مروري بر انديشه ها و آثار کلامي عبدالجليل قزويني رازي (ق 6)

عبدالجليل بن ابي الحسين ابن ابي الفصل ابوالرشيد قزويني دانشمندي فصيح و دين دار، واعظ و خطيبي توانمند و ماهر، متکلمي زبردست و صاحب آثار و تأليف هايي ارزشمند که علاوه بر توليت و اداره مدرسه ي ديني در مسائل فکري -
جمعه، 26 دی 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مروري بر انديشه ها و آثار کلامي عبدالجليل قزويني رازي (ق 6)
 مروري بر انديشه ها و آثار کلامي عبدالجليل قزويني رازي (ق 6)

 

نويسنده: محمد صفر جبرئيلي





 

عبدالجليل بن ابي الحسين ابن ابي الفصل ابوالرشيد قزويني (1) دانشمندي فصيح و دين دار، (2) واعظ و خطيبي توانمند و ماهر، متکلمي زبردست و صاحب آثار و تأليف هايي ارزشمند که علاوه بر توليت و اداره مدرسه ي ديني در مسائل فکري - عقيدتي نيز مرجعيت داشته است. (3)

آثار کلامي

او در علم کلام آثار ارزشمندي داشته است (4) که عبارتند از:
- البراهين في امامه اميرالمؤمنين (عليه السلام)؛
بر خلاف نام کتاب و به تصريح نويسنده، آن علاوه بر ذکر دلايل امامت اميرالمؤمنين (عليه السلام)، اسامي و القاب همه امامان را در آن بيان کرده است. (5)
- السؤالات و الجوابات (7 جلد )
- مفتاح التذکير، يا مفتاح الراحات في فنون الحکايات (8)
- تنزيه عايشه.
منزه دانستن او از نسبت ناروا- نه گناه و معصيت. (9)
-بعض مثالب النواصب في نقض بعض فضائح الروافض، معروف به کتاب نقض. (9)
متأسفانه از اين چند اثر فقط آخرين آن ها در دسترس است.
در ادامه با توجه به محتواي اين اثر به تبيين جايگاه و اهميت آن، انگيزه و هدف از تأليف آن، شرايط و موقعيت زمان و مکان نويسنده و تأليف و در پايان، روش و ديدگاه هاي او پرداخته مي شود.

