ابوهريره گفته است که در محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بودم در حالي که آيه ي شريفه ي ذيل نازل شده بود (اِنَّمَا أَنتَ مُنذِرٌ وَلِكُلِّ قَوْمٍ هَادٍ) ؛ همانا تنها تو انذار دهنده هستي و براي همه ي اقوام، هدايت گر خواهي بود. (1)
رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) آيه را براي ما قرائت کرد و سپس فرمود: أنا المُنذر؛ من انذار دهنده [از عذاب الهي] هستم. آيا شما « هدايت گر همه مليت ها و اقوام » را مي شناسيد؟ ابوهريره پاسخ داد: نه. حضرت فرمود: آن کس که نعلين ها را مي دوزد [و وصله مي کند.] سرها به آن جانب دراز شد. ناگاه ديدند علي بن ابي طالب (عليه السلام) از غرفه بيرون آمد و در دستش کفش هاي پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) است. سپس پيامبر رو به ما کرد و فرمود: آگاه باشيد او ابلاغ کننده دستورهاي من است. او پيشواي بعد از من است. او شوهر دخترم و پدر دو سبط من [حسن و حسين (عليه السلام)] است. پس ما اهل بيتي هستيم که خداوند پليدي را از ما دور داشته است و ما را پاک و پاکيزه نموده است. او بعد از من براي توجيه حقيقي و تأويل خواهد جنگيد؛ همان طور که من براي باوراندن اصل قرآن جنگيدم. او رهبري است که پدر امامان راستين بعد از من است. سؤال شد: اي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)! جانشينان بعد از تو چند نفرند؟ رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پاسخ داد: آنان دوازده نفر همانند جانشينان بعد از موسي (عليه السلام) در ميان بني اسرائيل اند... سپس فرمود: از مجموعه ما [اهل بيت و امامان راستين] مهدي اين امت است. تنها کسي است که خداوند به واسطه او زمين را پر از داد و عدل خواهد نمود؛ همان گونه که از ستم و جور پرگشته باشد. زمين از وجود پربرکت جانشينان من هرگز خالي نخواهد ماند، زيرا اگر چنين شود زمين اهلش را فرو مي برد. (2)
حال با توجه به آن چه مطرح شد به ذکر برخي از آن احاديث دل پذير مي پردازيم تا در دل ما و امت اسلامي اميد بيشتري ايجاد گردد و آمادگي پذيرش آن رستاخيز عدالت گستر را در خويشتن دريابيم. ابتدا احاديث شيعي به ترتيب از چهارده معصوم نقل مي شود که همگي از کتاب ها و مجامع شناخته شده شيعي است و از اطمينان بيشتري برخوردار است، زيرا شيعه ي اثناعشر تبلور مکتب خود را به هنگام ظهور آن نور الهي مي داند و قدرت يداللهي که بتواند همه ي ناپاکي ها را بزدايد و پاکي و طهارت را جايگزين گرداند، فقط توسط او اِعمال خواهد شد و بس. آن چه را که ما در زمان غيبت کبري انجام مي دهيم اداي تکليف و وظيفه شرعي است که بايد با تمام وجود به آن اهميت دهيم و در احياي اسلام ناب و آثار پربرکت اهل بيت کوتاهي نکنيم. سپس رواياتي را خواهيم آورد که بزرگان اهل سنت بدان اعتماد نموده اند تا آناني که در اين وادي مي خواهند گامي بردارند و در تحقّق آن وعده ي الهي نقشي داشته باشند اطمينان بيشتري به خود راه دهند و هم گام با بقيّة الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) در صلح جهاني و ايجاد امنيت همه جانبه توفيق بيشتر به دست آورند و شاهد وعده هاي شيرين وحي الهي و گفته هاي رسول گرامي اسلام باشند.
الف) روايات شيعه
1. پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)
* عن حذيفة بن اليمان قال سمعتُ رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) يقول: وَيحَ هَذِهِ الأّمَّةِ مِن مُلُوکٍ جَبَابِرَةَ کَيفَ يَقتُلُونَ وَ يَطرُدُونَ المُسلِمِينَ إَلّا مَن أَظهَرَ طَاعَتَهُم فَالمُؤمِنُ التَّقِيُّ يُصَانِعُهُم بِلِسَانِهِ وَ يَفِرُّ مِنهُم بِقَلبِهِ فَإِذَا أَرَادَ اللهُ تَبارَکَ وَ تَعالي أَن يُعِيدَ الإِسلامَ عَزِيزاً قَصَمَ کُلَّ جَبِّارٍ عَنِيدٍ وَ هُوَ القَادِرُ عَلَي مَا يَشَاءُ وَ أَصلَحَ الأّمَّةَ بَعدَ فَسَادِهَا.يَا حُذَيفَةُ لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيَا إِلّا يَومٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ اليَومَ حَتَّي يَملِکَ رَجُلٌ مِن أَهلِ بَيتِي يُظهِرُ الإِسلامَ وَ لا يُخلِفُ وَعدَهُ وَ هُوَ عَلي وَعدِهِ قَدِيرٌ (3) حذيفة بن يمان گفته است شنيدم پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: واي بر اين امت از جناياتي که توسط پادشاهان ستم گر بر آنان وارد مي شود که چگونه مسلمانان را مي کشند و در به در مي نمايند؛ مگر آناني که (عمل به تقيه کنند) به ظاهر اطاعت کنند و لکن روح و روانشان به شدّت ناراحت باشد. پس انسان مؤمِن متّقي با زبان خويش سازش مي کند و لکن با قلب و روحش از آنان دوري مي نمايد. پس آن گاه که خداوند – تبارک و تعالي – بخواهد [آيين] اسلام را برگرداند و عزيز کند، هر ستم گر منحرف جائر را نابود مي نمايد. خداوند، قدرت مندي است که هرجا بخواهد قدرت خويش را به کار مي گيرد و امور امت خويش را بعد از فاسد شدن اصلاح مي نمايد.
اي حذيقه! چنان چه از عُمر روزگار باقي نمانده باشد مگر يک روز، خداوند سبحان آن روز را آن قدر طولاني مي کند تا آن که مردي از خاندان من قدرت پيدا کند و آيين اسلام را جلوه بخشد و در همه جا دين اسلام حاکم گردد. آن روز وعده ي خداوند محقق مي شود و خلافش نخواهد شد. خداوند جهت تحقق وعده هاي خويش توان مند است.
• ابوسعيد خدري گفته است رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: تَتَنَعَّمُ أُمَّتِي فِي زَمَنِ المَهدِيِّ نِعمَةً لَم يَتَنَعَّمُوا مِثلَهَا قَطُّ تُرسَلُ السَّمَاءُ عَلَيهِم مِدرَاراً وَ لا تَدعُ الأَرضُ شَيئاً مِن نَبَاتِهَا إِلّا أَخرَجَتهُ؛ المال کدوس يقوم الرجل فيقول: يا مهدي أعطني فيقول: خذ؛ (4) در زمان ظهور و حاکميت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف) همه امت از نعمت هايي برخوردار خواهند شد که هرگز کسي آن را نديده است. آسمان بارش هاي پي در پي را مي فرستد و زمين هم هر چه را در دل دارد بيرون مي آورد. اموال و دارايي فراواني جمع و انباشته مي شود به طوري که شخص از حضرت درخواست کمک مي کند و قائم آل محمد بدون هيچ تأمّلي مي گويد: بگير و بهره مند شو.
2. اميرمؤمنان، علي (عليه السلام):
• عَن کُمَيلِ بنِ زيادٍ قال دَخَلتُ علي أميرِ المؤمنينَ – عليه السلامُ – وَ هُوَ يَنکثُ في الأرضِ فقلتُ له: يا مولاي ما لکَ تَنکثُ الأرضَ أرِغبَةً فيها؟ فقال: و اللهِ ما رَغِبتُ فيها ساعةً قطُّ ولکنّي أُفَکِّرُ في التاسِعِ مِن وُلدِ الحسينِ هُوَ الذي يَمَلأُ الأرضَ قِسطاً وَعدلاً کما مُلِئَت ظُلماً وَ جَوراً تَکونُ له غيبةٌ يَرتابُ فيها المُبطِلونَ.يَا کُمَيلِ بنِ زياد لابُدّ لِله في أرضِه مِن حُجّة إمّا ظاهر مشهور شخصه و إمّا باطن مغمور لکيلا تبطل حجج الله؛ (5) کميل بن زياد (رحمه الله) گفته است: بر مولايم اميرمؤمنان (عليه السلام) وارد شدم. او را متفکر و حيرت زده ديدم، در حالي که انگشت خود را در خاک فرو مي برد و بيرون مي آورد. عرض کردم يا اميرمؤمنان (عليه السلام)! چگونه است شما را متفکر و متعمق در زمين مي بينم؟ آيا نسبت به آن تمايلي پيدا کرده ايد؟! فرمود: نه والله، هرگز! نه راغب بوده ام و نه راغب دنيا گشته ام، ولي درباره ي نهمين فرزندي که از صلب حسين است [و يازدهمين نفر از اولاد من است] فکر مي کنم. او (مهدي) کسي است که زمين را پر از عدل و داد مي نمايد پس از آن که از ظلم و ستم پر شده باشد. براي او غيبتي است که گروه باطل در آن ترديد مي کنند و گمراه مي گردند.
اي کميل! به طور حتم خداوند سبحان کره ي زمين را بدون حجت و امام نخواهد گذاشت. حجّت الهي يا آشکار و شناخته شده است و داراي صفات معروف و مشهور است و يا اين که از ديده ها پنهان و ناشناخته است تا اين که وجود حجت هاي الهي محفوظ بماند و از بين نرود.
• عبدالعظيم حسني از حضرت جواد الائمه (عليه السلام) و او از پدران خويش و از امير مؤمنان (عليه السلام) نقل کرده است که فرمود: براي قائم ما غيبتي است طولاني و گويا شيعه را مي بينم که در غيبت قائم (عليه السلام) همانند گله گوسفند به دنبال چوپان خود هستند و او را نمي يابند. بدانيد هر کس که در غيبت قائم ثابت قدم در دين باشد و به خاطر طولاني شدن آن، دچار قساوت قلب نشود، او در قيامت همراه من و در درجه من خواهد بود. سپس فرمود: همانا زماني که قائم ما قيام کند بيعت احدي بر گردن او نخواهد بود. از اين رو ولادتش مخفيانه و خودش تا لحظه ظهور، از ديده ها پنهان است. (6)
3. فاطمه ي زهرا (عليها السلام)
• عن سهل بن سعد الأنصاري قال سألتُ فاطمَة بنت رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم) عن الأئمّة، فقالت:کان رسول الله – صلّي الله عليه و آله و سلّم – يقول لعلّي – عليه السلام -:
يَا عَلِيُّ أَنتَ الإِمَامُ وَ الخَلِيفَةُ بَعدِي وَ أَنتُ أُولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَيتُ فَابنُکَ الحَسَنُ أَولي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي الحَسَنُ فَالحُسَينُ أَولي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي الحُسَينُ فَابنُهُ عَلِيُّ بنُ الحُسَينِ أَولي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي عَلِيٌّ فَابنُهُ محمد أَولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي محمد فَابنُهُ جَعفَرٌ أَولي بِالمُؤمِنِينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي جَعفَرٌ فَابنُهُ مُوسَي أولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي مُوسَي فَابنُهُ عَلِيٌّ أَولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي عَلِيُّ فَابنُهُ محمد أولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي محمد فَابنُهُ عَلِيُّ أَولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي عَلِيٌّ فَابنُهُ الحَسَنُ أَولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم فَإِذَا مَضَي الحَسَنُ فَالقَائِمُ المَهدِيُّ أَولي بِالمُؤمِنينَ مِن أَنفُسِهِم يَفتَحُ اللهُ بِهِ مَشَارِقَ الأَرضِ وَ مَغَارِبَهَا، فَهُم أَئِمَّةُ الحقِّ و أَلسِنَةُ الصِّدقِ، مَنصُورٌ مَن نَصَرَهُم، مَخذولٌ مَن خَذَلَهُم؛ (7) سهل بن سهد أنصاري گفته است: از دختر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، فاطمه اطهر (عليها السلام) راجع به امامان معصوم [عليهم صلوات الله] پرسيدم. فاطمه زهرا (عليها السلام) فرمود: پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به علي (عليه السلام) فرمود: اي علي! تو امام و جانشين بعد از من خواهي بود. براي تو ولايت و اختيار [خاص] نسبت به مؤمنان مي باشد. آن گاه که تو از دنيا رفتي فرزندت، حسن داراي چنين منصبي است و همان ولايت و اختيار نسبت به مؤمنان برايش مي باشد و چون عمرِ حسن به پايان رسد حسين، امام است و ولايت بر مؤمنان از آن اوست و چون حسين از دنيا رود فرزندش، علي [بن الحسين] امام است و ولايت بر مؤمنان از آن اوست و چون علي از دنيا رفت فرزندش، محمد [بن علي] امام است و ولايت بر مؤمنان از آن اوست و چون محمد از دنيا رود فرزندش، جعفر [بن محمد] پيشواست و ولايت از آن اوست. سپس چون عمرِ جعفر به پايان رسد فرزندش، موسي [بن جعفر] امام است و ولايت به او داده خواهد شد. آن گاه چون موسي از دنيا رود فرزندش، علي [بن موسي] امام است و ولايت بر مؤمنان از آن اوست و چون عمرِ او به پايان رسد فرزندش، محمد [بن علي] امام خواهد شد و ولايت براي اوست و چون امامت محمد به پايان رسد، فرزندش، علي [بن محمد] امام است و چون علي از دنيا رود فرزندش، حسن [بن علي] امام و ولي امر است و آن گاه که عمر حسن به پايان رسد فرزندش، حسن [بن علي] امام و ولي امر است و آن گاه که عمر حسن به پايان رسد فرزندش، قائم [آل محمد] و مهدي، امام خواهد شد و ولايت بر مؤمنان از آن اوست. خداوند منّان به واسطه او [تمام کره زمين] مشرق و مغرب جهان را فتح خواهد کرد و بر روي مکتب پرفروغ اسلام خواهد گشود. پس اينان امامان [معصوم] و پيشوايان واقعي منصوب از حضرت حق - جلّ و علا - هستند. اينان زبان گوياي حقّند. آن هايي که به ياري آنان برخيزند ياري خواهند شد و پيروز مي گردند و کساني که آنان را خوار و ذليل بدارند خود قرباني خذلان و سياه بختي مي شوند.
• يونس بن ظبيان گفته است محضر امام صادق (عليه السلام) رسيدم. ايشان از پدران بزرگوار و جدش، حسين بن علي – صلوات الله عليهم – نقل کرد: ازمادرم شنيدم که فرمود: چون تو را به دنيا آوردم پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) بر من وارد شد. من تو را در پارچه ي زردي پيچيدم و به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دادم. آن حضرت پارچه زرد را به دور انداخت و پارچه ي سفيدي را گرفت و تو را در آن پيچيد. آن گاه اذان در گوش راست و اقامه در گوش چپ گفت. سپس فرمود: فاطمه! او را بگير [و توجه کن]، زيرا او پدر امامان [معصوم در آينده] خواهد بود. نُه نفر از پيشوايان راستين و نيکوکار از او هستند و نُهمين آن ها مهدي آنان خواهد بود. (8)
4. امام حسن مجتبي (عليه السلام)
* اصبغ بن نباته گفته است: از مولايم، حسن بن علي (عليهما السلام) شنيدم که فرمود: الأَئِمَّةُ بَعدَ رَسُولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) اثنَا عَشَرَ، تِسعَةٌ مِن صُلبِ أَخِي الحُسَينِ وَ مِنهُم مَهدِيُّ هَذِهِ الأُمَّة؛ امامان بعد از پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) دوازده نفرند. نُه نفر آنان از نسل برادرم، حسين هستند و از جمله ي آن ها مهدي اين امت خواهد بود. (9)* عميرة بنت نفيل نقل کرده است از امام حسن مجتبي (عليه السلام) که فرمود:
لا يَکُونُ هَذَا الأَمرُ الَّذِي تَنتَظِرُونَ حَتَّي يَبرَأَ بَعضُکُم مِن بَعضٍ وَ يَلعَنَ بَعضُکُم بَعضاً وَ يَنفُلَ بَعضُکُم فِي وَجهِ بَعضٍ وَ حَتّي يَشهَدَ بَعضُکُم بِالکُفرِ عَلَي بَعضٍ. قُلتُ: مَا فِي ذَلِکَ خَيرٌ؟ قَالَ (عليه السلام): الخَيرُ کُلُّهُ فِي ذَلِکَ، عِندَ ذَلِکَ يَقُومُ قَائِمُنَا فَيَرفَعس ذَلِکَ کُلَّه؛ (10) قيام و ظهور حجت ما واقع نخواهد شد تا اين که اختلاف هاي ميان شما شدّت پيدا کند. برخي از شما از برخي ديگر بي زاري جويد و يک ديگر را نفرين کند و به نشانه تنفر آب دهان به صورت يک ديگر اندازند تا آن جا که برخي به کفر بعضي ديگر گواهي دهند. راوي گفت: در آن هنگام هيچ گونه خيري متصور نخواهد بود؟!
امام مجتبي (عليه السلام) فرمود: همه ي خوبي ها در آن است، زيرا قائم ما به پا مي خيزد و قيام مي کند و همه زشتي ها را محو و نابود خواهد کرد.
5. امام حسين (عليه السلام)
• عبدالرحمان بن سليط گفته است در محضر سالار شهيدان، حسين بن علي (عليهما السلام) بودم که فرمود:مِنَّا اثنَا عَشَرَ مَهّدِيّاً، أَوَّلُهُم أَميِرُ المُؤمِنينَ عَلِيُّ بنُ أَبِي طُالِبٍ وَ آخِرُهُم التُّاسِعُ مِن وُلدِي وَ هُوَ القَائِمُ بِالحقِّ يُحيِي اللهُ تَعَالي بِهِ الأَرضَ بَعدَ مَوتِهَا وَ يُظهِرُ بِهِ دِينَ الحَقِّ عَلَي الدِّينِ کُلِّهِ وَ لَو کَرِهَ المُشرِکُونَ، لَهُ غَيبَةٌ يَرتَدُّ فِهَا قَومٌ وَ يَثبُتُ عَلَي الدِّينِ فِيهَا آخَرُونَ فَيُؤذَنَ وَ يُقَالُ لَهُم « مَتي هَذَا الوَعدُ إِن کُنتُم صادِقِينَ » أَمَا إِنُّ الصَّابِرَ فِي غَيبَتِهِ عَلَي الأَذَي وَ التَّکذِيبِ بِمَنزِلَةِ المُجَاهِدِ بِالسَّيفِ بَينَ يَدَي رَسُولِ اللهِ (صلي الله عليه و آله و سلم)؛ (11)
از ما (اهل بيت) دوازده نفر مهدي اين امت هستند. اولين آنها اميرمؤمنان، علي بن ابي طالب (عليه السلام) و آخرين آن ها نُهمين نفر از فرزندان من است. او برپادارنده ي حق خواهد بود. خداوند به واسطه او زمين مرده (خشک و بي برکت) را زنده مي کند و با وجود پربرکت او آيين حق را بر همه ي اديان غلبه مي بخشد؛ گرچه براي مشرکان ناخوشايند باشد. براي او غيبتي [طولاني] در پيش است؛ به طوري که برخي نسبت به وجود وي ترديد مي نمايند و برخي ديگر نسبت به او ثابت قدم خواهند ماند و لکن آزار و اذيّت مي بينند. به آنان گفته مي شود: « چه زماني وعده خدا [يعني ظهور حضرت مهدي (عجل الله تعالي فرجه الشريف)] خواهد رسيد چنان چه شما راست گو و صادق هستيد؟!؟ » آگاه باشيد همانا کسي که در غيبت او در برابر اذيت ها و تکذيب ها صبر و مقاومت کند همانند مبارزي است که در مقابل پيامبر خدا (عليه السلام) در راه خدا شمشير مي زند و مبارزه مي نمايد.
6. امام سجاد (عليه السلام)
• عَن سالِمِ الأَشَلِّ قال: قال عليُّ بنُ الحسينِ (عليه السلام):نَظَرَ موسَي بنُ عمرانَ في السِفرِ الأوّلِ إلي ما يُعطي قائمَ آل محمّدٍ مِن التَمکينِ والفَضلِ فقال مُوسي (عليه السلام): رَّبِّ اجعَلني قائمَ آلِ محمّدٍ. فقيل له: إِنَّ ذلک من ذُرّيَّةِ أَحمَدَ.
ثُمّ نَظَرَ في السِفرِ الثاني فوَجَدَ فيه مِثلَ ذلک فقالَ مِثلَه، فقيل له مُثلُ ذلک.
ثمّ نظر في السِفرِ الثالثِ فَرأَي مِثلَه فقال مثلَه، فقيل له مثلُه؛ (12) سالم أشل گفته است: از امام زين العابدين (عليه السلام) شنيدم که فرمود: حضرت موسي بن عمران – عليه السلام – به کتاب اول خود نگاه کرد. در آن جا جايگاه و مقام والاي قائم آل محمد – عجّل الله تعالي فرجه الشريف – و مکنت و قدرت و فضائل اعجاب انگيزي را مشاهده کرد، از خداوند درخواست کرد او را قائم آل محمد قرار دهد. خطاب آمد: موسي! آن قائم از نسل و ذريه ي احمد خواهد بود. او بار ديگر به کتاب دوم مراجعه کرد، همان مطلب را بار دوم ديد و از خداوند درخواست کرد که همان پاسخ را شنيد. سپس در کتاب سوم نگريست همان مطالب زيبا را ديد. درخواست خويش را براي سومين بار مطرح کرد، ولي همان پاسخ اول خداوند براي او تکرار شد.
7. امام محمد باقر (عليه السلام)
• عَن جابرٍ قال: أَقبلَ رَجلٌ إلي أبي جعفرٍ (عليه السلام) و أنا حاضِرٌ فقال: رَحِمَک الله اِقَبِض هذه الخُمسمائةِ درهمٍ فَضَعها في مَوضِعِها فإنّها زکاةُ مالي، فقال له أَبو جَعفرٍ (عليه السلام): بل خُذها أنتَ فَضَعها في جِيرانِک و الأَيتام و المَساکينِ و في إخوانِک من المسلمين إنَّما يکونُ هذا إذا قامَ قائِمُنا فإنّه يُقَسِّمُ بالسويّةِ وَ يَعدِلُ في خَلقِ الرحمنِ البَرِّ مِنهم والفاجِرِ، فمَن أَطاعَه فقد أطاعَ الله، و مَن عَصاه فقد عَصَي الله فإنِّما سُمِّيَ المهديِّ لأنّه يُهدي لأَمرٍ خَفيٍّ يَستَخرِجُ التوراةَ و سائرَ کُتِبِ الله من غارٍ بأنطاکيّةِ فَيَحکُمُ بينَ أهلِ التوراةِ بالتوراةِ وبينَ أهلِ الإنجيلِ بالإنجيلِ و بينَ أهلِ الزَبورِ بالزبورِ و بين أهلِ الفُرقانِ بالفُرقانِ و تُجمَعُ إليه أموالُ الدنيا کلُّها ما في بَطنِ الأرضِ و ظَهرِها فَيَقول للناس: تَعالَوا إلي ما قَطَعتُم فيه الأرحامَ وَ سَفَکتُم فيه الدماءَ و رَکبتُم فيه مَحارمَ اللهِ فيُعطي شيئاً لم يُعطَ أحدٌ کان قبله قال: و قال رسولُ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) و هو رَجلٌ منّي اسمُه کَاسمي يَحفَظُنِي الله فيه و يَعملُ بسُنَّتي يَملأُ الأرضَ قِسطاً وَ عَدلاً و نوراً بعد ما تَمتَليُّ ظلماً و جوراً و سُوءاً؛ (13) جابر بن عبدالله انصاري گفته است: در محضر امام محمد باقر (عليه السلام) بودم که مردي وارد شد. او رو به امام خويش کرد و گفت: رحمت و برکات خدا بر تو باد. اين مبلغ پانصد درهم را از من بگيريد و در جاي خود صرف نماييد، زيرا اين مبلغ، زکات اموال من است. امام باقر (عليه السلام) فرمود: خود آن را بگير و براي همسايگان و ايتام و فقرا و برادران نيازمند مسلمان خود مصرف نما.همان آن چه را که تو مي پنداري که بايد به دست امام خويش برساني [و آن را در راستاي حاکميت مصرف نمايد] همانا زماني است که قائم ما ظهور کند. او اين گونه اموال را به طول مساوي و با عدالت در ميان مخلوق خداي رحمان تقسيم خواهد کرد و به هر کدام از نيکوکاران و بدکاران سهمي عادلانه خواهد داد. پس کسي که از امام زمان خويش پيروي کند، خدا را اطاعت کرده و چنان چه از اوامر آن حضرت سرپيچي کند معصيت خدا را کرده است. همانا آن حضرت « قائم » ناميده شده است، زيرا خداوند او را به امر [مهم] پنهاني هدايت مي نمايد. او تورات و ديگر کتب آسماني را از غاري در انطاکيه بيرون مي آورد و براساس قوانين آن ها بين يهوديان با احکام تورات و ميان مسيحيان با احکام انجيل و بين پيروان داوود با احکام زبور و بين مسلمانان با احکام قرآن قضاوت خواهد نمود. آن گاه سرمايه هاي مادي دنيا [گنجينه ها، معادن و ديگر سرمايه ها] در نزد او جمع مي گردد. سپس خطاب به مردم مي فرمايد: بياييد و بگيريد چيزي را که به خاطر آن قطع رحم کرديد و روابط خويش را از بين برديد و خون يکديگر را بر زمين ريختيد و مرتکب محرمات الهي شديد.
خداوند به قائم (ما) چيزي را مي بخشد و عطا مي کند که به کسي قبل از آن عنايت نکرده است.
آن گاه امام محمد باقر (عليه السلام) از قول جدش، رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: قائم، مردي از نسل و تبار من است که نامش نام من است. خداوند چهره ي (سيره و راه) مرا در ظهور او حفظ خواهد نمود. او به سنت و روش من عمل خواهد کرد. زمين را از قسط و عدل و نورانيت پر مي کند، بعد از آن که ستم همه جا را فرا گرفته باشد.
8. امام جعفر صادق (عليه السلام)
• عَن إِسحَاقٍ بنِ عَمَّارٍ قَالَ قَالَ أبُو عَبدِ الله (عليه السلام):لِلقَائِمِ غَيبَتَانِ إحداهُما قَصيرَةٌ وَ الأُخري طَوِيلَةٌ. الغَيبَةُ الأولَي لا يَعلَمُ بِمَکانِهِ فِيهَا إلاّ خاصَّةُ شِيعَتِهِ وَ الأُخرَي لا يَعلَمُ بِمَکَانِهِ فِيهَا إِلّا خَاصَّةُ مَوَالِيهِ؛ (14) اسحاق بن عمار گفته است امام جعفر بن محمد [الصادق (عليه السلام)] فرمود: حضرت قائم (عليه السلام) داراي دو غيبت است: يکي کوتاه مدّت و ديگري دراز مدت. در نخستين غيبت هيچ کس جز شيعيان خاص از جاي ايشان خبر نخواهند داشت و در غيبت ديگر جز اوليا و دوستان خاصش از جايگاه آن حضرت اطلاعي نخواهند يافت.
• عن أبي عبدالله (عليه السلام)، إنّه سُئِلَ: هَل وُلِدَ القائِمُ؟ قَالَ: لا وَلَو أَدرَکتُهُ لَخَدَمتُهُ أَيَّامَ حَيَاتِي؛ (15) از امام صادق (عليه السلام) سؤال شد: آيا مهدي به دنيا آمده است؟! حضرت پاسخ داد نه، به دنيا نيامده است. چنان چه او را درک مي کردم در تمام دوران زندگي ام خدمت گزار او مي شدم.
• عَن أبي عبدِالله (عليه السلام) أَنّه قال: ما تُنکِرونَ أَن يَمدَّ اللهُ لصاحبِ هذا الأمرِ في العُمرِ کما مَدّ لَنوحٍ (عليه السلام) في العمرِ؛ (16) در نظر شما شگفت انگيز نباشد که خداوند عمر صاحب اين امر را طولاني نمايد؛ هم چنان که عمر نوح (عليه السلام) را طولاني نمود.
9. امام موسي کاظم (عليه السلام)
• عن جرهم بن أبي جهنة قال: سمعتُ أبَا الحسنِ موسي يقول: إِنَّ اللهَ تَبارک و تعال خَلقَ الأرواحَ قبلَ الأبدانِ بِأَلفَي عامٍ ثمّ خَلَقَ الأبدانَ بعدَ ذلک، فما تَعارَف منها في السماء تَعارفَ في الأرضِ، و ما تَناکَرَ منها في السماءِ تَناکَرَ في الأرضِ، فإِذا قامَ القائمُ وَرثَ الأخُ في الدين و لم يُورث الأخُ في الولادةِ و ذلک قول الله عزّ و جلّ في کتابه (قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ)؛ (17) (فَإِذَا نُفِخَ فِي الصُّورِ فَلَا أَنسَابَ بَيْنَهُمْ يَوْمَئِذٍ وَلَا يَتَسَاءَلُونَ). (18) و (19)جرهم بن ابي جهنه گفته است که امام هفتم، موساي کاظم (عليه السلام) فرمود: همانا خداوند – تبارک وتعالي – ارواح را دو هزار سال قبل از بدن [آدميان] خلق کرد. سپس اجساد آنان را آفريد. هر کدام از ارواح در آسمان با يک ديگر آشنا شدند. به موازات آنان اجساد مخلوقه در زمين با يک ديگر مأنوس گرديدند و آن ارواحي که با يک ديگر الفت برقرار نکردند در زمين نيز بين اجساد آنان الفت برقرار نشد. (و براساس آن) آن گاه که قائم ما قيام کند برادر [و خواهر] ديني از يک ديگر ارث مي برند و برادر [و خواهر] تني وارث يک ديگر نخواهند شد و اين همان سخن خداوند در قرآن مجيد که فرمود « مؤمنان به فلاح و رستگاري رسيدند »، [و نيز فرمود] « هنگامي که نفخه صور دميده شود هيچ يک از پيوندهاي خويشاوندي در آن روز نخواهد بود و از يک ديگر درخواست و سؤال نخواهند کرد. »
10. امام رضا (عليه السلام)
• عن دعبل بن عليّ الخزاعي يقول أَنشَدتُ مَولايَ عَلِيَّ بنَ مُوسي الرِّضَا (عليه السلام) قَصِيدَتِيَ الَّتِي أَوَّلُهَا:
مَدَارِسُ آيَاتٍ خَلَت مِن تَلاوَةٍ *** وَ مَنزِلُ وَحيٍ مُقفِرُ العَرَصَاتِ
فَلَمَّا انتَهَيتُ إِلَي قَولِي:
خُرُوجُ إِمَامٍ لا مَحَالَةَ خَارجٌ *** يَقُومُ عَلَي اسمِ اللهِ وَ البَرَکَاتِ
يُمَيِّزُ فِينَا کُلَّ حَقٍّ وَ بَاطِلٍ *** وَ يُجزِي عَلَي النَّعمَاءِ وَ النَّقِمَاتِ
بَکَي الرِّضَا (عليه السلام) بُکَاءً شَدِيداً ثُمَّ رَفَعَ رَأَسَهُ إِلَيَّ فَقَالَ لِي: يَا خُزَاعِيُّ نَطَقَ رُوحُ القُدُوسِ عَلَي لِسَانِکَ بِهَذَينِ البَيتَينِ، فَهَل تَدرِي مَن هَذَا الإِمَامُ وَ مَتَي يَقُومُ؟ فَقُلتُ: لا يَا مَولايَ إِلّا أَنِّي سَمِعتُ بِخُرُوجِ إِمَامٍ مِنکُم يُطَهِّرُ الأَرضَ مِنَ الفَسَادِ وَ يَملَؤهَا عَدلاً (کما مُلئت جوراً).
فَقَالَ: يَا دِعبِلُ! الإِمَامُ بَعدِي محمد ابنِي وَ بَعدَ محمد ابنُهُ عَلِيٌّ وَ بَعدَ عَلِيٍّ ابنُهُ الحَسَنُ وَ بَعدَ الحَسَنِ ابنُهُ الحُجَّةُ القَائِمُ المُنتَظَرُ فِي غَيبَتِهِ، المُطَاعُ فِي ظُهُورِهِ، وَ لَو لَم يَبقَ مِنَ الدُّنيَا إِلّا يَومٌ وَاحِدٌ لَطَوَّلَ اللهُ ذَلِکَ اليَومَ حتِّي يَخرُجَ فَيَملَأَهَا عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً وَ أَمَّا « مَتَي » فَإِخبَارٌ عَنِ الوَقتِ وَ لَقَد حَدَّثَنِي أَبِي عَن أَبيهِ عَن آبَائِهِ عَن عَلِيٍّ عَلَيهِمُ الصَّلاةُ وَالَّسلامُ أَنَّ النَّبِيَّ (صلي الله عليه و آله و سلم) قِيلَ لَهُ: يَا رَسُولَ اللهِ! مَتَي يَخرُجُ القَائِمُ مِن ذُرِّيَّتِکَ؟ فَقَالَ: « مَثَلُهُ مَثَلُ الَّساعَةِ لا يُجَلِّيها لِوَقتِها إِلّا هُوَ ثَقُلَت فِي السَّماواتِ وَ الأَرضِ لا تأتيکُم بَغتَةً » (20) دعبل فرزند علي خزاعي [شاعر اهل بيت] گفته است که در محضر امام علي بن موسي الرضا (عليه السلام) قصيده اي را سرودم که بيت اول آن، اين بود:
جايگاه بررسي آيات الهي و محل بحث و بررسي آن ها [مدارس]، امروز از قرائت و تلاوت وحي خالي گرديده است و محلّ نزول وحي، اقامت گاه نوجوانان مغرور و بازي گر شده است.
در ابيات آخر قصيده ام چنين گفتم:
ظهور امام زمان – عجل الله فرجه الشريف – به طور حتم تحقق مي يابد. او با نام خدا و برکات الهي به پا مي خيزد و صفوف حق و باطل را از يک ديگر جدا مي کند. به صاحبان حق، پاداش و نعمت مي دهد و آنان را گرامي مي دارد و اهل باطل را به جزاي عملشان و آنان را خوار و ذليل خواهد نمود.
چون قصيده ام را به پايان رساندم حضرت رضا (عليه السلام) گريه شديدي کرد. آن گاه سر خود را بلند کرد و رو به من فرمود: اي خزاعي! روح القدس اين دو بيت آخر را بر زبانت جاري کرد. آيا مي داني اين امام معصوم چه کسي است؟ آيا مي داني در چه زماني ظهور خواهد کرد و از پس پرده غيبت بيرون خواهد آمد؟
عرض کردم: نه سرورم، فقط شنيده ام امامي از ميان شما معصومان ظهور خواهد کرد و زمين را از فساد و پليدي پاک و پاکيزه مي کند و آن را پر از عدل و دل خواهد نمود (همان طوري که همه جهان را ظلم فرا گرفته باشد). سپس فرمود: اي دعبل! امام شما بعد از من، فرزندم، محمد است و بعد از محمدپسرش، علي است و بعد از علي فرزندش، حسن خواهد بود. امام بعد از حسن فرزندش، حجت خدا و قائم [آل محمد] است که در غيبت طولاني مردم انتظار ظهور او را مي کشد. وي در زمان ظهورش فرمانده و زمام داري است که همه کس از او اطاعت مي نمايند. چنان چه يک روز از عمر دنيا باقي نمانده باشد، خداوند – عزّ و جلّ – آن روز را طولاني مي کند تا او ظاهر شود و زمين را پر از عدل و داد کند همان طور که از ستم پر گشته باشد.
اما چه زماني ظهور خواهد کرد؟ اين امر، خبر دادن از وقت و زمان خاصي است [که در اختيار خداست]. آن گاه فرمود: پدرم از پدرش و از پدران بزرگوار تا جدمان علي [بن ابي طالب (عليه السلام)] نقل کرد که از محضر رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) سؤال شد: اي رسول خدا! چه زماني قائم [آل محمد] از نسل شما ظهور خواهد کرد؟ پيامبر گرامي اسلام فرمود: ظهور او [مهدي (عليه السلام)] همانند قيامت و رستاخيز است که هيچ کس جز او [خداوند] نمي تواند زمان آمدنش را معين کند. [قيامتي که] در آسمان ها و زمين سنگين است و فقط به صورت ناگهاني سراغ شما خواهد آمد.
11. امام محمد تقي (عليه السلام)
• عن الصقر بن ابي دلف قال سمعت أبا جعفر محمد بن علي الرضا (عليه السلام) يقول:إِنَّ الإِمَامَ بَعدِي ابنِي عَلِيٌّ، أَمرُهُ أَمرِي وَ قَولُهُ قَولِي وَ طَاعَتُهُ طَاعَتِي وَ الإِمَامُ بَعدَهُ ابنُهُ الحَسَنُ، أَمرُهُ أَمرُ أَبِيهِ وَ قَولُهُ قَولُ أبِيهِ وَ طَاعَتُهُ طَاعَةُ أَبِيهِ، ثمُّ سَکَتَ. فَقُلتُ: يَا ابنَ رَسُولِ اللهِ! فَمَنِ الإِمَامُ بَعدَ الحَسَنِ؟ فَبَکَي (عليه السلام) بُکَاءً شَدِيداً ثُمَّ قَالَ: إِنَّ مِن بَعدِ الحَسَنِ ابنَهُ القَائِمَ بِالحَقِّ المُنتَظَرِ. فَقُلتُ لَهُ: يَا ابنَ رَسُولِ اللهِ! لِمَ سُمِّيَ القَائِمَ؟ قَالَ: لأَنَّهُ يَقُومُ بَعدَ مَوتِ ذِکرِهِ وَ ارتِدَادي أَکثَرِ القَائِلِينَ بِإِمَامَتِهِ. فَقُلتُ لَهُ: وَ لِمَ سُمِّيَ المُنتَظَرَ؟ قَالَ: لأَنَّ لَهُ غَيبَةً تَکثُرُ أَيَّامُهَا وَ يَطُولُ أَمَدُها فَيَنتَظِرُ خُرُوجَهُ المُخلِصُونَ وَ يُنکِرُهُ المُرتَابُونَ وَ يَستَهزِيءٌ بِذِکرِه الجَاحِدُونَ وَ يَکذِبُ فِيهَا الوَقَّاتُونَ وَ يَهلِکُ فِيهَا المُستَعجِلُونَ وَ يَنجُو فِيهَا المُسَلِّمُونَ؛ (21) صقر بن ابي دلف گفته است که از امام ابوجعفر محمد بن علي الرضا (الجواد) شنيدم که فرمود:
امام بعد از من پسرم، علي است. دستور او، دستورمن است و سخن او، سخن من و پيروي از او، اطاعت از من خواهد بود. امام بعد از او فرزندش، حسن [بن علي] است. فرمان او، فرمان پدرش و سخن او، سخن پدرش و نيز اطاعت از او، اطاعت از پدرش خواهد بود.
سپس ساکت شد. عرض کردم: اي فرزند رسول خدا! امام بعد از حسن چه کسي است؟
امام جواد (عليه السلام) به شدت گريه کرد و بعد فرمود: امام بعد از حسن پسرش، قائم به امر حق و امام منتظر است. عرض کردم: يا بن رسول الله! چرا او « قائم » ناميده شده است؟ فرمود: چون داراي غيبتي طولاني و دراز مدت است. در آن زمان نامش از يادها مي رود؛ به طوري که عده زيادي از معتقدين به امامتش از عقيده و انديشه خود بر مي گردند. آن گاه او قيام خواهد کرد. به حضرت عرض کردم: چرا وي را « منتظر » گويند؟ فرمود: زيرا غيبتي طولاني دارد و انسان هاي مخلص در انتظار اويند و افراد شکّاک، وجود او را مردود مي شمارند و افراد منکر، نام و ياد او را به استهزا و تمسخر مي گيرند و کساني که زمان خاصي را جهت ظهورش تعيين کنند، دروغ مي گويند و شتاب زدگان در امر ظهورش به هلاکت مي رسند و افرادي که آن را پذيرفته اند در آن وقت نجات مي يابند.
12. امام علي النقي (عليه السلام)
• عَن عّبدِ العَظِيمِ الحَسَنِيِّ (عليه السلام) أَنَّهُ قَالَ دَخَلتُ عَلَي سيدي عَلِيِّ بنِ محمد (عليه السلام) فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرحباً بِکَ يَا أَبَا القَاسِمِ أَنتَ وَليُّنَا حَقّاً فَقُلتُ لَهُ يَابنَ رَسُولِ اللهِ إِنِّ أُرِيدُ أَن أَعرِضَ عَلَيکَ دِينِي فَإِن کَانَ مَرضِيّاً ثَبَتُّ عَلَيهِ حَتّي ألقَي اللهَ عَزَّ وَ جَلِّ قَالَ فَهَاتِ يَا أَبَا القَاسِمِ فَقُلتُ إِنِّي أَقُولُ إِلَي أَن بَلَغَ فِي ذِکرِ الأَئِمَّةِ (عليهم السلام) وَ قَالَ ثُمَّ أَنتَ يَا مَولايَ فَقَالَ (عليه السلام) وَ مِن بَعدِي الحَسَنُ ابنِي فَکَيفَ لِلنَّاسِ بِالخَلَفِ مِن بَعدِهِ قَالَ فَقُلتُ وَ کَيفَ ذَلِکَ يَا مَولايَ فَقَالَ لأَنَّهُ لا يُرَي شَخصُهُ وَلا يَحِلُّ ذِکرُهُ بِاسمِهِ حَتِّي يَخرُجُ فَيَملَأَ الأَرضَ قِسطاً وَ عَدلاً کَمَا مُلِئَت جَوراً و ظُلماً إِلَي أَن قَالَ فَقَالَ عَلِيُّ بنُ محمد (عليه السلام) هَذَا وَ اللهِ الَّذِي ارتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثبُت عَلَيهِ؛ (22) حضرت عبدالعظيم حسني گفته است: بر آقايم، امام هادي (عليه السلام) وارد شدم. چون مرا مشاهده کرد، فرمود: خوش آمدي اي ابوالقاسم! تو از دوستان راستين ما هستي. عرض کردم: اي فرزند پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)! من تصميم دارم دينم را بر شما عرضه بدارم؛ چنان چه شما از آن چه مطرح مي کنم خشنود باشيد و مورد رضايت شما باشد، بر آن ثابت قدم خواهم بود تا خداوند را ملاقات کنم. [و الّا آن چه را شما بفرماييد و راه نشان دهيد همان را تبعيّت خواهم کرد]. امام هادي (عليه السلام) فرمود: اي ابوالقاسم! بگو.سپس عبدالعظيم حسني به بيان عقايد و انديشه خود درباره ي توحيد، نبوت و امامت امامان معصوم تا حضرت هادي (عليه السلام) پرداخت، در آن هنگام حضرت امام علي النقي (عليه السلام) به او فرمود: و بعد از من فرزندم، حسن است. پس برخورد مردم با جانشين او و امام بعدش چگونه خواهد بود؟ عرض کردم: چرا سرورم؟ حضرت هادي (عليه السلام) فرمود: زيرا او ديده نمي شود و يادآوري نام او [به صورت آشکار] جايز نيست تا زماني که ظاهر گردد و زمين را پر از قسط و عدل گرداند؛ همان گونه که از جور و ستم پر گشته باشد... امام هادي در ادامه فرمود: [اي ابوالقاسم!] آن چه را تو بيان داشتي، ديني است که خداوند از آن نسبت به بندگانش خشنود است. پس تو بر آن چه گفتي ثابت قدم باشد.
• عَن أبي هاشم الجعفري قالَ: سَمِعتُ أَبَا الحَسَنِ صاحِبَ العَسکَر (عليه السلام) يَقُول:
الخَلَفُ مِن بَعدِي الحَسَنُ فَکَيفَ لَکُم بِالخَلَفِ مِن بَعدِ الخَلَف؟ فَقُلتُ: وَ لِمَ جَعَلَنِيَ اللهُ فِدَاکَ. فَقَالَ: لأَنَّکُم لا تَرَونَ شَخصَهُ وَلا يَحِلُّ لَکُم ذِکرُهُ بِاسمِهِ. فَقُلتُ: فَکَيفَ نَذکُرُهُ؟ فَقَالَ: قُولوُوا: الحُجَّةُ مِن آلِ محمد (صلي الله عليه و آله و سلم) (23) ابوهاشم جعفري [از بزرگان شيعه و مواليان اهل بيت] گفته است که شنيدم ابوالحسن صاحب لشکر [در اين روايت به امام علي النقي صاحب عسکر لقب داده شده است، زيرا در سامرا در کنار پادگان نظامي به سر مي برد] فرمود: جانشين بعد از من فرزندم، حسن است. پس چگونه خواهيد بود نسبت به جانشين بعد از جانشين من؟ عرض کردم: چرا؟ مگر چه شده است. خداوند مرا فداي شما گرداند. آن حضرت فرمود: زيرا شما شخص او را نمي بينيد و جايز نيست نام او را آشکار بر زبان آوريد. عرض کردم: پس چگونه او را ياد کنيم؟ امام علي النقي (عليه السلام) پاسخ داد: بگوييد حجّت آل محمد (صلي الله عليه و آله و سلم).
13. امام حسن عسکري (عليه السلام)
• عن أبي محمد الحسن العسکري (عليه السلام) قال:« هَذَا إِمَامُکُم مِن بَعدِي وَ خَلِيفَتِي عَلَيکُم، أَطيِعُوهُ وَ لا تتفَرَّقُوا مِن بَعدِيِ فِي أَديَانِکُم فَتَهلِکُوا، أَما إِنَّکُم لا تَرَونَهُ بَعدَ يَومِکُم هَذَا. »
قالو فخرجنا من عنده فما مضت إلّا أيّام قلائل حتّي مضي أبو محمد (عليه السلام) (24)؛ معاوية بن حکم و محمد بن ايوب بن نوح و محمد بن عثمان گفته اند که ما با عده اي ديگر از افراد که چهل نفر مي شديم خدمت ابومحمد، امام حسن عسکري (عليه السلام) رسيديم و راجع به جانشين و امام دوازدهم سؤال کرديم. امام عسکري (عليه السلام) فرزند خردسال خويش را آورد [حدود پنج سال داشت] و فرمود: اين پيشواي شما و جانشين من در ميان شماست. از او فرمان ببريد و بعد از من در دين خود پراکنده نشويد که هلاکت، شما را فرا مي گيرد و گرفتار خواهيد شد. آگاه باشيد شما او را از امروز به بعد نخواهيد ديد.
آن ها گفتند پس از مدتي از محضر امام خويش بيرون رفتيم. چند روزي نگذشت که روح ابو محمد امام عسکري (عليه السلام) به ملکوت اعلا پيوست.
• عن محمّد بن عبد الجبّار عن حسن بن عليّ (عليه السلام) قال:
• إنّ الإمامَ وَ حُجَّةَ اللهِ مِن بَعدِي ابنِي، سَمِيُّ رَسُولِ الله (صلي الله عليه و آله و سلم) وَ کَنِيُّ، الّذي هُوَ خاتِمُ حُجَجِ اللهِ و آخرُ خلفائِهِ و قال: مِمَّن هو يابنَ رسولِ اللهِ؟!
قال (عليه السلام): من ابنة ابن قيصر ملک الروم، ألا إنّه سيولد و يغيب عن الناس غيبةً طويلةً ثُمّ يظهر؛ (25) محمد بن عبدالجبار نقل کرده است که از امام حسن عسکري (عليه السلام) درباره ي جانشين وي سؤال کردم و او فرمود: امام و حجت خدا پس از من، پسرم مي باشد. او هم نام و هم کنيه پيامبر خدا است. او آخرين حجت خدا و آخرين وصي رسول خدا است.
سپس پرسيد: اي فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم)، آن فرزند از چه کسي به دنيا خواهد آمد؟ در پاسخ فرمود: از دختر پسر قيصر روم، آگاه باشيد او متولد خواهد شد و در غيبتي طولاني از مردم به سر مي برد و سپس ظهور مي نمايد.
14. امام عصر، حجّة بن الحسن – عجل الله فرجه الشريف –
ابراهيم بن مهزيار معروف به اسحاق، توفيق زيارت حضرت بقية الله الاعظم (عجل الله تعالي فرجه الشريف) را در سفر مکه مکرّمه پيدا کرد. ابواسحاق از ياران برجسته امام حسن عسکري (عليه السلام) بود. او با شخصيت هاي بزرگ شيعه به ويژه نواب و سفراي امام دوازدهم رابطه ي تناتنگي داشت. بعد از رحلت امام يازدهم (عليه السلام) در دوره ي غيبت صغري تصميم گرفت با امام زمان خويش ملاقات کند و او را از نزديک ببيند. از اين رو در شهرهاي سامرا و مدينة النبي (صلي الله عليه و آله و سلم) جست و جو کرد تا اين که در مکّه مکرمه، در مسجد الحرام در حين طواف با يکي از سفراي آن حضرت برخورد کرد و عطش سوزان و عشق ملاقات خويش را اظهار داشت. او هم واسطه در فيض شد و ابواسحاق را همراه خويش به طرف طائف برد. بعد از اين که بيابان ها را در نورديدند، ابواسحاق امام زمان (عليه السلام) را در خيمه متعلق به آن حضرت ملاقات کرد. حضرت مهدي (عليه السلام) به وي خير مقدم گفت و پس از صحبت هايي که انجام شد درباره ي غيبت و ظهور خويش چنين فرمود:« همانا پدرم از من پيمان گرفته است که جز در سرزمين هاي نهان و دور، مسکن اختيار نکنم تا امرم مخفي بماند و مکانم از حيله دشمنان و گمراهان و خطرات سرکشان و بد انديشان در امان بماند. از اين رو مرا به طرف بيابان ها و شن زارها روان ساخت و پاياني در انتظار من است که در آن گره از کار گشوده شود و فرياد و وحشت مردم برطرف گردد و او(عليه السلام) از خزانه هاي حکمت و اسرار دانش آن قدر به من آموخت که اگر شمّه اي از آن را برايت بازگويم از باقي آن بي نياز مي شوي.
بدان اي ابااسحاق که پدرم (عليه اسلام) فرمود: اي پسرم! خداي تعالي اقطار زمين و اهل طاعت و عبادتش را بدون حجّت و امام خالي نگذارد. او وسيله ي کمال و تعالي آن هاست؛ امامي که پيرو وي باشند و به راه و روش او اقتدا کنند و فرزندم! تو از کساني هستي که خداوند آن ها را براي نشر حق و برچيدن اساس باطل و اعتلاي دين و خاموش کردن آتش گمراهي آماده کرده است و بر تو باد که در مکان هاي پنهان و دور ساکن شوي که هر يک از اولياي خداي تعالي دشمني کوبنده و مخالفي ستيزنده دارد. خداوند جهاد با اهل نفاق و خلاف يعني ملحدان و دشمنان را واجب مي داند. پس زيادي دشمن، تو را به وحشت نيندازد و بدان که دل هاي مردم دين دار و با اخلاص مانند پرندگاني که ميل به آشيانه دارند مشتاق لقاي تو خواهد بود. آن ها در ميان خلق با ذلّت به سر مي برند، ولي در نزد خداي تعالي نيکوکار و عزيزند. در ظاهر مردمي بيچاره و محتاجند، در حالي که چنين نيست و آن ها مردمي اهل قناعت و خويشتن دارند. دين را فهميده اند و آن را با مبارزه ي با مخالفان پشتيباني مي کنند. خداوند آن ها را به تحمّل و استقامت در برابر ستم امتياز داده تا در آخرت که قرارگاه ابدي است، مشمول عزّت واسعه ي او باشند و به آن ها خوي شکيبايي داده است تا عاقبت نيک و فرجامي نيکو را دريابند.
اي فرزندم! در هر کاري از نور صبر و پايداري اقتباس کن تا به درک عمل در عاقبت فائز شوي و در نيت خود عزّت را شعار قرار ده تا ان شاء الله از آن چه موجب حمد و ذکر جميل است برخوردار شوي.
پسرم! گويا وقت آن رسيده که به نصرت الهي مؤيد باشي و پيروزي و برتري ميسّر گردد و گويا پرچم هاي زرد و سفيد را روي شانه هايت مي بينم که بين حطيم و زمزم در جنبش است و گويا در اطراف حجرالاسود، دسته هاي بيعت کنندگان و دوستان خالص تو را مي بينم که چون رشته ي مرواريد در دو سوي گردن بند بر پيرامون تو صف کشيده اند و صداي دست هايي را که با تو بيعت مي کنند مي شنوم. کساني به آستان تو پناه مي آورند که خداي تعالي طهارت مولد و پاکي سرشت آن ها را مي داند؛ کساني که قلوبشان از پليدي نفاق و آلودگي شقاق پاک است و بدنشان براي دين داري، نزم و براي عداوت با دشمن، خشن است و براي پذيرش حق خوش رو هستند و متديّن به دين حق و اهل آن مي باشند و وقتي ارکان و ستون هاي آن ها نيرومند گردد، به واسطه ي اجتماع آن ها ملّيت هاي مختلف به امام نزديک مي شوند. در وقتي که آن ها در سايه ي درختي بزرگ که شاخ و برگ آن بر اطراف درياچه ي طبريّه سرکشيده با تو بيعت کنند، آن گاه صبح حقيقت بدمد و تيرگي باطل از ميان برود و خداوند به وسيله ي تو پشت طغيان را در هم شکند و راه و رسم ايمان را اعاده کند و به واسطه ي تو پايداري مستضعفان جهان روشن شود و صلح جمعيت هاي هم گون آشکار گردد. کودک در گهواره آرزو مي کند برخيزد و به نزد تو آيد و وحوش صحرا مايلند که راهي به جوار تو داشته باشند. جهان به وجود تو خرّم شود و شاخه هاي عزّت به ظهور تو جنبش گيرد و مباني حق در قرارگاه خود پابرجا گردد و فراريان از دين به آشيانه هاي خود برگردند. ابرهاي پيروزي سيل آسا بر تو ببارد و دشمنان به فشار و تنگي نفس دچار شوند و دوستان پيروزي يابند و در روي زمين جبّار ستم گر و منکر ناسپاس و دشمن کينه توز و معاند بدخواه باقي بماند و (وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا).
اي ابا اسحاق! اين مجلس را پنهان بدار و خبر آن را جز بر اهل تصديق و برادران صادق ديني مگو و چون نشانه هاي ظهور بر تو آشکار گرديد با برادرانت به سوي ما بشتاب و به مرکز نور يقين و روشني چراغ هاي دين مسارعت کن تا ان شاءالله به رشد و کمال نايل شوي. (26)
ادامه دارد...
پينوشتها:
1. رعد، آيه 7.
2. بحارالانوار، ج 36، ص 315 – 316 و کفاية الأثر في النص علي الائمة الاثني عشر (عليهم السلام)، ص 88.
3. لطف الله صافي، منتخب الأثر، ص 200، ح 23 و کشف الغمة، ج 2، ص 473 با کمي اختلاف در عبارات.
4. اربلي، کشف الغمة، ج 2، ص 473؛ از « المال کدوس » مربوط به کتاب احاديث المهدي من مسند احمد بن حنبل، ص 145 مي باشد.
5. أربع رسالات في الغيبة، ج 2، ص 13.
6. کمال الدين و تمام النعمة، ج 1، ص 303، ح 14.
7. عزيزالله عطاردي، مسند فاطمة الزهراء – سلام الله عليها – ص 477 – 478 و بحارالانوار، ج 36، ص 351 – 352.
8. همان.
9. بحارالانوار، ج 36، ص 383، ح 1؛ کفاية الاثر، ص 223 و العوالم، ج 23، ص 53، ح 2.
10. موسوعة کلمات الامام الحسن (عليه السلام)، ص 273 و الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1153، ح 59.
11. شيخ صدوق، عيون أخبار الرضا (عليه السلام)، ج 1، ص 68؛ بحارالانوار، ج 36، ص 385، ح 6 و ج 51، ص 133 و موسوعة کلمات الامام الحسين (عليه السلام)، ص 665.
12. معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، ح 776؛ اثبات الهداة، ج 3، ص 541 و نعماني، کتاب الغيبة، ص 240، ب 13، ح 34. (او از امام باقر (عليه السلام) نقل مي کند و نقل اول را در ماه صفر سال 274 هـ.ق به علي بن حسن تيميلي منتسب مي نمايد).
13. شيخ صدوق، علل الشرايع، ج 1، ص 161، ب 131 و نعماني، کتاب الغيبة، ص 237.
14. الاصول من الکافي، ج 1، ص 340، ح 19 و نعماني، کتاب الغيبة، ص 170، ح 1.
15. النعماني، کتاب الغيبة، ص 245، ب 13، ما رُوِي في صفته و سيرته و بحارالانوار، ج 51، ص 148، ب 6.
16. شيخ طوسي، غيبة، ص 259. (روايت به صورت مرسله نقل شده است؛ يعني بعضي از راويان حذف شده اند).
17. مؤمنون، آيه 1.
18. همان، آيه 101.
19. معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، شماره حديث 1698 و صدوق، دلائل الامامة، ص 260.
20. بحارالانوار، ج 49، ص 237 – 238؛ معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، ح 1547؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 367 و حياة الامام علي بن موسي الرضا (عليه السلام)، ج 2، ص 329- 335.
21. معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، ح 1244؛ طبرسي، اعلام الوري، ص 409؛ الخرائج و الجرائح، ج 3، ص 1172، ب 20 و بحارالانوار، ج 50، ص 118، ب 2، ح 1و ج 51، ص 30، ب 2، ح 4.
22. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 280 و 283. (در آدرس و نقل دوم، امام علي النقي (عليه السلام) براي عبدالعظيم حسني (رحمه الله) دعا کرد و فرمود: ثبّتک الله بالقول الثابت في الحياة الدنيا و في الآخرة؛ خداوند به تو و گفتارت ثبات قدم در زندگاني دنيا و نيز در آخرت عنايت فرمايد).
23. الاصول من الکافي، ج 1، ص 328، باب الاشارة و النص علي ابن محمد (عليه السلام)؛ مستدرک الوسائل، ج 12، ص 284، ح 14101 و وسائل الشيعة، ج 16، ص 239، ح 21458.
24. معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، ح 1294؛ کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، ص 435، ب 43، ح 2 و شيخ طوسي، الغيبة، ص 217.
25. اثبات الهداة، ج 3، ص 569، ب 32، ح 280؛ ميرزا حسين نوري، مستدرک الوسائل، ج 12، ص 280، ب 31، ح 3 و معجم احاديث المهدي (عليه السلام)، ح 1280.
26. شيخ صدوق، کمال الدين و تمام النعمة، ج 2، باب 43، ح 19، ص 178 – 185.
زماني، احمد؛ (1393)، انديشه انتظار (شناخت امام عصر(عج) و چگونگي حکومت جهاني صالحان)، قم: بوستان کتاب، چاپ پنجم
/م