلمان رشدي نويسنده ي کتاب آيات شيطاني از سوي امام و تجويز قتل او بود. سلمان رشدي يک نويسنده ي مسلمان تبار است که در هند متولد شده و بعد تحصيلات خود را در انگليس گذرانيده و در همان جا مقيم شده است. اين داستان نويس داراي افکار سوسياليستي است و در بعضي مقطع ها داوطلب مشارکت سياسي در انتخابات شوراي شهر به نامزدي از حزب کارگر در انگليس بوده است. عامل اصلي صدور فتواي قتل سلمان رشدي « دکتر کليم صدّيقي » از مهاجران بنگلادش مقيم انگليس بود. وي مدتي در « روزنامه گاردين » ( Guardian ) چاپ منچستر انگليس روزنامه نگاري مي کرد و بعد با جلب حمايت مالي عربستان سعودي به تأسيس مؤسسه اي اسلامي در لندن دست زد. تا آن که پس از چندي عربستان را رها کرد و به ايران نزديک شد و از حمايت هاي مالي ايران براي تبليغ و دفاع از اسلام و انقلاب اسلامي ايران بهره گرفت. « کليم صدّيقي » در يکي از سفرهايش به ايران مجموعه ي داستان کوتاه آيات شيطاني Satanic Verses را به ايران آورد. اين کتاب مشتمل بر گزاره اي نو راجع به حديث بي اعتبار « غرانيق » بود که سلمان رشدي آن را به سبک قصه، بازخواني کرده بود. وي در قصه هاي ديگر از تعصب هاي شديد مسلمانان هند و نيز « تروريست هاي اسلامي » که به ربودن هواپيما دست زده بودند، سخن گفته بود. امام خميني، چنين نوشتاري را از سوي يک مسلمان زاده مصداق کامل « ارتداد فطري » شناخت و به حکم شريعت نبوي و فقه اسلامي، فتواي قتل چنين مرتدي را صادر کرد.
از جهت فقه اسلامي، مشروعيت اين فتواي ارتداد، خالي از مناقشه است و در اين جا نيازي به ورود به ادله ي شرعي و فقهي براي توجيه آن نيست. (23) اما چنين فتوايي، نمايانگر چالشي عظيم به نظام بين الملل بود و به همين دليل دولت هاي غربي و رسانه هاي جمعي برون مرزي، به ويژه با برنامه هاي کتاب سوزاني بعضي از مسلمانان در خيابان هاي انگليس و هند که براي پشتيباني از فتواي امام بر قتل سلمان رشدي تظاهرات مي کردند، سخت در برابر چنين فتوايي جبهه گرفتند و « اسلام اصول گرا » را هدف تعرّف تبليغاتي خود قرار دادند. اين برگردان براي نظام جمهوري اسلامي ايران، بلکه فرهنگ ايراني و شيعي، آثاري نامطلوب داشت و بيگانگان برداشت هاي بسيار بدي از آن کردند. جبهه ي متحدّ غرب، با اين که دل خوشي از سلمان رشدي نداشتند، اين فتوا را محکوم کردند، و تمام افراد و گروه هاي سياسي، فرهنگي، حتي مذهبي هم صدور چنين فتوايي را نشانه اي از نبود تسامح و تساهل ديني و فرهنگي در بين مسلمانان تلقي کردند. در عين حال، تا آن جا که به مسلمانان مقيم انگلستان بلکه سرتاسر جهان مربوط مي شود، فتواي ارتداد سلمان رشدي باعث شد که همه مسلمانان با صرف نظر از تعلقات ملي، نژادي، مذهبي، زباني و فرهنگي به صورت يک پارچه، موضع واحدي عليه توهين به مقدسات ديني خود اختيار کنند.

5-3- نامه ي امام به گورباچف:

نامه اي تاريخي امام به گورباچف ( آخرين رهبر شوروي ) و دعوت او به نظام ديني اسلام که به دست مرحوم پروفسور غلام حسين بيگدلي به روسي ترجمه شد، در شناسايي انديشه هاي فرامرزي امام حائز اهميت خاصي است. فروپاشي شوروي در آن زمان قابل پيش بيني نبود، زيرا در آن زمان جهان هنوز کاملاً دو قطبي بود و به رغم گفتگوهاي مربوط به همزيستي مسالمت آميز و کاهش سلاح هاي هسته اي، شوروي و آمريکا به عنوان دو رقيب در حفظ موقعيت خود به مثابه ي دو قدرت برتر سياسي جهان هميشه در همه ي مسايل با يکديگر به رقابت مي پرداختند. تنها پس از فروپاشي شوروي و حذف اين ابرقدرت از صحنه ي سياست بين المللي بود که آمريکا طرح « نظم نوين جهاني » را ارائه داد. ولي در زمان نامه ي امام به گورباچف، شوروي براي آمريکا هنوز يک قدرت رقيب بود.
امام در سال هاي پاياني عمر خود، ناظر به تحولات دين محور در ساختار نظام سياسي بين المللي بود و به همين دليل در نامه ي خود به گورباچف از ابن عربي و ملاصدرا و عرفان اسلامي سخن گفت و به عبارت ديگر براي ايدئولوژي ديني در چرخش نظام سياسي بين المللي قائل به تأثير شد و معتقد بود که روح مذهب بايد در سياست مؤثر، واقع شود، لذا امام، اين گفته ي مرحوم سيد حسن مدرس را مکرر تکرار مي کرد که: « سياست ما عين ديانت ما و ديانت ما عين سياست ماست. »

5-4- فروپاشي شوروي سابق:

با فروپاشي شوروي سابق، نظام دو قطبي سياسي جهان از بين رفت و ايالات متحده آمريکا درصدد ايجاد يک نظم نوين جهاني به سرکردگي خود برآمد. در عين حال، نظر به اين که ديگر تهديدي از سوي بلوک شرق به عنوان عامل مشروعيت تمهيدات نظامي غرب وجود نداشت، دولت آمريکا - يا لااقل بخشي از نظام سياسي آمريکا - سعي کرد خطر جنبش هاي سياسي اسلام گرايان را به عنوان عامل تهديد نظام سرمايه داري غربي مسيحي، جايگزين خطر شوروي سابق جلوه دهد. آمريکا و متحدان غربي اش، اسلام گرايان انقلابي را به عنوان « اسلام اصول گرا » Islam Fundamentalist به تروريسم متهم کرد. ولي در عمل رقابت هاي تسليحاتي عصر دو قطبي بودن جهان، ديگر مشروعيت خود را از دست داد و چون با فروپاشي شوروي سابق، ديگر نظام سرمايه داري غربي با تهديد بزرگي که قابل مقايسه با شوروي باشد، مواجه نبود، مسايل امنيت و دفاع ملي در غرب جاي خود را به اولويت هيا اقتصادي داد. در نتيجه به جاي اتحاد بين اروپاي غربي و آمريکاي شمالي عليه شوروي، در عمل رقابت اقتصادي بين ايالات متحده آمريکا و اتحاديه اروپا شدت گرفت. در اين اوضاع و احوال، نظم سيال نوين بين المللي به ايجاد شرايطي منجر شد که اروپا و روسيه، بر رغم آمريکا، به تحکيم روابط خود با ايران ( به دلايل خاص خود ) علاقه نشان دهند.

5-5- ايران و جهان اسلام:

از ديدگاه تئوريک، جمهوري اسلامي ايران از نظر روابط تجارت بين المللي مي بايست در مرحله ي اول با مسلمانان و در مرحله ي بعد با اهل کتاب و در مرحله سوم با کافران رابط تجاري برقرار کند. لذا دکتر حسين باهنر با چنين زمينه اي از امام استفتايي دارد، اما امام تصميم گيري در اين مسايل را موکول به نظر مسؤولان دولت کرده اند. عين استفتاء و فتواي امام به شرح زير است:
« مسأله 27: در معاملات با ساير ملل، بعضاً ضروري است که اولويت هايي ملحوظ گردد. آيا به نظر جنابعالي، اولويت بندي زير، مورد تأييد است؟
1- مسلمان مستضعف
2- مسلمان غيرمستضعف
3- مستضعف غيرمسلمان
4- اهل کتاب
5- غيراهل کتاب
جواب امام: موکول به نظر مسؤولين مربوطه است. » (24)

6- برخورد امام با رسانه هاي جمعي غرب به عنوان بازيگران صحنه ي سياست بين المللي

چنان که پيش از اين گفته شد، در نظم سياسي بين المللي، علاوه بر دولت ها، بازيگران ديگري نيز نقش ايفا مي کنند که مطبوعات و رسانه هاي پرنفوذ شبکه هاي جهاني مانند بي. بي. سي. يکي از آنهاست. ما دراينجا فقط براي نمونه مطالبي را از کتاب انقلاب ايران به روايت بي. بي. سي. نقل مي کنيم، تا برخورد امام با رسانه هاي غربي را نشان دهد و همچنين معلوم شود بي.بي. سي تا چه اندازه در گزارشهاي خود، صادق بوده است:
الف- خبرنگاري بي. بي. سي. در مصاحبه اي با امام خميني در پاريس نظر امام را درباره ي رژيم شاه، قانون اساسي مشروطه و حکومت اسلامي پرسيد و امام در پاسخ به او گفت که:
« رژيم سلطنتي، يک رژيم ارتجاعي است. » (25)
ب- شامگاه جمعه سياه ( 17 شهريور ) يکي از مفسران بي. بي. سي. چشم انداز آينده ايران را پس از وقايع آن روز تهران چنين توصيف کرد:
« مثل ساير جوامع اسلامي در حال پيشرفت، مدتهاست که در ايران نيز اختلافاتي بين طبقه متوسط متمايل به موازين تمدن غربي و مذهبيون اسلامي وجود داشته است. ولي در ماههاي اخير عده اي از رهبران مذهبي و بخصوص آيت الله خميني سعي داشته اند اين تصور را از بين ببرند که روحانيون مخالف حقوق زنان و يا اقليتهاي مذهبي هستند و يا اينکه پيروزي آنها به معناي بازگشت به موازين قرون وسطي خواهد بود. به نظر مي رسد که تا به حال طبقه متوسط ايران بيشتر به حرف روحانيون گوش داده اند تا به حرف شاه. » (26)
ج- امام همچنين در پاريس، ضمن مصاحبه اي با خبرنگار روزنامه ي انگليسي گاردين Guardian در تاريخ 1357/8/10 گفتند:
« ما خواهان استقرار يک جمهوري اسلامي هستيم و آن حکومتي است متکي به آراء عمومي. شکل نهايي حکومت با توجه به شرايط و مقتضيات جامعه ي ما، توسط خود مردم تعيين خواهد شد. »(27)
بررسي اين اخبار، نشان مي دهد که گزارش اين وقايع از سوي بي. بي. سي. خلاف واقع نيست. النهايه، در بحبوحه ي انقلاب يعني در اوضاع و احوالي که مردم ايران منبع خبري قابل اعتماد ديگري نداشتند، اعلام اين خبرها از بي. بي. سي. از نظر مخالفان انقلاب، نوعي دامن زدن به انقلاب تلقي مي شد. صد البته، اين توهمي است که شخص محمدرضا پهلوي ( چنان که از فحواي نوشته هاي او در پاسخ به تاريخ پيداست ) داشت. چه او ساده لوحانه مي پنداشت که اگر مي توانست جلو پخش اين اخبار را از طريق بي. بي. سي. بگيرد، از خطر انقلاب رهايي مي يافت. عجيب آن است که به حکم تکرار تاريخ، به گزارش يکي از مسؤولان که در آخرين روزهاي اقامت رضاشاه پهلوي در اصفهان در شهريور 1320 با او دو به دو سخن گفته است، رضاشاه هم از انتقادهاي بي. بي. سي. از او در آخرين ماه سلطنت اش سخت ناراحت بوده و آن را مرموز مي دانسته است. (28)

7- تطّور خط مشي جمهوري اسلامي امام در سياست فرامرزي

تا پيش از انقلاب ايران، اکثر انقلاب ها در کشورهاي جهان سوم با تأييد و کمک شوروي به ثمر رسيده بود. اما انقلاب ايران بر اساس دين و ايمان استوار بود. از جهت نظري، اعتقاد و التزام به قاعده ي نفي سبيل در فقه و از نظر عملي، سياست حمايت از همه ي جنبش هاي اسلامي در سطح جهان اسلام، سياست « نه غربي، نه شرقي؛ جمهوري اسلامي » را در جمهوري اسلامي ايران مطرح کرد. لذا در عمل، دولت جمهوري اسلامي ايران پس از پيروزي داخلي به فکر صدور انقلاب و حمايت از نهضت هاي آزادي بخش سراسر جهان و به ويژه انقلابيون مسلمان در کشورهاي ديگر جهان اسلام افتاد. دست کم اين است که همدلي و هم آوايي ايران انقلابي با اين نيروهاي خارجي، باعث مي شد که نظام موجود بين الملل که خواهان پايداري وضع موجود بود، ايران را عامل مؤثري در تشنج ها و تحرکهاي سياسي و انقلابي ديگر کشورهاي مسلمان شناسايي کنند و دولت جمهوري اسلامي ايران را با تروريسم بين الملل متحد قلمداد کنند. شايد از جهت احتياط و براي فرار از اين اتهام است که چند سال پس از پيروزي انقلاب، وقتي که به صراحت از امام درباره ي اتحاد دولتهاي مسلمان پرسشي مي شود، امام عامدانه از پاسخ گويي بدان امتناع مي ورزند تا سخني شبهه ناک که دشمن از آن استفاده کند، به قلم نياورده باشند. استفتاء کننده ( دکتر حسين باهر ) پرسيده است که:
« اگر ساير کشورهاي اسلامي نيز بخواهند که در آنجا حکومت اسلامي اقامه گردد، شکل مورد نظر حضرت عالي براي چنين حکومتهايي، در غيبت معصوم - سلام الله عليه - چگونه است؟
الف- اتحاد جماهير اسلامي ( ولايت فقيه واحد + رؤساي جمهوري متعدد )
ب- حکومت جماهير اسلامي ( ولايت فقيه متعدد + رؤساي جمهوري متعدد )
[ ج ]- و يا غير آنها؟ » (29)
ولي امام به اين استفتاء هيچ پاسخ نداده اند. (30)
حمله ي عراق به ايران باعث شد اين آرمان طلبي ها فروکش کند و موجب شود که ايران تا حد زيادي دست از سياست فرامرزي فعال خود در باب صدور انقلاب و حمايت از جنبش هاي آزادي بخش، بردارد و انفعالي عمل کند و تنها در مقام حفظ تماميت ارضي خود، بکوشد. بعد از آن که سياست « جنگ، جنگ تا پيروزي » بر اثر توطئه ي استکبار جهاني و نبود همياري بين المللي به نتيجه نرسيد، ايران نظم سياسي بين المللي و نظام حقوقي و سياسي جهان را متهم مي دانست و بالاخره بعد از قبول پايان دادن جنگ از سوي امام، باز هم امام از موضع دولت هاي استکباري در حمايت از عراق در سازمان هاي جهاني انتقاد داشت. سرانجام، بعد از جنگ تحميلي، امام فرمود:
« يکي از مسايل بسيار مهم در دنياي پرآشوب کنوني، نقش زمان و مکان در اجتهاد و نوع تصميم گيريهاست. حکومت، فلسفه ي عملي برخورد با شرک و کفر و معضلات داخلي و خارجي را تعيين مي کند ... شما ... بايد تمام سعي خودتان را بنماييد که اسلام در پيچ و خم هاي نظامي، اجتماعي، سياسي متهم به عدم قدرت اداره ي جهان نشود. » (31)
لذا در تجربه ي جنگ تحميلي، بر ايران معلوم شد که دولت جمهوري اسلامي ايران چه بخواهد و چه نخواهد، بايد بپذيرد که در سطح بين المللي بازيگران متعددي وجود دارند، اعم از ديگر دولت هاي دوست و دشمن، سازمان هاي بين المللي به ويژه سازمان ملل متحد، شرکت هاي چند مليتي، مطبوعات و رسانه ها که بر عقايد عمومي تأثير مي گذارند. تشخيص اين واقعيت، موجب شد که سياست خارجي ايران، تحت عنوان تهاجم فرهنگي انزوا طلبانه و انفعالي شود.
در سطح جهاني، يکي از علل جدي تقابل نظام بين الملل با انقلاب ايران، ترس کشورهاي غربي از يک سو و کشورهاي ارتجاعي مسلمان از سوي ديگر، از صدور انقلاب به کشورهاي ديگر مسلمان يعني تأسيس يک اتحاد جماهير اسلامي براي حکومت بر همه ي امت اسلامي و همچنين تشديد حرکتهاي اسلامي در داخل غرب از طريق مسلمانان مقيم اروپا و آمريکا و تقاضاي رعايت حقوق سياسي و اجتماعي آنان بر اساس اسلام بود. امکان بهره برداري از فريضه ي جهاد در هر دو جبهه ي نظامي و فرهنگي و خلاصه ادامه ي روند انقلاب اسلامي در جهان، جبهه ي متحد غرب را بسيار بيمناک ساخته بود. اين مساله اي است که آيت الله عباسعلي عميد زنجاني از شخصيتهاي دست اندرکار انقلاب اسلامي به آن اشاره کرده اند. (32)

8- مطالعه ي موردي: تقابل جمهوري اسلامي با نظام سياسي انگليس

در مجموع برخورد انقلابيون ايراني با انگليس بسيار منفي است. براي مثال محمد علي صادق پور در کتاب « انقلاب و جنگ ارزشها » تحت عنوان « ارزشهاي شيطاني در انگلستان » مي نويسد:
8-1- « از نظر سياسي، سياستمداران انگلستان، از دروغ، نيرنگ، فريب، خدعه، تزوير و گاهي تهديد نسبت به کشورهاي مستضعف جهان استفاده مي کنند و اين يک روش به شمار مي رود. سياستمداران انگليسي، مکارترين و موذي ترين سياستمداران جهان اند! [ ... ] امروز که چهل و هفت سال از جنگ جهاني دوم مي گذرد، مي توان گفت از انگليس بجز حيله گري چيزي باقي نمانده است. در حال حاضر، انگليس به فتنه گري و تفرقه افکني بين کشورهاي مستضعف و بويژه کشورهاي مسلمان مشغول است و تلاش مي کند با آتش افروزي و تفرقه اندازي باقي مانده قدرت پوشالي خود را نگه دارد. » (33)
8-2- « سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي » دربررسي انقلاب اسلامي ايران، در مقام ارائه سمت گيري قدرتهاي سلطه گر در رابطه با انقلاب اسلامي ايران، مي نويسد:
« انگليس تا پيروزي انقلاب کماکان قدرت مسلط ولي بسيار ضعيف در جامعه ي ما بود. تا آخرين ماهها، تلاش فراوان ولي نسبتاً پنهاني براي حفظ رژيم زير سلطه اش، از طريق حمايت مادي و معنوي آن و کوشش در راه انصراف آمريکا از اصرار بر روي سياست « حقوق بشر » به عمل مي آورد. بريتانيا به لحاظ پيچيدگي سياستش علي الظاهر از روز اول خود را مدافع « حقوق بشر » در ايران و آمريکا را مخالف سرسخت آن معرفي مي کند. در ماههاي آخر که ديگر اميدي به حفظ رژيم شاهنشاهي نبود، بريتانيا آخرين تيرهاي ترکش خود را که سالها آنان را در چهره اي ملي حفظ کرده بود، به نام « حکومت ملي » به ميدان فرستاد تا بتواند همچنان چنگالهاي خود را گسترده و فرو رفته بر اين خاک نگه دارد. دکتر صديقي [ ... ] پس از وي يک « چهره ملي » ! ديگر يعني شاهپور بختيار [ ... ] را در آستين خود مي پروراند [ ... ] بريتانيا که از ابتدا با آزاديهاي سياسي مخالف بود [ ... ] کوشش مي کرد تا ديکتاتوري پيش شاه را پيش از آن که شعله انقلاب اوج گيرد با توافق دوباره برقرار گرداند. سرانجام ناچار به پذيرش نابودي نظام شاهنشاهي و شبکه سلطه ي خودش بر ايران و حتي پيروزي انقلاب اسلامي گرديد [ ... ] آنچه انگليس مي تواند در حال حاضر انجام دهد، کوشش در راه شکست انقلاب اسلامي به نفع آمريکاست [ ... ] و چنانچه از چنين تلاشهايي مأيوس شود، چه بسا موضعي نظير فرانسه در قبال انقلاب ما پيش گرفته و علي رغم آمريکا خود را به انقلاب نزديک نمايد. » (34)
8-3- کارگزاران سياست خارجي غرب به طور عام و انگليس به طور خاص، در نظرايرانيان اگرنه محکوم به خيانت هميشه مظنون به خيانت اند. اختلاف نظر جدي در فرهنگ باعث آن است که طرفين نتوانسته باشند خوب عقايد يکديگر را هضم کنند غرب، شايد از ديدگاه فقه اسلامي، کافر يا اهل کتاب باشد. اما آيا ايران مي تواند با آن معامله ي کفر کند که مال و جانش هدر است؟ پاسخ منفي است. يعني نظام بين الملل موجود و کنوانسيون هاي بين المللي از يک سو و قواعد و عرف نانوشته ي حقوق بين الملل از سوي ديگر، تا حدّ زيادي همه ي کشورها را مجبور مي کند که آرمان ها و خواسته هاي خود را در قالب نظم موجود دنبال کنند. چنان که به همين قياس، غربي ها هم اعم از خواص و عوام نمي توانند به خوبي فرهنگ اسلامي حاکم بر ايران را هضم کنند. آنان، محدوديت هايي را که ايران، عرف جامعه ي مسلمان خود مي داند، خلاف استانداردهاي يک جامعه مدرن مي دانند. در حقيقت، خود را الگوي تمدن مي دانند و آنچه را با عرف خودشان سازگار نيست، زير استاندارد مي گمارند. لذا مسأله ي حجاب و الزام پوشش اسلامي، يا فتواي ارتداد سلمان رشدي، براي غربي ها قابل توجيه نيست.

9- برخورد ايران با غرب در رابطه با جنگ تحميلي

جبهه ي متحد غرب به سرکردگي آمريکا، به طور رسمي خود را در جنگ ايران و عراق، به اصطلاح حقوق بين الملل عمومي « نيوترال » Neutral يعني بي طرف قلمداد کرد و به همين دليل بطور رسمي اعلام کرد که از فروش تسليحات قتاله به هر دو دولت متخاصم، خودداري خواهد کرد. اما اين اظهار رسمي با واقعيتهاي عيني همخواني نداشت و لذا امام پيوسته استکبار جهاني را عامل اصلي و پنهاني اين آتش افروزي قلمداد مي کرد. صحت اعتقاد امام نيز در عمل، ثابت شد. براي مثال، اولاً به محض تفّوق ايران در جنگ، آمريکا با به اجراء گذاشتن طرح « انسداد » از رسيدن اسلحه ي لازم به ايران جلوگيري کرد و در عين حال با خارج کردن عراق از ليست کشورهاي تروريست، راه را براي فروش اسلحه به عراق باز گذاشت. ثانياً چنان که بعدها در دادگاههاي انگليس به اثبات رسيد، شرکت هاي صادر کننده ي اسلحه در انگلستان با اطلاع وزارتخانه هاي مربوطه به صدور اسلحه به عراق ادامه داده اند. ثالثاً، دولت انگليس در زمان نخست وزيري « مارگارت تاچر » قوي ترين متحد دولت آمريکا براي سرکوبي عراق در حمله به کويت بود که ورود به آن مباحث فرصتي ديگر مي طلبد.
روي هم رفته دولت انگلستان قوي ترين متحد آمريکا در بين دولتهاي اتحاديه اروپا محسوب مي شود. چنانکه تغيير دولت محافظه کار به دولت کارگر، تغييري در ماهيت اساسي روابط انگليس و ايران ايجاد نکرده است. روابط سياسي ايران و انگليس هيچ گاه از آغاز انقلاب تاکنون به روند قبل از انقلاب که با مصالحه ي بحرين به جاي تثبيت حقوق ايران بر جزاير ابوموسي و تنب بزرگ و کوچک در 1350 (1971 ) به اوج رسيد، قابل مقايسه نبوده و نيست.

10- نتيجه کلي

انقلاب ايران و بنيانگذاري جمهوري اسلامي ايران، چالشي غيرقابل پيش بيني براي نظام بين الملل بود. در عين حال، بلافاصله بعد از پيروزي انقلاب، دولت هاي غربي از جمله انگليس باز در مقام حفظ منافع درازمدت خود جوياي ادامه ي روابط بازرگاني و سياسي خود با ايران بودند؛ اما نخست در پي گروگان گيري در سفارت آمريکا، جبهه ي متحد غرب عمل اشغال سفارت و ناديده گرفتن مصونيت ديپلماتها را محکوم مي کند و بعد بر سر مسأله سلمان رشدي، مجبور شدند از لحاظ حفظ مواضع دموکراتيک خود، منافع اقتصادي خود را به خطر اندازند. اما در طول اين مدت، جمهوري اسلامي ايران بر سر موضع هاي اصولي خود - بر اساس اصل ولايت فقيه - ايستاد، در حالي که در درازمدت، آنچه بر موضع گيري دولت هاي اروپاي غربي و از جمله انگليس حاکم بوده و مي باشد، همانا حفظ منافع اقتصادي آن ها است، نه اصول اعتقادي.
در پي ضدّيت غيرقابل انکار آمريکا با آرمان هاي انقلابي جمهوي اسلامي ايران در جهت چالش با نظام موجود بين الملل، جمعي از انقلابيون ايراني به تسخير سفارت آمريکا و دستگيري مأموران آن سفارت دست يازيدند. اين کار در داخل کشور مورد حمايت اکثريت قريب به اتفاق دست اندرکاران انقلاب و نموداري از احساس نفرت ملت ايران از مداخله ي آمريکا در امور داخلي ايران در طي چند دهه ي اخير بود. بررسي مطبوعات آن دوره نشان مي دهد که نه تنها، مذهبيون بلکه حتي قشر روشنفکر لائيک ( همچون دکتر محمود عنايت سردبير نگين ) تسخير سفارت آمريکا را در آن زمان « انقلاب دوم ايران » خوانده اند. امّا از منظر بين المللي، نقض مصونيت ديپلمات ها عملي غيرقابل دفاع بود و به همين دليل، چالشي جدي بين جمهوري اسلامي ايران و نظام بين الملل درگرفت. امّا در نهايت، جمهوري اسلامي ايران با قبول بيانيه ي الجزاير به آزاد کردن گروگان ها رضايت داد و ترتيبي نيز براي حل اختلافات مالي بين اتباع ايران و آمريکا از طريق داوري در کشور ثالث ( هلند ) اتخاذ شد.

پي‌نوشت‌ها:

1- دکتراي حقوق بين الملل، استاد سابق دانشگاه کلاسکو ( انگلستان ) و استاد دانشگاه آزاد اسلامي ( ايران ).
2- امام خميني، کشف الاسرار، بي جا، بي تا، بي نا، ص 256-257.
3- جمهوري اسلامي ايران، قانون اساسي 1357، فصل اول، اصل دوم، بند 16.
4- Wright. Dennis, The English amongst the Persian London. I. B. Tauris, 1985.
5- [ سردار ] ظفر، خاطرات، مجله وحيد، 1356.
6- [ دکتر ] غني، قاسم، يادداشتها، تهران، زوار، 1370.
7- Ghani, Cyrus Iran and The Rise of Reza Shah, London. 1998.
8- Keddie Nikki. R. Roots of Revolution, Yale University Press 1981 pp. 402-403.
9- در پي اعتراض مردم مشهد به حمله رضاشاه به فرهنگ و سنن ملي که به تجمع ايشان در مسجد گوهرشاد منجر شد، قواي نظامي مستقر در مشهد به دستور رضا شاه در روز 21 تير 1314 ش/ برابر با يازدهم ربيع الثاني 1354 ق به روي مردم بي دفاع در صحن جديد حرم مطهر رضوي تيراندازي کردند و بيش از هزار نفر را به قتل رساندند. نگاه کنيد به [ دکتر ] مدني، جلال، تاريخ سياسي معاصر ايران، ج 2، قم، دفتر انتشارات اسلامي، 1361.
10- [ امام ] خميني، همانجا، ص 240.
11- گلشائيان، عباسقلي، گذشته ها و انديشه هاي زندگي، تهران، انشتين، 1377، ج1، صص 573-717، همچنين نامه ي گلشاييان به سيد حسن امين، مجله ي کلک، شماره ي 104.
12- براي نمونه، رجوع کنيد به: بني لوحي، سيد علي، ايران و آمريکا: امام خميني و تبيين سياست خارجي جمهوري اسلامي ايران، تهران، مؤسسه ي فرهنگي دانش و انديشه ي معاصر، 1378.
13- انقلاب ايران به روايت بي. بي. سي - ( زير نظر عبدالرضا هوشنگ مهدوي)، تهران، طرح نو، 1372، ص 251.
14- براي جواب گويي به اين داوري، نگاه کنيد به مصاحبه ي حسن اصغري در ماهنامه ي کلک، شماره ي 106 ( مرداد 1378 ).
15- انقلاب ايران به روايت بي. بي. سي، صص 590-591.
16- Parsons, Antony. The Pride and the Fall, London .1980
17- همو، همانجا، ص 403.
18- همو، همانجا، ص 350.
19- همو، ص 351.
20- امام خميني، صحيفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1361، ج2، ص 162.
21- راجي، همان جا.
22- براي بحث کافي از مباني فقهي اين موضوع، نگاه کنيد به: مصباح يزدي، محمد تقي، « اختيارات ولي فقيه در خارج از مرزها »، حکومت اسلامي، ش1، ص 81 و نيز آل نجف، عبدالکريم، « ابعاد جهاني حکومت ديني »، حکومت اسلامي، ش3، ص 54.
23- [ دکتر ] باهر، حسين، فتاواي امام خميني درباره ي مسايل اجتماعي، شهرکرد: انتشارات عمان ساماني، 1376، ص 18.
24- انقلاب ايران به روايت بي. بي. سي، ص 236-237.
25- همانجا، ص 250.
26- امام خميني، صحيفه ي نور، ج2، ص 260.
27- گلشاييان، همانجا.
28- باهر، همانجا، ص 44.
29- همانجا.
30- همو، همان جا (1369)، ج 21، ص 61.
31- عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران، طوبي، 1375 ( چاپ هشتم )، صص 253-251.
32- صادق پور، محمدعلي، انقلاب جنگ ارزشها، مشهد، ناشر، مؤلف 1372، صص 88-90.
33- سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نگرشي براي انقلاب اسلامي، 1359، صص 70-71.
34- محاکمه ي سه تن از مديران شرکت ماشين سازي متريکس چرچيل به بررسي مستقل Independent Inquiry به وسيله سر ريچارد اسکات Sir Richard Scott منجر شد و نقش انگليس را در مسلح کردن عراق به اثبات رسانيد. ر.ک. نبيلي، مهرداد، کردار دولت بريتانيا، کِلک، بهمن 1374.

منابع تحقيق:
الف- منابع فارسي تحقيق:
- امام خميني، کشف الاسرار، بي جا، بي نا، بي تا.
- امام خميني، صحيفه ي نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگي انقلاب اسلامي، 1361-1369.
- ايران، جمهوري اسلامي، قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، 1357.
- بيل، جيمز، عقاب و شير، ترجمه ي مهوش غلامي، نشر کوبه، 1371.
- راجي، پرويز، خدمتگزار تخت طاووس، ترجمه ح. ا. مهران، [ دکتر حسين ابوترابيان ] تهران، اطلاعات، چاپ دهم، 1374.
- رايت، دنيس، ايرانيان درميان انگليسي ها، ترجمه کريم امامي، نشر نو، 1364.
- زرگر، علي اصغر، تاريخ روابط سياسي ايران و انگليس در دوره ي 1925-1941، ترجمه کاوه بيات، تهران، پروين، 1372.
- سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي، نگرشي بر انقلاب اسلامي، تهران، 1359.
- صادق پور، محمدعلي، انقلاب و جنگ ارزشها، مشهد، ناشر، مؤلف، 1372.
- عميد زنجاني، عباسعلي، انقلاب اسلامي و ريشه هاي آن، تهران، طوبي، 1357، چاپ هشتم.
- غني، قاسم،يادداشتها، تهران، زوار، 1370.
- ظفر، سردار، خاطرات، وحيد، 1356.
- کلک ( ماهنامه )، شماره هاي بهمن 1374 ( مقاله مهرداد نبيلي)؛ و فروردين 1378 ( نامه عباسقلي گلشاييان به سيد حسن امين ) و مرداد 1378 ( مصاحبه حسن اصغري ).
- گلشاييان، عباسقلي، خاطرات، تهران، اينشتين، 1377.
- مصباح، محمد تقي، « اختيارات ولي فقيه در خارج از مرزها »، حکومت اسلامي، ش 1.
- مهدوي، عبدالرضا هوشنگ، انقلاب اسلامي به روايت راديو بي. بي. سي. تهران، طرح نو، 1372.
- وزارت امور خارجه ( ايران )، روابط خارجي ايران، سال هاي 1357-1350.
ب- منابع خارجي تحقيق:
- Abrahamian, Ervant, Khomeinism: Essays on the Islamic Republic, University of California Press, 1993.
- Afrasiabi. Kaveh, After Khomeini: New Direction in Iran s Foreign Policy, Westivew Press 1994.
- Amin S. H. International and Legal Problems of the Persian Gulf, London: Middle East of North African Studies Press, 1981.
- Foran, John, Fragile Resistance: Social Transformation in Iran, From 1500 to the Revolution Westview Press 1992.
- Ghani, Cyrus. Iran and the Rize of Reza London 1998.
- Hashemi, Ahmad. The Crisis of the Iranian State s Domestic, Foreign and Security: Politics in Post-Khomeini Iran, Oxford University Press For the International Institute For Strategic Studies 1995.
- Ironside Edmond, High Road to Command, The Daries, 1920-1922, London, Leo Cooper. 1972.
- Keddis, Nikki, Roots of Revolution, Yale University Press, 1981.
- Parsons, Antony, The Pride and the Fall, London, 1980.
- .Wright, Dennis, The English Amongst the Persians, I. B. Tauris & Co. London 1985.

منبع مقاله :
-، (1385)، ايدئولوژي رهبري و فرآيند انقلاب اسلامي (جلد اول)، تهران، مؤسسه چاپ و نشر عروج، چاپ دوم



 

 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
بررسی مرقع و قطاع در خوشنویسی
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
play_arrow
خیابانی: آقای بیرانوند! من بخواهم از نام بردن تو معروف بشوم؟ خاک بر سر من!
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
play_arrow
توضیحات وزیر رفاه در خصوص عدم پرداخت یارانه
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
play_arrow
حمله پهپادی حزب‌ الله به ساختمانی در نهاریا
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
play_arrow
مراسم تشییع شهید امنیت وحید اکبریان در گرگان
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
play_arrow
به رگبار بستن اتوبوس توسط اشرار در محور زاهدان به چابهار
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
play_arrow
دبیرکل حزب‌الله: هزینۀ حمله به بیروت هدف قراردادن تل‌آویو است
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
play_arrow
گروسی: فردو جای خطرناکی نیست
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
play_arrow
گروسی: گفتگوها با ایران بسیار سازنده بود و باید ادامه پیدا کند
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
play_arrow
گروسی: در پارچین و طالقان سایت‌های هسته‌ای نیست
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
play_arrow
گروسی: ایران توقف افزایش ذخایر ۶۰ درصد را پذیرفته است
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
play_arrow
سورپرایز سردار آزمون برای تولد امیر قلعه‌نویی
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
play_arrow
رهبر انقلاب: حوزه‌ علمیه باید در مورد نحوه حکمرانی و پدیده‌های جدید نظر بدهد
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
play_arrow
حملات خمپاره‌ای سرایاالقدس علیه مواضع دشمن در جبالیا
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها
play_arrow
کنایه علی لاریجانی به حملات تهدیدآمیز صهیونیست‌ها