آخرت نگري دين

کساني که مي گويند هدف دين آخرت است، معتقدند که جامعيت دين اقتضا دارد که به امر حکومت و ساختار آن نپردازد. پرداختن دين به مسأله حکومت با جامعيت آن منافات دارد؛ زيرا حکومت و سياست امور مقطعي و زودگذرند که با
پنجشنبه، 9 بهمن 1393
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آخرت نگري دين
 آخرت نگري دين

 






 

کساني که مي گويند هدف دين آخرت است، معتقدند که جامعيت دين اقتضا دارد که به امر حکومت و ساختار آن نپردازد. پرداختن دين به مسأله حکومت با جامعيت آن منافات دارد؛ زيرا حکومت و سياست امور مقطعي و زودگذرند که با جامعيت و جاودانگي دين سازگاري ندارند. اين گروه از نويسندگان و انديشوران، رسالت و اهداف دين را اخروي مي دانند و معتقدند که دين نبايد کاري به دنياي مردم داشته باشد. حکومت و تدبير امور جامعه از امور عقلاني است که عقلا از عهده آن بر مي آيند. يکي از نويسندگان معاصر مي نويسد:
حق اين است که اين جنبه حکومت يک جنبه عقلاني است يعني عاقلان قوم بايد بنشينند و با کمک يکديگر حکومت را از حيث مديريت نظم و سامان بدهند. (1)
در جاي ديگر مي گويد:
دينداران، عاشق دين خود هستند. وقتي شما عاشقانه در چيزي نظر مي کنيد اولاً، کاستي هاي آن را نمي بينيد و ثانياً، مايليد همه کمالات را در معشوق خود متجلي ببينيد، وقتي کسي عاشق دين است براي او جامعيت را مي طلبد که در واقع واجد آن نيست. دين داران از دين انتظار دارند که هم دنياي مردم را آباد کند و هم آخرت آن ها را، اما اين انتظار هيچ دليل عقلي و شرعي ندارد. اين تلقي اگر از عاشقان مقبول باشد از عاقلان قوم پذيرفته نيست. (2)

نقد و بررسي

از نظر صاحب مقاله، تحليل مفهوم حکومت ديني، دين جامعيت ندارد و دين براي آباداني دنياي مردم برنامه ندارد. از نظر او اداره امور دنيوي امري عقلاني است که عقلا بايد آن را اداره کنند، ولي اگر يک مطالعه اجمالي به منابع و متون ديني داشته باشيم، توجه و اهتمام دين به امور دنيوي کمتر از امور اخروي نيست. براي برقراري نظم و امنيت عمومي و جلوگيري از ظلم و فساد و ايجاد قسط و عدل در جامعه، دين حکم و قانون دارد. و زندگي در دنيا بخشي از حقيقت زندگي انسان است و انسان در اين دنيا، داراي حقوق و تکاليفي است که دين به آن به نحو اتم و اکمل پرداخته است و حتي فلسفه بعث رسول و انزال کتب را در تنظيم امور دنيوي انسان تبيين مي کند. حضرت امام خميني (رحمه الله) مي فرمايد:
اسلام ... مکتبي است که برخلاف مکتب هاي غير توحيدي در تمام شئون فردي و اجتماعي و مادي و معنوي و فرهنگي و سياسي و نظامي و اقتصادي دخالت و نظارت دارد و از هيچ نکته ولو بسيار ناچيز که در تربيت انسان و جامعه و پيشرفت مادي و معنوي نقش دارد فروگذار ننموده است. (3)
در جاي ديگر مي نويسد:
اسلام به اين منظور به وجود آمد که انسان، ابعاد واقعي و شأن انساني اعطا کند؛ يعني انسان را از زندگي اجتماعي، شخصي و سياسي تحول بخشد و به غناي روحي انسان ياري دهد. اسلام قادر به ايجاد چنين تحولي هست. قوانين اسلام به نيازهاي انسان پاسخ مي گويد. (4)
همان گونه که نيازهاي انساني داراي ابعاد متفاوت است، دين نيز که براي رفع نيازهاي انساني آمده است، داراي ابعاد متفاوت است و براي پاسخ گويي به نيازهاي مادي و معنوي انسان دستور دارد.
نويسنده ديگري مي گويد:
انجام کارهاي اصلاحي و تکميل دنيا در سطح مردم، دور از شأن خدا و تنزل دادن مقام پيامبر به حدود مارکس و پاستور و گاندي است. (5) ولي بايد گفت: در نظام ارزشي اسلام که مبتني بر توحيد ربوبي است، تربيت و پرورش انسان و اصلاح امور اجتماعي، فردي، سياسي و حقوقي جامعه انساني از شئون ربوبيت توحيدي است. پيامبران از طرف خداوند مأموريت دارند که جامعه انساني را تربيت کنند. اين مربي گري مقام پيامبران را نه تنها تنزل نمي دهد، بلکه پيامبر به عنوان خليفه خداوند به تنظيم امور جامعه انساني مي پردازد.

دليل ديدگاه آخرت نگري دين

يکي از نظريه پردازان ضمن تفکر، در استدلال به آيات قرآن کريم مبني بر اين که دين براي امور دنيوي مردم برنامه ندارد و هدف دين، خدا و آخرت بوده است، مي نويسد:
«ماحصل کلام آن که، آنچه از مجموعه آيات و سوره هاي قرآن بر مي آيد، قسمت اعظم و اصلي آن بر محور دو مسأله خدا و آخرت است. خدا به صورت پذيرش و پرستش او و آخرت به صورت قبول قيامت و زندگي دو گونه آن دنيا. ضمن آن که احکام فقهي، کمتر از دو درصد آيات قرآن را به خود اختصاص داده است، شما هر صفحه را باز کنيد و هر سوره قرآن را بخوانيد، کمتر اتفاق مي افتد که بيان و بحثي، درمان و دردي غير عذاب و ثواب آخرت همراه با توحيد و معرفت و عبادت خدا در ميان باشد. همه جا به طور مستقيم و يا غيرمستقيم و تصريحاً و تلويحاً درد خدا و آخرت است که عنوان مي گردد يا تعليم و تذکر به خاطر انذار واثبات. قرآن که ثمره و خلاصه دعوت و زبان رسالت است، نه تنها سفارش و دستوري براي دنيا نمي دهد، بلکه ما را ملامت مي کند که چرا اين اندازه به دنيا مي پردازيد و آخرت را که بهتر است و ماندگارتر فراموش و رها مي کنيد». (6)
از منظر ايشان دين براي خدا و آخرت برنامه دارد و تدبير امور جامعه و برقراري نظم و امنيت و برقراري عدالت اجتماعي و ثبات سياسي در جامعه از امور دنيوي محسوب مي شود و در گزاره هاي ديني جايگاه ندارد.

نقد و بررسي

ولي اين نظريه با اين پرسش مواجه مي باشد که: اگر شأن دين پرداختن به خدا و آخرت باشد، آيات و رواياتي که براي تنظيم روابط فردي و اجتماعي و روابط خانوادگي و روابط حکومت و مردم وجود دارد، چگونه توجيه مي شود؟ حال آن که يک نگاه گذرا به قرآن و سنت، بيانگر آن است که آموزه هاي ديني مربوط به ابعاد اجتماعي دين، به مراتب حجم بيش تري را نسبت به متون مرتبط به ابعاد فردي به خود اختصاص داده است. تعاليم آسماني تنها محدود به عبادت نمي باشد، بلکه در حوزه حقوق، سياست و اداره جامعه نيز نظر دارد. آيات الاحکام و احکام کيفري، بخشي از حقيقت قرآن است که ناظر به تنظيم امور دنيوي مردم است.
امام خميني (رحمه الله) در اين باره مي فرمايند:
نسبت اجتماعيات قرآن با آيات عبادي آن، از نسبت صد به يک هم بيش تر است. از يک دوره کتاب حديث، که حدود پنجاه کتاب است و همه ي احکام اسلام را در بر دارد، سه - چهار کتاب مربوط به عبادات ... است؛ مقداري از احکام هم مربوط به اخلاقيات است؛ بقيه همه مربوط به اجتماعيات، اقتصاديات، حقوق و سياست و تدبير جامعه است. (7)
بنابراين، نظريه اخروي دانستن گزاره هاي ديني صحيح به نظر نمي رسد. بلکه دين جامعيت دارد و براي ابعاد و شئون مختلف زندگي انسان و ا نواع روابط آن حکم و قانون دارد. آموزه هاي ديني در مورد تنظيم مناسبات و روابط انسان در امور دنيوي، کمتر از ارشاد و هدايت دين نسبت به اخروي نيست. طبق فرمايش حضرت امام خميني (رحمه الله) نسبت اجتماعيات قرآن به امور عبادي از صد به يک هم بيش تر است؛ گرچه در بعضي از جملات امام خميني (رحمه الله) در مقام تبيين مقاصد و اهداف انبيا نيز مطالبي ديده مي شود که دين براي اصلاح امور اخروي آمده است و دنيا از مقاصد بعثت خارج است. ايشان مي فرمايد:
آنهايي که گمان کردند نبي ختمي و رسول هاشمي صلي الله عليه و آله دعوتش داراي دو جنبه است؛ دنيايي و آخرتي، و اين را مايه سرافرازي صاحب شريعت و کمال نبوت فرض کرده اند، از ديانت بي خبر واز دعوت و مقصد نبوت عاري و بري هستند. دعوت به دنيا از مقصد انبياي عظام به کلي خارج [است]. (8)
حضرت امام خميني (رحمه الله) در بيان فوق مي خواهد بفرمايد: که دنيا و غرق شدن به شهوات و تمايلات نفساني از مقاصد انبيا خارج بوده است. گرچه هدف اصلي بعثت انبيا و نزول وحي، معرفة الله و برگشت به توحيد است، اما اين به معناي عدم توجه دين و انبيا به امور دنيوي نيست. انبياي عظام براي برقراري عدالت و اصلاح امور جامعه مبارزه مي کردند. امام خميني (رحمه الله) مي فرمايد:
گمان نبايد بشود که اسلام آمده است براي اين که اين دنيا را اداره بکند يا آمده است فقط براي اين که مردم را متوجه به آخرت بکند يا آمده است که مردم را آشناي به معارف الهيه بکند. محدود کردن، هر چه باشد خلاف واقعيت است. انسان غير محدود است و مربي انسان غير محدود است و نسخه تربيت انسان که قرآن است، غير محدود است. (9)
بنابراين محدود نمودن آموزه هاي ديني در يک بُعد از حيات انسان که همان بُعد اُخروي باشد، برخلاف نص قرآن و سنت و سيره پيامبر اعظم است. همان گونه که انسان داراي ابعاد گوناگون است، دين نيز براي ابعاد گوناگون بشر فرود آمده است. اگر دين معطوف به آخرت باشد، سيره سياسي پيامبر و اجرايي احکام توسط آن حضرت توجيه ديني نخواهد يافت و حال آن که سنت و سيره پيامبر خود دليل و منبع دين شناختي محسوب مي شود که دين نظارت و دخالت در امور دنيوي مردم داشته است.

پي‌نوشت‌ها:

1. دين و حکومت، ص 172.
2. همان، ص 174.
3. صحيفه امام، ج 21، ص 402-403.
4. همان، ج 4، ص 242.
5. مجله ي کيان، مقاله ي: «آخرت و خدا هدف بعث انبيا»، مهدي بازرگان، ش 28، ص 48.
6. همان، ص 60.
7. ولايت فقيه، ص 11.
8. آداب الصلوة، ص 45.
9. صحيفه امام، ج 12، ص 422.

منبع مقاله :
حبيبي، ضامن علي، 1389، مباني کلامي حکومت ديني در انديشه امام خميني (س)،تهران: مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني(س)، اول



 

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.