اهميت و جايگاه کتاب نقض

کتاب نقض از جمله منابع مفيد و ارزشمندي است که به طرح مباحث کلامي، تاريخي، جغرافيايي، سياسي، اجتماعي، فرق و مذاهب، و آيين و سنن مسلمانان به ويژه شيعيان «ري» در قرن ششم پرداخته است. البته همه مباحث ذکر شده تحت تأثير نگاه ها و ديدگاه هاي عقيدتي، کلامي است؛ لذا کتاب رنگ و بوي کلامي خود را حفظ کرده و به عنوان يک منبع کلامي به شمار مي آيد. چنانکه گفته شد، از طريق اين کتاب مي توان به مشکلات فکري و سياسي شيعه در اين قرن آگاهي يافت و اطلاعات مهمي در مورد فرهنگ، (9) عقايد و وضعيت سياسي آن زمان به دست آورد.
کتاب به «ادبيات جدلي» (10) تعلق دارد. خاستگاه اين ادبيات نيز به اختلاف بر سر مسئله امامت باز مي گردد. کتاب نقض يکي از معدود متون شيعي است که نماينده دو جريان اخباري و اصولي گري در تاريخ فکري شيعه است. اين دو جريان، حاصل رويکردهاي متفاوت به حديث و اولويت دادن به عقل يا نقل است. همچنين حاوي مواردي از اختلاف هاي کلامي ميان شيعه و اشاعره است. مثلاً در آغاز کتاب، قزويني روايت شق صدر ( داستاني که در آن گفته شده است، فرشته اي سينه پيامبر را در سنين کودکي، باز کرده و قلب آن حضرت را شستشو داده است ) را رد مي کند(11) و يا در مسئله عصمت انبيا- که بر طبق عقيده شيعه، انبيا قبل از بعثت نيز معصوم هستند- به نگارش کتاب زَلَّة الانبياء ( خطاهاي انبيا ) از سوي يکي از عالمان اهل سنت اشاره کرده و آن را رد مي کند. (12)
از حيث جغرافيايي، کتاب نقض، متني منحصر به فرد است که اطلاعات گرانبهايي از محله هاي شهر ري در قرن ششم به دست مي دهد.
وضعيت علمي شيعه و مدارس مشهور (13) آن ها يکي از مطالب مورد توجه قزويني است و اطلاعات ارزشمندي در اين باره آورده است. او اشاره کرده که هريک از اين مدارس، موقوفاتي داشته که از محل درآمد آن ها خرج اهل علم تأمين مي شده است. در اين مدارس، عده يا قرآن ختم مي کردند و در هر روز نماز به پنج وقت خوانده مي شده است. (14) مجلس وعظ نيز به طور منظم هر هفته يک يا دوبار برقرار بوده است. در اين ادوار، واعظان به لقب مُذَکر مشهور بوده اند. يکي از عادت هاي جالب و رايج در اين مدارس، وجود محلي به نام موضع مناظره بوده که عالمان به بحث و جدل در باب عقايد خود مي پرداختند و طبعاً مردم عادي ناظر اين بحث ها بودند. (15)
در زماني که کتاب نقض به رشته تحرير درآمد، جامعه اسماعيليله در دوران جديد به سر مي برد. بعد از مرگ المستنصربالله ( در سال 478 ق ) اسماعيليه به دو گروه تقسيم شدند؛ اسماعيليان نزاري و مستعلويه. اسماعيليان ايران به هواداري نزار برخاستند و مصر مقر فاطميان، امامت مستعلي را پذيرفت. حسن صباح رهبري نزاريان ايران را بر عهده گرفت و توانست با تسلط بر مناطق مهم، اسماعيليه را به يک جريان مهم در عرصه سياست تبديل کند.
کتاب نقض علاوه بر اشارت هاي فراواني به درگيري کلامي ميان شيعيان امامي با اسماعيليه، به فعاليت هاي نظامي امراي شيعه در مقابله با اسماعيليه نيز اشاره هايي دارد. (16)
از جهت پراکندگي گروه هاي مذهبي، متن کتاب نقض اهميت فراوان دارد. قزويني در اشاره به اوضاع ديني، مطالبي عرضه کرده است که از طريق آن مي توان به شدت اين درگيري ها پي برد. (17)
از حيث اوضاع سياسي شيعه در عهد سلجوقيان، با وجودي که قزويني به روابط حسنه بين اين دو اشاره مي کند، (18) مي توان گفت که دشواري هايي براي شيعه وجود داشته است.
برپايي مراسم عاشورا و ذکر مصائب اهل بيت (عليهم السلام) در ميان شيعيان امري متداول بوده است. نکته قابل توجه در کتاب نقض، اشاره به برگزاري اين مراسم توسط عالمان حنفي و شافعي است. (19) از ديگر عادات رايج در ميان شيعيان در مجالس وعظ، ذکر و ياد فضايل خاندان پيامبر بوده که به فضايل خواني شهره بوده است. (20) او خاطر نشان مي کند که عده اي براي مقابله با شيعيان به نقل افسانه هاي پهلوانان ايران باستان مي پرداخته اند که او به صراحت اين عمل را نکوهش مي کند. (21)

انگيزه تأليف کتاب نقض

عبدالجليل قزويني در سال 556 ق از نگارش کتابي به نام بعض فضائح الروافض با خبر مي شود که در دست مخالفان حربه اي گشته و در کوي و برزن با خواندن آن به استهزاي شيعه مي پرداخته و دست آويزي براي تحريک عوام شده بود.
يکي از شيعيان، نسخه اي از کتاب تهيه کرده و به نزد برخي از بزرگان و مراجع شيعه آن هنگام مي برد. آنان خبر دستيابي به کتاب را از عبدالجليل پنهان مي کردند که مبادا او در نگارش جوابي به آن شتاب به خرج دهد. هرچند نويسنده نسخه هايي از کتاب را به جاهاي ديگر و از جمله قزوين فرستاده بود تا مخالفان را در آنجا تحريک کرده و فتنه اي پديد آورد.
به هر صورت نسخه اي از آن به دست عبدالجليل رسيد؛ تمام آن را به دقت خواند و دريافت کتابي است روان با الفاظي شيوا، اما در پس اين زيبايي ها، نويسنده که نام خود را نيز ننگاشته بود، از سر تعصب و ناداني، تهمت ها و اتهام هاي واهي به اصول شيعه، و سخناني نادرستي به مشايخ و متکلمان شيعه نسبت داده و اقوال نادرست فراواني در آن جمع کرده است.
در هر صورت او به پيشنهاد و درخواست برخي از عالمان و بزرگان تشيع با رغبت و از سر وظيفه شناسي و دردمندي با استعانت از حضرت حجت (عليه السلام) به نگارش جوابيه آن پرداخت.

موقعيت و شرايط شيعه در «ري»

نکته اي که تذکر آن بايسته و لازم است، شرايط و موقعيت تشيع و شيعيان در «ري» (22) است که تا حد زيادي با «قم»، «نجف»، «حله» و حتي «بغداد» متفاوت بوده است.
وجود جمعيت قابل توجه اهل سنت اعم از حنفي ها و شافعي ها، اشاعره و معتزله، و پيروان زيديه (23) در «ري» آن زمان به علاوه اختلاف ها و درگيري هاي متعدد و فراوان بين دو مذهب فقهي اهل سنت (24) و فشار زياد دستگاه حکومت سلجوقيان نسبت به شيعيان (25) موجب شده بود تا آنان خود را از تيررس انتقاد تند سنيان حفظ کنند و به همين جهت در ابراز ديدگاه هاي شيعي خود محتاطانه عمل نمايند. (26)
لذا دانشمندان شيعي از جمله منتجب الدين رازي، قوامي رازي (27) و به ويژه عبدالجليل قزويني رازي که مرجع فکري، عقيدتي، مدرس، واعظ و صاحب مدرسه ديني بوده است، مجبور بودند در اين راستا سه راهبرد اساسي را در پيش بگيرند.

1. رفع اتهام

انتساب شيعيان اثني عشري به اسماعيليه و قرامطه از دير زمان دامنگير شيعيان به ويژه در «ري» و ايران مرکزي شده بود. (28) وجود اسماعيليان و مقر حکومت آنان در قلعه هاي «الموت» از جمله عوامل اين اتهام و انتساب غلط بود؛ لذا متکلمان شيعي اهل «ري» از ديرباز در نقد و رد اسماعيليه و قرامطه آثار و تأليفاتي داشته اند. (29) مرحوم عبدالجليل قزويني نيز مکرر از اسماعيليان با عنوان «ملاحده» نام برده و مرتب به برائت شيعيان از آنان تصريح نموده، به مبارزه هاي علمي و عملي شيعيان با آن ها فراوان تأکيد کرده است. (30)

2. تقيه

تقيه در «ري» به ويژه برخي مناطق آن به حدي بوده است که برخي از عالمان و فقيهان شيعي خود را پيرو مذهب حنفي معرفي کرده و حتي بر اساس آن فتوا داده و قضاوت مي کرده اند.
چنانکه منتجب الدين در الفهرست از ابوالقاسم جعفر بن علي (31) و فرزندش تاج الدين علي بن جعفر (32) ياد مي کند که در يکي از روستاهاي ري به نام «دهستان» زندگي مي کرده اند و با اينکه فقيه امامي بوده اند اما از باب تقيه بر مذهب ابو حنيفه فتوا مي داده و قضاوت مي کرده اند.
منتجب الدين خود نيز در مواردي از اين راهبرد استفاده مي کرد؛ از جمله در برخورد با شاگردش رافعي (33) خود را به گونه اي نشان مي داد که او تصور شيعي بودنش را بعيد مي دانست. (34)

3. تسامح

در کنار تقيه، راهبرد ديگر آنان تسامح در گفتار و رفتار بود. اين راهبرد که از آن به انديشه تقريبي (35) يا تشيع اعتدالي (36) نام برده شده، به عنوان يک جريان فکري در جامعه شيعه آن روز (ري ) مطرح بوده است.
برخورد منتجب الدين با رافعي، (37) تغافل عبدالجليل قزويني از برخوردهاي تند و قهرآميز سلجوقيان با شيعيان و وانمود کردن رفتار دوستانه آنان با جامعه شيعي، (38) اقامه نماز روزانه در پنج وقت، (39) تلمذ و شاگردي شيعيان نزد عالمان سني مذهب (40) و بر عکس، استفاده آنان از محضر درسي عالمان شيعي (41) و موارد ديگر، همه از برخوردي مسالمت آميز و مسامحه وار با اهل سنت نشان دارد. شعر قواني رازي شاعر شيعي اثني عشري آن دوره گواه ديگر رواج اين گونه برخورد بوده است. (42)

روش کلامي او

او در موارد متعددي خود را جزو اصوليه «متکلمان» مي داند و در مقدمه کتابش در مقام حمد و سپاس خداي متعال، راه شناخت و معرفت او را عقل و به تعبير خودش فکر و نظر معرفي مي کند و کساني را که معرفت او را تقليد، تعليم و خبر مي داند لال مي داند. (43) او عقلي بودن معرفت خداي را به مذهب شيعه نسبت مي دهد. در مقابل، مذهب اسماعيليه و به تعبير او ملاحده، به سمعي بودن معرفت خدا قائل اند. (44)

امامت در انديشه قزويني

1. شرايط امامت

قزويني مکرر تصريح مي کند که شرط امامت سه چيز بيش نيست:
1. عصمت؛ 2. نص؛ 3. علم؛ که با فقدان يکي از اين سه، امامت تحقق نمي يابد. (45)
مقصود از عالم بودن نيز آن است که امام از همه امت به احکام دين و شريعت عالم تر است. (46) او شجاعت را از شرايط لازمه امامت به حساب نمي آورد (47) و صدور معجزه به دست امام را جايز مي داند. (48)

2. گستره علم غيب ائمه (عليهم السلام)

او علم غيب را براي امامان روا نمي دارد مگر آنکه پيامبر بدان خبرشان داده باشد. چنانکه در ردّ اين مسئله که بعد از فوت ابوبکر کساني که از او پول مي خواستند به نزد پسرش محمد بن ابي بکر آمدند و تقاضاي پول خود کردند. علي (عليه السلام) به او گفت: محراب پدرت باز شکاف و بتي زرين برگير و با ( آن ) وام پدرت ده. مي گويد:
علي (عليه السلام) غيب نداند؛ چه دانست که بتي جايي پنهان است و گر بوده باشد بر سبيل گنج و ذخيره باشد نه از جهت عبادت و سجده و پيغمبر مگر خبر داده باشد علي را والله اعلم. (49)
او در جاي ديگر که آن سني منتقد به کلام شيخ مفيد (رحمه الله عليه) (50) استناد مي کند که امامان همه غيب دانان باشند و در گور، همه غيب دانند تا بدان حد که اگر کسي به زيارت ايشان شود، بدانند که موافق کيست؟ و منافق کيست؟ و عدد نام ها و گام ها همه دانند. (51) مي گويد:
اين کلمات که خالي است از معنا و دور است از عقل و برخلاف نقل و شرع. آن است که از نص قرآن، اجماع مسلمانان معلوم است که غيب الا خداي تعالي نداند وَ اِنَّهُ يعْلَمُ السِّرَّ وَأَخْفَى (52) و لَا يعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ الْغَيبَ إِلَّا اللَّهُ (53) و لَا يظْهِرُ عَلَى غَيبِهِ أَحَدًا (54) و وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيبِ لَا يعْلَمُهَا إِلَّا هُوَ (55). و مصطفي (صلي الله عليه و آله) با جلالت و رفعت و درجه نبوت در مسجد مدينه زنده ندانستي که بر بازار چه مي کنند و احوال هاي دگر تا جبرئيل نيامدي معلوم وي نشدي، پس ائمه که درجه انبيا ندارند در خاک خوراسان و بغداد و حجاز و کربلا خفته و از قيد حيات برفته، چگونه دانند که احوال جهانيان بر چه حد است؟ اين معنا هم از عقل دور است و هم از شرع بيگانه. (56)
او اعتقاد به علم غيب را براي ائمه (عليهم السلام) به حشويه نسبت مي دهد و مي گويد آنان نيز رفته رفته از بين رفته اند و هيچ باقيمانده اي ندارند و شيعه اصولي نيز از آن بيزارند. (57)

3. شهادت ثالثه، بدعت و معصيت است

مذهب شيعه چنين است که اگر در ميان فصول بانگ نماز بعد از شهادتين کسي گويد: اشهد ان علياً ولي الله؛ بانگ نمازش باطل باشد و با سر بايد گرفت و نام علي در بانگ نماز بدعت است و با اعتقاد کردن معصيت و گوينده اين در لعنت و غضب خدا باشد. (58)
نکته: چنانکه گفته شد ممکن است اين عقايد و انديشه ها تحت تأثير شرايط خاصي که شيعيان «ري» در قرن ششم و هفتم داشته اند، طرح شده باشد.

پي‌نوشت‌ها:

1- التدوين في اخبار قزوين، ج1، ص 536 شماتره 2117. جهت اطلاع بيشتر ر.ک: الفهرست منتجب الدين، ص 78، شماره 277؛ تعليقات مرحوم محدث ارموي بر همان، صص 255-327.، شماره 277. مقدمه همو بر کتاب نقض، صص 17-24.
2- فهرست منتجب، ص 87؛ رياض العلماء، ج3، ص 71، عالم فصيح دَينٌ.
3- التدوين في اخبار قزوين، همان. ... يعرف النصير واعظ اصولي له کلام عذب في الواعظ و مصنفات في الاصول.
4- ر.ک: فهرست منتخب، ص 87.
5- کتاب نقض، صص 376، 459 و 641.
6- همان، صص 177 و 239.
7- همان، صص 83 و 115.
8- اين کتاب ارزشمند با عنوان «پاسخ نغز» به کوشش محمد کاظم رحمتي در سماره 42 از مجموعه کارنامه دانشوران ايران و اسلام در 115 صفحه تلخيص و بازنويسي شده و توسط سازمان ملي جوانان و مؤسسه فرهنگي اهل قلم، چاپ و منتشر شده است. البته متن اصلي آن توسط محقق پرتلاش و سخت کوش مرحوم ميرجلال الدين محدث ارموي ( وفات 1358 ) تصحيح و تحقيق شده و توسط انتشارات مجمع آثار ملي در 720 صفحه در سال 1358 ش چاپ و منتشر شده است. او علاوه بر مقدمه و پاورقي هاي توضيحي و اختلاف نسخه ها تعليقه هاي مفصلي نيز در دو جلد بر کتاب افزوده است.
9- ر.ک: تاريخ و فرهنگ ري در آينه «نقض»، علي صدرايي خويي، مقالات کنگره حضرت عبدالعظيم حسني، ج4، صص 175-195.
10- اين اختلاف ها در طي زمان باعث پديد آمدن ادبيات خاصي به نام «ادبيات جدلي» شد. عالمان شيعي و سني به نگارش کتاب هايي در رد دعاوي ديگري پرداختند. مثلاً دانشمند معتزلي جاحظ ( متوفي 255 ق ) اثري با عنوان «الردّ علي الروافض» نگاشت و در آن به نقد ديدگاه هاي شيعه در مسئله امامت پرداخت. از متکلمان امامي، مي توان به هشام بن حکم، و فضل بن شاذان نيشابوري اشاره کرد که آثاري در دفاع از انديشه امامت از منظر شيعه تحرير کردند. قاضي عبدالجبار معتزلي ( متوفي 415 ق) دو جلد از کتاب «المغني» را به نقد آراي شيعه در امر امامت اختصاص داد. در همان زمان سيد مرتضي ( متوفي 436 ق ) کتاب «الشافي في الامامة» را در نقد آن نگاشت. در قرن هشتم علامه حلي کتاب «منهاج الکرامه» در اثبات امامت نوشت که متکلم جدل گر اهل سنت، ابن تيميه کتاب «منهاج السنه» را در نقد آن نگاشت. در روزگار ما نيز نگارش اين چنين آثاري متداول است.
11- ر.ک: نقض، صص 11، 244.
12- ر.ک: همان، ... آدم را ظالم خوانند، سليمان را بخيل، يوسف را متهم، يعقول را کور، داود را فاسق، موسي را عاصي، مصطفي را عاشق و دل از کفر شسته و کافر بچه و مانند اين که بلفضائل مشاط در کتاب «زلة الانبياء» بيان کرده است.
13- نام نه مدرسه مشهور ري در آن زمان را ببينيد در همان، ص 34-36 و مدرسه خود او را ببينيد، همان، ص 138.
14- ر.ک: همان، ص 34.
15- همان، صص 34-37.
16- ر.ک: همان، صص 36، 132، 136، 138 و 309-314.
17- به عنوان نمونه سلطان محمود غزنوي به فتواي يکي از عالمان اهل سنت به جنگ اسماعيليه رفت ر.ک: همان، ص 313.
18- ر.ک: همان، صص 142 و 143.
19- ر.ک: همان، صص 370-373.
20- ر.ک: همان، صص 65-67، 74 و 77.
21- ر.ک: همان.
22- مقصود از شراط در «ري» قرن 6 و 7 هجري است که بعد از انقراض آل بويه و تسلط سلجوقيان شرايط متفاوتي بر آنجا حاکم شد.
23- ر.ک: نقض، ص 420.
24- ري در قرن هفتم بر اثر نزاع ها و جنگ هاي ميان تشيع و تسنن از يک طرف، حنفيان و شافعيان از سوي ديگر رو به ويراني نهاد. چنانکه ياقوت حموي در سال 617 هـ از ري ديدن کرده با شهري ويران شده روبه رو شده است. ر.ک: تاريخ تشيع، زير نظر دکتر سيد احمد خضري، ج2، ص 273.
25- ر.ک: نقض، صص 41، 142. دو نمونه شعر شاعران آن زمان مي تواند بيانگر اين نکته باشد:
فرخي سيستاني:
ملک ري از قرمطيان بستُدي *** ميل تو اکنون به مني و صفاست
هر که از ايشان به هوي کار کرد *** بر سر چوبي خشک اندر هواست
شمس الدين لاغري:
خسروا هست جاي باطنيان *** قم و کاشان و آبِه و تفرش
آبروي چهار يار بدار *** و اندرين چار جاي زن آتش
پس فراهان بسوز و مصلحگاه *** تا چهار ثوابت گردد شش
26- ر.ک: رسول جعفريان، «تاريخ تشيع در ري»، مجموعه مقالات کنگره حضرت عبدالعظيم حسني، ج1، مقاله يازدهم.
27- شاعر شيعي امامي مذهب در قرن 6. شرح حال وي را مرحوم محدث ارموي در مقدمه ديوانش مفصلاً درج نموده است.
28- دو نمونه شعري که ذکر شد بيانگر اين مسئله است.
29- مرحوم کليني رازي، نيز اثري به نام «الرد علي القرامطه» دارد. نمونه هايي از آن را در قرن ششم ببينيد در: منتجب الدين، الفهرست، صص 69، 161، نض، ص 36.
30- ر.ک: کتاب نقض، ص 99.
31- الفهرست، ص 46 شماره 70. کان يتخنف و يفتي علي مذهب ابي حنيفه.
32- همان، ص 8180، شماره 242. السيد تاج الدين علي بن جعفر بن عبدالله بن احمد الجعفري بدهستان فاضلٌ... فُوِض اليه منصب الفتوي بدهستان کما کان مفوضاً الي والده السيد عمادالدين جعفر و يتحنف تقية منه.
33- عبدالکريم محمد رافعي قزويني ( م 623 هـ ) مؤلف التدوين في اخبار قزوين، او در سال (585 هـ ) شاگرد منتخب بوده است.
34- التدوين في اخبار قزوين، ج3، ص 223. کان ابي بابويه ينسب الي التشيع و قد کان ذلک في آبائه و اصلهم من قم لکني وجدت الشيخ بعيداً منه و کان يتبع فضائل الصحابه و يؤثر رواياتها و يبالغ في تعيم الخلفاء الراشدين.
35- ر.ک: پاسخ نغز، مقدمه بازنويس، ص 19.
36- ر.ک: رسول جعفريان، تاريخ شيعه در ايران، ج2، صص 553- 6-2، تشيع اعتدالي در ايران در قرن ششم و هفتم هجري.
37- ر.ک: التدوين في اخبار قزويني، ج3، ص 323.
38- نقض، ص 142.
39- همان، 34.
40- مانند تاج الدين علي بن جعفر که در خوارزم علوم مختلف را از محضر عالمان آنجا فرا گرفته و برخي از کتاب هاي فخر الدين رازي را نزد او تلمذ کرده بود. قرأ علي علماء خوارزم انواع العلوم و قرأ ايضاً طرفاً من تصانيف الشيخ الامام فخرالدين محمد الرازي عليه. منتجب الدين، الفهرست، صص 80 و 81، شماره 242.
41- تلمذ و شاگردي امام فخر رازي از درس سديد الدين حمصيرازي ر.ک: تحقيق ابوعده، لسان الميزان، ج3، جزء 7، ص 400، شماره 7235. شاگردي رافعي از درس منتجب الدين ر.ک: التدوين في اخبار قزوين، ج3، ص 323.
42- تاريخ تشيع در ايران، ج2، ص 587. به نقل از: ديوان قوامي رازي، ص 121. ديدگاه هاي او را در اين راستا ببينيد در: تاريخ تشيع در ايران، ج2، صص 575-577.
43- نقض، ص1، مقدمه مؤلف.
44- همان، ص 427... ملحدي... بدان است که وجوب معرفت خدا را حوالت به سمع و قول پيمبران کنند.
45- همان، صص 49، 50، 53 و 56.
46- همان، ص 57.
47- همان، ص54.
48- همان، ص 66.
49- همان، ص257.
50- همان، ص258. در متن محمد بن نعمان الاحوال آمده است. مرحوم محدث اُرموي در پاورقي گفته است که مراد مؤمن الطاق است. در متن تلخيص و بازنويسي شده به شيخ مفيد تطبيق شده است، احتمالاً درست همو باشد که در «اوائل المقالات» اين بحث را آورده است. ر.ک: سلسله مؤلفات المفيد، ج4، ص 69.
51- همان، ص285.
52- طه، آيه 7.
53- نمل، آيه 65.
54- جن، آيه 26.
55- انعام، آيه 59.
56- نقض، آيه 286.
57- همان.
58- همان، آيه 97. مانند اين عقيده را شيخ صدوق داشته است. ر.ک: من لا يحضره الفقيه، ج1، صص 290 و 291.

منبع مقاله :
جبرئيلي، محمد صفر؛ (1389)، سير تطور کلام شيعه، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، چاپ اول.



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط