اِروينگ گافمن

تنوع درهم تافته و پيچيده ي نظريه ها و روش هاي جامعه شناسي، اغلب به زنجيره اي از مکاتب، سنت ها، سبک ها، يا رويکردهاي متمايز تقليل مي يابد که همگي يک رشته ي علمي را تشکيل مي دهند. برخي از چنين طبقه بندي هايي
چهارشنبه، 1 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
اِروينگ گافمن
 اِروينگ گافمن

 

نويسنده: رابين ويليامز
مترجم: مهرداد ميردامادي



 

انگيزه هاي محرک

تنوع درهم تافته و پيچيده ي نظريه ها و روش هاي جامعه شناسي، اغلب به زنجيره اي از مکاتب، سنت ها، سبک ها، يا رويکردهاي متمايز تقليل مي يابد که همگي يک رشته ي علمي را تشکيل مي دهند. برخي از چنين طبقه بندي هايي به نام يکي از جامعه شناساني که واسطه ي حُسن يا سوء شهرت کاملاً قابل تشخيص است نامگذاري مي شود ( مارکسيسم و دورکيميسم مثال هايي از اين موضوع است ). دومين شيوه ي مرسوم نامگذاري بر اساس ابداع اصطلاحات جديد که متمايز کننده ي رويکردهاي خاص است، انجام مي گيرد ( تعادل گرايي نمادين، کارکردگرايي ساختي نمونه اي از اين شيوه است) سومين شيوه بر حسب ارتباط نهادي يا جغرافيايي بوده است که حداقل بين نسل اول کساني که با يک نوع خاصي از کار مرتبط بودند، وجود داشته است ( مکتب شيکاگو، مکتب وِست کُست (1) از اين جمله است ).
در طول تاريخ کوتاه و متلاطم جامعه شناسي، عالماني وجود داشته اند که کارهايِ بديع و مؤثرِ خيره کننده اي به وجود آورده اند، با اين همه از اينکه به يکي از ترکيب هاي موجود پيوند داده شوند ابا داشته و نيز تمايلي به اينکه نامشان يا شهرتشان بر کارهاي جمعي که بر اساس ابداعات و ابتکارات آنها صورت گرفته گذاشته شود، نداشته اند. گافمن يکي از اين عالمان و انديشمندان تکرو بود. (2) وي مدت کمي بعد از پايان جنگِ جهاني دوم، جامعه شناسي را به نحوي حرفه اي در ايالات متحده آمريکا گرفت، و اين امر در زماني اتفاق مي افتد که گسترش اين رشته، ظهورِ شيوه ي انتقادي نسبت به گروهي از متفکرانِ پايه گذار جامعه شناسي، را ترغيب مي کرد. او از انتشار اولين کتابش در 1952 تا زمان مرگش در 1983 يک برنامه موفق و منحصر به فرد از تحقيقات تجربي و بسط و گسترش مفاهيم را در دورن جامعه شناسي پي گرفت. جوهر و محتوايِ اين برنامه تحليل دقيق و موشکافانه ي « نظم تعاملي » بود - نظم تعاملي جزئي از زندگي اجتماعي است که هرگاه دو يا چند فرد در حضور واکنشي (3) يکديگر باشند اتفاق مي افتد. (4) هدف گافمن يافتن روندها ( اشکال ) و ساختارهايي بود که در تعاملِ چهره به چهره و نيز در منشاء و خاستگاه هاي نظم و ترتيب آن - ديده مي شود. او مي خواست آنچه را که قبلاً مبهم بود روشن کند، اهميت چيزهايي را که پيش از اين به عنوان رويدادهايي کم اهميت يا بي اهميت بدان توجهي نمي شود [ را مورد اشاره قرار دهد] و آنچه پيش از اين يک درهم ريختگي مغشوش بود [ را از يکديگر باز شناساند ]. (5) وي به تنهايي يک برنامه ي تجربي را آغاز کرد و سرسختانه، با انگيزه اي که در بالا بدان اشاره شد به پيش برد، اين کار مبتني بود بر تحليلي دقيق از آنچه افراد در همراهي با ديگران انجام مي دهند، در يک دوره ي کاري 25 ساله وي آشکارا از ديدگاه ها، يافته ها، مفاهيم و اصطلاحات بسياري از افراد و گروه هاي محقق ( در انسان شناسي، روان شناسي اجتماعي، مردم شناسي، زبان شناسي ) بهره جست تا ريز تحليل (6) قانع کننده و دقيق خود که دربرگيرنده ي گستره ي وسيعي از پديده هاي تعاملي بود را به انجام برساند. با اين همه انگيزه هايي که به واقع باعث انجام کار وي شد، ناشي از مطالعه ي نظريه هاي کلاسيک جامعه شناسي، بخصوص آثار دورکم و زيمل بود. او از نظريات و علائق اين دو بهره گرفت، شکلي دوباره به آن داد، و از آن پيشبرد کاري که کاملاً بديع و نو بود استفاده کرد. از ميان اين نظريات سه مضمون از اهميتي خاص برخوردار بود: توجه به نقش کانوني آرمان ها و اخلاق در زندگيِ اجتماعي؛ تلاش براي تدوين و تنظيم مُدلي جامعه شناختي از فرد؛ توجه به توسعه و بسط جامعه شناسي به عنوان يک رشته ي تجربي به جاي در نظر گرفته شدن آن در حکم کاري نظري پيش بيني کننده. هم دورکم و هم زيمل بر اهميت آرمان ها و اخلاق براي سازمان دهي جامعه تأکيد مي ورزيدند.
در ديدگاه دورکم نسبت به جامعه به عنوان يک نظم اخلاقي، اخلاق از طريق آيين ها و سازمان هاي عادي وضع مي شود و اين مؤلفه ايي اساسي در تعيين رفتار فردي است، استدلال زيمل مبني بر اينکه جامعه خود يک آرمان اخلاقي يک پندار لازم است لازمه ي توجه وي به جامعه شناسي به عنوان مطالعه ي اشکال اجتماعي بود. اگر چه گافمن مؤلفه هايي را از هر دو اين انديشه گران به امانت گرفته، اما عملکرد اخلاق و آرمان گرايي را نه در درون موجوديتِ انتزاعي جامعه، بلکه در رفتار روزمره و کنش چهره به چهره قرار مي دهد. اين واقعيت که کنش هاي ما تجسم علائق و توجهات آييني است. اينکه ما موقعيت خود را با آرمان سرخوشي (7) ( يا آسودگي در تعامل ) تطبيق مي دهيم و اينکه پيش فرض اصلي ما در برخورد چهره به چهره آرمان گرايي نسبت به يک اتفاق نظر کارآمد (8) است، جملگي ادعاهايي است که به دقت و بررسي دقيق نياز دارد.
نه دورکم و نه زيمل، اعتقاد نداشتند که سازمان جامعه اي را مي توان به عنوان محصول کنش فرد تبيين نمود و توضيح داد، با اين همه هر دو آنها به فهم ماهيت فرد توجه داشتند به گونه اي که بادرک خاص آنها از اولويت اجتماعي بودن، سازگاري داشته باشد. فرد در برداشت هر دو آنها يک « ساخت اجتماعي » بود. « فرد گرايي اخلاقي » دورکم و کار زيمل رويِ شخصيت در مدرنيته، هر دو شرحي از موضوع انساني به عنوان يک توليد اجتماعي است. اين شرح به جاي برداشتي قرار مي گيرد که « فرد » و « جامعه » را به عنوان موجوديتي مخالف و متفاوت از برداشت دورکم و زيمل است در عين حال با مفهوم
و منظور مشترک آنها ارتباطي نزديک دارد.
اگر چه بين اولويت هاي روشي دورکم و زيمل تفاوت آشکاري وجود دارد، اما به نظر مي رسد که جامعه شناسي گافمن انگيزه هاي متفاوت آنها را با يکديگر ترکيب کرده است. برنز به درستي اظهار مي دارد که گافمن به رغم محدود کردن جستجوي خود براي يافتن واقعيت هاي اجتماعي در حوزه ي تعامل چهره به چهره، به شدت تحت تأثير مفهوم واقعيت اجتماعي دورکم بود ( دورکم واقعيت اجتماعي را اينگونه تعريف مي کند « هر شيوه ي کُنش، اعم از ثابت يا موقت، که در جامعه اي خاص، عمومي و همگاني بوده و در عين حال مستقل از نمود فردي، و به واسطه ي حقي که مختص خود اوست به حيات و هستي خود ادامه
مي دهد. ) روشن است که مفهوم زيمل از اَشکال اجتماعي در برنامه ي گافمن بي اندازه سودمند و ثمربخش بود. (9) آنچه در نزد اين دو نظريه پرداز کلاسيک مشترک است برداشتي مبتني بر اين موضوع است که جامعه شناسي تجربي بايد با تأکيد بر خارجيت (10) و جستجو براي يافتن الگوهاي جاري و تکراري کنش، هدايت شده و به انجام برسد. اين دو ويژگي به عنوان نيروي محرک کار گافمن نيز، عمل مي کند.

موضوعات اصلي

گافمن در مجموعه اي اصلي کارهايش تنوع گسترده اي از رويدادها و کنش ها را که پيش از اين توجهي جامعه شناختي به آن نشده بود، مورد تجربه و تحليل، و توصيف قرار داد. تحليل وي از اين دستمايه ي جديد نمونه اي از ظريف ترين و دقيق ترين نوشته هاي جامعه شناسي است. به عنوان مثال مقاله ي وي با عنوان « نشانه هاي پيوند »، گزارشي مفصل و به سامان از شيوه هايي که ياران نزديک در رابطه ي صميمانه ي خود با يکديگر، نشانه اي از اين رابطه را با بهره گيري از کنش هاي همگاني، به نمايش گذاشته - يا در پرده نگه داشته اند، ارائه مي دهد. (11) به همين قياس مقاله ي ديگر او با عنوان « درخواست واکنش »، با نشان دادن اينکه چگونه صحبت کردن با خود در انظار عمومي مي تواند به جاي دلالت داشتن بر رفتاري ناپسند يا بي توجهي در گفتار، دليلي بر قابليت و تبحر شخص باشد، خط بطلاني بر افکار سطحي در اين مورد مي کشد.
در اين مقاله به پنج موضوع که ناظر به سبک و محتواي کار اوست مي پردازم. ابتدا بحثي درباره ي سه موضوع اصلي که هميشه در کارهاي وي تکرار مي شود و در پايان درباره ي دو مسئله روش شناختي.

ساختارهاي تعامل

اگر چه بخش اعظمي از زندگي روزمره ي ما در تعامل چهره به چهره با افراد ديگر سپري مي شود، اما معمولاً پيش بيني پذيري و پاياني - نظم و ترتيب - اين تعاملات را بديهي فرض مي کنيم. با آن که اين اعتماد به تعاملات ممکن است گاهي ما را گمراه کند و به اشتباه بيندازد ( تعامل مي تواند بي نظم و غير قابل پيش بيني باشد) اما اين الگوهاي پايا ناشي از خو گرفتن به مجموعه ي مشترکي از قواعد و تعهدات و نيز ناشي از شناخت ضمني ما از چگونگي ساخت و شناخت يک رشته تعاملات اجتماعي است. اين قواعد، تعهدات و شناخت ضمني، افراد را نسبت به آنچه مي توانند در روند چنين تعاملي به انجام برسانند، ملزم و محّق مي کند. اين رويکرد کلّي را مي توان در تمام تحليل هاي گافمن ديد. نمونه اي از اين رويکرد نحوه ي برخورد وي با دو پيشامدي است که هميشه در نظم تعاملي اتفاق مي افتد: « مبادله ي اصلاحي » (12) (عذرخواهي، درخواست و توجيه )؛ و « مبادله ي همدلانه » (13) ( سلام و درود، بدرود و خداحافظي و نظائر آن ) (14) مطالعاتي که وي در اين دو مورد انجام داده نشان دهنده ي آن است که اين کنش هاي عادي اساساً محصول جمعي و مشترک افرادي است که متوجه و مراقب قواعد، تعهدات و شناخت هاي ضمني هستند. با اين همه، دقيقاً به دليل آنکه چنين ترتيباتي مبتني بر کار جمعي و مشترک است وي مي تواند نشان دهد که آنچه در لحظه لحظه ي اين مبادلات ممکن است روي دهد شديداً متأثر از تصميم گيري و انتخاب افراد است. (15)
نظم تعاملي اساساً نظمي ناتمام است. همانگونه که برنز خاطر نشان مي سازد « تک تک افراد نه تنها پيوسته در پي ترفيع، تقويت و ترميم نظم اجتماعي هستند بلکه مدام آن را ايجاد، بازآفريني و منظم مي کنند ». (16) گافمن اظهار مي دارد که اگر چنين امري به وسيله ي تعهدات و بايست هايي که قواعد آن اعلام نشده، و يا به واسطه ي پيش انگاره هاي ديگر صورت پذيرد، مي توان متعاقب مشاهداتي دقيق، چنين قواعدي را فرمول بندي کرد. و اين دقيقاً همان کاري است که وي در جاهايي از کتاب هايش انجام داده است ( به عنوان مثال قاعده ي « بي توجهي عرفي » (17) در کتاب رفتار در مکان هاي عمومي، قاعده ي التزام و التزام نادرست که در بسياري از مقاله هاي کتاب تعامل آييني آمده است ). اما کار گافمن با بيان ساده ي قواعدي که به نظر وي در زير سطح شماري از تعاملات اجتماعي اتفاق مي افتد، به پايان نمي رسد. معمولاً پس از بيان قاعده اي که بايد مورد دقت و توجه قرار گيرد، تمام استشنائات ممکن يک قاعده ي بيان شده آشکار، جمع آوري، مرتب و تفسير مي شد. (18) از انسانِ شناختگر قابل انتظار مي رود که بتواند قواعد را تفسير کرده و ماهرانه به کار برده و کنترل کند، و گافمن علاقه مند بود که اين واقعيت را به خواننده ي خود يادآوري کند.
نظم صرفاً نتيجه ي پيروي افراد از قواعد نيست. قواعد به افراد امکان اجرا و مشاهده ي چنين نظمي را مي دهد. هر چه بيشتر به نقش مهمي که قواعد در درکِ شناخت ما از نظم و ترتيب زندگي روزمره ايفا مي کنند، فکر مي کنيم، بيشتر متوجه اين موضوع مي شويم که کار بست و تفسير آنها نيازمند توجه به متن و زمينه اي است که هر کنش ممکن است در آن روز بدهد، دومين مؤلفه ي اصلي در برخورد گافمن با نظم تعاملي مبتني بر بسط و توسعه يک رشته مفاهيم است که براي بيان مجموعه ي درهم تافته اي از متن ها و زمينه هاي محلي مناسب که کنش ممکن است در درون آن واقع شود، مورد استفاده قرار مي گيرد. دليل موفقيت گافمن در اين زمينه اين واقعيت است که بسياري از اصطلاحات مفهومي او توسط کساني که در همين زمينه کار مي کنند، به کار گرفته شده است. (19)

ساختارهاي خود

نظم تعاملي کار مستمري است که توسط موضوعات انساني، انسان هاي واقعي و داراي گوشت و خون، تحقق مي يابد، گافمن راجع به اين موضوع ها چگونه مي انديشد و در کارهاي خود چه شرح و توصيفي از آنها ارائه مي دهد؟ نحوه ي برخورد او با اين مسئله بيش از هر زمينه ي ديگري در کارهاي او باعث به وجود آمدن علائق و تفسيرهاي بسيار شده است. گافمن در پي آن بود که چيزي عرصه کند که در نظر او توصيفي خاص و شرحي جامعه شناختي از فرد است. براي انجام چنين کاري، او گونه هاي گسترده و متنوع شيوه هاي تفکر افراد راجع به « زندگي دروني » خود و ديگران را به عنوان شيوه هايي نامربوط کنار گذاشت. وي به شيوه ي روان شناسان و داستان نويسان که در تلاش براي نشان دادن ژرفاي انگيزه، احساس، نيت، ناخودآگاه و نظائر آن وجود آدمي را به تمامي توصيف مي کنند، به فرد نمي نگريست. او در پي توصيف يا نظريه پردازي درباره ي خود « با ذکر تمام ويژگي ها و جزئيات، » (20)، نبود. براي آنکه خود به نحوي جامعه شناسانه فهميده و درک شود بايد به وي در حکم يک نهاد اجتماعي نگريست، و بايد با مشاهده و تحليل بيروني اشکال قابل مشاهده ي رفتار، به تحقيق درباره ي آن دست زد.
توجه و ملاحظه اي که گافمن براي تأسيس و به کارگيري اين مدل دقيق جامعه - شناختي از فرد به خرج داد منشاء سوء تعبير و درک بسيار غلطي از کار او شد. اغلب درباره ي وي تصور مي شود که اهميت آنچه ما مهمترين مسئله درباره ي خويشتن خود مي دانيم: يعني انگيزه هاي بيان نشده، احساسات ناپيدا و نهان، ارزيابي شخصي از رفتار خود و ديگران، درکي که فرد از زندگي خويش با توجه به پيوند آن با سرگذشتي که داشته و محيط اجتماعي که در آن قرار داشته دارد، همگي از جانب او انکار شده و مورد پذيرش وي قرار نگرفته است. در واقع چنانچه بگوئيم که گافمن چنين موضوعاتي را بي اهميت تلقي مي کرد، به خطا رفته ايم. هر چند برداشت وي از منظر جامعه شناسي بود اما استفاده از اين برداشت روي ناچاري و امري ناگزير نيست. بلکه اهميت اين برداشت به « واقعي » بودن و در دسترس بودن آن براي استفاده است: « خواست من... آن نيست که فرد را با سرگذشت منحصر به فردي که دارد تنها به عنوان فاعل تعامل [ در موقعيت اجتماعي ] بنگرند بلکه بايد به وراي اين واقعيت دلخوش کننده نظر داشت و سعي کرد شيوه هاي اصولي را آشکار کرد که به چنين سرگذشت هاي فردي شکل داده و به آن امکان وقوع مي دهد و بدين ترتيب معني ضمني چارچوب هنجارگذار آن را درک کرد. (21) طرح کلي ديدگاه جامعه شناختي گافمن درباره ي « خود » چيست؟ به نظر من او سه مدل ارائه مي کند که اولي شامل مدل هاي بعدي نيز مي شود.
اولين مدل مورد نظر وي ( آنچه منينگ آن را مدل « دو - خويشي » (22) مي خواند ) در « معرفي خود در زندگي روزمره » و ديگر مقاله هاي وي، بخصوص در « کنش در کجاست » و « درباره ي برخورد چهره به چهره » مطرح مي گردد. گافمن در اين مدل « خود » را به عنوان ترکيبي از دو موجوديّت قابل تفکيک - شخصيّت (23) و بازيگر (24) - تشکيل يافته و نيز به عنوان موجوديت يکپارچه ي خود در حکم بازيگر شخصيت... » (25) توصيف مي کند. اصلي ترين مسئله ي مورد توجه گافمن سازماندهي و مديريت نقش ها ( يا شخصيت ها ) ست که بر عهده ي « خود » به عنوان يک بازيگر قرار دارد، و همانگونه که برنز خاطر نشان ساخته به کارگيري اصطلاحات مربوط به هنرهاي نمايشي توسط گافمن براي بررسي پيش فرض ها، مزيّت ها و محدوديت هاي چنين ديدگاه و برداشتي بسيار مناسب است. با اين همه، چنين مدلي از « خود » به عنوان نقشي که به لحاظ اجتماعي به فرد واگذار شده، راه را به روي مدلي منفي که در کتاب ها و مقاله هاي ديگر گافمن مطرح شده باز مي کند.
دومين مدل مطرح شده توسط گافمن در کتاب تيمارستان ( و با اندکي تفاوت در کتاب بدنامي ) ديده مي شود. وي مي گويد « خود » صرفاً از ميان تعاملات فرد با ديگران به وجود نمي آيد، بلکه از درون ترتيباتي که در درون سازمان براي اعضاء در نظر گرفته شده شکل مي گيرد » (26). در اينجا به « خود » به عنوان محصول مجموعه اي از شرايط اجتماعي - بخصوص سازماني - نگريسته مي شود. اين انگاره به جز توجهي که او به شيوه هاي مقاومت، عدم رعايت، و اعتراضي که افراد به تعريفي که به جهت ترتيبات سازماني براي آنها در نظر گرفته شده و مطابق آن عمل مي شود، به سمت يک جبرگرايي اجتماعي تغيير شکل و جهت مي دهد. (27) تُرشيل شرحي از اين مقاومت ها ارائه مي کند، و اظهار مي دارد که از نظر گافمن « عدم رعايت نقش و زيرپا گذاشتن آن يک نياز اساسي اجتماعي است - خاصيّت ستيزه جويانه ي جامعه به دليل اهميتي است که براي وابستگي و تعلق خاطر چند جانبه و نيز براي تعهداتي است که نسبت به موجوديت هاي اجتماعي در موقعيت هاي مختلف و متعدد قائل مي شويم. (28)
هر چند مدل دو - خويشي تأکيدي بيش از حد بر ميدان عمل بازيگر دارد و مدل جبرگرايي اجتماعي ميدان عمل براي انتخاب نقش را محدود مي کند، اما سومين و آخرين مدل در پي توصيف « خود » به عنوان واقعيت و جوهري متفاوت نيست بلکه به دنبال مطرح کردن مفهومي از خود به عنوان فرايندي اجتماعي است. در اين مدل، « خود » « موجوديتي نيست که در پس رويدادها و پيشامدها حالتي نيمه - پنهان داشته باشد، بلکه شکلي تغييرپذير براي مديريت فرد در جريان رويدادهاست ». (29) گيدنز مدل آخر گافمن را اينگونه خلاصه مي کند: « « خود » مبتني است بر يک هويت آگاه که هم زمان هم در فراسوي نقش هاي مشخص قرار مي گيرد و هم شيوه اي منسجم براي پيوند نقش ها به سرگذشت هاي فردي ارائه مي دهد؛ و مجموعه اي از نظم ها و اختيارات را براي مديريت داد - و - ستد انگيزه ها و انتظاراتي که براي نقش هاي خاص « نوشته شده » فراهم مي آورد ». (30)
ويژگي نهايي نحوه ي برخورد گافمن با « خود » در جامعه شناسي شايسته ي توجه است. برخلاف اکثر جامعه شناساني که پيش از او بودند، وي توانست « خود » را کاملاً در درون تعامل ترسيم کند. او در مقاله هاي متعدد نحوه ي متناسب شدن بدن انسان براي تعامل را مورد بررسي و توصيف قرار داده است. با اين همه واقعيات غير قابل انکار وجود فيزيکي انسان به عنوان تعيين کننده ي کيستي و حتي چگونگي بودن انسان تلقي نمي شود. برنز درباره ي استدلال گافمن مي نويسد « آنچه علت تعامل اجتماعي را بيان مي کند حرکات و سازگاري هايي است که پيوسته صورت مي گيرد تا کارکرد بنيادي استعدادهاي جسماني را تقويت، تعديل و بهبود بخشيده و مجدداً به کار ببندد ». (31) برداشت گافمن از ويژگي هاي جسماني به عنوان منشاء و خاستگاه و نه به عنوان عاملي محدود کننده، احتمالاً به بهترين نحو در مقاله هاي که در تحليل جنسيت و الگوي جنسي در « ترتيبات بين جنسيت ها » و در کتاب مصوّر اعلان هاي جنسي آمده است.

ساختارهاي تجربه

سومين موضوعي که در کانون توجه جامعه شناسي گافمن قرار گرفته است، در سال هاي آخر زندگي دانشگاهي اش مطرح شد. اين مسئله را پيش از اين ذکر کردم که اساس متمايز بودن رويکرد گافمن به فرد و تعامل چهره به چهره الزامي است که او به تحليل تماماً جامعه شناختي درباره ي اين موضوعات دارد. همين امر در رويکرد وي به موضوع « معناي کنش اجتماعي » نيز ديده مي شود. اگر کسي تمايل داشته باشد که چنين موضوعاتي را در کانون جامعه شناسي خود قرار دهد اين امر نشانه اي مشخص ( خود - خواسته ) از تعامل گرايي نمادين، پديدار شناسي و هرمونتيک - و به طور کلّي از سنت تأويلي - است. گافمن مايل بود که خود را از اين سنت فکري دور نگه دارد، و فکر مي کرد که پرداختن به مسائل مربوط به معنا از اين چارچوبي که خود مد نظر داشته و برتر مي شمرده، امکان پذير است. او در کتاب چارچوب تحليل و آخرين مقاله اي منتشر شده ي خود يعني ( وضعيت فليسيتي )(32) با توجه به اين موضوع که چگونه « معني رفتار در تعامل مشخص و شناخته مي شود »، به مسئله ي معنا مي پردازد. او در ادامه ي پرداختن به اين موضوع که « رفتار چگونه به نمايش درآمده و معنا مي پذيرد »، موضوع معنا را روشن کرده و مشخصاً بدان مضموني جامعه شناختي مي دهد. گافمن تلاش کرد تا موضوعات مشترک شناختي که افراد از آن براي تعيين معناي آنچه به باور آنها در هر تعامل مشخصي روي مي دهد را تعيين کند، و همچنين در صدد آن برآمد تا مشخص سازد که افراد چگونه نشانه ها و علائم اين چنيني را در تلاش براي خلق معنا براي ديگران گردهم آورده و مورد استفاده قرار مي دهند. او در کتاب چارچوب تحليل اظهار مي دارد که ما از « چارچوب » معدودي براي مشخص کردن درک خود به عنوان مشاهده گر چيستي هر کنش و شکل دهي خود به عنوان يکي از طرفين دست - کار کنش، استفاده مي کنيم. (33)
وي همچنين به دنبال آن بود که نشان دهد شالوده ي اساسي تر توجه راهبردي به شکل دهي و تفسير اطلاعات و هم فهمي، شرايط و الزامات اجتماعي است که سازنده ي مشارکت و دست -اندر - کاري در نظم تعاملي است. دست - اندر - کاران بايد به درک متقابل، به عنوان ويژگي هم - حضوري شان توجه نشان دهند، و بدين ترتيب توجه به ساختار تجربه ما را به ساختارهاي تعامل رهنمود مي سازد.
اکنون مي خواهم به دو موضوع نهايي در سبک متمايز و مشخص جامعه شناسي گافمن بپردازم. اين موضوعات، ابتدا حمايت پر شور او از « مشاهدات طبيعي » به عنوان خاستگاه و منساء برتر شمرده شده ي شناخت جامعه شناسي؛ هر دو موضوعاتي روش شناختي است.

مشاهده ي طبيعي و توصيف جامعه شناختي

حتي عيب جوترين منتقدين گافمن با اکراه اذعان مي کنند که وي از استعداد قوي در مشاهده گري برخوردار است. در کارهاي گافمن سه نوع کار مشاهده اي تکرار مي شود. اول مطالعات مرسوم مردم نگارانه از محيط هاي اجتماعي است ( به طور مثال مردم نگاري هتل، کلبه ها و مزارع جزيره شتلند به عنوان رساله ي دکترا، و مردم نگاري بخش هاي بيمارستان سنت اليزابت در کتاب تيمارستان ). دوم مشاهدات طبيعي نظام مند براي جمع آوري و مقوله بندي گونه هاي تجربي موضوعات انتخابي براي مطالعه است ( به طور مثال تحليل خطاهاي گفتاري در برنامه هاي راديويي ). (34) سوم مشاهدات دست دوم است که بر پايه ي مطالعاتي صورت گرفته که مجموعه ي گسترده اي از توصيف و شرح واقعي و داستاني انواع مختلف کنش را در بر مي گيرد. ( به طور مثال بهره گيري وي از داستان هاي پليسي و جاسوسي در « تعامل راهبردي » و استفاده ي وي از بخش هاي روزنامه اي « ژرف کاوي رويدادها » در کتاب چارچوب تحليل ).
گافمن در بسياري از جلسات عمومي، و نيز در پيشگفتارها، مقدمه ها و مؤخره هاي کتاب هايش از جامعه شناسان خواسته و آنها را ترغيب کرده که چنين روش هايي را بپرورانند ( اگر چه وي معمولاً بر دو روش اول بيشتر از روش سوم تأکيد مي کند ). با اين همه، گافمن در استفاده ي خود از هر يک از اين سه روش،
هيچگاه توصيف مردم - نگارانه اي به شکل سنتي و مرسوم آن، با هدف به دست دادن توصيفي دقيق با ذکر جزئيات کامل زندگي جاري در محيط مورد مطالعه، ارائه نداد. در عوض در مطالعات و تحقيقات، طيف گسترده اي از گردآوري ها، طبقه بندي ها و تفسيرهاي مربوط به زندگي اجتماعي را تهيه و عرضه کرد. او اغلب اين کار را با شيوه ي کاري رشته هاي علوم طبيعي - بخصوص زيست شناسي و گياه شناسي - در
گردآوري گونه ها و نمونه ها مقايسه مي کند. در مخالفت با کساني که چنين اعمالي را کم اهميت مي ديدند، وي شيوه ي « سيستم بندي » ( مانند آنچه در علوم طبيعي مرسوم است ) را منتج از شناخت و دانش خود مي دانست که بر زيادي برخوردار است. او همچنين بسياري از نظريه پردازي هاي واهي و شتاب زده در جامعه شناسي را به ديده ي حقارت مي نگريست و يک بار آنان را اينگونه توصيف کرد « دو سوم آن حرف هاي پفکي است و يک سوم آن مايه ي دلمشغولي ». (35)

استفاده ي مفيد از استعارات

نگريستن به گافمن به عنوان يک گردآورنده و سامان دهنده ي اشياء نمايشي جامعه شناختي، نگرشي نادرست است. مهارت او در تفسير بي نظير و بينش وي درباره ي مبناي گسترده تر يافته هايش، مشخص و محرز بود. همچنين در نوشته هايش بسيار سختکوش بود با از اين راه خواننده ي خود را مجاب کند که چيزها و رويدادها را از منظر او نگاه بکند. ابزار اصلي وي در تحقق اين امر استعاره بود: تعدادي از استعارات اصلي و فرعي در تمام کارهاي او پيوسته تکرار مي شود. استعارات اصلي وي يعني « تئاتر »،
« آيين »، « بازي » و « چارچوب » از جمله مستحکم ترين و جامع ترين ابزارهاي او بودند و هر چند استعارات فرعي بسياري در کارهاي او وجود دارد اما اين چهار استعاره ي اصلي سهم مهمي در پيشبرد حجم عظيمي از کارهاي وي دارد.
بهره گيري وي از اين استعارات اصلي بر اساس يک الگوي مشترک است. وي ابتدا از اين استعارات بهره مي گرفت تا به طور کامل تعامل را، بر اساس ويژگي اصطلاحات، و دريافتي که از استعاره ي مربوطه وجود داشت، ترسيم کند. استفاده از استعاره ي تئاتر ما را ترغيب مي کند که چگونگي اجرا نمايشي شناخت پذير و قانع کننده در برابر ديگران، کار گروهي لازم از طرف کساني که در توليد نمايش دخيل اند، ماهيت مشارکت تماشاگران در نمايش و مواردي نظير آن را به خاطر آوريم. به همين تربيب استعاره ي بازي مورد استفاده قرار گرفت تا با بهره گيري از اصطلاحاتي نظير نوبت بازي، تاکتيک، استراتژي، شگرد، شرط بندي، بازيکنان و نظائر آن، توجه ما را به درهم تافتگي سامان زنجيره اي رويدادهاي بازي جلب کند.
اما علاوه بر بهره گيري از جنبه ي لغوي استعارات، گافمن هر استعاره اي را مورد کند و کار قرار مي دهد تا ضعف و آسيب پذيري آن - يعني غلط بودن تصور درباره ي آن، نمايشي بودن آن، فريب کاري و جعل واقعيت و بالاخره مصرف بي رويه از آن - را پيدا کند. او گاهي تنها يک استعاره را مورد بررسي قرار
مي دهد، و در مواقع ديگر به رابطه ي بين چند استعاره توجه مي کند. (36)
استدلال گافمن آن بود که اين استفاده ي غيرارادي از استعارات، ابزاري ضروري در کار جامعه شناسي است. در عين اينکه وي به اين عقيده ي رايج استناد مي کند که استفاده از چنين ابزارهايي ساده انگاري رويدادهاي درهم تافته و چند لايه جهان واقعي است، اما شيوه ي کار او هوشمندانه تر از آني است که اين کليشه ي رايج بيان مي کند. توجه دقيق به متوني که گافمن نوشته ( همانگونه که برنز و منينگ خاطرنشان ساخته اند ) نشان مي دهد که استعارات وي صرفاً جنبه ي « کاربردي » يا « اتکايي » ندارد. بلکه بايد آنها را به مثابه ي « امکان جديدي که به کار گرفته شده » ديد. فهم و درک اين فرق گذاري - که در کتاب چارچوب تحليل بسيار مشهود است - از اهميت بسيار زيادي برخوردار است. در اين کتاب گافمن مستقيماً به اين موضوع مي پردازد که چه چيزي در وحله ي اول استعارات مورد علاقه ي وي را قابل فهم مي سازد. با طرح پرسش هايي نظير « بازي داراي خصوصيتي است که آن را به عنوان بازي واقعي جلوه مي دهد »، و « ماهيت تئاتر به عنوان يک دستاورد اجتماعي چيست » به بررسي ها و تحقيقات وي توانايي بازانديشي نيز مي دهد. اگر چه گافمن در پيشگفتار اين کتاب از دقت بيش از حد نسبت به خود آگاهي روشي اجتناب مي ورزد، اما اين کتاب را مي توان به نحو سودمندي به عنوان يک روش شناسي خود - تفسيرگر مطالعه کرد. اين کتاب در عين حال شرحي است از توجه وي به سازمان مندي تجربه ي افراد اجتماع.

با نگاهي ديگر

لين لُف لاند گستره ي وسيعي از تحقيقات مردم نگارانه درباره ي تقابل اجتماعي در حوزه ي عمومي را مورد بررسي قرار داده و متوجه شده که در بسياري از اين تحقيقات « منبع اوليه ي الهام، بينش گافمني بوده که در آن زندگي در حوزه ي عمومي هم شکلي کاملاً اجتماعي داشته و هم به لحاظ جامعه شناسي جالب بوده است ». (37) بسياري از کساني که در اين زمينه کار مي کنند مي پذيرد که يکي از اصول اصلي مربوط به سازمان و تحليل رفتار در ملأعام شيوه اي است که افراد خود را با « قاعده ي بي توجهي عرفي » تطبيق مي دهند. گافمن در کتاب « رفتار در مکان هاي عمومي »، بي توجهي عرفي را اينگونه تعريف مي کند: « فردي به ديگري نگاه مي کند تا نشان دهد که حضور او را درک کرده ( و آشکارا اذعان مي دارد که او را ديده است ) در عين حال بي او بي توجهي مي کند تا نشان دهد که کنجکاوي و هدف خاصي هم در نظر ندارد ». (38) با پيروي از اين قاعده ي افراد مؤدبانه و با نظري که از روي توجه به يکديگر مي اندازند با هم برخورد مي کنند و در عين حال هر يک از آنها در پي انجام کار خويش است » (39) آشنايي با اين قاعده ي « حضور بدون گرم گرفتن، آگاهي يافتن بدون جلب توجه، و ادب بدون صحبت را ممکن مي سازد. شايد اين قاعده شرط ضروري زندگي شهري است ». (40)
استثنائاتي نسبت به اين گونه قواعد وجود دارد، استثنائاتي که خود به شکلي اجتماعي سازمان يافته است. محيط عمومي که گرم گرفتن، جلب توجه کردن و صحبت کردن افرادي که پيش از اين با يکديگر آشنايي نداشتند را ترغيب مي کند، محيطي است که قاعده و بي توجهي عرفي را ناديده گرفته يا شکل ديگري از آن را به نمايش مي گذارد. آيا چنين محيط هايي وجود دارد، و در صورت به تعليق درآمدن چنين قواعدي الگوي خاص تعاملاتي که در چنين محيط هايي روي مي دهد چيست؟ مطالعه ي شري کاوان درباره ي رفتار در کافه هايي که جواز فروش مشروبات الکلي داشتند، پاسخ هايي به اين پرسش ها داد. (41) مطالعه ي کاوان (و بهره گيري آن از ايده هاي گافمن ) به ما کمک مي کند که ادعاي سطحي خود درباره ي کافه ها، بارها و ديگر مکان هايي که جواز فروش مشروبات الکلي دارند و افراد در آن « اجتماعي تر » هستند را تغيير دهيم و آن را به شکل مجموعه اي از مسائل قابل تحقيق جامعه شناختي ببينيم. امکانات و پشتگرمي هاي بيشتري که در چنين محيط هايي براي مردم آميزي وجود دارد بر پايه اين پيش فرض است که افراد در اين مکان ها بيشتر پذيراي برخورد با ديگران هستند. (42) به تعليق در آمدن قاعده ي بي توجهي عرفي به افرادي که در چنين مکان هايي حضور دارند اجازه مي دهد که از پيش فرض خود مبني بر پذيرا بودن و گشادگي افراد فراتر رفته و گرم صحبت شده يا جاي گزين غير کلامي آن را انتخاب کنند. درک و تشخيص اهميت مطالعه و مشاهده ي کاوان کار چندان مشکلي نيست زيرا زماني که قاعده ي بي توجهي عرفي به حالت تعليق در آيد « نه تنها نگاه هاي سرسري و بيهوده مشتريان به يکديگر بلکه حتي نگاه هاي بيهوده به در و ديوار نيز همگي احساس گشادگي و پذيرا بودن را منتقل مي کند. هيچ روزنامه، کتاب، نامه يا چيزي به عنوان بديلي براي دلمشغولي وجود ندارد. اگر هم از چنين چيزهايي استفاده شود خود زمينه اي براي برقراري يک رابطه ي اجتماعي و مردم آميزي تلقي خواهد شد. » (43) با توجه به دگرگوني هاي ممکن در عملکرد قاعده ي بي توجهي عرفي و تأثير آن بر جايگاه افرادي که در اين نوع برخورد شرکت مي کنند، مي توان به شکل خودداري کردن از مردم آميزي با ديگران در چنين محيط هايي که ديگران از اين رابطه استفاده مي کنند، پي برد. همين تأثيرات و دگرگوني ها براي درک اينکه چرا اکثر برخوردهاي کلامي که در چنين محيط هايي صورت مي گيرد حالتي موقت و گذرا دارند، لازم است. مطابق نظر کاوان پذيرا بودن و گشادگي متقابل « طول مدت چنين تعاملاتي را کوتاه مي کند. » همان قواعدي که شروع يک برخورد را تسهيل مي کند احتمال « سطحي و موقتي بودن » چنين برخوردهايي را فراهم آورده و روشن مي سازد که امکان ادامه ي چنين تعاملاتي وجود نخواهد داشت. (44) قواعد کلي و معمولي که به فرد اجازه مي دهد کنترل پايان دهي به يک تعامل را در اختيار داشته باشد در چنين زمينه و بافتي کارآيي چنداني ندارد، و اين باعث مي شود که فرد شرکت کننده در تعامل به آساني در آن داخل، خارج و از آن دور شود، به همين ترتيب شرايط و وضعيت باز و پذيراي چنين مکالماتي احتمال ورود به آن و از آن خود کردن موضوع و افراد درگير در اين صحبت را بسيار تسهيل مي کند.
منتقل کردن تمام درهم تافتگي هاي ساختارهاي تعاملي که کاوان توانسته در کار خود به نمايش بگذارد کار مشکلي است. آنچه از اين شرح کوتاه مشخص و روشن مي شود تأثير ديدگاه گافمن بر شيوه ي مشاهده ي رفتارهاي عادي است که کاوان از آن بهره مي گيرد به همين ترتيب تأثيري است که ديدگاه گافمن مي تواند بر بسط و توسعه ي فهم و برداشت جامعه شناختي ما بگذارد.

ميراث فکري و کارهاي ناتمام

اخلاق، خود و تعامل

کار گافمن باعث بروز مسائل و طرح موضوعاتي شد که در مرز ميان جامعه شناسي و فلسفه ي اخلاق قرار دارد، چه ديدگاه اخلاقي در بينش وي از کنش انسان نهفته است؟ آيا وي فريب خود خواهانه ي ديگران را روا مي دارد يا اينکه منتقد محدوديت هاي ديدگاه ماکياولي درباره ي اجتماع است؟ بسياري استدلال کرده اند که برداشت کلّي گافمن به واسطه ي کنش و دلبستگي به ظاهر، برداشتي نادرست و کژ بوده و موضوعات ژرف تر مربوط به اخلاق و انگيزه را ناديده انگاشته است. (45) گروه دومي از مفسران کارهاي گافمن به پيدايش برداشتي بغرنج تر از ماهيت انسان اشاره کرده اند. برنز، منينگ، گيدنز و ديگران گفته اند که وي به قطب بندي بين اعتماد و بي اعتمادي در برخوردهاي اجتماعي توجه داشته است. (46) برداشت سومي از کارهاي گافمن پا را از اين نيز فراتر گذاشته و در پي آن است که نگرش گافمن از ماهيت انسان و نظم اجتماعي را مثالي از تعهد قوي اخلاقي او تصوير و توصيف کند، تعهد اخلاقي که در تعارض با شرح ها و نمونه هاي پيشين نظاره گري، که رفتار انساني را بي اعتنا به اصول اخلاقي مي بيند، است. (47)

کاوش ها و مطالعات بيشتر در نظم تعاملي

پاي بندي گافمن به تحليل دقيق رفتار چهره به چهره که بيش از آنکه بر پايه برنامه اي تفسيري باشد بر يک شالوده ي رفتاري استواري است به وسيله ي نسل جديدي از دانش پژوهان خلاق و فعال پي گيري و متعاقباً اصلاحاتي در آن صورت گرفته است. بانفوذترين و مقتدرترين اينان، که کار را « تحليل گفت و گو » يا « گفتار در تعامل » (48) مي نامند، نسبت به روش هاي گافمن و برخي از جنبه هاي شرح کلي وي از نظم اجتماعي انتقاداتي دارند. اما بدون چون و چرا اذعان دارند که به دليل ايجاد اين زمينه ي جديد در مطالعات جامعه شناسي، مديون گافمن هستند. (49) محققان ديگري که به مطالعات زبان شناختي خارج از حيطه ي جامعه شناسي پرداخته اند نيز بسياري از نظريات اساسي گافمن را در کار خود پيش گرفته اند. کارهاي جديدي که در انسان شناسي، گفتار کاوي و کاربرد شناسي صورت گرفته جملگي از اصطلاحات و يافته هاي او بهره جسته اند.

مشخص کردن موقعيت نظم تعاملي

از زماني که گافمن استدلال کرده است که نظم تعاملي يکي از چندين نظم واقعيت اجتماعي است که در معرض تحليل جامعه شناسي قرار مي گيرد، پرسش هايي مبني بر چگونگي درک نظم تعاملي در ارتباط با ساختارهاي بزرگ اجتماعي و تاريخي که در برگيرنده ي اين نظم است، و نيز درباره ي اينکه نظم اجتماعي چگونه در ارتباط با سرگذشت هاي فردي و گروه هاي اجتماعي که بدان روح مي بخشند، قرار مي گيرد، مطرح شده است. پاسخ هاي گافمن به اين پرسش ها همچنان مورد تفسير قرار گرفته و با اشکال ديگري تدوين و بيان مي شوند. اين موضوع آخرين بخش از کارهاي ناتمام اوست که مي خواهم در اين بخش به آن بپردازم.
گافمن در توصيف ويژگي هاي خود مي گويد « من وضع گرايي (50) از نوع رايج آن نيستم » (51) وي تأکيد مي کند « افرادي که من مي شناسم با نشستن و بازي کردن، شطرنج را خلق نمي کنند، و نيز با خريد سهام بازار خريد و فروش سهام را به وجود نمي آورند، همچنين با حرکت و قدم زدن در خيابان سيستم ترافيکي مخصوص عابران پياده را ايجاد نمي کنند. خصايص فردي انگيزه ها و تفاسير ايشان هر چه که باشد، بايد شرکت خود در تعامل را بر اساس شيوه هاي همه پذير کارها و دلايل پذيرفته شده انجام اين کارها، منطبق و سازگار کنند » (52) گافمن ارتباط نظم تعاملي با نظم گسترده تر اجتماعي از يک طرف، و با سرگذشت و زندگي افراد از طرف ديگر را بر حسب رابطه ي « پيوند آزاد » (53) (54) توصيف مي کند.
شماري از منتقدين گافمن ادعاي وي درباره ي جايگاه نظم اجتماعي را متقاعد کننده نمي دانند و اطميناني به « پيوند آزاد » که مطابق نظر گافمن به ديگر ويژگي هاي اجتماع مربوط است، ندارند. دو بديل اصلي نگرش گافمن به طور مشترک در تلاش اند که به برداشت ما از زندگي اجتماعي وحدتي يکپارچه ببخشند.
اولين اين بديل ها در نقد گافمن مي گويد که ادعاهاي وي درباره ي اهميت نظم تعاملي بيش از حد نامطمئن و فاقد اعتماد به نفس بوده و اينکه اهميت زيادي براي « ترتيبات گسترده تر اجتماعي » قائل شده، که نمونه اي از آن پذيرش اهميت فرق گذاري خرد / کلان در جامعه شناسي است.
هم رالس و هم برنز لزوم به رسميت شناختن اهميت يک نظم ساختاري انتزاعي ( از نظر برنز انتزاعي پوچ و بي محتوا ) را که به نوعي بالاتر از نظم تعاملي قرار مي گيرد، رد مي کنند. برنز به طور مثال مي گويد « نظم اجتماعي هميشه و الزاماً به شکلي محلي و منطقه اي توليد مي شود. تلاش در جهت دستيابي و فهم ارتباط بين تعامل اجتماعي و نظم اجتماعي که در جامعه رواج داشته و متداول است نه تنها به طور غير قابل تحملي مشکل است، کما اينکه تاکنون نيز چنين بوده، بلکه انجام اين کار بي فايده و بي معني نيز هست. چرا که قرابت ها و ناچيز بودن ابعاد تعاملات روزمره و برخوردهاي اجتماعي، نه آنگونه که زيمل آنها را مي ديد، مؤلفه هاي اوليه ي سازمان هاي بزرگتر يا « تبلور » جزئي نهادهاي اجتماعي بزرگتراند، و نه پيامدهاي « واقعيت اجتماعي » ( از نظر ماندلباوم ) را مشخص مي سازد. (55)
در حالي که اولين بديل انتقادي نگرش گافمن تمام ترتيبات اجتماعي را به ترتيبات نظم تعاملي تقليل مي دهد، دومين بديل انتقادي، نظم تعاملي را به بحث راجع به مجموعه ي گسترده تري از ترتيبات اجتماعي تبديل مي کند. به طور مثال، گيدنز از ميزان استقلالي که گافمن براي نظم تعاملي قائل است، انتقاد مي کند و دليل مي آورد که قائل شدن تفکيک و جدايي ساختگي بين نظم تعاملي و نظم نهادي منتج به کاهش اهميت کار گافمن براي ارائه نظريه اي واحد براي جامعه است. (56) برداشت گافمن از موضوع مرا بيشتر مجاب مي کند، بخصوص بدين خاطر که تلقي و برداشت وي از پيوند آزاد چيزي بيش از راهنمايي براي انجام تحقيق نيست. اعتماد به شبکه هاي به هم پيوسته و بدون مرز مشخص و نظريه هاي واحد، موضوعي نيست که به موازات اشتياق او به بررسي دقيق رفتار انساني، شک و بدگماني او نسبت به نظريه هاي کلان در جامعه شناسي، و درک وي از لزوم يکسويگي مفهوم سازي در علوم اجتماعي، حرکت کند.
کار گافمن جزئيات تعامل چهره به چهره را با نگاه دقيق جامعه شناسانه ترسيم کرد. او اطلاعات قابل ملاحظه اي درباره ي حوزه و ژرفاي ممکن تحقيقات جامعه شناسي ارائه کرد و در عين حال بغرنجي هاي روش شناختي که مستلزم اين کار است را نيز نشان داد. گستره ي مفاهيم و يافته هايي که وي ارائه نموده،
تمايل او به تفکري پي گير و سخت درباره ي موارد استثنائي و نيز موارد پيش پا افتاده، سبک ادبي ماهرانه ي او، همگي در ترکيب با يکديگر کار او را در زمره ي بهترين ها در ارائه درآمدي بر تفاوت و تمايز پنداشت جامعه شناختي قرار داده است.

پي‌نوشت‌ها:

1. West Coast School
2. گافمن بي علاقگي خود در تلقي جامعه شناسي به عنوان مجموعه اي از مکاتب و ديدگاه ها را به روشني بسيار در اظهار نظري که بر نقد دنزين و کلر درباره ي « چارچوب تحليل » ابراز داشته، بيان کرده است. نگاه کنيد به
Reply to Denzin and Keller’, Contemporary Sociology-An Internationa! Journal of Reviews 10 (1981), 60-8.
3. respone presence
4. See Erving Goffman, The Interaction Order’, American Sociological Review 48 (1983), 3.
5. T. Burns, Erving Goffman (London: Routledge, 1992), p. 6.
6. microanalysis
7. euphoria
8. working consensus
9. تز دکتراي گافمن با نقل قولي طولاني از زيمل آغاز مي شود که در آن زيمل اشاره مي کند که « شمار بي حدي از اشکال کمتر آشکار ارتباط و انواع تعامل » بايد به همراه « اشکال و ساخت هاي بزرگ اجتماعي » مورد توجه جامعه شناسان قرار بگيرد. زيمل در ادامه مي نويسد « اينکه افراد به يکديگر نگاه مي کنند و به يکديگر حسادت مي ورزند، اينکه با يکديگر نامه مبادله مي کنند و غذا مي خورند، اينکه افراد بدون توجه به منافع عيني و واقعي خود يکديگر را فردي مطلوب يا نامطلوب تلقي مي کنند، اينکه حق شناسي در مقابل اعمال ايثارگرايانه ابراز شده و باعث اتحاديه هاي تجزيه ناپذير مي شود، اينکه فردي براي پيدا کردن خيابانِ خاصي از ديگري سؤال مي کند، و اينکه افراد براي يکديگر لباس به تن کرده و خود را براي ديگران مي آرايند - تمام طيف و گستره ي روابط که از شخصي نسبت به شخص ديگر ابراز مي شود و ممکن است لحظه اي يا دائمي، از روي عمد يا به طور غير عمد بوده، پيامدهايي گذرا يا ماندگار داشته باشند ( و اينکه اعمال به طور تصادفي و اتفاقي انتخاب شده باشند يا نه ) همگيِ آنان پيوسته انسان ها را به يکديگر پيوند مي دهند. در اينجاست که تعامل بين اتم هاي جامعه اتفاق مي افتد. همه ي اين تعامل ها شرحي است از انعطاف پذيري و غير قابل انعطاف بودن، تمام جلوه ها و سازگاري هاي زندگيِ اجتماعي که بسيار جالب و در عين حال بسيار اسرار آميز است. »
G. Simmel, The Sociology of Georg Simmel (Glencoe, 1L: Free Press, 1960). p. 10.
10. externality
11. See Chapter 5 of E. Goffman, Relations in Public (Harmondsworth: Penguin Books, 1972).
remedial intrechange. 12
13. supportive interchange
14. See Chapters 3 and 4 of Goffman, Relations in Public.
15. شرح جامع تري از اين امر را مي توان در مقاله ي زير يافت:
Replies and Responses’ in E. Goffman, Forms of Talk (Oxford: Blackwell, 1981).
16. See Burns, Erving Goffman, p. 82.
17. civil inattentive
18. P. Manning, Erving Goffman and Modem Sociology (Combridge: Polity Press, 1992).
19. من شرحي از اين واژه ها و اصطلاحات را در جاي ديگر ارائه کرده ام، نگاه کنيد:
R. Williams, Coffman"s Sociology of talk’ in J. Ditton (ed. ), The View from Goffman (London: macmillan, 1980).
20. See R. J. Anderson, J. A. Hughes, and W. W. Sharrock, The Sociology Game: An Introduction to Sociological Reasoning (London: Longman, 1985).
21. Goffman, Reply to Denzin and Keller’, p. 62.
22. two-selves
23. performer
24. self-as-performer
25. « در اين گزارش فرد به واسطه ي موارد ضمني و نهفته ي خود، به دو بخش مهم و اساسي تقسيم مي شود: بخش بازيگر، سازنده ي مکرر تأثيرات و اثراتي که منجر به صحنه آورده شدن کارها و وظايف کاملاً انساني مي گردد، بخش ديگر نقش است، چهره اي که نوعاً چهره اي خوب و مطلوب است و بازيگر قصد دارد حيات، نقاط قوت و ديگر کيفيت هاي مطلوب آن را زنده کرده و به وجود آورد. صفات و ويژگي هاي بازيگر با صفات و ويژگي هاي نقش اساساً متفاوت است، با اين همه هر دو اين مجموعه ها به لحاظ اجرا داراي معاني خاص خود هستند و بايد به کار خود ادامه دهند. »
E. Goffman, Asylums: Essays on The Social Situation of Mental Hospital Patients and Other Inmates (Homiondsworth: Penguin, 1961). p. 244.
26. Ibid.
27. See The Underlife of a Public Institution’ in Goffman, Asylums, pp. 157-280.
28. C. Battershill, "Erving Goffman as a Precursor to Post-modern sociology’, in S. H. Riggins
(ed. ), Beyond Goffman: Studies on Communication, Institution and Social Interaction (New York: Mouton de Gruyter, 1990), pp. 163-86.
29. Ibid. , pp. 163-86.
30. A. Giddens, Erving Goffman as a Systematic Social Theorist’, in A. Giddens(ed. ), Social Theory and Modem Sociology (Cambridge: Polity Press, 1987), p. 18.
31. Burns, Erving Goffman, p. 24.
32. Felicity"s Condition
33. See especially Chapters 2-4 of Frame Analysis: An Essay on the Organization of Experience (New York :Harper & Row, 1974).
34. Radio Talk: The Ways of our Errors’ in Goffman, Forms of Talk, pp. 197-330.
35. اصل عبارت چنين است "two thirds corn flakes, one thire taffy"
36. منينگ اين نکته را خاطر نشان ساخته که استعاره ي بازي و مناسک چگونه در مقابل با يکديگر قرار مي گيرند به گونه اي که « بازي بر اطلاعات، تعيين کنندگي، فريب و نظائر آن تأکيد داشته، در حالي که مناسک بر اصول اخلاقي، توجه و مراقبت و همکاري اصرار دارد. »
Manning, Erving Goffman and Modem Sociology, p. 36.
37. L. H. Lofland, Social Life in the Public Realm: a Review’, Journal of Contemporary Ethnography 17 (1989), 459.
38. Goffman, Relations in Public and Behaviour in Public Places: Notes on the Social Organization of Gatherings (Glencoe: Free Press, 1963), p. 84.
39. Goffman, Relations in Public, p. 86.
40. Lofland, Social life in the public realm’, p. 462.
41. نگاه کنيد به:
S. Cavan,Liquor License (Chicago: Aldine, 1966)
در حالي که اکنون 30 سال از عمر مطالعه و تحقيق کاوان مي گذرد و تنها محدود به ميخانه هاي ايالات متحده ي آمريکا مي شود، اما مشاهدات و تحليل هاي وي درباره ي پوپاشناسي تعاملات در چنين محيط هايي همچنان ديدگاه هاي مهمي را درباره ي آنچه در مکان هاي مشابه در اينجا و اکنون اتفاق مي افتد، ارائه مي دهد.
42. البته اين امر ممکن است براي کساني که مي خواهند از چنين محيط هايي استفاده کرده و در عين حال از نزديک با ديگران تماس داشته باشند، مشکل ساز شود. بسياري از افرادي که تنها هستند مقاومت و امتناع از تماس با ديگران را به اندازه اي شاق و سخت مي بينند که ترجيح مي دهند براي راحتي خود بدان تن در دهند.
S. Cavan, Liquor License (Chicago: Aldine, 1966).
43. Cavan, Liquor License, p. 50.
44. اين البته به معناي آن نيست که کار تعاملي را نمي توان در جريان گفتگوها و صحبت هاي سطحي به انجام رساند.
45. For example: A. MacIntyre, The Self as a Work of Art’, New Statesman, March (1969) and After Virtue (London: Duckworth, 1981); T. G. Miller, Goffman, Social Acting, and Moral Behavior’, Journal for the Theory of Social Behaviour 14 (1984), 141-63; A. Ryan, Maximising, Minimising, Moralising’, in C. Hookway and P. Pettit (eds). Action and
Interpretation (Cambridge: Cambridge University Press, 1978), pp. 65-81; R. Sennett, The Fall of Public Man (Cambridge: Cambridge University Press, 1977).
46. See Manning, Erving Goffman and Modem Sociology, p. 39; Giddens, ‘Erving Goffman as a systematic social theorist’, pp. 109-39.
47. See P. Creelan, The Degradation of the Sacred: Approaches of Cooley and Goffman", Symbolic Interaction 10 (1987), 29-56.
48. talk- in- interaction
49. See for example: H. Sacks, Lectures on Conversation (Cambridge: Blackwell, 1992); H. Sacks,
E. A. Schegloff and G. Jefferson, A Simplest Systematics for the Organization of Turn-taking
in Conversation’, Language 50 (1974), 696-735; E. A. Schegloff, The Routine as
Achievement, Human Studies 9 (1986), 111-51; E. A. Schegloff, Between Micro and Macro:
Contexts and Other Cannections’, The Micro-Macro Link, J. C. Alexander (ed. ), (Berkeley:
California University Press, 1987), pp. 207-34; E. A. Schegloff, Goffman and the Analysis of
Conversation’, E. Goffman: Exploring the Interaction Order, P. Drew and T. Wootton (eds),
(Cambridge: Polity Press, 1988), pp. 89-135; E. A. Schegloff, Reflections on Talk and Social
Structure’, Talk and Social Structure: Studies in Ethnomethodology and Conversation Analysis,
D. Boden and D. H. Zimmerman (eds), (Cambridge: Polity Press, 1991), pp. 44-70.
50. Situationalist
51. In Goffman. Reply to Denzin and Keller’, p. 4.
52. Goffman, ’The Interaction Order", p. 4.
53. loose coupling
54. « پس به طور کلي، ( و صرف نظر از صفت و چگونگي آن )، آنچه حداقل در جوامع مدرن يافت مي شود پيوندهاي غير بسته « پيوندهاي باز و آزاد » - بين شيوه ها و رويه هاي تعاملي و ساختارهاي اجتماعي است، تلاشِ طبقات و قشرها و ساختارها و ايجاد مقوله هايي بزرگتر، به گونه اي مقوله ها ديگر خود نيز در جهان ساختاري ما به ازاء واقعي و مشخص پيدا نمي کند، ساختارهاي گوناگون و متفاوت وارد تعامل با يکديگر مي شوند. حتي مي توان اينگونه بيان کرد که مجموعه اي از قواعد دگرساني، يا غشائي که بين تمايزات اجتماعي متفاوت وجود داشته و بين آنان تفکيک ايجاد مي کرده، به واسطه ي وجود تعامل، امکان عمل و اجرا پيدا مي کند ».
Goffman, The Interaction Order’, p. 11.
55. Bums, Erving Goffman, p. 376.
56. See Giddens, Erving Goffman as a systematic Social theorist’, pp. 109-39.
منابعي براي مطالعه ي بيشتر
T. Burns, Ewing Goffman (London: Routledge, 1992).
J. Ditton (ed.), The View from Goffman (London: Macmillan, 1980).
P. Drew and Anthony Wootton (eds), Ewing Goffman: Exploring the Interaction Order (Cambridge: Polity Press, 1988).
P. Manning, Ewing Goffman and Modem Sociology (Cambridge: Polity Press, 1992).
Erving Goffman’s Sociology’. Special Issue of Human Studies, 12 (1 and 2), (1989).

منبع مقاله :
استونز، راب؛ (1390)، متفکران بزرگ جامعه شناسي، ترجمه ي مهرداد ميردامادي، تهران: نشر مرکز، چاپ هفتم



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط